به گزارش مشرق، این روزها کم نیستند آدمبزرگها و بچههایی که سر و ته متن زندگیشان در حاشور خاکستری حاشیه زندگی خلاصه شده؛ آدمهایی که در حاشیه شهر متولد میشوند، در حاشیه زندگی میکنند، نفس میکشند و در همان حاشیه میمیرند؛ آدمهایی که به قول خودشان، خیالشان راحت است که اگر تمام عمرشان را هم سگ دو بزنند، به متن نمیرسند که نمیرسند؛ آدم بزرگها و آدمکوچکهایی که جای متن و حاشیه زندگی در تقدیرشان جابهجا شده؛ به قول خودشان، حاشور خوردهها، هر چقدر متن زندگی شان خالی است، حواشیاش پررنگ است؛ آنقدر پررنگ که از میان تمام نداریها و بدبختیهای زندگی، تنها اسمشان برای متننشینان اتوکشیده بالانشین، دغدغه شده؛ یکی حاشیهنشین صدایشان میزند، یکی ساکنان مناطق کم برخوردار، دیگری اهالی محلات ناکارآمد شهری، ساکنان مناطق ویژه و حتی اهالی سکونتگاههای غیررسمی! اسامی و عباراتی که بالقوه بودجه یا اعتباری را در متن خود دارند ولی دریغ از تکان خوردن آب از آب در حاشیه.
به قول معروف اگرچه «حاشیهنشینی» برای مردم حاشور خورده داخل متنش چیزی نداشت ولی برای خیلیهای دیگر حاشیه خوبی داشت.
مرتضی طلایی نایب رئیس شورای شهر تهران و رئیس پلیس پیشین تهران بزرگ یکی از آنهایی است که شاید به واسطه مسئولیت ریاستش بر ستاد هماهنگی شورایاریها بیش از دیگران به وضعیت حاشیهنشینی و بسترهای آسیبهای اجتماعی شهر تهران اشراف دارد.
مرتضی طلایی نایب رئیس شورای شهر تهران و رئیس پلیس پیشین تهران بزرگ یکی از آنهایی است که شاید به واسطه مسئولیت ریاستش بر ستاد هماهنگی شورایاریها بیش از دیگران به وضعیت حاشیهنشینی و بسترهای آسیبهای اجتماعی شهر تهران اشراف دارد.
او در گفتوگویی با تشریح وضعیت فعلی کشور و شهر تهران در موضوع حاشیهنشینی و برخی آسیبهای اجتماعی، معتقد است که گرچه هنوز وضعیت فعلی به مرحله بحرانی نرسیده ولی باید تدبیری برای حل آن کرد چراکه در صورت نادیده گرفتن این مساله، قطعاً به چالش فردا منجر خواهد شد.
به گفته طلایی، وضعیت حاشیه نشینی نه تنها در شهر «منگولی» مثل تهران، که در برخی شهرهای دیگر که حتی جمعیت حاشیهنشینها از متننشینها جلو زده، نیازمند راهحلی جدی و فوری است.
یک سوم جمعیت اردبیل در حاشیه زندگی میکنند/ آمار حاشیه نشینان ایلام و کردستان از متن جلو زده
- یکی از مسائل امروز کشور موضوع حاشیه نشینی است که باعث شده تهدیدات بالقوهای متوجه کشور شود و از سوی دیگر نیز آمارهای مختلفی از وضعیت وخیم حاشیه نشینی در کشور ارائه می شود که این آمارها نگرانیهای جدی و اساسی را در این بخش به وجود آورده. در مجموع به نظر شما که سالها تجربه مدیریت شهری و فعالیتهای انتظامی را در کارنامه خودتان دارید، وضعیت حاشیه نشینی در کشور چگونه است؟
آمارهایی که ارائه شده در شهرهای مختلف، متفاوت است مثلا آمارهای موجود حاکی از حاشیه نشینی حدود یک میلیون و 200 هزار نفری در شهر مشهد است؛ همچنین بر اساس آمارها، یک سوم جمعیت استان اردبیل در حاشیه شهرهای این استان زندگی می کنند. آمار حاشیه نشینان در استان آذربایجان شرقی به عدد 400 هزار نفر می رسد؛ حتی آمار و تعداد حاشیه نشین های ایلام از متن هم جلو زده اند و بیش از 50 درصد جمعیت این استان را تشکیل دادهاند؛ این شرایط در سنندج هم مشابه است و در خوزستان هم عدد 400 هزار نفر حاشیه نشین عنوان شده است.
