زمانی که شهر دمشق از هر سو در هجمه گسترده نظامی ،سیاسی و امنیتی قرار داشت سردار همدانی با کمک مدافعین حرم گروه ها و هسته های مقاومتی از خود مردم مقاوم سوریه را تشکیل دادند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - از سال 2003  و بعد از حمله امریکا به کشورهای عراق و افغانستان ،با طرح ریزی های صورت گرفته ساختار و شکل جدیدی از گروه های تروریستی به وجود آمدند  که در نوع خود کاملا جدید و عملکرد منحصر به فرد داشتند.این گروه ها به زعم اکثر کارشناسان، به خاطر گستره اطلاعاتی  ، دسترسی و سرقت  امکانات نظامی ، منابع مالی و از همه مهمتر تنوع ملیتی نیروی انسانی بیش از یک گروه محدود و چیزی شبیه به «ارتش های بدون ملیت» بودند.

به نحوی که بعد از سقوط صدام حسین  و فعالیت جدید شبکه القاعده در کشور عراق ،شکل نوینی از گروه های تروریستی نمایان شد که تقریبا نمونه های اولیه این حرکت به حساب می آمد.فرمانده ارتش های بی ملیت در حقیقت فردی است که به لحاظ ایدولوژیک ،تحریر و تحریک حس کاریزماتیک نقش عمود  و محور ارتش های بی ملیت جدید را عهده دار بودند.به نحویی که در همین راستا ابومصعب الزرقاوی رهبر القاعده در کشور عراق اولین فردی بود که با این جایگاه و تکیه بر بوم گرایی و نگاه کاملا ایدلوژیک تا مدتها توانست القاعده را در عراق به کانونی برای ترویج بحران بزرگ نمایی کند .این مسئله زمانی نمایان تر می شود که بعد از  مرگ وی تقریبا ساختار القاعده در عراق ،تفاوت عمده
ای با گذشته پیدا کرد و  هر کدام از رهبران القاعده که جای گزین وی می شدند ،نمی توانستند روحیات و رهبری ویژه او را در کالبد القاعده بدمند.این وضعیت تا زمانی که القاعده عراق وارد خاک سوریه شد ادامه داشت و  امریکایی ها سرانجام با طراحی رهبری به نام ابوبکر البغدادی توانستند پدیده ارتش بدون ملیت داعش را در راستای «پروژه لانه زنبور» به شکل فراگیری که همگان شاهد بودند را در کشورهای مسلمان رخنه دهند.

جالب است گروه احرار الشام که نقش مهمی در ناآرامی های سوریه داشت توسط فردی به نام زهران علوش رهبری می شد که تا زمان کشته شدن نقش مهمی در این تشکیلات داشت توانست.اما بعد از او این گروه عملکرد متفاوتی از قبل را نشان داد.

در این میان نکته قابل تامل ان است که آمریکا و رژیم اشغالگر قدس در کنار برخی حکام مرتجع عرب به طرق مختلف در شکل گیری این وضعیت سهم عمده و بسزایی ایفا کردند.خصوصا نقش موذیانه رژیم اشغالگر قدس که همواره استراتژی توسعه اراضی و مبارزه جدی با محور مقاومت را در دستور کار خود قرار دا قابل تامل است . این رژیم بعد  از جنگ 33 روزه و شکست تابستان 2006 از حزب الله لبنان با طرح ریزی های لازم زمینه هایی ایجاد کرد تا در زمان مناسب اقدامات خود را در راستای اهداف نام برده شده انجام دهد.

در سال 2011 که بحران در کشور سوریه به وجود آمد  و برخی از مردم از بدنه دولت جدا شدند ،در ابتدا زمزمه هایی فراتر از مطالبات عادی مطرح شد.این زمزمه ها با گذشت زمان و پخش شدن اسلحه در میان مردم  وارد مراحل جدیدی گردید که ماحصل آن تشکیل گروه های مختلفی همچون جیش الحر (ارتش آزاد)،احرار الشام و ده ها گروهک دیگر شد که  ظاهرا در راستای براندازی خشن و  مبارزه مسلحانه علیه دولت سوریه فعالیت های خود را آغاز کردند. اما بخش قابل توجهی از نفرات این جریان ها ، با تبلیغات مختلف و به صورت تدریجی از سایر کشورها  به آنها پیوستند.مسلما وقتی دایره مطالبات یک کشور محدود به مرزهای جغرافیایی آن است ،هرگز نمی تواند توسط پیاده نظامی پیگیری شود که از هزاران کلیومتر آن طرف تر و بدون هیچگونه پیش زمینه ذهنی از شرایط حاکم بر آن کشور وارد به آن شده اند!هیچ منطقی نمی تواند پذیرنده این مطلب باشد که  نیروهای نظامی مستقر در بدنه «ارتش های بدون ملیت»فعلی ،که حتی در زبان گفتار و تکلم با یکدیگر دارای مشکل هستند،مطالبه گرانی از جنس مردم آن کشور باشند!

