روزنامه اصلاح طلب آرمان، سلبریتی های ایرانی را فاقد دانش عمیق معرفی کرده است. این در حالی است که روزنامه های اصلاح طلب در روزهای تبلیغات ریاست جمهوری به بازتاب گسترده اظهارات هنرمندان می‌پرداختند.

سرویس سیاست مشرق - روزانه می‌توان از لابه‌لای گزارش‌ها و عناوین خبری رسانه‌های مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابل‌توجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که می‌تواند برای مخاطبین قابل‌استفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه "ویژه‌های مشرق" نکات و تأملات قابل‌استخراج از رسانه‌ها برای مخاطبین عرضه خواهد شد؛ با «ویژه‌های مشرق» همراه شوید.

******

سلبریتی های ایرانی فاقد دانش عمیق هستند

«محمد امین قانعی‌راد» فعال اصلاح طلب و رئیس سابق انجمن جامعه‌شناسی ایران در مصاحبه با روزنامه آرمان در پاسخ به این سوال که «نقش سلبریتی‌ها را در انتخابات دیگر کشورها نیز می‌بینیم. تحلیل شما در مورد مفید بودن یا نبودن تاثیرگذاری آنان در عرصه سیاست چیست؟» گفت:«تاثیرگذاری سلبریتی‌ها در سیاست کشور نشان‌دهنده خلأها و نبود یک نظام تحزب که رقابت‌ها و مباحث سیاسی را شکل دهد، است... این خلأ با برخی افراد و نهادهای جانبی پر شده و در جامعه‌ای که سیاست حرفه‌ای نشده و سیاستمداران حرفه‌ای به معنی کسانی که فعالیت و گفتارشان بر اساس سیاست‌های احزاب است، حضور ندارند، نهادهای جانبی نقش پیدا می‌کنند... این روند ادامه پیدا کرده و به میان سلبریتی‌ها به‌ویژه ورزشکاران و اهالی هنر (مخصوصا سینما) آمده که نقشی در این میان پیدا کرده‌اند. این اتفاق به‌عنوان یک واقعیت وجود دارد و نشان‌دهنده ‌این است که سامان سیاسی کشور آن‌گونه که باید و شاید شکل نگرفته است».

قانعی راد افزود:

«اتکا به سلبریتی‌ها شکل دفرمه شده اتکا به روشنفکران است که در کشورهای جهان شاهد هستیم و روشنفکران برجسته که معمولا تعدادشان هم معدود است و از نظر ظرفیت‌های فکری و هنری مورد قبول جامعه هستند، وارد چنین قضایایی می‌شوند. این افراد کسانی هستند که سال‌ها درعرصه سیاست و جامعه برای مردم قلم زده و اثر هنری آفریده‌اند و به نحوی مرجعیت پیدا کرده‌اند. سلبریتی‌ها در ایران اما کسانی هستند که از شهرت بیشتر برخوردار هستند و این شهرت لزوما از ظرفیت و دانش عمیق حکایت نمی‌کند بلکه از حضور روی صحنه نشات گرفته است».

گفتنی است تعدادی از هنرمندان که در دوران انتخابات ریاست جمهوری با شعار «با روحانی تا 1400» در فضای مجازی خودنمایی می‌کردند، در روزهای گذشته به منتقدان سرسخت روحانی تبدیل شده‌اند.

روزنامه اصلاح طلب آرمان، سلبریتی های ایرانی را فاقد دانش عمیق معرفی کرده است. این در حالی است که روزنامه های اصلاح طلب در روزهای تبلیغات ریاست جمهوری به بازتاب گسترده اظهارات هنرمندان در میتینگ های انتخاباتی روحانی می پرداختند.

«سید رضا صالحی امیری» وزیر فرهنگ و ارشاد دولت یازدهم، پای صندوق رأی انتخابات ریاست جمهوری سال جاری، در گفت‌وگویی در لحنی کنایه‌آمیز به جناح رقیب گفت: «من به کاندیدای عزیز رقیب پیام میدهم اگر نیاز به هنرمندان داشتی به من پیغام می‌دادی من برایت می‌فرستادم!».اظهارات صالحی امیری موجی از انتقاد را میان هنرمندان برانگیخت.

