سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*******
کیهان |
وطن امروز |
خراسان |
جوان |
ایران |
شرق |
اعتماد |
صبح نو |
برجامزدگی و در برجامماندگی
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
1- دستمایه این نوشتار، «خطر برجامزدگی و در برجامماندگی» است. با وجود اهمیت برجام، موضوعاتی بسیار مهمتر از برجام درمیان است که در سایه برجامزدگی (موافق- مخالف) تبدیل به مسائل فرعی و حاشیهای شده و اغلب مورد اهتمام نیستند. رهبر معظم انقلاب، بلافاصله پس از اعلام توافق (تیرماه 94) بارها در جلسات خصوصی و عمومی، انگشت تاکید بر این مهم گذاشتند که برجام را باید رصد کرد اما نباید در برجام متوقف ماند و مسائل اصولی و اصلی- از جمله اقتصاد مقاومتی، گسترش فرهنگ و روحیه انقلابی در کشور، پاسداری از فرهنگ عمومی و مقابله با تحرکات دشمن برای نفوذ- را فراموش کرد. این تذکرات بارها به ویژه با دولتمردان مطرح شد. رهنمود مشفقانه به دولتمردان و سایر مسئولین و نخبگان برخاسته از فرموده امیرمومنان(ع) است که «چهار چیز بر انحطاط دولتها دلالت میکند: ضایع کردن اصول، پرداختن به مسائل فرعی، پیشاهنگ کردن اهل رذیلت (اراذل) و عقب راندن اهل فضیلت (افاضل)».
2- درباره برجام بسیار قضاوت شده است؛ از ادعای فتحالفتوح بزرگ، پیروزی بزرگتر از فتح خرمشهر و پدیده معجزهگونی که حل عمده مشکلات، متوقف آن است، تا تعبیر شیرینی آدامسی، یا اسباب و مقدمه تهدید. شاید از یک جهت دیگر نیز بتوان برجام را بازشناسی کرد و آن خاصیت غفلتآفرین، اختلافبرانگیز، غبارافکن، غلطانداز و شبههافکن برجام (یا برخی برجامیان) است. این ویژگیها، از جمله اوصاف فتنه است. برجام، 17 ماه پس از اعلام و 11 ماه پس از اجرا به نقطهای رسیده که میتوان صفتی دیگر از فتنه را در آن بازشناسی کرد. امیر مومنان چند جا میفرمایند فتنه که شروع میشود زیبا و دلرباست اما چون ادبار میکند و میرود، زشتیهایش نمایان میشود. حضرت از جمله در خطبه 151 نهجالبلاغه فرمود «آغاز آن چون نشو و نمای جوان، زیبا و دلربا و آثار آن، همانند آثار باقی مانده بر سنگ خارا، زشت است». خوشگمانترین افراد به برجام هم امروز اذعان میکنند برجام، آن پدیده دلربا و مدهوشکنندهای که تصویرش میکردند نبوده، بلکه گویا حتی مکانیزم و چیدمان آن هم بر علیه ما عمل میکند و اسباب فشارها و تهدیدهای تازه است. بیگمان هرچه زمان بگذرد، انگیزه پنهان در پشت آرزوی غرب برای برجامیزاسیون بیشتر ایران آشکار خواهد شد؛ همان که از زبان بدمستهایی مانند جان ساورز رئیس وقت سرویس جاسوسیMI6 انگلیس، به خلع قدرت انقلابی ایران تعبیر میشد.
3- بذر برجام به عنوان توافق با آمریکا و غرب، در زمینهای به غایت نامناسب افشانده شد. دولت و برخی حامیانش، عجله و هیجانی پوپولیستی را حتی قبل از انتخابات 92 به راه انداخته بودند که همان عارضه، اسباب چند سر خسارت را فراهم کرد. روند غلط پیروزی در انتخابات به هر قیمت، به مسیر توافق هرچه سریعتر و به هر قیمت منتهی شد. دولت در عمل با موجی که خودانگیخته بود و برخی مدعیان ناراست حمایت به آن دامن میزدند، در وضعیت سلب اختیار از خود پای میز مذاکره رفت. متاسفانه این ارزیابی و دریافت رادیو فرانسه در 19 مهر 92 (در آستانه توافق موقت ژنو)، ادراکی فراگیر از سوی رصدگران دیپلماتیک اطلاعاتی بود؛ «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند. بر پایه این جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر میکند و در همان حال قیمت فروش را کمتر خواهد کرد»!
در نقطه مقابل، حریف نیازمند توافق ادعا میکرد توافق نکردن بهتر از توافق بد است و ما عجلهای برای توافق نداریم! آنچه رهبر معظم انقلاب اخیرا فرمودند مبنی بر اینکه عجله و غفلت از جزئیات موجب ایجاد رخنه و بدعهدیهای بعدی شد، ناظر به همین موضوع مغفول است. در حقیقت شتابزدگی و هیجان از همان روز اول، این پالس را به دشمن داد که میتواند از موضع بالاتر مذاکره کند و کمتر امتیاز بدهد و تعهداتش را شفافسازی نکند. خروجی روند 2 سال و نیمه آنچنانی، همین برجامی شد که به دفعات نقض شده است. اما در همین حال، تعلیق و انتظار و توهم نهفته نسبت به مذاکرات، رأسا به 3 سال رکود تدبیر و دست روی دست گذاشتن دامن زد.
4- رهبر حکیم انقلاب در تمام این دوره دشوار اولا بر سوق دادن هیجانها به سمت عقلانیت اهتمام داشتند، ثانیا کوشیدند با مدیریت شکاف میان موافقان و منتقدان، مانع از دودستگی در کشور و غفلت از نقشه دشمن شوند، ثالثا همه همتها و فرصتها و ظرفیتهای معطل مذاکرات را به موضوعات و مسائل اصلی نظیر «اقتصاد مقاومتی» و «پیشرفت اسلامی- ایرانی درونزا» رهنمون شوند و رابعا با وجود بیاعتمادی مطلق به شیطان بزرگ- به اقتضای همه شرایط- زمینه یک تجربه خطیر ملی را با هرچه کمتر کردن هزینههای قطعی آن فراهم سازند. بنابراین به اقتضای مسئولیت خطیر هدایت و راهبری، در تراز پدری دلسوز و حلیم و هوشیار و ناصح ظاهر شدند؛ برای فرزندی که گویا جز به تجربه، عمق خباثت دشمن بدعهد را تصور نمیکرد.
5- اگر تجربه اصرار جوانان برای خروج از مدینه و جنگ با دشمن در بیرون شهر با وجود بیمیلی پیامبر(ص) در جنگ اُحد را با فتنه «حکمیت در صفین» و اصرار به مذاکره کنار هم بگذاریم و آمیزهای از «هیجان» و «اضطرار برآمده از عملیات روانی دشمن» را در نظر بگیریم، میتوان به تصویر مشابهی رسید که همان زمینه «مذاکرات برجام» است. یک تصویر تاثربرانگیز و عبرتآموز، ماجرای جشن خیابانی بعد از توافق (بیانیه) لوزان (فروردین 94) است که ملغمهای از افراد متنوع - حتی پرچم جمهوری اسلامی- در حال شادمانی هستند و کسانی که پیشبینی کاهش ارزش دلار و برابری آن با اسکناس پانصد یا هزار تومانی را نشان میدهند... اکنون اما دلار 3300 تومانی قبل از برجام به 3920 تومان رسیده است! در چنین وضعیتی که برخلاف دوگانهنمایی دروغین، دموکراتها و جمهوریخواهان مجلس نمایندگان و سنای آمریکا (کنگره) با اتفاق آراء نقض صریح برجام و تمدید 10 ساله تحریم ISA (با بهانه هستهای و موشکی) تصویب میکنند، قطعا بیاخلاقی و فرار از مسئولیت است که ادعا شود هیچ قدمی در برجام برداشته نشد مگر با نظر رهبری!
بیتردید هشدارها و انذارهای مشفقانه رهبری در این دوره 2، 3 ساله به اندازه یک یا دو مجلّدمیشود که متاسفانه موارد مهم آن به اعتبار همان هیجانزدگی و عجله و حسن ظن به شیطان بزرگ مغفول ماند؛ مواردی که از جمله به هویت حریف و بدیهیاتی نظیر لزوم همزمانی، توازن و برگشتپذیری تعهدات طرفین یا تضمین کافی برای پذیرش برخی محدودیتها بازمیگشت. برخی مدیران دولتی که اکنون مایل به گریز از مسئولیت هستند، بهتر از هرکس میدانند که در بسیاری از این موارد مرتکب قصور و تقصیر و اهمال و غفلت شدند. «بل الانسان علی نفسه بصیرهًُْ ولو القی معاذیره».