- با وجود این شرایط میتوان وضعیت حاشیه نشینی در ایران را در مرحله بحرانی معرفی کرد؟
موضوع حاشیه نشینی از مسائلی است که رهبری نیز به آن ورود پیدا کردند و از موضوعات جدی امروز است؛ به نظر می رسد برای حل این موضوع باید بسته ای از اقدامات متنوع و متعدد را در سه بازه کوتاه، میان و بلند مدت در نظر گرفت و خوشبختانه امروز در شرایطی نیستیم که از حل آن قطع امید کرده باشیم ولی برای حل مساله حاشیهنشینی در وهله اول باید به جای تمرکز بر نگاه معلول محور، متوجه نگاه علت محور باشیم.
به هر حال وضعیت امروز حاشیهنشینی در کشورمان به یک مساله و چالش تبدیل شده که اگر فکری برای حل آن نشود قطعاً به بحرانی برای فردای جامعه ما تبدیل خواهد شد ولی این نافی بحران بالقوه حاشیهنشینی نیست و خوشبختانه هنوز این چالش به بحران تبدیل نشده و میتوان به حل این چالش امیدوار بود.
به گفته طلایی، وضعیت حاشیه نشینی نه تنها در شهر «منگولی» مثل تهران، که در برخی شهرهای دیگر که حتی جمعیت حاشیهنشینها از متننشینها جلو زده، نیازمند راهحلی جدی و فوری است.
یک سوم جمعیت اردبیل در حاشیه زندگی میکنند/ آمار حاشیه نشینان ایلام و کردستان از متن جلو زده
- یکی از مسائل امروز کشور موضوع حاشیه نشینی است که باعث شده تهدیدات بالقوهای متوجه کشور شود و از سوی دیگر نیز آمارهای مختلفی از وضعیت وخیم حاشیه نشینی در کشور ارائه می شود که این آمارها نگرانیهای جدی و اساسی را در این بخش به وجود آورده. در مجموع به نظر شما که سالها تجربه مدیریت شهری و فعالیتهای انتظامی را در کارنامه خودتان دارید، وضعیت حاشیه نشینی در کشور چگونه است؟
آمارهایی که ارائه شده در شهرهای مختلف، متفاوت است مثلا آمارهای موجود حاکی از حاشیه نشینی حدود یک میلیون و 200 هزار نفری در شهر مشهد است؛ همچنین بر اساس آمارها، یک سوم جمعیت استان اردبیل در حاشیه شهرهای این استان زندگی می کنند. آمار حاشیه نشینان در استان آذربایجان شرقی به عدد 400 هزار نفر می رسد؛ حتی آمار و تعداد حاشیه نشین های ایلام از متن هم جلو زده اند و بیش از 50 درصد جمعیت این استان را تشکیل دادهاند؛ این شرایط در سنندج هم مشابه است و در خوزستان هم عدد 400 هزار نفر حاشیه نشین عنوان شده است.
- با وجود این شرایط میتوان وضعیت حاشیه نشینی در ایران را در مرحله بحرانی معرفی کرد؟
موضوع حاشیه نشینی از مسائلی است که رهبری نیز به آن ورود پیدا کردند و از موضوعات جدی امروز است؛ به نظر می رسد برای حل این موضوع باید بسته ای از اقدامات متنوع و متعدد را در سه بازه کوتاه، میان و بلند مدت در نظر گرفت و خوشبختانه امروز در شرایطی نیستیم که از حل آن قطع امید کرده باشیم ولی برای حل مساله حاشیهنشینی در وهله اول باید به جای تمرکز بر نگاه معلول محور، متوجه نگاه علت محور باشیم.
به هر حال وضعیت امروز حاشیهنشینی در کشورمان به یک مساله و چالش تبدیل شده که اگر فکری برای حل آن نشود قطعاً به بحرانی برای فردای جامعه ما تبدیل خواهد شد ولی این نافی بحران بالقوه حاشیهنشینی نیست و خوشبختانه هنوز این چالش به بحران تبدیل نشده و میتوان به حل این چالش امیدوار بود.