منتظری، شخصیتی انقلابی و زندگی اش سراسر مبارزه بود!

جعل تاریخ یکی از کارویژه های اصلی روزنامه های اصلاح طلب است.

در همین رابطه روزنامه شرق در مطلبی نوشت:

« ۲9 آذر ۸۸ یکی از کلیدی‌ترین و مناقشه‌برانگیزترین شخصیت‌های سیاسی معاصر ایران چشم از جهان فروبست. بحث‌های تاریخی درخصوص زندگی آیت‌الله منتظری هنوز هم از گردوغبارهای سیاسی رها نشده است. هشت سال از روز درگذشت این شخصیت انقلابی و حوزوی می‌گذرد و این‌بار به این بهانه با پسر دوم و فرزند چهارم آیت‌الله منتظری، احمد منتظری به گفت‌وگو نشستیم تا یک زندگی سراسر «مبارزه» را از منظری دیگر به نظاره بنشینیم».

در ادامه این گزارش،احمد منتظری در مورد پدرش گفت:«صفتی که ایشان خیلی به همه تأکید می‌کرد، چه در سخنرانی و چه در دیدارهای خصوصی، صفت راست‌گویی بود؛ اینکه هیچ‌وقت دروغ نگویید. یادم هست که یک‌بار اساتید دانشگاه آمده بودند و ایشان شروع به صحبت کرد و به همین موضوع پرداخت و من هم با خودم فکر کردم که این بحث احتمالا مناسب این جمع نیست. ایشان گفت: «هیچ‌وقت دروغ نگویید حتی به خودتان»، اما برعکس آنچه من فکر می‌کردم، این بحث برای آنها خیلی جالب بود و پرسیدند: «یعنی چه به خودمان دروغ نگوییم؟»، ایشان گفت: «یعنی توجیه نکنید؛ کسی که کار خطایی می‌کند و بعد در ذهنش توجیه می‌کند که من این کار خطا را می‌کنم تا به این نتیجه برسم. این یعنی آدم دارد به خودش دروغ می‌گوید».

گفتنی است بعد از انتخاب منتظری به قائم مقامی رهبری در سال 64 - که بعدها حضرت‌امام(ره) مخالفت خود با این انتخاب را اعلام کردند- تقریباً همه گروه‌ها و جریانات ضد انقلاب داخلی و خارجی و محافل سیاسی غربی و عبری و عربی در یک تغییر موضع 180 درجه‌ای به تقدیر و تمجید از او روی آوردند و انتخاب وی را نقطه آغازی برای پایان عمر انقلاب اسلامی دانستند. احمد انوار، عضو فراری جبهه ملی که روابطش با MI6 انگلیس و دریافت وجوه قابل توجهی از صدام برملا شده است، اولین کسی بود که به نمایندگی از جریانات ضد انقلاب، این رویکرد جدید را کلید زد. او چند هفته بعد از انتخاب منتظری به قائم مقامی رهبری با انتشار مقاله‌ای در مجله «جبهه ملیّون ایران» نوشت « با انتخاب منتظری، رژیم اسلامی ایران خود را از بند ناف ]امام[ خمینی جدا می‌کند» انوار در این مقاله با اشاره به بی‌نتیجه بودن حملات مستقیم و تروریستی برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران، از همه مخالفان نظام و امام(ره) با هر سلیقه و رویکرد می‌خواهد فرصت بدست آمده را غنیمت بشمارند و مطمئن باشند منتظری همان شخصیت مطلوب آنان است که چنانچه به مقام رهبری ایران برسد، اساس و بنیان انقلاب و نظام اسلامی ایران را درهم خواهد پیچید. از آن هنگام به بعد بود که عواملی از جریانات ضدانقلاب و دشمنان تابلودار امام راحل(ره) با تغییر ظاهری تابلو، از کانال مهدی هاشمی به بیت منتظری نزدیک شده و در آنجا لانه کردند.