6- بیتردید نظام دوحزبی آمریکا درباره هر موضوعی اختلاف داشته باشد، بر سر خصومت و بدعهدی و تشدید فشار علیه ایران اتفاق نظر دارد؛ چه اینکه تحریمهای داماتو در سال 1996، در دوره دموکراتها (کلینتون) تصویب شد و تحریمهای فلجکننده کذایی را نیز همین تیم اوباما- کلینتون برقرار کردند. هیئت حاکمه آمریکا بیشک هر قدر بتوانند حربه تحریم و سختگیری را به سیاق همین 5-6 ماه گذشته اعمال خواهند کرد. چاره چیست؟ اهتمام درونزا به اقتدار اقتصادی تا آنجا که حریف را ناامید کند و ملت ما را در برابر فشارها ضدضربه سازد. آسیب برجامزدگی و در برجامماندگی همین جا خود را نشان میدهد. یقینا باید روند اجرای برجام را رصد کرد و نقض را با تدبیر قاطع پاسخ گفت اما گره مشکلات اقتصادی - چنان که تا به حال برای سهلاندیشترین و خوشگمانترین افراد هم معلوم شده- با «برجامزدگی» و «برجامماندگی» گشوده نمیشود. بیتردید سهلاندیشانی- ولو در قواره نایب رئیس- که میگویند «20 دقیقه هم برای تصویب برجام زیاد بود»(!) مرد این میدان نیستند و نباید با قبیل آنها درباره ضرورت عقل و عقلانیت و همت و مجاهدت ملی سخن گفت.
7- اما باید برای افکار عمومی و نوع مسئولان دلسوز معلوم شود که دو مسیر بیشتر وجود ندارد؛ یک مسیر، بیعملی و امید به ترحم دشمن است که سهل مینماید و باب طبع تنآسایان است اما راه به مقصد آبادگری و پیشرفت نمیبرد؛ «کی میتوان رسید به دریا از این سراب». مسیر دوم، هرچند صعب و سخت مینماید و زحمت میطلبد، ماندگار و خوشعاقبت است. این مسیر، بستن منافذ هرزرفت منابع و فرصتهای ملی است. «اسراف» به عنوان یک آسیب راهبردی، راهزن بسیاری از فرصتها و منابع است. قرآن حکیم در آیه 28 سوره غافر از یک قاعده خطیر خبر میدهد و میفرماید «انّ الله لایهدی من هو مُسرفًُ کذّاب». خداوند به اقتضای تباهکنندگی نهفته در ذات اسراف، خبر داده که هیچ- فرد یا جامعه- اسرافکاری را به سمت نجات و رستگاری رهنمون نخواهد کرد. «مدیریت اشرافی تجملطلب»، آن بیماری خطرناکی است که هم منابع را غارت و تباه میکند و هم به اعتبار تربیت عملی، جامعه را به تباهی منابع با وجود کمیابی آن میکشاند؛ دقیقا شبیه کاری که قارون تجملطلب میکرد و مدعی بود «این اموال را با علم و ذکاوت خویش به دست آوردهام»! مردمانی هم بودند که تجمل او را ببینند و بگویند «کاش برای ما هم بود مانند آنچه به قارون داده شد» (آیات 78 و 79 سوره قصص).
8- سپری کردن و ازکف دادن بسیاری از فرصتها در همین 3 سال گذشته به امید اینکه غرب برای ما کاری خواهد کرد، یک جفا و اسراف بزرگ در حق مردم بود و چنین جفایی، با مدیریت اشرافی و حقوق و پاداشهای نجومی مدیرانی شدت پیدا کرد که مقامات حامی دولت شمار آنها را 3 هزار، 900 و 397 نفر اعلام کردند اما سرانجام دولت جز با 10 نفر آنها برخورد - محدود و تشریفاتی- نکرد. در همین دوره تحریم و مضیقه بود که حقوقهای دهها و صدها میلیونی برای سالها پرداخت و دریافت شد و در همین دوره فلان مدیران بانکی در سفرهای خارجی، هر وعده غذای 600 هزار تومانی میل کردند و محل اقامتهای 500 متری و خودرو لیموزین اجاره نمودند و... سرانجام هم سرمایههای کشور خطاب شدند؛ تا معلوم شود که به تعبیر رهبر معظم انقلاب «گویا آسیبهای ناشی از مستی اشرافیگری درست شناخته نشده است». به راستی سهچهار مدیر چهقدر نیاز به پول داشتند که در صندوق ذخیره فرهنگیان به فساد چندهزار میلیاردی دامن زدند؟ آیا با چنین زدوبندها و حیف و میلهایی میشود امید داشت منابع برای رونق اقتصاد جمع شود حال آن که برخی شکافها و منفذها نمیگذارد در این استخر عظیم، منابع انباشته شود؟ آیا نباید بپرسیم در وضعیت ادعای تورم 8 درصدی، چرا «هزینههای جاری» دولت ظرف 3 سال 3/2 برابر (300 درصد) افزایش پیدا کرده است؟ تا این رهاشدگی هزینهکردها از منابع و فرصتها متوقف نشود، کار به سامان نخواهد رسید. و شرط سامان و بهبود همان است که امیرمؤمنان(ع) درباره ادبار و اقبال دولتها فرمود.
هزارتوی مرموز برجام
خسرو معتضد در وطن امروز نوشت:
جمعی در محفلی نشسته بودیم. محفل ما دوستانه است و ثقل مجلس صحبتهای تاریخی و سیاسی و کتاب و سینما و تئاتر و رویدادهای جهان معاصر است. دوستی از راه رسید که «دیدید دونالد ترامپ بهرغم تمام پیشبینیها و آمارگیریهای گالوپ و سایر موسسات پرسش از افکار عمومی ملت آمریکا بر هیلاری کلینتون پیروز شد و به کام خود رسید. وای! وای بر ما و برجام». پیر و میری که او را استاد و مرشد خود میشناسیم فیلسوفانه با خونسردی تمام گفت: «مگر از برجام چه معجزهای برای ایران و ایرانی برآمد که حالا نگران فسخ آن از سوی ترامپ هستی. تصادفا انتخاب ترامپ از سوی مردم آمریکا ثابت کرد امضاکنندگان سادهدل ایرانی چقدر از واقعیت دور بودند که به ریسمان نازک و پوسیده برجام دودستی چسبیدهاند».
پیر و میر افزود: «البته در این میان سیل تبلیغات دولتی بویژه مقالهنویسیهای چاپلوسانه بعضی جراید در مدح و ثنای برجام همه را مدهوش کرده بود. سادهدلانی کشتیهای حامل کالاهای اساسی را میدیدند که در بنادر ایران صف کشیدهاند. سادهدلانی منتظر سقوط دلار به 1000 تومان بودند. شوخطبعانی منتظر بودند سیل صادرات ایران بازارهای آمریکا و اروپا را اشباع کند. خوشقلبان مظلومی منتظر بودند وزیر محترم نیرو دست از سفره خالی مردم بردارد و به بهانههای مختلف سفره مردم را بابت آب و برق ضروری که نمیشود از آن چشم پوشید، خالیتر نکند. همینطور اوراق جریمه اتومبیلها و هزار گونه عوارض و مالیات. سادهاندیشانی مست و ملنگ بودند که وزارت ارتباطات این همه مردم را ندوشد و کمی به مردم رحم کند.
عدهای منتظر بودند خودروسازان بخیل داخلی سر جای خود بنشینند و اتومبیلهای جدید ارزانتر مونتاژ شود و ملت مثل مردم خوشبخت کشورهای همسایه و... لذت نشستن پشت فرمان اتومبیلهای محکم و مرغوب را بچشند و سالی 30 هزار تن در جادهها کشته نشوند و قراضههای معیوب داخلی به موزه تاریخ خودرو تحویل داده شود. قهرمانان مذاکره برگشتند با تعظیم، با متن قراردادی پر از رمز و ایهام.