مسئولان نخواستند واقعیتها را ببینند/حاشیهنشینها شهروند درجه 2 نیستند؛ ما مسئولان درجه دوییم
- اگر از آمارها و ارقام بگذریم، یکی از مسائلی که باعث جریحه دار شدن احساسات ساکنان این مناطق می شود اطلاق لفظ حاشیه نشینی به آن ها و نگاه شهروند درجه دومی به آن ها است؛ یعنی با این لفظ به صورت ناخواسته این پیام را می دهیم که مردم و نقاطی در متن جامعه ما وجود دارد که در مقابل آن ساکنان این مناطق در حاشیه قرار گرفته اند ...
دقیقا درست است؛ این مساله مهمی است و باید این عنوان حاشیه نشین و شهروند درجه دومی از این مردم حذف شود؛ اطلاق شهروند درجه دوم به این مردم یعنی اینکه نه تنها خدمت رسانی به این افراد انجام نشده بلکه یک برچسب هم به آن ها زده ایم؛ لذا باید عنوانی برای این مناطق انتخاب شود تا این برداشت به وجود نیاید که آن ها به واسطه فقر خدمات، در درجه دوم شهروندی قرار دارند؛ از نگاه من این افراد، مثل دیگر شهروندان، شهروند درجه یک ما هستند تنها با این تفاوت که ما نتوانسته ایم به عنوان مسئولان امر، خدمات در شأن آن ها را در اختیارشان قرار دهیم.
- چرا؟
باید بپذیریم که متأسفانه به دلیل نداشتن سیاست روشن و صریح در قبال این قشر از جامعه نتوانستهایم خدمات در خور و شأن آنها را به این شهروندان ارائه دهیم؛ باید اعتراف کرد که مسئولان نخواستند واقعیت موجود را درک کنند و همواره نگاه تقابلی به این موضوع داشتهاند. رویکرد اجتماعی اولین درسی که میدهد این است که این مردم هم مثل سایر مردم کشورمان شریفاند و ما نسبت به آنها کوتاهی کردیم و ما مدیران درجه دویی بودیم که نگاه درجه دومی به شهروندان درجه یک کردیم.
انتقاد از امنیتی کردن راهحلهای حاشیهنشینی
- آمارهای ارائه شده از سوی کارشناسان و وزیر کشور نشان می دهد که حدود 18 میلیون نفر از مردم ایران در مناطق حاشیهای، مناطق کم برخوردار و یا مناطق ویژه اسکان داده شده اند که این عدد با احتساب جمعیت 80 میلیونی کشورمان، عدد قابل توجهی خواهد شد؛ از سوی دیگر نارضایتی موجود این افراد از شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شان شرایطی را به وجود آورده که به گفته بسیاری از مسئولان امر، در صورت عدم توجه جدی و حل سریع موضوع ممکن است این نارضایتی به بحران های اجتماعی و مسائل امنیتی تبدیل شود.
شکی نیست که مسئولان و مدیران نتوانسته و یا نخواستند واقعیت موجود جامعه را درک کنند و همواره نگاه تقابلی به موضوع حاشیه نشینی داشته اند. ولی به هر حال باید توجه داشت که نباید اجازه دهیم حل مشکل حاشیه نشینی با رویکرد و نگاه امنیتی برنامه ریزی شود و راهکارهای موجود را تحت الشعاع قرار دهد. البته من نافی فعالیت سیستم ها و دستگاه های امنیتی در جای خود نیستم و معتقدم آن ها هم باید به وظیفه خود عمل کنند ولی نباید راهکارهای حل این چالش را از دریچه امنیتی نظاره کرد.
اجازه بدهید مثالی بزنم تا شاید کمی موضوع روشن تر شود؛ زمانی مسافربرهای شخصی و بزه های ارتکابی در این حوزه، به یک مساله تبدیل شد و در جلسات بالاتر از ما خواستار برخورد با این پدیده بودند؛ آن زمان دو رویکرد وجود داشت، رویکرد حذفی و رویکرد تعاملی؛ ما سعی کردیم با درک مشکلات مالی و اقتصادی مردم و دیدن این واقعیت که بسیاری از مردم شریف کشورمان برای کمک خرج زندگی مجبور به مسافرکشی با خودروی شخصی خود هستند، در وهله اول این افراد را ببینیم و در وهله بعد به دور از نگاه های جرم انگارانه، به دنبال راه حلی برای این موضوع باشیم؛ این درحالی بود که نگاه اولیه به مساله مسافربران شخصی این بود که این افراد بزهکار هستند ولی ما با شناخت درست از موضوع توانستیم با به رسمیت شناختن این افراد، آن ها را ساماندهی کنیم.
