کد خبر 661917
تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۸

مناطق جنوبی کرمان به ویژه روستاهای شهرستان«قلعه‌گنج» از محرومترین مناطق کشور هستند و کپرنشینان این منطقه را می‌شود در جرگه فراموش‌شدگان دانست.

به گزارش مشرق، «مارز» را از مرز گرفته اند؛ مرز استان کرمان با سیستان و بلوچستان و هرمزگان. اما واقعیت این است که مارز، مرز بین توسعه یافتگی و عقب ماندگی، مرز بین امروز و دیروز و مرز بین وجدان و فراموشی است.
 
۴۳۵ کیلومتر که از کرمان به سمت جنوب حرکت کنید شهرستانی هست که «قلعه گنج» نام دارد. این شهرستان در کنار جیرفت، کهنوج، فاریاب، عنبرآباد، منوجان و رودبار جنوب، هفت شهرستان جنوب کرمان را تشکیل می دهند. بسیاری از مناطق در جنوب کرمان از نظر محرومیت در ضریب ۹ قرار دارند که در تقسیم بندی فقر، محروم ترین مناطق به حساب می آید.
۴۰ درصد مددجویان کمیته امداد استان کرمان، در مناطق جنوبی هستند
 
براساس آمار کمیته امداد امام خمینی (ره) ۴۰ درصد مددجویان این سازمان در استان کرمان، در این مناطق حضور دارند به طوری که از جمعیت ۷۵ هزار نفری شهرستان قلعه گنج، حدود ۱۱ هزار نفر تحت پوشش امداد هستند و ۴۲۰۰ خانوار این شهرستان مستمری بگیر کمیته امداد هستند. منطقه رمشک و بخشهایی از ریگان هم ضریب محرومیت ۹ دارند و ضریب ۷ و ۸ محرومیت در این منطقه بیشمار است.
 
هفت شهرستان جنوب کرمان در مجموع حدود ۸۰۰ هزار نفر جمعیت را در خود جای داده اند و در حال حاضر بسیاری از ادارات دولتی ساختار و بودجه مستقلی برای جنوب کرمان دارند. محرومیت این منطقه سبب شده است که کمیته امداد هم برای جنوب کرمان دستیار ویژه ای در نظر بگیرد و در حال حاضر جنوب کرمان تنها منطقه ای در کشور است که برای رسیدگی به امور محرومان و افراد تحت پوشش دستیار ویژه ای را به خود می بیند.
 
ماه هانگ، مامانک یا هر نام دیگری
 
از قلعه گنج تا دهستان مارز ۱۰۰ کیلومتر راه است. راهی که حدود ۳۰ کیلومتر آن خاکی و سنگلاخی است و روستاهای پراکنده در این مسیر از محرومترین مناطق کشور هستند. مامانک یا «ماه هانگ» یکی از این روستاها است.
 
 
 فاصله روستا با جاده آسفالت منتهی به مارز و دهستان «راین قلعه»، ۳۰۰ متر است اما با توسعه فرسنگ‌ها فاصله دارد. هیچ راهی حتی خاکی برای رسیدن به روستا وجود ندارد به طوری که اهالی روستا باید همین مسیر کوتاه را از میان تپه ها طی کنند و در دره بالا بیایند و حالا آمده اند و راه را بر خودروهای دودیفرانسیل مسئولان استانی و منطقه بسته اند. هرچند تقاضاهایشان حداقلی است.
 
مامانک از ابتدایی ترین امکانات رفاهی محروم است. هرچند یکسالی هست که برق به این روستا رسیده اما خبری از آب لوله کشی و سالم نیست و اهالی روستا که ۵ خانوار با حدود ۳۵ نفر جمعیت هستند، آب خوردنی خود را از رودخانه پایین دست تهیه می کنند که شوری و آلودگی آب سبب بروز مشکلات گوارشی برای بیشتر آنها به ویژه کودکان شده است. همچنین به دلیل نبود سرویس بهداشتی در کل روستا، تمام اهالی از مرد و زن گرفته تا کودکان و سالخوردگان در دره ای قضای حاجت و یا استحمام می کنند که کمی آن‌سو تر، آب خوراکی آنها تامین می شود.
 
شستشوی ظروف و البسه روستاییان نیز در همین آب انجام می شود و صبح به صبح زنانی با طبقی بر سر، مسافت روستا تا دره پایین دست را طی می کنند تا کهنه نوزادان و ظروف آلوده را در آبی بشویند که سرمای آن همچون چاقویی برنده، پوست دست همه آنها را قاچ قاچ کرده است.
 
موسی یکی از ساکنان این روستای کوچک است. خشکسالی و بی آبی چندین ساله تمام دارایی او که ۱۰ رأس بز و میش و یک تکه زمین کوچک کشاورزی بود را از بین برده است و حالا هیچ منبع درآمدی غیر از «یارانه» ندارد. قوت غالب اهالی این روستا و خانواده موسی نان خشک است و اگر پیدا شود نان به همراه تکه ای گوجه و پیاز یا حبوبات پخته.
 
