کد خبر 747618
تاریخ انتشار: ۱۹ تیر ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۷

همزمان با آغاز فصل تازه جوایز ادبی در ایران، بار دیگر کم‌تاثیری این جوایز بر ذائقه بازار کتاب و بی‌اقبالی به آثار داستانی ایرانی در قیاس با آثار ترجمه، رخ‌نمایی کرده است.

به گزارش مشرق، با اهدای پانزدهمین دوره جایزه ادبی قلم زرین در هفته گذشته، فصل تازه جوایز ادبی در سال ۱۳۹۶ در کشور آغاز شده است.

البته هیات داوران این رویداد از اهدای جایزه به یک اثر داستانی مشخص استنکاف ورزید و در تشریح دلایل آن این موارد را برشمرد؛ «سخت‌گیری نکردن کارشناسان ارزیاب ناشرین در ساختار و محتوا، شتابزدگی در نگارش و تعجیل در چاپ، فقدان جریان نقد منصفانه، بهره‌گیری نکردن از فرهنگ ملی و پرداختن به موضوعاتی که دغدغه اکثریت مردم این سرزمین نیست، پرداخت جزئی‌نگرانه و لحظه‌پردازی‌های غیرضرور، تداعی‌های غیرضرور و بدون قاعده اشخاص داستان که گاه، در عین خروج از بیان خطی باعث بالا رفتن حجم کاذب اثر می‌شود، پایین بودن غنای محتوا، سبک و سطحی بودن پیام داستان» نکته‌هایی که بار دیگر بحران تولید و مطالعه آثار داستانی ایرانی را در میان مخاطبان کتاب به پیش چشم‌آورد.

بر اساس آمارهای موسسه خانه کتاب در سال ۱۳۹۵ در حوزه داستان بزرگسال ۲ هزار و ۳۱۷ عنوان و در حوزه داستان کودک و نوجوان یکهزار و ۸۳۷ عنوان کتاب منتشر شده است اما در این میان بازار اصلی فروش به ویژ در حوزه ادبیات داستانی در اختیار آثار ترجمه است و آثار تالیف راه چندانی در میان سبد خرید مردم ندارند. شاید یکی از مهمترین شاهد مثال‌های این اتفاق نیز پیشخوان پرفروش‌های طرح تابستانه کتاب باشد که بر اساس اعلام پایگاه اینترنتی آن در میان هشت کتاب برگزیده‌اش، هیچ اثر داستانی ایرانی وجود ندارد.

اما میزان تاثیرگذاری جوایز ادبی به عنوان یک راهکار برای تحریک تقاضای مخاطبان به سمت آثار داستانی ایرانی چه بوده است؟

کم‌فروش‌های پرجایزه

جایزه قلم زرین در سال گذشته یعنی در تیرماه سال ۱۳۹۵ دو اثر «پایان یک نقش» نوشته جلال توکلی و «ادواردو» نوشته بهزاد دانش‌گر را به عنوان برگزیده معرفی کرد. با این همه از این دو اثر اولی کماکان در چاپ نخست باقی مانده و دومی به تازگی توانسته به چاپ دوم دست پیدا کند. از میان برگزیدگان و تقدیرشدگان جایزه ادبی غنی‌پور در سال گذشته نیز رمان «کافه خیابان گوته» که برای نخستین‌بار در اردیبهشت ۱۳۹۵ منتشر شده بود، به تازگی به چاپ دوم رسیده و رمان «برکت» نوشته ابراهیم اکبری دیزگاه نیز اخیرا برای دومین نوبت تجدید چاپ شده است.

در میان برگزیدگان جایزه جلال در سال قبل، رمان «لم یزرع» اخیرا به چاپ دوم رسیده است و مجموعه داستان «بازار خوبان» نیز امسال به چاپ سوم و مجموعه داستان «روباه شنی» محمد کشاورز نیز اخیرا چاپ دومی شده است.در میان جوایز خصوصی نیز، کتاب «سرطان جن» که سال گذشته برگزیده جایزه مهرگان شد در چاپ سوم است و کتاب «چیدن باد» اثر محمد قاسم‌زاده دیگر برگزیده این جایزه نیز به تازگی به چاپ دوم رسیده است.