در بند 26 برجام آورده شده بود «آمریکا و اروپا تعهد میکنند هیچ مشکلی در راه استفاده ایران از تعهد برجام ایجاد نشود با یک تبصره کوچک، به شرطی که این تعهد مغایرتی با قوانین فدرال یا ایالات مختلف آمریکا نداشته باشد». اگر آقای ظریف و عراقچی و سایرین قرارداد کنسرسیوم در 1333/1954 را خوانده بودند میدیدند 5 کنسرن بزرگ آمریکایی عضو کنسرسیوم نفت در ایران قراردادهای خود با ایران را هر کدام جداگانه با توجه به قوانین ایالتی که شرکتشان جزو قوانین آنجا به ثبت رسیده بود، منعقد کرده بودند. این قوانین با هم متفاوت بود و اگر بین ایران و آن شرکتها اختلافی پیش میآمد باید به قانون 5 ایالت جداگانه مراجعه میشد؛ این بود که حدود 25 سال پدر ایران را درآوردند و کاری از دولت ایران برنمیآمد و ضررها زدند و سودها بردند. اکنون در موضوع برجام نیز قوانین هر ایالت آمریکا با دیگری متفاوت است. بسیاری از ایالات آمریکا، ایران را همچنان مورد تحریم قرار دادهاند و از قانون فدرال پیروی نمیکنند».
رفیق از گرد راه رسیده ما مبهوت ماند و پرسید: «تو نمیترسی ای پیر و میر که ترامپ پوپولیست عوامفریب برجام را فسخ کند؟» پیر و میر پاسخ داد: «خبر بدتر از اینکه نمیشود. برجام چه مواهبی نصیب ما کرد؟ قفل بسته اقتصادیمان گشوده شد؟ بانکهای دنیا اجازه معاملات با ما را پیدا کردند؟ سیل واردات کمتر شد یا صادرات افزایش یافت؟ هواپیماهای ایرباس کذایی را تحویل دادند؟! دارو آنقدر وارد شد که ارزان شد؟ چقدر دلارهایمان به مصرف عموم رسید؟ برجام در خواب و رویاهای بعضی دولتمردان ما بود. مگر به یاد نمیآورید در سخنرانیهای غرا و شمرده میگفتند به محض امضای معاهده و موافقتنامه برجام تمام تحریمها از هر نوع و مورد برداشته میشود. مردم آنقدر ثروتمند و غنی خواهند شد که محل سگ به یارانه 45 هزار تومانی نخواهند گذاشت. اوباما که ماهها در حکم صفر سمت چپ عدد بود رفت و ترامپ آمد و شاهد پیروزی را در بر کشید. اوباما این چند ماه با ما بازی میکرد اما ترامپ نمونه بعضی از رؤسای جمهوری سابق آمریکاست که عوام و قشری بخت بودند.
ترامپ مانند بعضی رؤسای جمهوری آمریکاست؛ کابوی و هفتتیربند و باب طبع آمریکاییها! ترامپ مانند ترومن است که در پست معاونت ریاست جمهوری آمریکا در سال 1945 با مرگ روزولت به خودی خود رئیسجمهور شد و دستور داد بمب اتم روی شهرهای هیروشیما و ناگازاکی رها کنند و نیم میلیون انسان بیگناه کشته شدند. ترامپ مانند ریگان است که فقط هنرپیشه محبوب سینما بود و وقتی رئیسجمهور شد همسرش از رمال و منجم و فالگیر در تمام امور استعلام میکرد.
حالا جنابعالی چنان از برجام تعریف و تمجید میکنی که انگار ما پتل پورت را پس گرفتهایم یا 17 شهر قفقاز و جزیره بحرین و نصف بلوچستان را که انگلیسیها در قرن 19 از ما گرفتند پس دادهاند».
دوستان چند سوال دیگر از پیر مجلس کردند و او باز مانند قوامالسلطنه که وقتی اخبار موحش و تهدیدآمیز را به او میرساندند، کنار لبش ناخودآگاه تیکی ظاهر میشد و دستور میداد اکبرآقا پیشخدمت مخصوص بیاید و وقتی «اکبرآقا» میآمد در حالی که همه منتظر بودند قوامالسلطنه دستور دهد وزیر جنگ یا رئیس شهربانی یا رئیس ستاد ارتش بیاید و دستوری صادر کند، فقط به اکبرآقا میگفت «اکبرآقا دستور دهید آشپزباشی سوپ امروز را رقیقتر کند!»، صدا زد: آقاغلامعلی بیا و یک دور چای و شیرینی در مجلس بگردان. با خونسردی پاسخ همه را داد و گفت: «ترامپ با کلینتون فرقی ندارد. تصادفا من ترامپ را که مانند گندهلاتهای قدیم تهران، جاهل و داشدار و کاسب و مشتری رد نکن و بساز و بفروش و اهل چانهزنی است به آن هیلاری خانم که حدود 20 سال است جا تهی نمیکند و خودش و شوهرش، گربه عابدنما هستند ترجیح میدهم.
به قول امیراحمدی «اینکه آدم بگوید هر قراردادی بستن بهتر از نبستن است عین فرمایشات میرزا ابوالحسن شیرازی نماینده محترم صاحب حسننیت و خندهروی عصر قاجاریه ایران در جلسات منجر به بسته شدن قرارداد ترکمانچای است. متن قرارداد ترکمانچای را بخوانید ببینید چقدر کلمات شیرین و جملات مطبوع در آن نوشتهاند. سراپا حسننیت و مهربانی و وداد است. حالا برجام هم کمی شبیه آن است.
حالا بروید متن مذاکرات میرزا عبدالوهاب معتمدالدوله نشاط، وزیر خارجه ایران در دوران فتحعلیشاه را با ژنرال یرمولف بخوانید. چقدر شباهت پیدا میکنید که او هم التماس میکرد و قربان صدقه میرفت.»
در اینجا بنده حقیر به صدا درآمدم که ای پیر و میر! وقتی من 3 ماه این حرفها را زدم که دلم به برجام خوش نیست و برجام چیزی نصیب ایران نکرده یک اقتصاددان حکومتی مصاحبهها کرد که فلانی اهل تاریخ است، از اقتصاد چیزی نمیفهمد. عدهای هم سعی کردند بنده را ترور شخصیت کنند که ذاتا بدبینم و آن همه پیشرفت و گشایش را نمیبینم. خلاصه! هزار عیب و ایراد به من بستند که چرا بدبینی و این حرفها را میزنی؟ پیر و میر خندید و گفت غصه نخور که این نیز بگذرد و سیاهی به زغال ماند.
استاد گرانمایه افزود: «در تاریخ چند هزار ساله ایران تا چشم میخورد فراز و نشیب وجود دارد. ملت ایران توفانهایی به خود دیده و امواج سهمگین را پشت سر گذاشته است. بیهوده نیست که خواجه شیرازی میفرماید شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل/ کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
ولی در بیت بالاتر میفرماید
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید/ که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
ملت ایران منزلگاهها پیموده است. در این 2700 سال اخیر از عصر دیاکو و فرهفرتیش و هووخشتره تا کورش و داریوش تا امروز ما مدام با توفنده توفانها، گردبادها، سیلابها، خون، آتش و آهن سر و کار داشتهایم. ملت ایران از رسوایی معاهده گلناباد (تسلیم اصفهان به محمود غلیجایی) تا نبرد با توپال عثمان پاشا و از قرارداد گنجه (راندن روسها از گیلان متعاقب یورش پتر کبیر) و قراردادهای گلستان و ترکمانچای و پاریس (این یکی با انگلیسیها و به قیمت از دست دادن هرات) تا قراردادهای 1907، 1915 و 1919 به سلامت بیرون جسته است.
در جنگ دوم جهانی آذربایجان و کردستان از دست رفته را از زیر چنگال خرس قطبی به درآورد و 29 اسفند 1329 با یک اردنگ بلند شرکت غاصب غارتگر بریتیشپترولیوم را از آبادان بیرون کرد. بنابراین غصه به دل راه ندهید ای دوستان! ملت ایران فریب نمیخورد. این ملت قدیمی آنسان کارکشته و متبحر و داناست که بود و نبود اوباما و کری و آمدن ترامپ تاثیری بر استقلال و حاکمیت و یکپارچگی و بیداریاش به جا نمیگذارد.