 
موسی روزگاری را به یاد دارد که در همین روستا به صورت خودکفا بدون احتیاج به بیرون، زندگی می کرده‌اند. به قدر نیاز خود تولیدات کشاورزی داشتند و دام هم برای تهیه شیر و گوشت بود اما حالا در کل روستا تنها ۱۲-۱۰ راس بز باقی مانده است؛ خشکسالی که حالا وارد دومین دهه خود شده، چهره این روستا و روستاهای اطراف را به کل متحول کرده است. از زراعت خبری نیست و چهره های تکیده و اندامهای لاغر زنان و کودکان بهترین شاهد بر محرومیت منطقه است.
 
همه اهالی روستا در کپر زندگی می‌کنند. کپرهایی که با استفاده از گیاهان بومی منطقه و ساقه و برگ نخل ساخته می‌شود و مامن تنهایی و رنج مردان و زنان روستا است. اگرچه طی سال‌های گذشته و در دولت دهم اقداماتی برای خانه‌دار شدن این روستاییان انجام شد، اما این طرح بی نتیجه ماند و حالا خانه‌های مکعبی با ۲ اتاق تو درتو یا نیمه‌کاره مانده و یا هزینه ساخت آنها کل زندگی روستاییان را بلعیده است.
 
ابراهیم یکی دیگر از اهالی روستای مامانک است. خانه ابراهیم متشکل از چهار کپر است یکی برای استراحت روزانه و دیگری هر کدام کاربرد خاص خودش را دارد؛ از آشپزخانه گرفته تا آغل احشام که این روزها خالی و بلااستفاده مانده است.
 
 
خانه آجری ابراهیم یکی از معدود منازل روستا است که در قالب طرح کپرزدایی ساخته شده و به اتمام رسیده است. خودش می‌گوید:«بنیاد برای ساخت همین خانه کبریتی هفت میلیون وام در اختیار ما قرار داد اما مبلغی از وام توسط پیمانکار سازنده ساختمان بالا کشیده شد و این مقدار تنها برای سفت‌کاری بنا کفاف داد.» و دقیقا به همین دلیل است که بیشتر خانه‌های ساخته شده نیمه‌کاره رها شده است.
 
ابراهیم اما با فروش ۱۴ راس بز که تنها دارایی و منبع رزق و روزی او بودند کار ساخت خانه را به پایان برد. بازپرداخت وام هفت میلیونی که ماهانه حدود ۱۲۰ هزار تومان است، تنها میراث طرحی است که تمام زندگی ابراهیم را خورد و از سویی نبود انطباق میان معماری و طراحی بنا با سبک زندگی مردم منطقه سبب شده تا بنای ساخته شده در حد انباری مورد استفاده قرار گیرد.
 
قاسم از دیگر اهالی روستای مامانک است. تنها دارایی او ۳-۴ کپر است و ۲ راس بز. قاسم صاحب پنج فرزند قد و نیم قد است که کوچکترین آنها دختر شش ماه ایست که از سوء تغذیه رنج می برد. فاطمه همسر قاسم، شیری برای تغذیه کودک شیرخوار ندارد و شیر تنها بز ماده هم خشکیده است. بچه های دیگر هم هر کدام به نوعی بیماری مبتلا هستند.
 
بیمارانی که باید بسوزند و بسازند زیرا نزدیکترین بیمارستان به ماه هانگ ۱۵۰ کیلومتر فاصله دارد و افتتاح بیمارستان قلعه گنج تنها در حد در و دیوار و ساختمان مانده است. بدون پزشک و پرستار بیمارستان نمی تواند خدماتی به کودکان عقرب‌زده و مارزده در کپرهای منطقه بدهد.
 
۲ دختر قاسم دانش آموز ابتدایی هستند و در مدرسه کوچک روستا درس می خوانند. مدرسه ای از جنس کپر با چند نیمکت شکسته و رنگ و رو رفته. یک تخته سیاه و چند تکه گچ تنها امکانات آموزشی این مدرسه شش دانش آموزه است. بدون هیچ وسیله گرمایشی، کودکان روستای مامانک صبح تا ظهر را در این مدرسه سر می کنند و سربازمعلمی که از قلعه گنج می آید خود در اثر ابتلا به سرماخوردگی در بستر بیماری و غایب است.
 
صفا دانش آموز کلاس ششم این مدرسه است و آرزوهای بزرگی در سر دارد. آرزوهایی که تحقق آنها با توجه به امکانات منطقه دور از دسترس به نظر می رسد. او امسال مقطع ابتدایی را به پایان می رساند و برای ادامه تحصیل باید به قلعه گنج برود.
 
صفا و دیگر بچه های مامانک و روستاهای اطراف باید مسافتی ۳۰ کیلومتری را بپیمایند تا در قلعه گنج ادامه تحصیل دهند. هزینه‌های رفت و آمد روزانه یا اقامت در خوابگاه شبانه روزی سبب شده بیشتر آنها عطای تحصیل در مقاطع بالاتر ابه لقایش ببخشند تا سرنوشتی مشابه پدر و مادرهاش انتظار صفا را بکشد.

منبع: مهر