از سویی کشورهایی همچون عربستان سعوی با ارسال پول، رژیم صهیونیستی با حمایت نظامی - اطلاعاتی و ایالات متحده امریکا با کمک های همه جانبه نظامی،اطلاعاتی و لجستیکی موفق شدند تا گروه های تازه تاسیس را از شکل ظاهری یک جریان مطالبه گر به ارتش های بی ملیتی بی رحم مبدل کنند.مسلما این ارتش ها برای بقاء خود چاره ای جز اطاعت و حمایت همه جانبه از سوی به وجود اورندگان خود ندارند.

برآیند عالی و پیشرفته این اتفاق ،تاسیس گروهک تروریستی داعش بود اما با این تفاوت که داعش ماحصل تجربیات خونین و فراوانی در گذشته بود.
داعش که  قرائت دومی از جریان القاعده است، زمانی توانست چارچوب های خود را در کشور سوریه مستحکم کند که بعد از حمله همه جانبه آمریکا به عراق ،توانسته بود  تحت عنوان دولت اسلامی عراق در این کشور حضور داشته  و تا مدتها کانون ایجاد تنش به نفع به وجود آورندگان خود باشد. آنها نسبت به سایر گروهک ها تجربیات گران بهایی در میادین نبرد،نوع رهبری و تصمیم گیری،تعمیم ایدولوژی و حتی ساختار بندی های تشکیلاتی داشتند.مسلما با این تجارب ارزنده و همچنین حمایت های گوناگون و پشت پرده نامبرده شده از سوی سایر کشورها هم راستا با افزایش تمرکز خود بر روی ایدلوژی ، اشغال منابع نفتی سوریه و عراق ، ترانزیت منابع استحال شده و تثبیت موقعت اقتصادی مناسب،یک سرو گردن از سایرین بالاتر قرار گیرند.

به همین خاطر می توان فهمید که چرا داعش هیچگاه در سوریه زیر سلطه سایر گروه ها نرفت و حتی علیرغم اشتراکات مذهبی و اهداف به ظاهر مشترک حتی آنها را تکفیر نیز می کرد!

منتها باید توجه داشت که داعش توانست در راستای افزایش نیروی نظامی خود اتفاقات جدید و خطرناک دیگری را رقم بزند.به نحویی که گردآوری و ترکیبی از نیروی انسانی متنوعی از ملیت های گوناگونی همچون چچن،افغانستان،تاجیکستان،تونس،الجزایر،مصر،ترکیه،فلیپین،ایغورهای کشور چین،فلیپین،مالزی،اندونزی،استرالیا،آمریکا،فرانسه،بلژیک،آلمان،روسیه و کشورهای متعدد دیگری از شرق و غرب دنیا در یک مقطع مشخص زمانی  نسبتا کوتاه،این تشکیلات را  به عنوان بزرگترین و متنوع ترین «ارتش تروریستی بدون ملت جهان» معرفی کرد.

این پدید نادر در حالی روزانه به صورت  گسترده در حال اشاعه بود که  فرهنگ تکفیر عمومی انها هرگز محدود به محیط جغرافیایی که تحت اشغال آنها قرار داشت نبود.بلکه آنها با در نظر گرفتن این اصل که هرکس بر خلاف ما فکر کند کافر و هرکس با ما باشد یکتا پرست و مسلمان است، پای خود را فراتر از حدود مشخص قرار داد و با انجام صدها عملیات نظامی در سراسر جهان اقدام به کشتار گسترده مردم در چارچوب نگرش تشکیل دهندگان آن شد..اما به خاطر اینکه دایره فعالیت اصلی آنها در کشورهای مسلمان و بحران دیده ای همچون عراق و سوریه بود ،بیشترین کشتار و خسارات شامل حال این کشورها شد.