وقتی عوامل مهدی هاشمی معدوم به دستور وی مرحوم حشمت را می‌ربایند و برای کشتن به یک باغ متروکه می‌برند، دو پسر خردسال او را نیز که همراه پدر بودند به همان محل منتقل می‌کنند و سپس با مهدی هاشمی تماس می‌گیرند و درباره دو پسر مقتول کسب‌تکلیف می‌کنند. مهدی هاشمی می‌گوید، حالا که شاهد ربایش پدرشان بوده‌اند می‌توانند بعدها دردسر درست کنند و دستور می‌دهد دو پسر خردسال مرحوم حشمت را هم به قتل برسانند.بعدها که مهدی هاشمی در کنار سایر جنایت‌های خود به این جنایت هم اعتراف می‌کند و این اعتراف از طریق تلویزیون پخش می‌شود، آقای منتظری با عصبانیت به یکی از مسئولان قضایی می‌گوید؛  چرا با پخش این اعترافات، آبروی! مهدی هاشمی را برده‌اید!  و در مقابل ابراز تعجب مقام قضایی می‌گوید؛ حالا یک اتفاقی افتاده است! شما نباید با آبروی مهدی هاشمی بازی کنید! و این همه در حالی بود که مهدی هاشمی در اعترافاتش گفته بود؛ من می‌دانم که مجازات من اعدام است، بنابراین آنچه می‌گویم عین واقعیت است که البته  با توجه به وجود اسناد و شواهد جایی برای انکار هم نبود.

آمریکا می گوید ایران حامی تروریسم است،اما ما نباید رفتار اعتدالی را رها کنیم

روزنامه ایران در مطلبی به قلم «حسن بهشتی پور» نوشت:« ]ترامپ[ ادعای حمایت ایران از تروریسم و انتقاد از برنامه‌های موشکی کشورمان که ماهیت امنیتی و دفاعی دارد را در صدر برنامه‌های خود نشانده است...سیاستی که ترامپ در پیش گرفته نه تنها به سمت ثبات نمی‌رود بلکه در تعارض با معادلات بین‌المللی است بویژه آنجایی که او به‌طور مرتب ابتدا بر منافع امریکا تأکید می‌کند و اولویت اول را به تأمین منافع کشورش می‌دهد. این رویه در داخل امریکا ممکن است موقعیت ترامپ را تقویت کند ولی در روابط بین‌الملل مشکلات جدی به وجود می‌آورد و این سؤال برای متحدین امریکا مطرح می‌شود که چرا باید منافع امریکا در اولویت قرار گیرد. بنابراین در چنین شرایطی ترامپ به آسانی نمی‌تواند اهداف خود را علیه جمهوری اسلامی پیش ببرد اما این امر به این معنا هم نخواهد بود که ما مراقب عملکردمان نباشیم و این گونه تصور کنیم که هر اقدامی را براحتی انجام دهیم و تصور کنیم که شکاف کنونی میان اروپا وامریکا مانع از اجماع آنها علیه ایران خواهد شد. بلکه باید با تداوم رویکرد اعتدالی خود در عرصه بین‌المللی و در مواجهه با تنش دیپلماتیک با امریکا همچنان سایر کشورها را کنار خود نگه داریم».

برخی از مقامات دولت و روزنامه های اصلاح طلب مدعی بودند که پس از برجام ایران هراسی پایان یافت. اما واقعیت خلاف این ادعا را ثابت می کند.

علیرغم ادعای برخی دولتمردان و رسانه های حامی دولت، برجام به هیچ عنوان شکافی میان اروپا و آمریکا ایجاد نکرد.

برای نمونه در روزهای گذشته،وزیر امور خارجه فرانسه بعد از دیدار با مقامات آمریکایی در واشنگتن مدعی شد فرانسه و آمریکا مصمم هستند «به شدت» فشارها بر ایران به دلیل برنامه موشک بالستیک را افزایش دهند و احتمالاً این اعمال فشار از طریق تحریم‌ها باشد.

نوع رفتار دستگاه دیپلماسی دولت روحانی با شعار «تنش زدایی»، موجب گستاخ تر شدن دشمن شد. این رفتار به نوعی تکرار رویکرد دولت اصلاحات در سیاست خارجی بود.

دولت اصلاحات با اعتماد به آمریکا و اروپا، صنعت هسته ای ایران را به حالت تعلیق درآورد ولیکن این قبیل اقدامات هیچگاه به لغو تحریم ها منتهی نشد.