ساقی به نور باده برافروز جام ما/ مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام ما»
فرمایشات پیر و میر خاتمه یافت. دور سوم چای را گرفتند. خواستیم باز هم بحث را ادامه دهیم. استاد عذر آورد که کمی صبر کنید. هفته بعد ببینیم ترامپ چه میگوید و برایمان چه خط و نشانی میکشد. عجالتا همه دنیا مات و مبهوت مانده که با آن همه تمهیدات 19 کارتل و شرکت بزرگ حامی هیلاری و پول اهدایی عربستان و قطر و آن همه آمارگیری و همهپرسی، هیلاری شکست خورد و ترامپ پیروز شد! یک هفته صبر کنید که باز دور هم بنشینیم و ناگفتهها را بگوییم.
جنبش دانشجویی بازوی توانمند حل مشکلات کشور
امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:
روز دانشجوی امسال با شور و حرارت بالاتری نسبت به سال های اخیر برگزار شد؛ شور و حرارتی که مهم ترین و شاید تنها ترین نشانه آن نطق های سیاسی، صریح و داغ فعالان و چهره های سیاسی بود. چه این که یکی از نیازهای اصلی دانشگاه ها وجود فضای سیاسی در این محیط هاست با این ملاحظه که این که دانشجو و دانشگاه باید سیاسی باشد با «سیاسی کاری» در دانشگاه ها تفاوت دارد و باید مراقب این دو رویکرد که گاهی مرزهای باریک دارند بود.
آزادی تفکر، قلم و بیان یکی از اهداف اصلی انقلاب اسلامی
پویایی و زنده بودن و معنا کردن اسلام سیاسی در فعالیت های سیاسی دانشگاه ها جز با فعالیت های سیاسی دانشجویان فراهم نمی شود.شاید صریح ترین و قاطع ترین تاکید و دفاع از فعالیت سیاسی در دانشگاه مربوط به رهبر انقلاب باشد: «...خدا لعنت کند آن دستهایی را که تلاش کردهاند و میکنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند. کشوری که جوانانش سیاسی نباشند... مگر چنین کشوری میتواند بر دوش مردم، حکومت و حرکت و مبارزه و جهاد کند؟!» (12 آبان 1372) با این حال واضح است که فعالیت سیاسی در دانشگاه اصول و اسلوب و نیز نیازهای خاص خود را دارد؛ که از جمله این نیازها ایجاد فضای باز سیاسی در دانشگاه و ایجاد فرصت برای تضارب آراء و عقاید مختلف است.
جایی که دانشجویان بتوانند افکار و عقاید خود را در چارچوب قانون و البته بدون ترس از برخوردهای سلبی، بیان کنند. چرا که رهبر معظم انقلاب تاکید دارند که «یکی از وظایف نظام جمهوری اسلامی حمایت صریح از برخورد افکار به شکل سالم است...»(8 بهمن 1381). ایشان «آزادی تفکر و قلم و بیان» را یکی از اهداف اصلی انقلاب اسلامی می دانند: «نباید از آزادی ترسید و از مناظره گریخت و نقد و انتقاد را به کالای قاچاق یا امری تشریفاتی تبدیل کرد...آزادی تفکر و قلم و بیان نه یک شعار تبلیغاتی بلکه از اهداف اصلی انقلاب اسلامی است.»(16 بهمن 1381) به همین دلیل است که باید در چارچوب قانون اساسی از شور و حرارت سیاسی که در میان دانشجویان پدید می آید استقبال کرد.
«فعالیت سیاسی» آری؛ «سیاسی کاری» نه!
از سوی دیگر عدالت طلبی و مطالبه عدالت از نهادها و دستگاه های مختلف همواره یکی از مهم ترین عرصه های ظهور و بروز و حتی مزیت های نسبی جنبش دانشجویی بوده است. عرصه ای که با توجه به مسائل کنونی کشور به نظر می رسد این جنبش باید موتور آن را چونان دهه های گذشته دوباره پر قدرت تر به کار اندازد و برای مبارزه با بی عدالتی ها به کمک نظام بیاید؛ لازمه این مبارزه نیز پویا بودن این جنبش است.
این فعالیت و پویایی البته یک ملاحظه مهم دارد و آن این که همانطور که ابتدا هم اشاره شد، «ایجاد فضای سیاسی» و «فعالیت سیاسی» با «سیاسی کاری» در محیط های علمی و دانشجویی متفاوت است. هرچه فضای سیاسی به رونقِ تحلیل و اندیشه ورزی دانشجویان به عنوان نسل های جدید مدیران کشور کمک می کند به همان اندازه «سیاسی کاری» باعث می شود دانشگاه و عناصر اصلی آن یعنی دانشجویان و اساتید از مسیر تولید و تقویت مرزهای علمی کشور دور بمانند. به همین دلیل جنبش دانشجویی باید مراقب باشد که این فعالیت های سیاسی به محلی برای پاسخ گویی به مطامع حزبی و در نتیجه انحراف فعالیت های سیاسی به «سیاسی کاری» تبدیل نشود.
ارتباط جنبش دانشجویی با حوزه های اجرایی و تصمیم سازی
در همین زمینه یک نکته و تامل مهم درباره دانشگاه ها این است که مدیران، جنبش دانشجویی را تنها در حوزه سیاسی محدود کنند یا محدود ببینند و به این که فضای سیاسی در دانشگاه ها باشد اکتفا کنند. البته که مسئولان مکلف به زمینه سازی برای مشارکت سیاسی دانشجویان در کشور هستند اما لازمه تزریق قدرت دانشگاه به جامعه، در کنار پویایی سیاسی دانشگاه ها وجود محتوای قدرتمند علمی و دانش بنیان در این محیط هاست. تا این قدرت و توان علمی به کمک مشکلاتی که در حوزه های مختلف به خصوص اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی داریم بیاید. به عنوان نمونه وقتی فرماندهان حوزه های نظامی کشور درباره پیشرفت های تسلیحاتی و دفاعی ما صحبت می کنند، یکی از مهم ترین اَماره ها در توضیحات آن ها، ارتباط با بدنه علمی و دانشگاهی کشور است. جایی که علم و توان دانشجویان و اساتید دانشگاه های کشور به خدمت توسعه صنایع دفاعی آمده است.
حال سوال این است: آیا دانشگاهی که این پویایی سیاسی را دارد و در کنار آن می تواند پیچیده ترین قطعات تسلیحاتی و نظامی را طراحی و تولید کند، دانشگاهی که آلیاژهای نادر را برای پهپادها، زیردریایی ها و موشک های بالستیک می سازد، نمی تواند به کمک بخش های دیگر جامعه از جمله اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بیاید و نقاط ضعف رادر این بخش ها نیز بر طرف کند؟ به نظر می رسد، جنبش دانشجویی همانگونه که مطالبات سیاسی خود را با قدرت و حرارت پیگیری می کند باید ایجاد ارتباط یا تحکیم ارتباط با جامعه و به خصوص رفع نیازهای عینی مردم را نیز در زمره اولویت های اصلی جریان خود قرار دهد. حتی اگر لازم است «اندیشکده ها» و «هیئت های اندیشه ورز» تشکیل دهد و با رصد مشکلات کشور برای آن ها چاره یابی کند؛ تا در کنار پویایی سیاسی، مشکلات کشور نیز از قِبَل توان علمی آن قابل حل باشد.
البته مسئولان اجرایی نیز باید به این جنبش به عنوان یک بازوی توانمند که می تواند به کمک حل مشکلات کشور بیاید نگاه کنند و علاوه بر میدان دادن به آن برای ورود به عرصه های جدی تر، حمایت های لازم را نیز از این جنبش انجام دهند.
برنده و بازنده در «نبرد تفسيرها» از برجام
محمد اسماعيلي در جوان نوشت:
1ـ «نقض برجام با عكسالعمل تند ايران مواجه خواهد شد»، «مگر ميگذاريم امريكا برجام را پاره كند»، « ما اجازه نخواهيم داد كه در هيچ حوزهاي هيچ يك از طرفهاي برجام از حدودشان تخطي كنند»، «ما با كمال قدرت و شجاعت در برابر زيادهخواهيها ايستادگي ميكنيم و اجازه زيادهخواهي هم نخواهيم داد»، «حرف اصلي برجام حفظ دستاوردهاي هستهاي وعزت كشور است»، «امروز با بدعهدي امريكا برخورد ميشود... و دنيايي كه با امريكا عليه ما متحد شده بودند، امروز فشار ميآورند.»
