سرویس سیاست مشرق - در هفتههای گذشته، بخشی از صحبت های «محمد عطریانفر»، فعال سیاسی و از چهره های شاخص اصلاح طلبان، در نشستی با عنوان «فرقانیسم از دیروز تا امروز»، به همت انجمن اندیشه و قلم و در محل خانه اندیشمندان علوم انسانی، در شبکه های اجتماعی و کانال های تلگرامی به سرعت دست به دست شد. ظاهرا عطریانفر، که زمانی عضو تیم امنیتی برخورد با گروهک تروریستی فرقان در سال ۵۸ بود، گفت که یکی از مقانات ارشد دستگاه قضا، سابقه عضویت در فرقان دارد.
البته با جنجالی شدن این خبر، عطریانفر در توضیحی که برای روزنامه «شرق» فرستاد مدعی شد که صحبت هایش به درستی منتقل نشده و او نگفته که یک "یک مقام کنونی قوه قضاییه عضو فرقان بوده است."
مسئله این جاست که جناب عطریانفر یک عنصر اطلاعاتی قدیمی است و علاوه بر آن به عنوان مؤسس «گروه رسانه ای همشهری» و یک فعال رسانه ای باسابقه، به خوبی از بازتاب و تاثیر کلام شخصیتی مانند خود که فردی شناخته شده، با سوابق سوء ضدامنیتی، است، آگاه است و نمی توان از او پذیرفت که در مطرح کردن این ادعا، آن هم در چنین مقطعی، دچار سهو شده است. حقیقت ماجرا این است که بحث «فرقانیسم» را در یکی دو ماه اخیر، برای اولین بار «حسام الدین آشنا»، مشاور فرهنگی خبرساز رییس جمهور در واکنش به دلنوشته یک روزنامه نگار جوان جریان اصول گرا مطرح کرد:
جدای از آن، در هفته های اخیر، به واسطه کنایه های و انتقادات آشکاری که از جانب دولت نسبت به قوه قضاییه مطرح شد و پاسخ یکی از مقامات ارشد این قوه در سخنان پیش از خطبه نمازجمعه تهران در هفته های گذشته به این کنایه ها و انتقادات، متاسفانه یک جور جدال لفظی بین دو قوه کشور به وجود آمده است. حال در این میانه، به ناگهان در یک انجمن اصلاح طلب، جلسه ای با عنوان «فرقانیسم؛ از دیروز تا امروز» برگزار می شود و در ادامه روند قبلی، آقای عطریانفر در لوای بحث تاریخی، نسبت منتسب بودن به فرقان را به یکی از «مقامات ارشد قضایی» مطرح می کند. از این رو، این مساله از دید اذهان نه چندان خوش بین نمی تواند اتفاقی قلمداد شود.
اما لازم است که جهت اطلاع کسانی که با مباحث تاریخی چندان آشنا نیستند و از طرفی یادآوری مجدد برخی سوابق به خود آقای عطریانفر، برخی مباحث تاریخی را در ادامه مطرح کنیم.
مساله اول
کتاب «خاطرات عزت شاهی (مطهری)» در زمان انتشار خود، به واسطه کثرت اطلاعات و نکات دست اول تاریخی که از زبان یک مبارز برجسته قدیمی و یک مقام ارشد امنیتی بعد از انقلاب (مسوول بازپرسی کمیته مرکز) بسیار خبرساز شد. یکی از مسایلی که رد باب این کتاب جنجال زیادی به پا کرد، ماجرای ادعایی بود که آقای عزت مطهری درباره محمد عطریانفر مطرح کرد که به این قرار بود:
"من در جایی شنیدم که قبل از ترور آقای خامنهای، جواد قدیری گفته بود که کار نظام در همین پنج ـ شش روز تمام است و اینها (مسئولین نظام) هم بار و بنهاشان را بستهاند. من همان موقع به آقای خسرو تهرانی که در اطلاعات نخست وزیری بود پیغام دادم که جواد قدیری شوهر خواهر آقای عطریانفر (که در وزارت کشور است) چنین حرفی زده است. ما جای او را هم پیدا کردهایم، بیایید پیگیری کنید که آنها این کارنکردند. بعد خودمان حکم گرفتیم و رفتیم تا منزل او را بازرسی کنیم که دیدیم تخلیه شده است، گویا مدتی در منزل محمد عطریانفر در اختفاء به سر میبرد و بعد هم شنیدیم که از کشور گریخت و پس از چندی هم عطریانفر خواهرش زهره را به صورت غیرقانونی و قاچاق نزد وی فرستاد."