موضوع حاشیه نشینی هم همین است یعنی افرادی که به دلیل بی کاری و برای امرار معاش به واسطه شرایط مالی شان امکان اسکان در متن شهر را نداشتند در حاشیه شهرها ساکن شده اند؛ این ها همان هایی هستند که در شهر و زادگاه خودشان شهروندان درجه یک بودند؛ لذا تلقی شهروند درجه دوم از این افراد امری ظالمانه است.
به جای توزیع «عدالتمحور» شهر «مُنگولی» مثل تهران ساختیم/تفاوت خدمترسانی بین شهر و روستا در ایران و اروپا
- خب این حاشیهنشینی محصول یک مرزبندی مجازی است که روی نقشه ترسیم شده درسته؟
متأسفانه ما روی کاغذ آمدهایم خطی را به عنوان حریم شهرها ترسیم کردیم و میگوییم اینها که داخل این خط اند متن نشیناند و آن سوی آن حاشیهنشین، در حالی که ما هیچ برنامهای برای آن سوی خط نداشتیم و در نتیجه شهروند درجه یکی که از شهر خودش آمد آن سوی خط، تبدیل شد به شهروند درجه دوم حاشیهنشین.
در حالی که این افراد در دنیای واقعی در حال زندگی در آن سوی خط هستند و هنوز برخی دستگاه ها قادر به درک زندگی آنها و به رسمیت شناختنشان نیستند و کماکان در فضای این طرف و آن طرف خط سیر میکنند. لذا باید تعریف جدیدی از شرایط شهرنشینی ترسیم کنیم. چرا که مگر می شود به بهانه حریم تهران، مناطقی همچون اسلامشهر و رباط کریم را به رسمیت نشناخت؟ دیدیم که نشد؛ و زمانی که متن بر حاشیه غلبه کرد، مجبور به پذیرش آن ها شدیم و تغییر بر تقدیر پیشی گرفت.
خب باید بپذیریم وقتی نتوانستیم شرایط زندگی در روستا و شهرهای دورتر را برای زندگی مردم فراهم کنیم و تمام امکانات را در شهرهای بزرگ متمرکز کردیم و عملا شهروند درجه دو و سوم را تعریف کردیم و امکانات رفاهی برای آن ها در نظر نگرفتیم و به جای توزیع عدالت محور منابع، بر اساس اقتضائات، منابع را توزیع کردیم، نتیجه آن می شود شهر منگولی مثل تهران؛ این درحالی است که در کشورهای پیشرفته دنیا وقتی با قطار سفر می کنید خواهید دید که تمام خدمات ارائه شده در روستاهای بین راهی هیچ تفاوتی با خدمات شهرها ندارد و من این موضوع را به عینه در چندین سفر اروپایی به چشم دیدم؛ حالا شما سطح خدمات در بین مناطق مختلف شهر تهران را با هم مقایسه کنید.
خدمات مسگرآباد کجا و شمیران کجا؟/ هنوز در تهران کوچه خاکی داریم/حاشیهنشینها قربانی بیتدبیری دولتها
- یعنی در شهر تهران هم این مشکل وجود دارد؟
همین الآن نگاه کنید ببیند فاصله بین خدمات ارائه شده به مردم در داخل تهران تا چه اندازه با یکدیگر متفاوت است؛ مثلا خدمات ارائه شده به مردم مسگرآباد و امامزاده قاسم کجا، خدمات ارائه شده به اهالی منطقه شمیران کجا؟ همین الان از بین 354 محله شهر تهران بیش از 50 محله وجود دارد که خدمات رفاهی آنها زیر نرم های متوسط خدمات رفاهی است؛ امروز حتی در همین شهر تهران کوچه و محله های خاکی وجود دارد.
- اگر از آمارها و ارقام بگذریم، یکی از مسائلی که باعث جریحه دار شدن احساسات ساکنان این مناطق می شود اطلاق لفظ حاشیه نشینی به آن ها و نگاه شهروند درجه دومی به آن ها است؛ یعنی با این لفظ به صورت ناخواسته این پیام را می دهیم که مردم و نقاطی در متن جامعه ما وجود دارد که در مقابل آن ساکنان این مناطق در حاشیه قرار گرفته اند ...