بيان اينگونه جملات كلي كه تقليلدهنده «نقض» برجام به «بدعهدي» است درحالي است كه امريكا علاوه بر ابزارهايي عيني مانند «مكانيسم ماشه» و «ضمانتهاي حقوقي يك طرفه» در دوران پسابرجام بهدنبال ابزارهايي«ضمني يا ذهني»است كه سطح هزينههاي ايران را به شدت افزايش خواهد داد.
مهمتر از آن اينكه براي فرار از بن بست دستساز برجام، رئيسجمهور كشور نبايد با شيفت هزينههاي ناشي از يك متن پيچيده، مبهم و داراي ضعفهاي ساختاري با اظهار جملاتي مانند «هيچ قدمي در مسئله برجام برنداشتيم مگر آنكه با مقام معظم رهبري مشورت كرديم و جلسه گذاشتيم» توسعه هزينه را كليد بزند.
2ـ مهمترين تهديدي كه ميتواند منافع يكي از طرفين يك توافقنامه بينالمللي را به چالش بكشاند، «تفسير» پذير بودن سندي است كه مورد تفاهم دو طرف قرار گرفته است، حال چنانچه يكي از طرفين توافق كه تفسير جانبدارانه از عبارات و مفاد متن ميكند خود «مرجع تفسير كننده» متن نيز باشد، كار براي طرف مقابل بسيار سخت و دشوار خواهد بود.
در برجام نيز وضع به همين شكل دنبال شده و يكي از طرفين توافق هستهاي نه تنها «تفسير» موسع و يكجانبه از متن مورد توافق ارائه داده و سعي كرده تمام منافع طرف مقابل را به چالش بكشاند، بلكه بهدليل آنكه خود «تنها مرجع تفسيركننده متن» است – به معناي سازمانها و شوراهاي بينالمللي كه تحت مديريت وي هستند ـ بارها برجام را نقض و شبكهاي از تعهدات مالايطاق را به طرف مقابل تحميل ميكند.
به همين دليل بايد دوران بعد از روز اجراي برجام را «نبرد تفسيرها» دانست كه طي آن ايالات متحده امريكا بر اساس تفسير خاص نه تنها برجام را بارها نقض كرده بلكه منافع ناظر بر متن برجام جمهوري اسلامي ايران را به چالش كشيده و درتلاش است دايره تحريم، تهديد و فشارعليه كشورمان را گسترده و چنبره استيلاي خود را ديكته كند.
3ـ با يك بررسي ساده ميتوان دريافت كه تمام اقدامات و فعاليتهاي طرف امريكايي در طول 10ماه پس از روز اجراي برجام بر پايه چنين اصلي پايهگذاري شده است و رفتار هفته اخير مقامات كاخ سفيد، كنگره اين كشور نيز از چنين اصلي تبعيت ميكند؛ به گونهاي كه پس از وضع قانون جديد isa مقامات اين كشور به اتفاق تأكيد ميكنند كه چنين اقدامي نقض برجام نبوده است، به عنوان نمونه جاش ارنست، سخنگوي كاخ سفيد روز پس از وضع قانون تحريمي جديد isa بيان ميكند: «ما از زماني كه كنگره درحال بررسي تصويب اين قانون بود، تصريح كرديم اين قانون نقض توافق برنامه جامع اقدام مشترك كه توافقنامه بينالمللي براي جلوگيري از دستيابي ايران به تسليحات هستهاي است، نيست.»
اين در حالي است كه بر اساس استنادات حقوقي نه تنها قانون جديد با بندهايي نظير4. 2. 1پيوست دو، بند 4. 3. 1پيوست دو و بند 4. 3. 2 پيوست دو برجام كه به قانون داماتو اشاره داشته، در تعارض بوده ونقض آن به شمار ميآيد بلكه با بندهاي ديگري مانند ماده 26 بخش تحريمها از متن برجام كه عبارت: «ايالات متحده، با حسن نيت، نهايت تلاش خود را براي دوام اين برجام و پيشگيري ازايجاد تداخل درتحقق متمتع شدن ايران ازلغو تحريمهاي مشخص شده... » استفاده شده نيز همخواني نداشته و نقض به شمار ميآيد.
4ـ مهمتر آنكه وضع قوانين تحريمي مانند قانون «لغو رواديد شهروندان 38 كشور»، «قانون منع فروش هواپيما به ايران» و احياي «قانون ايسا» نه تنها با مفاد برجام در تناقض بوده و به صورت صريح و ضمني آن را نقض ميكند بلكه با «اصل حسن نيت» به عنوان يك اصل مسلم حقوق بينالملل و «روح برجام» نيز در پارادوكس است.
مبرهن است كه مقامات امريكايي پس از تصويب هر قانون تحريمي جديدي كه عليه ايران در دوران پسا برجام وضع شده تلاش كردهاند با ارائه تفسيرهاي يك جانبه از متن و با توجه به آنكه «تضمينهاي لازم حقوقي» از آنها گرفته نشده و «مراحل سه گانه حل اختلاف» در متن برجام يك سويه به نفع آنها بوده به « نقض » توافق هستهاي پرداخته آنهم با «تفسيرها »يي كه ميتواند ايجاد «رويه در حقوق بينالملل » كند.
5ـ تنها سه روز پس از تصويب قانون isa جان كري دراجلاس سابان بار ديگر اظهاراتي را مطرح ميكند كه منافع ثانويه ايران در برجام را نيز به خطر انداخته و تعهدات مالايطاق كنوني ايران را به مرزي فراتر از حد تصور كشانده و اين مسئله را مورد تاكيد قرار ميدهد كه امريكاييها تلاش دارند تا بر پايه ضعف «تقسير پذير بودن متن برجام» در دوره «نبرد تفسيرها» يا همان پسابرجام فراتر از منافع خود در متن برجام، اهداف راهبردي خود را «تثبيت» و «تأمين» نمايند. منافع و اهدافي كه تنها با ابزار «تفسير يك جانبه» متن برجام بهدست آمده ودر صورتي كه با رويكرد فعال و موثر وزارت امور خارجه مواجه نشود ميتواند برجام را يك خسارت دائمي و هزينه ملالآور مستمر عليه كشورمان تبديل كند. جان كري در اين اجلاس از عبارت «برجام از جنبه بازرسيها و پروتكل پيشرفته آژانس بينالمللي انرژي اتمي، توافقنامهاي دائمي است» استفاده كرده در حالي كه پذيرش بازرسي و پروتكل از سوي تيم مذاكره كننده–همانگونه كه از تعريف پروتكل در عرف حقوق بينالملل پيداست ـ يك اقدام «داوطلبانه»، «موقت» و «غير دائمي» است و مشمول مرور زمان است.
6ـ اظهارات جان كري و جاش ارنست را زماني در كنار رفتار باراك اوباماـ امضاي قوانين تحريمي عليه ايران ـ و اقدامات سنا وكنگره قرار ميدهيم به يك برداشت ميرسيم و آن اينكه مقامات ايالات متحده تلاش ميكنند ايران را در انتخاب بين دو گزينه –كه هر دو به يك نقطه مشترك ميرسندـ مخير كنند و آن «ادامه وضع موجود» و يا «تحميل نقض برجام توسط ايران» ميباشد كه انتخاب هر كدام ميتواند تأمينكننده منافع اين كشور باشد.
7ـ «تفسير»هاي يكسويه از برجام در حالي از يك سو منافع برجامي ايران را به مخاطره انداخته و زمينه تهديد، تحريم و فشارهاي گسترده را فراهم ميكند كه تنها راه مقابله با آن را ماده 38 اساسنامه ديوان بينالمللي دادگستري تحت عنوان «عرف ازمنابع حقوق بينالملل»پيشنهاد داده كه براساس آن از عرفيترين بخشهاي حقوق بينالملل «مسئوليتهاي كشورها» ست كه همين اصل «ايجاد رويه حقوقي»توسط وزارت امورخارجه كشورمان رابه عنوان يك اصل مطرح ميكند.
