کد خبر 708708
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۵

رمان «دلهره‌های خیابان وحید» به قلم محمدرضا مرزوقی از نشر هوپا، با طنزی شیرین و درامی که گاه تلخ و سوزناک می‌شود ، چند هفته‌ی اول جنگ در شهر آبادان را به تصویر می‌کشد.

به گزارش مشرق، اگر مخاطب ادبیات جنگ هنوز با بخشی از سینمای جنگ ارتباط دارد، شاید به دلیل سهل بودن این ارتباط و پرکنش بودن اثر سینمایی در مقابل ادبیات است. در سینما شما با تصویر سر و کار دارید.وقتی این تصویر با اکشن‌ها و جلوه‌های ویژه میدانی و کامپیوتری همراه باشد، آن هم جلوه‌های جنگ و تعقیب و گریز، و در کنار آن سر و صدا و اکشن، طبیعی است مخاطب حتی داستان کلیشه‌ای فیلم را هم بتواند اندکی تاب بیاورد. وضع برای ادبیات چنین نیست. خصوصا نگاه تنگ‌نظرانه‌ای که در سال‌های گذشته نسبت به ادبیات در قیاس با سینما وجود داشته در گرایش مخاطب به سینمای جنگ به نسبت ادبیات جنگ بی‌تاثیر نبوده است. اما داستانهای تاثیرگذاری نیز در این ژانر ادبی که همیشه مورد توجه نویسندگان بوده، به چشم می‌خورد. به همین دلیل این گونه‌ی مهم ادبی هیچ‌وقت بی‌مخاطب نمی‌ماند.

رمان «دلهره‌های خیابان وحید» به قلم محمدرضا مرزوقی از نشر هوپا ، با طنزی شیرین و درامی که گاه تلخ و سوزناک می‌شود و همچون اسمش سرشار از دلهره و اضطراب است، چند هفته‌ی اول جنگ در شهر آبادان را برای مخاطب به تصویر می‌کشد. رمان از نگاه کودکی روایت می‌شود که در خانواده‌ای شلوغ زندگی می‌کند و تمام هم و غمش حفظ کردن جان جوجه ماشینی‌اش از بمباران هوایی است. جوجه‌ای که از بس چرت می‌زند اسمش را «چرتی» گذاشته اند. مرزوقی خود در چند گفتگو به این اشاره داشته که تلاش داشته با این رمان نشان دهد در شروع یک جنگ و حمله به یک شهر، چه بر سر زندگی روزمره‌ی مردم آن شهر می‌آید که مجبور به ترک خانه و زندگی و شهر خود می‌شوند.  

کتاب به این شکل سمت روایت سوژه‌ی خود می‌رود که هر روز زندگی مردم یک خیابان کوچک به نام وحید را برای مخاطب تصویر می‌کند. زندگی‌ای که هر چه می‌گذرد سخت‌تر می‌شود و مردم از حداقل امکانات، حتی نان برای خوردن یا برقی که با آن بتوانند مواد غذایی را در یخچال نگهداری کنند هم محروم می‌مانند. مدرسه‌ها تعطیل می‌شوند و بچه‌ها از درس و مشق می‌مانند. بانک‌ها تعطیل هستند و کسی نمی‌تواند برای گذران زندگی حتی به سپرده‌ی خود دست بزند. این در حالی است که همه‌ی مشاغل شهر آبادان در حال تعطیل شدن هستند و کسی حقوقی برای گذران زندگی ندارد. کم‌کم کار به جایی می‌رسد که آن‌ها هم که پول دارند باز نمی‌توانند مواد غذایی تهیه کنند. چون بازار هر روز بیش‌تر تعطیل می‌شود و دیگر مغازه و بقالی‌ای برای خرید اجناس وجود ندارد.  

این وسط «ممد»، راوی داستان، وضعیت کساد بازار را با نبودن پاستیل شکری و پفک نمکی در مغازه‌ی مادر مریم، دختری که ممد علاقه‌ی ویژه‌ای به او دارد، به ما نشان می‌دهد. البته جاهایی که نیاز به آوردن اطلاعات بیشتر باشد از حرف‌هایی که میان بزرگ‌ترها درمی‌گیرد نقل قول می‌آورد. نقل قول‌هایی که گاه به صورت اطلاعات مستقیمی که راوی تلاش دارد به مخاطب بدهد، خود را نشان می‌دهد. با این همه رمان تلاش داشته ذره ذره اضمحلال زندگی آسوده و راحتی که مردم شهر آبادان داشته‌اند را در خلال جنگی ناگهانی برای مخاطب به تصویر بکشد.  

رمان «دلهره‌های خیابان وحید» پر از شوخی‌ها و تکیه کلام‌ها و لحظاتی است که در کنار سرگرم کننده بودن برای مخاطب، می‌تواند او را بسیار بخنداند. هرچند این خنده با مرگ یکی از شخصیت‌های محبوب کتاب می‌تواند ناگهان به گریه تبدیل شود. البته ناگفته نباید گذاشت که بعد از هر تلخی نویسنده باز تلاش کرده خنده‌ای یا حداقل لبخندی روی لب مخاطب بنشاند و او را در خلال خواندن داستانی که می‌تواند بسیار تاثیرگذار باشد، سرگرم کند و لحظاتی خوش برایش فراهم کند. شاید ادبیات امروز ما نیاز به ایجاد این‌گونه لحظه‌ها دارد. این می‌تواند ترفندی باشد که شاید در آینده‌ای که خیلی هم دور نباشد، دوباره شاهد اقبال مخاطب به ادبیات داستانی باشیم.     
منبع: باشگاه خبرنگاران