دقیقا درست است؛ این مساله مهمی است و باید این عنوان حاشیه نشین و شهروند درجه دومی از این مردم حذف شود؛ اطلاق شهروند درجه دوم به این مردم یعنی اینکه نه تنها خدمت رسانی به این افراد انجام نشده بلکه یک برچسب هم به آن ها زده ایم؛ لذا باید عنوانی برای این مناطق انتخاب شود تا این برداشت به وجود نیاید که آن ها به واسطه فقر خدمات، در درجه دوم شهروندی قرار دارند؛ از نگاه من این افراد، مثل دیگر شهروندان، شهروند درجه یک ما هستند تنها با این تفاوت که ما نتوانسته ایم به عنوان مسئولان امر، خدمات در شأن آن ها را در اختیارشان قرار دهیم.
- چرا؟
باید بپذیریم که متأسفانه به دلیل نداشتن سیاست روشن و صریح در قبال این قشر از جامعه نتوانستهایم خدمات در خور و شأن آنها را به این شهروندان ارائه دهیم؛ باید اعتراف کرد که مسئولان نخواستند واقعیت موجود را درک کنند و همواره نگاه تقابلی به این موضوع داشتهاند. رویکرد اجتماعی اولین درسی که میدهد این است که این مردم هم مثل سایر مردم کشورمان شریفاند و ما نسبت به آنها کوتاهی کردیم و ما مدیران درجه دویی بودیم که نگاه درجه دومی به شهروندان درجه یک کردیم.
انتقاد از امنیتی کردن راهحلهای حاشیهنشینی
- آمارهای ارائه شده از سوی کارشناسان و وزیر کشور نشان می دهد که حدود 18 میلیون نفر از مردم ایران در مناطق حاشیهای، مناطق کم برخوردار و یا مناطق ویژه اسکان داده شده اند که این عدد با احتساب جمعیت 80 میلیونی کشورمان، عدد قابل توجهی خواهد شد؛ از سوی دیگر نارضایتی موجود این افراد از شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شان شرایطی را به وجود آورده که به گفته بسیاری از مسئولان امر، در صورت عدم توجه جدی و حل سریع موضوع ممکن است این نارضایتی به بحران های اجتماعی و مسائل امنیتی تبدیل شود.
شکی نیست که مسئولان و مدیران نتوانسته و یا نخواستند واقعیت موجود جامعه را درک کنند و همواره نگاه تقابلی به موضوع حاشیه نشینی داشته اند. ولی به هر حال باید توجه داشت که نباید اجازه دهیم حل مشکل حاشیه نشینی با رویکرد و نگاه امنیتی برنامه ریزی شود و راهکارهای موجود را تحت الشعاع قرار دهد. البته من نافی فعالیت سیستم ها و دستگاه های امنیتی در جای خود نیستم و معتقدم آن ها هم باید به وظیفه خود عمل کنند ولی نباید راهکارهای حل این چالش را از دریچه امنیتی نظاره کرد.
اجازه بدهید مثالی بزنم تا شاید کمی موضوع روشن تر شود؛ زمانی مسافربرهای شخصی و بزه های ارتکابی در این حوزه، به یک مساله تبدیل شد و در جلسات بالاتر از ما خواستار برخورد با این پدیده بودند؛ آن زمان دو رویکرد وجود داشت، رویکرد حذفی و رویکرد تعاملی؛ ما سعی کردیم با درک مشکلات مالی و اقتصادی مردم و دیدن این واقعیت که بسیاری از مردم شریف کشورمان برای کمک خرج زندگی مجبور به مسافرکشی با خودروی شخصی خود هستند، در وهله اول این افراد را ببینیم و در وهله بعد به دور از نگاه های جرم انگارانه، به دنبال راه حلی برای این موضوع باشیم؛ این درحالی بود که نگاه اولیه به مساله مسافربران شخصی این بود که این افراد بزهکار هستند ولی ما با شناخت درست از موضوع توانستیم با به رسمیت شناختن این افراد، آن ها را ساماندهی کنیم.