مهمترين ابزار ايجاد رويه توسط دستگاه ديپلماسي براي«نجات توافق هستهاي»، «جلوگيري ازتفسيرهاي جانبدارانه امريكا از متن» و «مسجل شدن نقض برجام توسط طرف مقابل» تفسيرهايي است كه بايد رئيسجمهور و اعضاي تيم مذاكرهكننده از برجام ارائه دهند، آن هم نه تنها درقالب سخنراني بلكه به شكل «انتشار بيانيه رسمي»، «نامهنگاري مكتوب با دبيركل سازمان ملل تحت عنوان گلايه مستند از نقض برجام توسط امريكا»، «علاوه بر طرح دعوا دركميسيون وهيئت مندرج در متن برجام، طرح دعوا درمكانيزمهاي بينالمللي نظير ديوان بينالمللي دادگستري»، «مكاتبات وتقاضاي رسمي از وزراي 1+5جهت اعلام نظرقطعي درباره نقض برجام» و «استفاده ازظرفيت اجلاس نم»است كه ميتواند در مجموع مانع تفسيرگذاري بديع امريكاييها شود.
مخالفت مكرر ومداوم مسئولان ارشدايران ميتواندمانع ايجاد رويههاي غلط توسط ايالات متحده شده و دوره نبرد تفسيرها–كه حياتي ترين آن شايد سهسال نخست پس از روز اجرا باشدـ را به نفع كشورمان تغيير داده و دو گزينه تحميلي طرف مقابل مبني بر «ادامه وضع موجود» يا «تحميل نقض برجام توسط ايران» را به مديريت نمايد.
«روز دانشجو» 95، پرشور و باآرامش
حسین انصاری راد در ایران نوشت:
16 آذر امسال میتواند یک نمونه مناسب برای حکمرانی خوب قابل طرح باشد. اینکه در یک روز تمام گروهها و طیفهای سیاسی میآیند حرفهای خود را آزادانه میزنند، مطالب و مطالبات خود را مطرح میکنند و حتی از تندترین نوع اعتراضهای خود هم چشم نمیپوشند و در نهایت آب از آب تکان نمیخورد. درس بزرگ 16 آذر امسال برای تمام گروههای سیاسی که یا حاضر در قدرت هستند یا در حاشیه آن قرار دارند، باید این باشد که وجود آزادی بیان برخلاف آنچه تاکنون سعی در ترسیم آن شده است، تا حد زیادی تداخلی با حفظ امنیت جامعه و کشور ندارد. البته باید توجه داشت که تأمین امنیت توأم با آزادی بیان نیازمند تحقق یک عامل ضروری دیگر هم میباشد و آن این است که گروههای اجتماعی و مدنی و گرایشهای سیاسی بتوانند در گذر زمان بازتاب انتقادها و اعتراضهای خود را در اقدامات مسئولان و نهادهای ذیربط ببینند. اکنون بعد از گذر از یک 16 آذر پرشور اما امن میتوان این گونه آرزو کرد که ای کاش آزادی کلامها و بیانها بعد از این روز نیز همچنان ادامه مییافت. نکته برجسته مراسم و تجمعات روز گذشته این بود که همه طیفها از موافقان دولت گرفته تا مخالفان آن، سعی داشتند تندترین مطالبات و اعتراضات خود را مطرح کنند. در این فضا نیز چه بسا تهمتهایی نیز مطرح شده باشد و توهینهایی نیز صورت گرفته باشد. رئیس جمهوری خود در این روز در جمع دانشجویان این مطالبه را مطرح کرد که ای کاش لحنها را آرام و اخلاقیتر کنیم. این اتفاق نمیافتد مگر اینکه اجازه بدهیم اعتراضهای تند و کلامهای رادیکال در جامعه مطرح شوند تا بعد از مدتی به طور طبیعی تب آنها فروکش کند و مباحث به سمت موضوعات و گفتوگوهای معقول سوق داده شود. در واقع نبود فضای لازم برای ابراز عقیده باعث شده تا در بزنگاههایی مانند 16 آذر، وقتی که سد برخی موانع برداشته میشود، طیفها و گرایشهای مختلف احساس کنند که در آن زمان اندک باید تیزترین قسمت موضعگیریهای خویش را عیان سازند. چرا که در واقع در چنین شرایطی ما با سیلاب عقاید و بیانات مختلف مواجه هستیم. درست آن است که توجه کنیم این سیلاب در صورتی که اجازه حرکت به آن بدهیم، موقتی خواهد بود و بعد از گذر زمانی نه چندان طولانی، رودی آرام و البته زلال از آن باقی خواهد ماند که هم عقلانیت گفتوگو در آن جا دارد و هم منطق موضعگیری. آنچه 16 آذر امسال نشان داد، این است که حتی تندترین انواع اظهار نظرها، حتی در مقابل رئیس جمهوری و بیان شعارهای مخالف دولت در برابر رئیس دولت، نه تنها ذرهای امنیت ما را به مخاطره نمیاندازد بلکه تثبیت کننده آن هم هست. بنابراین باید بر آن باشیم که چنین فضایی را در تمام طول سال، برای تمام گرایشهای فکری، سیاسی و اجتماعی و در برابر تمام ارکان حکومت فراهم آوریم و مطمئن باشیم که امنیت پایدار ناشی از افزایش حس اعتماد عمومی ملت به حاکمیت، بیش از هر فاکتوری امنیت و ثبات داخلی ما را تأمین خواهد کرد.
حسین انصاری راد در ایران نوشت:
16 آذر امسال میتواند یک نمونه مناسب برای حکمرانی خوب قابل طرح باشد. اینکه در یک روز تمام گروهها و طیفهای سیاسی میآیند حرفهای خود را آزادانه میزنند، مطالب و مطالبات خود را مطرح میکنند و حتی از تندترین نوع اعتراضهای خود هم چشم نمیپوشند و در نهایت آب از آب تکان نمیخورد. درس بزرگ 16 آذر امسال برای تمام گروههای سیاسی که یا حاضر در قدرت هستند یا در حاشیه آن قرار دارند، باید این باشد که وجود آزادی بیان برخلاف آنچه تاکنون سعی در ترسیم آن شده است، تا حد زیادی تداخلی با حفظ امنیت جامعه و کشور ندارد. البته باید توجه داشت که تأمین امنیت توأم با آزادی بیان نیازمند تحقق یک عامل ضروری دیگر هم میباشد و آن این است که گروههای اجتماعی و مدنی و گرایشهای سیاسی بتوانند در گذر زمان بازتاب انتقادها و اعتراضهای خود را در اقدامات مسئولان و نهادهای ذیربط ببینند. اکنون بعد از گذر از یک 16 آذر پرشور اما امن میتوان این گونه آرزو کرد که ای کاش آزادی کلامها و بیانها بعد از این روز نیز همچنان ادامه مییافت. نکته برجسته مراسم و تجمعات روز گذشته این بود که همه طیفها از موافقان دولت گرفته تا مخالفان آن، سعی داشتند تندترین مطالبات و اعتراضات خود را مطرح کنند. در این فضا نیز چه بسا تهمتهایی نیز مطرح شده باشد و توهینهایی نیز صورت گرفته باشد. رئیس جمهوری خود در این روز در جمع دانشجویان این مطالبه را مطرح کرد که ای کاش لحنها را آرام و اخلاقیتر کنیم. این اتفاق نمیافتد مگر اینکه اجازه بدهیم اعتراضهای تند و کلامهای رادیکال در جامعه مطرح شوند تا بعد از مدتی به طور طبیعی تب آنها فروکش کند و مباحث به سمت موضوعات و گفتوگوهای معقول سوق داده شود. در واقع نبود فضای لازم برای ابراز عقیده باعث شده تا در بزنگاههایی مانند 16 آذر، وقتی که سد برخی موانع برداشته میشود، طیفها و گرایشهای مختلف احساس کنند که در آن زمان اندک باید تیزترین قسمت موضعگیریهای خویش را عیان سازند. چرا که در واقع در چنین شرایطی ما با سیلاب عقاید و بیانات مختلف مواجه هستیم. درست آن است که توجه کنیم این سیلاب در صورتی که اجازه حرکت به آن بدهیم، موقتی خواهد بود و بعد از گذر زمانی نه چندان طولانی، رودی آرام و البته زلال از آن باقی خواهد ماند که هم عقلانیت گفتوگو در آن جا دارد و هم منطق موضعگیری. آنچه 16 آذر امسال نشان داد، این است که حتی تندترین انواع اظهار نظرها، حتی در مقابل رئیس جمهوری و بیان شعارهای مخالف دولت در برابر رئیس دولت، نه تنها ذرهای امنیت ما را به مخاطره نمیاندازد بلکه تثبیت کننده آن هم هست. بنابراین باید بر آن باشیم که چنین فضایی را در تمام طول سال، برای تمام گرایشهای فکری، سیاسی و اجتماعی و در برابر تمام ارکان حکومت فراهم آوریم و مطمئن باشیم که امنیت پایدار ناشی از افزایش حس اعتماد عمومی ملت به حاکمیت، بیش از هر فاکتوری امنیت و ثبات داخلی ما را تأمین خواهد کرد.