محمد عطریانفر هیچ گاه نتوانست جواب متقنی به این ادعای سنگین مطرح شده از سوی عزت شاهی بدهد. اما مساله ارتباط عطریانفر با قدیری، محدود به خاطرات عزت نبود.
سید مهدی هاشمی، برادر داماد مرحوم منتظری و مسوول واحد نهضت های آزادیبخش سپاه که به اتهام سازماندهی توطئههای متعدد برای تضعیف نظام و رهبری حضرت امام(ره) دستگیر، محاکمه و اعدام شد، در اعترافات خود در سال ۶۶ نکته ای مهم را فاش کرده بود:
"یکی از اهداف و رسالتهایی که آقا هادی (برادر سید مهدی و داماد و رییس دفتر مرحوم منتظری) تعقیب میکرد در رابطه با بیت (آقای منتظری) و خود ما هم در رابطه با ایشان بودیم و اینها همین بود که یک چراغ سبزی به منافقین داده بشود که مثلاً در تحولات آینده(!) و اینها مثلاً چراغ سبز کارساز باشد برای یک سلسله مسائل و کارشکنیها و برای کاهش دادن به اصطلاح یکسری حساسیتهایی که آنها برضد ما و این جریان داشتند... البته در این رابطه فقط آقا هادی شخصاً نبود، آقای شریعتی و آقای عطریانفر (محمد) هم در رابطه با برادرزنش جواد قدیری، آن هم این رابطه وجود داشت…»
(برای اشنایی بیشتر با محمدجواد قدیری رجوع کنید به: رابطه عامل احتمالی ترور رهبر انقلاب با بیت منتظری چه بود؟
مساله دوم
اگر آقای عطریانفر با مطرح کردن این اتهامات در برهه ای که دولت مورد حمایت طیف او، هر روز بخشی از نهادهای نظام را مورد هجمه و اتهام زنی و هجو قرار می دهد، قصد دارد اذهان عمومی را نسبت به مقامات قوه قضاییه لکه دار کند(با توجه به سوابق اطلاعاتی و ضداطلاعاتی ایشان اصلا دور از ذهن نیست که هیچ، بسیار هم محتمل است)، باید نکته ای را یادآور شد.
حتی فرض را بر صحت مطلب ذکر شده توسط عطریانفر بگذاریم، این هیچ چیز از قدر و قیمت نیروهای مخلص نظام که زمانی به دلایل مختلف در برهه ای کوتاه جذب گروه ها و سازمان های معاند نظام شدند و بعد در توبه ای راستین غیرت و دلسپردگی خود را به نظام ثابت کردند و حتی در این راه به درجه شهادت نایل شدند، کم نمی کند. اما حساب کسانی که با اندیشه های انحرافی یا التقاطی خود به معلم فکری گروهک ها تبدیل شدند، متفاوت است. آقای عطریانفر به خوبی آگاه است که بعد از مرحوم دکتر شریعتی، که اندیشه های ایشان در تفسیری مغلوط و منحرف توسط رهبر ۲۶ ساله فرقان مبنای کار این گروه قرار گرفت، بیشترین تاثیر را بر این گروهک انحرافی و خطرناک کسی گذاشت که امروز به عنوان «پدر معنوی» و «مرشد سیاسی» جناح اصلاحات، جناح سیاسی خود ایشان، شناخته می شود: سید محمد موسوی خوئینی ها.