موضوع حاشیه نشینی هم همین است یعنی افرادی که به دلیل بی کاری و برای امرار معاش به واسطه شرایط مالی شان امکان اسکان در متن شهر را نداشتند در حاشیه شهرها ساکن شده اند؛ این ها همان هایی هستند که در شهر و زادگاه خودشان شهروندان درجه یک بودند؛ لذا تلقی شهروند درجه دوم از این افراد امری ظالمانه است.
به جای توزیع «عدالتمحور» شهر «مُنگولی» مثل تهران ساختیم/تفاوت خدمترسانی بین شهر و روستا در ایران و اروپا
- خب این حاشیهنشینی محصول یک مرزبندی مجازی است که روی نقشه ترسیم شده درسته؟
متأسفانه ما روی کاغذ آمدهایم خطی را به عنوان حریم شهرها ترسیم کردیم و میگوییم اینها که داخل این خط اند متن نشیناند و آن سوی آن حاشیهنشین، در حالی که ما هیچ برنامهای برای آن سوی خط نداشتیم و در نتیجه شهروند درجه یکی که از شهر خودش آمد آن سوی خط، تبدیل شد به شهروند درجه دوم حاشیهنشین.
در حالی که این افراد در دنیای واقعی در حال زندگی در آن سوی خط هستند و هنوز برخی دستگاه ها قادر به درک زندگی آنها و به رسمیت شناختنشان نیستند و کماکان در فضای این طرف و آن طرف خط سیر میکنند. لذا باید تعریف جدیدی از شرایط شهرنشینی ترسیم کنیم. چرا که مگر می شود به بهانه حریم تهران، مناطقی همچون اسلامشهر و رباط کریم را به رسمیت نشناخت؟ دیدیم که نشد؛ و زمانی که متن بر حاشیه غلبه کرد، مجبور به پذیرش آن ها شدیم و تغییر بر تقدیر پیشی گرفت.
خب باید بپذیریم وقتی نتوانستیم شرایط زندگی در روستا و شهرهای دورتر را برای زندگی مردم فراهم کنیم و تمام امکانات را در شهرهای بزرگ متمرکز کردیم و عملا شهروند درجه دو و سوم را تعریف کردیم و امکانات رفاهی برای آن ها در نظر نگرفتیم و به جای توزیع عدالت محور منابع، بر اساس اقتضائات، منابع را توزیع کردیم، نتیجه آن می شود شهر منگولی مثل تهران؛ این درحالی است که در کشورهای پیشرفته دنیا وقتی با قطار سفر می کنید خواهید دید که تمام خدمات ارائه شده در روستاهای بین راهی هیچ تفاوتی با خدمات شهرها ندارد و من این موضوع را به عینه در چندین سفر اروپایی به چشم دیدم؛ حالا شما سطح خدمات در بین مناطق مختلف شهر تهران را با هم مقایسه کنید.
خدمات مسگرآباد کجا و شمیران کجا؟/ هنوز در تهران کوچه خاکی داریم/حاشیهنشینها قربانی بیتدبیری دولتها
- یعنی در شهر تهران هم این مشکل وجود دارد؟
همین الآن نگاه کنید ببیند فاصله بین خدمات ارائه شده به مردم در داخل تهران تا چه اندازه با یکدیگر متفاوت است؛ مثلا خدمات ارائه شده به مردم مسگرآباد و امامزاده قاسم کجا، خدمات ارائه شده به اهالی منطقه شمیران کجا؟ همین الان از بین 354 محله شهر تهران بیش از 50 محله وجود دارد که خدمات رفاهی آنها زیر نرم های متوسط خدمات رفاهی است؛ امروز حتی در همین شهر تهران کوچه و محله های خاکی وجود دارد.
این نشان می دهد که توزیع منابع و امکانات در کشور ما اساسا از بالا به پایین و در همه سطوح اعم از قانون گذاری و اجرا چه در سطح دولت و چه در سطح مدیریت شهری هنوز دارای یک مدل قانونمند و سیستماتیک که توسعه و پیشرفت را مدیریت کند دارای اشکال است.
حاشیه نشینان قربانیان ناکارآمدی توسعه و بی تدبیری دولت ها هستند؛ علاوه بر آن ساکنان حاشیه ای را می توان قربانی سیاست های توسعه نامتوازن در تمام حوزه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دانست که در همه دولت ها نمونه های بارز آن را می توان دید؛ سیاست هایی که نمونه های آن را حتی در دولتی که با شعار عدالت تشکیل شد نیز می توان دید.