درباره دیگر جایزه خصوصی یعنی هفت اقلیم نیز کتاب «مستر جیکاک»، برگزیده سال گذشته این جایزه، کماکان در چاپ اول به سر می‌برد و کتاب «گلوگاه» اثر طیبه گوهری نیز در چاپ نخست باقی مانده است.این وضعیت بازار است که نشان می‌دهد در بهترین حالت کمی بیش از دو هزار نسخه از هر یکی از برگزیدگان جوایز ادبی معتبر داخلی در طول یک فصل و یا بیشتر پس از اهدای آن، توانسته راهی به میان مخاطبان باز کند.

به عبارت دیگر جوایز ادبی ایران با هر معیار اعم از سختگیری برخی جوایز دولتی و شبه دولتی در اتلاق برگزیده به یک کتاب و یا سهل‌گیری و معیارهای متفاوت برخی جوایز خصوصی در انتخاب اثری کمتر دیده شده به عنوان برگزیده، نتوانسته منجر به افزایش فروش آثار ادبی ایران شود و صدالبته که این جوایز امسال نیز طبق روال سابق به کار خود ادامه می‌دهند.

محسن بنی‌فاطمه نویسنده ومدیر اجرایی نشر نون در این زمینه می‌گوید: من بر این باورم که هر محصول تجاری را می‌توان با بازاریابی مناسب به سمت عرضه درست و کسب مشتری سوق داد. بحث کتاب هم از این ماجرا جدا نیست. اما وقتی صحبت اثر ادبی و داستان ایرانی می‌کنیم با نوعی عدم اعتقاد ناشر و معیوب بودن چرخه نشر برای عرضه این محصول هم روبروییم.

رمان ایرانی؛ یک سرمایه‌گذاری پُر ریسک

بنی‌فاطمه در ادامه تحلیل خود از این وضعیت را اینگونه ارائه می‌دهد: نویسندگی در کشور ما امری حرفه‌ای نیست و زندگی و چرخه حرفه‌ای ندارد. نویسنده ایرانی هم به طبع این پدیده معمولا مخاطبش را خوب نمی‌شناسد و از فضای ذهنی او دور است و البته انتظار هم دارد که هر چه می‌نویسد را مخاطب مانند برگ زر با خود ببرد. شما دقت کنید از منظر رفتار حرفه‌ای چند نویسنده داریم که سطح تعریف شده‌ای از فعالیت ادبی برای خود تعریف کرده و به دنبال آن با رفتاری منطقی به جای شاخه به شاخه پریدن و تغییر مدام ناشر به فکر تثبیت موقعیت خود باشند؟

وی ادامه می‌دهد: وقتی صحبت از کتاب‌های ترجمه و بازار خوب آنها می‌شود غالبا فراموش می‌کنیم که این کتاب وقتی در کشور مبدا منتشر شده است، هم فروش رفته و هم منتقدان برایش صحبت کرده‌اند. حتی در ایران خیلی از مخاطبان قبل از ترجمه نسخه اصلی آن را خوانده‌اند. اینها یعنی کتاب ترجمه قبل از ورود به بازار ایران اثری است که شناخته شده است و چرخه بازاریابی را طی کرده است. این اثر برای حضور در موسسه پخش کتاب هم ریسک کمتری را ایجاد می‌کند و کتابفروش هم که قرار است در ماه مثلا ۱۰ عنوان تازه به ویترین خود بیافزاید با این سابقه، ترجیح می‌دهد  روی اثری سرمایه‌گذاری کند  که پتانسیل فروش اینچنینی در آن خلق شده و مخطابش آن را می‌شناسد.

این فعال نشر می‌گوید: کتاب داستان ایرانی و انتشار آن امروز سرمایه‌گذاری کم خطری نیست. در آثار امروز ادبیات ایران تنوع کمی دیده می‌شود و جهان داستانی آن از جهان مخاطبان بسیار دور است. همین‌ باعث می‌شود که تمایل کمتری برای چاپ آن وجود داشته باشد.