بدون هیچ تفسیر و حاشیه نویسی، صرفا به بازتاب نظرات شخصیت های شناخته شده تاریخ انقلاب، درباره اندیشه موسوی خوئینی ها می پردازیم، کسی که زمانی از شدت رادیکالیزم انقلابی به تریبون «مارکسیسم اسلامی» تبدیل شده بود و حتی در مسجد «جوستان» قرآن را تفسیر مارکسیستی می کرد، ولی اکنون، به مصداق این که «تب های تند زود به عرق سر می نشینند»، تبدیل به نظریه پرداز «وادادگی» در برابر غرب و تسلیم در برابر نولیبرالیزم سلطه جو شده است:
علی مطهری، نماینده تهران در مجلس و فرزند شهید بزرگوار آیت الله مرتضی مطهری، در مصاحبه با یک نشریه تخصصی تاریخ معاصر در سال ۸۹، درباره ریشه تفکرات فرقان چنین گفت:
" من معتقدم اینها بیشتر متأثر از افرادی چون موسوی خوئینیها و دکتر پیمان بودند و همین طور از نهضت آزادی خارج از کشور و دکتر یزدی و قطب زاده و جزواتی که از طرف آنها میآمد. در جزوهای که آنها برای سالگرد دکتر شریعتی منتشر کرده بودند و احتمالاً متعلق به دکتر یزدی و گروهش بود، به شهید مطهری حمله و ایشان را در کشتن دکتر شریعتی، همکار رژیم شاه معرفی کرده بودند! آنها «عدل الهی» و «خدمات متقابل ایران و اسلام» را مسخره کرده و گفته بودند که افرادی که به دنبال تحکم پایههای رژیم شاهنشاهی هستند، این مطلب را می نویسند. گودرزی و دوستانش بیشتر متأثر از این حرفها بودند." (مصاحبه با ماهنامهی یاد آور، خبرگزاری فارس، ۲۳ آبان ۱۳۸۹)
مرحوم حجت الاسلام شیخ جعفر شجونی درباره موسوی خوئینیها و ارتباطش با اکبر گودرزی، رهبر فرقان، چنینی گفت: "
" گودرزی بعد از آنکه از طرف علمای محترم و شناخته شده و حوزههای علمیه مهم تهران طرد شد، به سراغ آقای موسوی خویینیها در مسجد جوستان رفت و او هم گودرزی را پذیرفت و این هم امر غیرمنتظرهای نبود. آقای خویینیها قبل از انقلاب در آن مسجد در مقام تفسیر قرآن، حرفهای عجیب و غریبی میزد که من اسم آن را گذاشته بودم «قرآنشناسی آسان»! چون یک مفسر واقعی با توجه به قرائن روایی و تاریخی و لغوی تلاش میکند مراد آیه را با یک اجتهاد سخت به دست بیاورد، ولی در «قرآنشناسی آسان»، فرد نگاه میکند ببیند ذوقیات حاکم بر جامعه چیست و قرآن را به نفع آن مصادره میکند."
مرحوم شجونی درباره تفکراتی که موسوی خوئینی ها از همان سال های قبل از پیروزی انقلاب نسبت به شهیدان مفتح و مطهری(مهم ترین قربانیان ترور فرقان) در ذهن گودرزی و محمود کشانی(چهره های اصلی فرقان) القاء می کرد، افزود: " به هرحال گودرزی به مسجد جوستان رفت و آقای موسویخویینیها هم او را به مسجد خمسه فرستاد. مسجد خمسه در اواسط خیابان سراب در خیابان دولت- یخچال واقع شده است. این مسجد از همان زمان تبدیل به یکی از پایگاههای ترویج افکار گودرزی شد و او بسیاری از اعضای گروه فرقان را در همین جا جذب کرد. به نظر من میزان تأثیرپذیری گودرزی از آقای موسویخویینیها خیلی زیاد بود. موسویخویینیها از کسانی بود که قبل از انقلاب به این ذهنیت دامن میزد که هر نوع فعالیتی در دستگاههای دولتی و شبهدولتی، کمک کردن به رژیم است و حال آنکه توجه نمیکرد که بعضیها از همین کارهای شبهدولتی توانستند به اندازه دهها سال تأثیر کار او داشته باشند و بلکه هم بسیار بیشتر. علناً میگفت آقای مطهری و آقای مفتح که تدریس در دانشگاه را پذیرفتهاند، با حکومت سازش کردهاند و تبدیل به ترمز انقلاب شدهاند!"( رجانیوز ، ۱۴ مهر ۱۳۸۹، به نقل از ایران سیاسی)
اما مرحوم شجونی در ادامه این خاطرات خود، ماجرایی را نقل می کند که بسیار تکان دهنده است:
" یک شیخ محترمی با من دوست است به نام آقای قاسمی. ایشان در مسجدی نزدیک میدان ونک نماز میخواند. الان هم هست و این داستان را میتوانید از او هم بپرسید. ایشان نقل میکرد من یک شب در مسجد جوستان کنار آقای کروبی نشسته بودم و آقای موسویخویینیها هم روی منبر بود. اکبر گودرزی و محمود کشانی که وصف حالش را برایتان خواهم گفت، نشسته و محو حرفهای آقای خویینیها شده بودند. این آقا رفته بود بالای منبر و آیه شریفه «و یصدون عن سبیلالله» را کنایتاً و گاهی تصریحاً بر آقایان مطهری و مفتح و بهشتی تطبیق میداد و میگفت اینها ترمز انقلاب و سازشکارند و با دستگاه روی هم ریختهاند! من که دیدم گودرزی و کشانی مات و مبهوت حرفهای خویینیها هستند، به کروبی گفتم: «بابا! اگر فردا انقلاب پیروز بشود، اینها با اولین اسلحهای که به دستشان بیفتد، میروند و اینها را میکشند.» کروبی را که میدانید هم احساساتی است، هم عصبی. دستش را بلند کرد و زد روی پای من و گفت: «نه بابا! اینجوری نیست.» ولی بعدها دیدیم که اتفاقاً این جوری شد! واقعاً برخی هملباسان خودمان آنها را تحریک میکردند."(همان)
در راستای تفسیرهای مارکسیستی خوئینی ها در مسجد جوستان، او ماجرای «گوساله سامری» در قرآن کریم را با «نظام سرمایه داری» مقایسه می کند. مساله ای که ظاهرا به شدت موجب ناراحتی هم دکتر مفتح و هم استاد مطهری شده بود. «محمد مهدی مفتح»، فرزند شهید مفتح در این باره نقل می کند:
" قبل از پیروزی انقلاب و در ایام نزدیک به ۲۲ بهمن ۵۷، یک روز طبق معمول، با ماشین و همراه شهید مفتح، دنبال شهید مطهری رفتیم. من رانندگی میکردم. شهید مطهری با عصبانیت، نواری را از جیب درآوردند و به پدرم دادند و گفتند: «دیشب به این نوار گوش کردم. تفسیر قرآن فردی است که در آن گوساله سامری را به نظام سرمایهداری تشبیه کرده است!» ایشان رگههایی از التقاط را در این تفاسیر میدیدند و بسیار ناراحت بودند."
«حمید نقاشیان»، مسوول تیم امنیتی که از طرف حضرت امام مامور برخورد با گروه فرقان شد، در همین رابطه موضوعی قابل تامل را نقل می کند:
" گودرزی که طلبه کمسوادی بود که دو سه نفر از همدرسهای خودش را هم در جلسات شرکت میداد؛ ضدحوزه بود و این عقدة روحی گاهی هم از زبانش شنیده میشد. مثلاً گاهی از شرکت خود در جلسات تفسیرهای تفنگی مسجد جوستان آقای موسوی خویینیها یا خواندن کتابهای نصیرالدین امیرصادقی که تعریضهایی به حوزه داشت و در او تأثیر عمیق گذاشته بود، حرف میزد و مسائلی را از فضای حوزه و رفتار روحانیت بیان میکرد که بسیار سطحی و ظاهری بودند."
مرحوم «احمد قدیریان» از مبارزان برجسته پیش از انقلاب و از یاران نزدیک شهید بهشتی در مصاحبه با مرکز اسناد انقلاب اسلامی در همین رابطه گفت: " آقای بهشتی بسیار (به خوئینی ها) بدبین بود؛ میگفت این آدم بسیار خطرناک است؛ این آدم میرود در مسجد جوستان تفسیر میکند، اما تفسیر به رای میکند؛ مراقب باشید جوانها گرایش به این فرد نداشته باشند."
......
این ها صرفا نمونه هایی از مدارک و شواهدی است که «پدر معنوی» اصلاح طلبان را با گروهک تروریستی و ضاله «فرقان» نشان می دهد. در پایان، صرفا خطاب به جناب عطریانفر، که در جریان اعترافات خود در دادگاه انقلاب به صراحت گفت که "با زاویه گرفتن از ولایت فقیه، دچار نفاق شدیم"، این پند قدیمی را یادآور می شویم: کسی که در خانه شیشه ای نشسته است، به دیگران سنگ نمی اندازد.
منابع:
http://www.mashreghnews.ir/news/۷۴۲۷۱۷
http://www.motahari.ir/fa/content/۸۶۴
http://namayande.com/news/۴۸۸۴۰
http://rah-nama.ir/fa/content/۴۵۵/
http://namehnews.ir/fa/news/۴۱۵۳۸۱
http://boultan.ir/news/۱۶۳۴۳۵۷