ضرورت تعامل بین قوای سهگانه
محمود علیزاده در شرق نوشت:
در سال ١٣٦١ شورای محترم نگهبان در ارتباط با لایحه بودجه سال ١٣٦٢ اظهارنظری حکیمانه داشت که به امضای اکثر فقها و حقوقدانان رسیده بود و در این اظهارنظر شورای نگهبان ضمن توصیههایی دلسوزانه صراحتا اعلام کرده بود: در شرایطی که مملکت در وضعیت بحرانی و جنگ است و درآمدهای دولت از محل مالیاتهایی است که با فشار از مردم گرفته میشود، چه ضرورتی دارد دولت فعالیتهایی غیرضروری یا غیراولویتدار را انجام دهد و صراحتا به تأمین اعتبار از محل بودجه دولتی برای بعضی از فعالیتهای فرهنگی اعتراض و توصیه کرده بودند که با توجه به وضعیت بحرانی اقتصادی و مالی کشور، دولت صرفا برای فعالیتهایی اعتبار تأمین کند که وظیفه قانونی دولت و انجام آن ضرورتی اجتنابناپذیر است. امروز وقتی به لایحه بودجه مینگریم، ملاحظه میشود اعتبارات گستردهای برای فعالیتهای غیرضروری در لایحه بودجه تأمین شده که در صورت تعطیلی این فعالیتها هیچ آسیبی به اداره کشور وارد نمیشود، ولی بعضی از وظایف قانونی دولت بر زمین مانده و باوجود الزام قانونی دولت برای تأمین اعتبار و به بهانه کمبود منابع، اعتباری برای آنها تأمین نشده است.ماده ٥٦٧ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ١٣٩٢ مقرر میدارد: در اجرای تکالیف مقرر در تبصره ماده ١٤٥ ورود خسارت به اماکن خصوصی بهدلیل تصمیم قضائی تبصره ماده ١٤٧ هزینه «نگهداری اموال توقیفی» ماده ٢١٥ هزینه حضور شاهد، ماده ٣٤٧ و ٣٤٨ «حقالوکاله وکلای تسخیری و معاضدتی» این قانون، انجام تحقیقات یا هر اقدام دیگری، مستلزم پرداخت هزینه از سوی دولت است و اعتبار آن هر سال در ردیف مستقلی در بودجه کل کشور پیشبینی و منظور میشود.با نگاهی به لایحه بودجه تقدیمی دولت ملاحظه میشود دولت به این تکلیف قانونی و درج ردیف مستقلی برای اجرای آیین دادرسی کیفری عمل نکرده است. صدها هزار پرونده که قانونا باید با حضور وکیل رسیدگی شوند، بهدلیل تأمیننشدن اعتبار بدون حضور وکیل رسیدگی میشوند، دادگاههای اطفال که ملزم هستند با حضور دو مشاور تشکیل شوند، بدون حضور مشاور تشکیل میشوند و قوه قضائیه مجبور میشود برای تأمین نیازهای اجتنابناپذیر خود از مجوزهای خاص استفاده کند، درصورتیکه دولت با تعطیلی فعالیتهای غیرضرور و غیراولویتدار میتواند نیازهای حاکمیتی را که تأمین اعتبار قوه قضائیه در رأس آنهاست تأمین کند. تعامل بین قوای سهگانه بهدلایل مختلف پايين است، از بیشتر از ٨٠ حقوقدان مجلس صرفا ١٠ نفر به عضویت کمیسیون قضائی درمیآیند و دلیل اشتیاقنداشتن حقوقدانان به عضویت در کمیسیون قضائی، نارساییهایی است که در ارتباط بین مجلس و قوه قضائیه وجود دارد و شرايط نظارت قانوني مجلس فراهم نيست و حقوقدانان مجلس ترجیح میدهند در کمیسیونهای دیگر حضور داشته باشند، در نتیجه حمایتی از طرف مجلس وجود ندارد. موضوع حقوقهای نجومی ماهها تیتر روزنامهها، سایتها و خبرگزاریهای خاص قرار داشت و قوای سهگانه از طريق تريبونها با هم حرف ميزدند. درنهایت در گزارش رئیس دیوان محاسبات آمده است که پرداخت ٣٩٧ نفر از مدیران دولتی غیرمتعارف بوده، نه غیرقانونی و از ٣٩٧ نفر، ٣٨٧ نفر داوطلبانه و بدون هیچ اجبار و الزام قانونیای دریافتهای غیرمتعارف را مسترد کردهاند! البته مبانی قانونی این دریافتها را دریافتکنندگان تصویب کرده بودند.
چه خوب است قانونی تصویب شود که هیچ مقامی نتواند در مسائلی که خود ذینفع است تصمیم بگیرد.متأسفانه مسئله مبارزه با فساد، سیاسی شده است؛ اگر فساد در جناح ما نباشد، بزرگنمایی میشود، ولی اگر در جناح ما باشد، به گونه ديگري رفتار ميكنيم. برخوردهای سلیقهای باعث شده منافع ملی فدای منافع گروهی و جناحی شود. بنابراین لازمه حل این معضل، ملی فکرکردن و ملیتصمیمگرفتن در قوای سهگانه است.
نقد و بيمه جامعه
احمد خرم در اعتماد نوشت:
يكي از بحثهاي محوري اسلام و دين خدا «نقد» است. شهيد مطهري در يكي از كتابهايش روايتي از حضرت عيسي نقل كردهاند كه «كونو نقاد الكلام». يعني همواره نقاد باشيد. هر حرف و كلامي را نقد كنيد. اين نقد كردن از مطلق شدن جلوگيري ميكند. جامعه و فردي كه نقد ميشود پي ميبرد كه مطلق نيست. پي ميبرد كه صددرصد حرفهايش درست نيست و بالاخره چند درجه با حق زاويه دارد. اما نقد انواع مختلف دارد. اول «نقد از خود»؛ حكومتها اگر نقد از خود نكنند غرور بر آنها حاكم ميشود. نقد از خود باعث زنده شدن تواضع در انسانها و همينطور حكومتها ميشود. بهترين نوع نقد و موثرترين آن نقد از خود و نقد از خود دستگاه حاكمه است. دوم نقد از ديگران است؛ نقد از ديگران راحتترين نقد است. يعني همه ميتوانند نقاد باشند. در صورتي نقد ديگران موثر واقع ميشود كه يك حكومت يا فرد يا سازمان نقد از خود داشته باشد و دوم اينكه نقدپذير باشد و نقد ديگران را بپذيرد و عكسالعمل منفي نشان ندهد. اگر نقد از جامعه يا ملتي گرفته شود حاكميت فساد و ظلم قطعي است. بايد با نقد سلامت جامعه را بيمه كرد. سلامت انسانها را بيمه كرد. تا انسانها خودشان را خدا نبينند. وقتي نقدپذير نبوديم يعني خودمان را جاي خدا گذاشتهايم. در قرآن هم ميبينيد كه باب نقد باز شده و حتي خداوند پيغمبر خودش را مورد نقد قرار ميدهد. يكي از دلايل نقد خداوند از پيامبر خودش اين است كه به پيامبر اكرم بياموزد كه مطلق فقط خداست. نقد اگر حاكم نباشد مطلقنگري و خودمطلقبيني در جامعه حاكم ميشود و فساد اقتصادي و سياسي و فرهنگي و اجتماعي جامعه را فرا ميگيرد. نقد اگر وجود نداشته باشد معلوم است كه جامعه، دولت يا حاكميت از مسير سلامت دور شدهاند؛ از مسير سلامتي كه نقد ميتواند فراهم كند. فضاي جامعه بايد فضاي نقد باشد. نبايد زبان كسي را بست و قلم كسي را شكست. بايد بگويند و بنويسند و نقد كنند. وقتي يكي از كفار پاي درس امام صادق ميآمد و او را سوال پيچ ميكرد ياران امام صادق ناراحت ميشدند تا روزي كه او از دنيا رفت. شاگردان امام هر كدام چيزي گفتند از جمله اينكه خوب شد كه اين فرد كافر به درك واصل شد.