همچنین دولت اصلاحات به واسطه برخی قول و قرارهای پنهان، به آمریکا در مقابله با طالبان کمک کرد اما به جای تشکر و دست‌خوش، اتهام عضویت در محور شرارت را دریافت کرد. در همان روزگار - سال‌های ۸۲ تا ۸۴- توافق سعدآباد و پاریس و بروکسل میان ایران و ۳ کشور اروپایی امضا شد که با وجود انجام همه تعهدات از سوی ایران، تعهدات طرف اروپایی کاملاً زیرپا نهاده شد و تقریبا هیچ دستاوردی عاید ایران نشد.

دولت یازدهم، علیرغم این تجربه پرهزینه، در موضوع برجام دقیقا همین رویکرد را اجرا کرد اما سرنوشت آن به همان سرنوشت دوران اصلاحات منتهی شد و آن اینکه تقریبا و تحقیقا هیچ دستاوردی عاید ایران نشد. به طور خلاصه «هسته ای رفت ولی تحریم ها پابرجا ماند!».

گرانی بنزین، یک درصد تورم را بیشتر میکند!

روزنامه آفتاب یزد در مطلبی نوشت:«گفته شده میزان تورم ناشی از گرانی بنزین زیر یک درصد است. باید پذیرفت بنزین جزء معدود کالاهایی است که حتی افزایش ناچیز قیمت آن اثرات تورمی خواهد داشت چه برسد به اکنون که قرار است 50 درصد گران شده و به 1500 تومان برسد. آیا واقعا اثرات تورمی افزایش 50 درصدی قیمت بنزین زیر یک درصد است؟»

گفتنی است دولت از سال 93 تاکنون قیمت بنزین را ثابت نگه داشت و پس از انتخابات دولت دوازدهم، اقدام به افزایش 50 درصدی قیمت بنزین کرد.

نوبخت سخنگوی دولت،20 آذر امسال گفته بود:«تمام مباحثی که در یکی دو روز گذشته در فضای مجازی در خصوص افزایش قیمت حامل‌های انرژی مطرح شده شایعه بوده و باید بگویم گاهی به حال افرادی که تحت تأثیر این خبرها در فضای مجازی قرار می‌گیرند تأسف می‌خورم».اما یک هفته بعد همان اخباری که حاکی از افزایش حامل‌های انرژی است،به واقعیت پیوست.

تورم زیر یک درصدی برای این افزایش قیمت که توسط پایگاه رسمی دولت اعلام شده، واکنش مردم را در نظرهایی که در برخی رسانه‌ها عنوان کرده‌اند، برانگیخته است. به عنوان نمونه برخی نوشته‌اند: «روحانی مچکریم. الان با توجه به رشد 50 درصدی بنزین معنای تورم تک رقمی رو بهتر می‌فهمیم.» یا: «متاسفانه دولتمردان، مردم ما رو نمی‌دونم چی فرض کردن ، مثلا وقتی می‌خوان آب و برق و بنزین و... رو می‌خوان گرون کنن مثال کشورهای توسعه یافته رو میزنن ولی وقتی می‌خوان حقوق کارگر و کارمند رو زیاد کنن تورم رو مثال می‌زنن که اونم با آمارسازی پایین نگه می‌دارن تا بتونن حقوق اقشار ضعیف رو درست پرداخت نکنن».

نظر دولت درباره تورم‌زا نبودن این افزایش قیمت، مورد انتقاد کارشناسان هم قرار گرفته است؛ چنانچه هدایت‌ا... خادمی، نایب رئیس کمیسیون انرژی مجلس ایجاد شوک اقتصادی و اجتماعی را نتیجه قطعی افزایش ۵۰ درصدی قیمت بنزین اعلام کرد و افزود: «این افزایش قیمت می‌تواند بر افزایش قیمت کالاها تاثیر گذاشته و در نتیجه آسیب و حتی تعطیلی واحدهای تولیدی را به همراه داشته باشد که نتیجه آن ریزش ‌اشتغال است و در شرایط کنونی بخش صنعت و تولید کشور توان تحمل چنین شوکی را ندارد».