بنی‌فاطمه در عین حال می‌گوید: در دو سه سال اخیر و به دنبال انتشار بخش قابل توجهی از آثار ترجمه‌ای در بازار نشر شاهد بوده‌ایم که جمعیت خفته کتابخوان ایرانی در حال بیدار شدن هستند و می‌شود طیف تازه‌ای از جمعیت جوان کتابخوان را دید که قابل سرمایه‌گذاری هستند. به نظر من داستان ایرانی در چنین موقعیتی می‌تواند خود را برای پیشنهاد به این مخاطب مهیا کند.

وی ادامه می‌دهد: اگر نویسنده ایرانی بپذیرد که در دوران تازه زیستی جامعه باید به مخاطب شناسی اهمیت بیشتری بدهد و نگاهش به مخاطب تغییر کند، شک ندارم که داستان ایرانی می‌تواند سکه رایج بازار کتاب شود هر چند که همین الان نیز می‌شود دید که مخاطبان تازه کتاب در ایران به داستان ایرانی واکنش بدی نشان نداده‌اند بلکه به اندازه یک اثر ترجمه و همسنگ آن به آن اقبال نداشته‌اند.

بیماری چند ضلعی رمان ایرانی

روایت سعید مکرمی مدیر نشر اسم و از فعالان حوزه نشر نیز در این زمینه جالب توجه است.  

مکرمی وضعیت فروش نامناسب آثار داستانی ایرانی را پدیده‌ای چند وجهی معرفی کرده و در تحلیل آن می‌گوید: یک وجه از این ماجرا به ذهنیت تاریخی ایرانی‌ها مبنی بر مرغوبیت بی‌چون و چرای کالای خارجی باز می‌گردد. بر اساس همین ذهنیت بهترین تولید داخل نیز باید با اتکیت خارجی همراه باشد تا بتواند فروش مناسبی پیدا کند.

مکرمی در ادامه وجه دیگر از این پدیده را مرتبط با نویسندگانی می‌داند که در متن زندگی مخاطبانشان حضور ندارند. وی در این زمینه می‌گوید: ما در ایران نویسندگانی داریم که مخاطب از آن‌ها انتظار کتاب دارد و برای خرید آثارشان حتی صف هم می‌ایستد. این یعنی اینکه اگر نویسنده‌ای بتواند به زندگی و زمانه مردمش نزدیک شود بدون شک مردم نیز به وی اقبال خواهند داشت. در رمان‌های ایرانی به نظر من این اتفاق زیاد نیفتاده است. قصه‌ها انگار قصه مردم این سرزمین نیست و از زندگی مردم بر نمی‌آید. در حالی که تجربه تاریخی ما نشان داده که در ادبیات داستانی، مردم و قشر کتابخوان با آثاری ارتباط می‌گیرند که بتوانند با آن همذات‌پنداری داشته باشند.

این ناشر در ادامه به وضعیت نامناسب نقد نیز اشاره کرده و می‌گوید: جلسات زیادی برای کتاب برگزار می‌کنیم اما اظهارنظرها در آن شخصی است و درباره توانمندی نویسنده. نویسنده از این دست جلسات فرار می‌کند چون به جای نقد اثر نقد شخصیت او را می‌کنند. جلسات دیگری هم هست که تمامش تعارف است و بس و در آن حرفی از داستان و کیفیت آن زده نمی‌شود. نبود نقد و جریان نقادانه صحیح نیز رفته رفته از اعتبار آثار داستانی داخلی کم کرده و اعتنای مخاطب به آن را کم‌رنگ کرده است.

با این همه برخی از منتقدان و اهالی قلم معتقدند در کم‌فروغی ادبیات داستانی داخلی در مقابل ترجمه باید به این نکته توجه داشت که ادبیات ترجمه در ایران ماحصل دستچین کردن برترین‌های ادبیات دنیاست و در میان آثار ایرانی نیز می‌شود گاه هماوردی برای آنها پیدا کرد اما بی‌اقبالی داستان ایرانی حتی در فصل کم رونقی داستان‌های ترجمه، نشان از نوعی تغییر ذائقه و نگاه مخاطبان ایران به آثار داستانی دارد؛ نگاهی که می‌توان آن را یکی از بحران‌های فرهنگی و نشر در ایران معاصر دانست.

منبع: مهر