امام صادق حرفها را گوش داد و سرش را زير انداخت و بعد سرش را بالا آورد و گفت خدا رحمت كند اين فرد را كه با سوالها و نقدهاي خود باعث غناي اسلام شد. سوال كردن و نقد كردن باعث تلاش و ممارست در پاسخگويي ميشود و فرد به نكات ضعيفتر و علوم دقيقتر دست پيدا ميكند. كسي كه نقدپذير باشد مجبور است مطالعه كند و پاسخ دهد. نقد جامعه و افراد را پاسخگو بار ميآورد. يادمان باشد هر وقت نقد از جامعهاي رخت بربندد فساد در آن جامعه ريشه ميدواند.
يكي از بحثهاي محوري اسلام و دين خدا «نقد» است. شهيد مطهري در يكي از كتابهايش روايتي از حضرت عيسي نقل كردهاند كه «كونو نقاد الكلام». يعني همواره نقاد باشيد. هر حرف و كلامي را نقد كنيد. اين نقد كردن از مطلق شدن جلوگيري ميكند. جامعه و فردي كه نقد ميشود پي ميبرد كه مطلق نيست. پي ميبرد كه صددرصد حرفهايش درست نيست و بالاخره چند درجه با حق زاويه دارد. اما نقد انواع مختلف دارد. اول «نقد از خود»؛ حكومتها اگر نقد از خود نكنند غرور بر آنها حاكم ميشود. نقد از خود باعث زنده شدن تواضع در انسانها و همينطور حكومتها ميشود. بهترين نوع نقد و موثرترين آن نقد از خود و نقد از خود دستگاه حاكمه است. دوم نقد از ديگران است؛ نقد از ديگران راحتترين نقد است. يعني همه ميتوانند نقاد باشند. در صورتي نقد ديگران موثر واقع ميشود كه يك حكومت يا فرد يا سازمان نقد از خود داشته باشد و دوم اينكه نقدپذير باشد و نقد ديگران را بپذيرد و عكسالعمل منفي نشان ندهد. اگر نقد از جامعه يا ملتي گرفته شود حاكميت فساد و ظلم قطعي است. بايد با نقد سلامت جامعه را بيمه كرد. سلامت انسانها را بيمه كرد. تا انسانها خودشان را خدا نبينند. وقتي نقدپذير نبوديم يعني خودمان را جاي خدا گذاشتهايم. در قرآن هم ميبينيد كه باب نقد باز شده و حتي خداوند پيغمبر خودش را مورد نقد قرار ميدهد. يكي از دلايل نقد خداوند از پيامبر خودش اين است كه به پيامبر اكرم بياموزد كه مطلق فقط خداست. نقد اگر حاكم نباشد مطلقنگري و خودمطلقبيني در جامعه حاكم ميشود و فساد اقتصادي و سياسي و فرهنگي و اجتماعي جامعه را فرا ميگيرد. نقد اگر وجود نداشته باشد معلوم است كه جامعه، دولت يا حاكميت از مسير سلامت دور شدهاند؛ از مسير سلامتي كه نقد ميتواند فراهم كند. فضاي جامعه بايد فضاي نقد باشد. نبايد زبان كسي را بست و قلم كسي را شكست. بايد بگويند و بنويسند و نقد كنند. وقتي يكي از كفار پاي درس امام صادق ميآمد و او را سوال پيچ ميكرد ياران امام صادق ناراحت ميشدند تا روزي كه او از دنيا رفت. شاگردان امام هر كدام چيزي گفتند از جمله اينكه خوب شد كه اين فرد كافر به درك واصل شد.
امام صادق حرفها را گوش داد و سرش را زير انداخت و بعد سرش را بالا آورد و گفت خدا رحمت كند اين فرد را كه با سوالها و نقدهاي خود باعث غناي اسلام شد. سوال كردن و نقد كردن باعث تلاش و ممارست در پاسخگويي ميشود و فرد به نكات ضعيفتر و علوم دقيقتر دست پيدا ميكند. كسي كه نقدپذير باشد مجبور است مطالعه كند و پاسخ دهد. نقد جامعه و افراد را پاسخگو بار ميآورد. يادمان باشد هر وقت نقد از جامعهاي رخت بربندد فساد در آن جامعه ريشه ميدواند.
وحدت موضع و یک ملاحظه
در سرمقاله صبح نو آمده است:
اعلام موضع دیروز آقای روحانی در برابر امضای مصوبه کنگره آمریکا توسط اوباما، مورد استقبال جریانهای سیاسی کشور قرار گرفته و حاکی از وحدت نظر آنها در برابر زیادهخواهی و نقض عهد آمریکاییهاست. البته بعید است که آمریکاییها به این راحتی از برگ برنده خود یعنی «تحریم» چشمپوشی کنند، اما حتماً لازم است که ایران هم از اهرمهای قدرتمند خود در برابر عهدشکنی دشمنان استفاده کند و همین موضع متحد ملی، پشتوانه مناسبی برای مقابلهبهمثل با دشمنان است. اظهارات دیروز آقای رییسجمهور در دانشگاه تهران، البته نکات و حاشیههایی هم داشت، از آن جمله که ایشان گفتند: «ما هیچ قدمی در مساله برجام برنداشتیم مگر آنکه با مقام رهبری مشورت کردیم و... ایشان در جریان تمام مراحل بودهاند.» نظر آقای روحانی از باب مشورت شاید درست باشد، اما آیا این بخش از سخنان ایشان که قبلاً هم به اشکال دیگری بیان شده، به این معناست که نظرات رهبری بهطور کامل توسط ایشان یا تیم مذاکرهکننده عمل شده است؟ قطعاً پاسخ منفی است و رهبر معظم انقلاب قبلاً به این اظهارات پاسخ دادهاند: «بنده در جزئیات مذاکره دخالتی نکردم، بازهم نمیکنم؛ من مسائل کلان، خطوط اصلی، چارچوبهای مهم و خط قرمزها را به مسوولین کشور همواره گفتهام... اینکه حالا گفته بشود که جزئیات این مذاکرات تحت نظر رهبری است، این حرف دقیقی نیست.» این به آن معناست که دولت میبایست مسوولیت اقدامات خود را برعهده بگیرد و به این سادگی امکان کنارهگرفتن از تبعات پرونده برجام برای او فراهم نیست.
اعلام موضع دیروز آقای روحانی در برابر امضای مصوبه کنگره آمریکا توسط اوباما، مورد استقبال جریانهای سیاسی کشور قرار گرفته و حاکی از وحدت نظر آنها در برابر زیادهخواهی و نقض عهد آمریکاییهاست. البته بعید است که آمریکاییها به این راحتی از برگ برنده خود یعنی «تحریم» چشمپوشی کنند، اما حتماً لازم است که ایران هم از اهرمهای قدرتمند خود در برابر عهدشکنی دشمنان استفاده کند و همین موضع متحد ملی، پشتوانه مناسبی برای مقابلهبهمثل با دشمنان است. اظهارات دیروز آقای رییسجمهور در دانشگاه تهران، البته نکات و حاشیههایی هم داشت، از آن جمله که ایشان گفتند: «ما هیچ قدمی در مساله برجام برنداشتیم مگر آنکه با مقام رهبری مشورت کردیم و... ایشان در جریان تمام مراحل بودهاند.» نظر آقای روحانی از باب مشورت شاید درست باشد، اما آیا این بخش از سخنان ایشان که قبلاً هم به اشکال دیگری بیان شده، به این معناست که نظرات رهبری بهطور کامل توسط ایشان یا تیم مذاکرهکننده عمل شده است؟ قطعاً پاسخ منفی است و رهبر معظم انقلاب قبلاً به این اظهارات پاسخ دادهاند: «بنده در جزئیات مذاکره دخالتی نکردم، بازهم نمیکنم؛ من مسائل کلان، خطوط اصلی، چارچوبهای مهم و خط قرمزها را به مسوولین کشور همواره گفتهام... اینکه حالا گفته بشود که جزئیات این مذاکرات تحت نظر رهبری است، این حرف دقیقی نیست.» این به آن معناست که دولت میبایست مسوولیت اقدامات خود را برعهده بگیرد و به این سادگی امکان کنارهگرفتن از تبعات پرونده برجام برای او فراهم نیست.