کشتار، ذبح مسلمانان شیعه و سنی،تجاوز به نوامیس مردم و فروش زنان و حتی افرادی که دارای شوهر هستند در حالی هر روز شکل جدیدی به خود می گرفت که آنها از انعکاس آنچه که انجام می داند هیچگونه اباعی ندارند.جالب اینجاست که کشورهای در اصطلاح محافظ حقوق بشر که صاحبان اصلی شبکه های بزرگ اجتماعی موبایل و اینترنت محور نیز هستند، از هیچگونه کمکی برای انتشار تصاویرجنایات ذکر شده آنها کوتاهی نکردند.فیس بوک،یوتیوب،توئیتر،شبکه های اجتماعی موبایل محور و سایر ابزارهای تبلیغاتی این کشورها که در پشت پرده زمینه ساز تشکیل این ارتش ها شده بودند با چشم پوشی از این رفتار ،فصل نوینی از تئوری رسانه ای گلوله جادویی که در زمان جنگ جهانی دوم ایجاد شد را رقم زده و با ایجاد ترس و و حشت میان مردم ،به ویژه مسلمانان جهان ،انها را مورد هجمه روانی قرار داند.

این جریان ها با اعلام رسمی اینکه کشتار دسته جمعی و تخریب مهمترین مراکز و مقدسات شیعان از جمله حرم های مطهر ائمه اطهار و همچنین حرم حضرت زینب در دمشق به عنوان مهمترین اهداف در نظر گرفته شده ،بیش از هر زمانی جهان اسلام را مورد تهدید قرار دادند.

از سویی گرایش جوانانی که آگاهی مناسبی از مسائل مختلف دینی و سیاسی نداشتند،در کنار اشغال و کشتار زمین های مسلمانان،تخریب کلیساها،تخریب بناهای تاریخی به بهانه های واهی از قبیل شرک آمیز بودن آنها موجب شد کشورهایی که در زمینه ظلم خواهی، مبارزه با استکبار و همچنین مقابله با ترفندهای کاملا جدید دشمنان اسلام دارای تجربیات عمیقی بودند پا به عرصه میدان گذاشته و با این جریان مبارزه کنند.


مدافعین حرم؛اقتدار انقلاب اسلامی ایران در سرزمین شام
همزمان با شکل گیریاین  جریان های خطرناک، تنها کشوری که بیش از سایر دست اندرکاران سود سرشار و آنی نصیبش شد و  از خلاء پیش آمد نهایت استفاده را کرد رژیم اشغالگر قدس بود.

آنها که ازگذشته با دولت قانونی سوریه بر سر مسائل مهمی همچون آرمان فلسطین،اشغال بلندی های جولان و استفاده نامشروع از دریاچه طبریا،حمایت از مقاومت لبنان و همپیمانی با جمهوری اسلامی ایران مشکلات بنیادین داشتند، با تشدید حمایت ها از گروه های معاند ،قصد ضربه زدن به محور مقاومت را بیش از هرزمان دیگری پیگیری می کردند..اما غافل از اینکه جمهوری اسلامی ایران در مواجه با این جریان  از تمام ابزارهای خود استفاده خواهد کرد.پیمان دفاعی – نظامی میان ایران و سوریه ،تهدید جدی جان، مال و ناموس مسلمانان ،تهدید به نابودی مراکز مقدس شیعیان و همچنین مقابله با طوطئه جدیدی که رژیم غاصب اسرائیل به دنبال توسعه ان بود شرایطی را به وجود اورد که ایران و به درخواست قانونی کشور سوریه کمک های مستشاری خود در این کشور را آغاز کند.

در این میان نقش پر رنگ سردار شهید همدانی و سردار حاج قاسم سلیمانی در مواجه با عدم سقوط دمشق بسیار تاریخی و ماندگار است.زمانی که شهر دمشق از هر سو در هجمه گسترده نظامی ،سیاسی و امنیتی قرار داشت سردار همدانی با کمک مدافعین حرم گروه ها و هسته های مقاومتی از خود مردم مقاوم سوریه(نه ترکیبی از ملیت های رنگارنگ) را تشکیل دادند و مانع از تحقق این امر شدند . دقیقا به موازات این اتفاق مهم و جلوگیری از سقوط دمشق ، تشدید حضور مستشاری ایران در کنار ارتش سوریه به نحو کاملا موثری خلا حاد ایجاد شده را پوشش داد.

مدافعین حرم بر اساس شواهد و قرائین و همچنین عملکردی که در میادین نبرد از خود به جای گذاشتند ،جز افراد خاص طبقه کشورمان به حساب می آیند.آنها کسانی بوده اند  که خودشان یا پدرانشان تجربه حضور در میادین نبرد سخت و طولانی مدت با رژیم بعث عراق را در کارنامه خود داشتند و با روحیه ای کاملا انقلابی،مبتنی بر ایمان به شهادت، توانستند حضور موثر و پر رنگی در جبه های جنگ در سرزمین شام داشته باشند.مدافعان حرم ،توانستند با تفکر انقلابی و عاشورایی خود بار دیگر حقانیت و چرایی حضور مشروع در سرزمین های دور دست را اثبات کردند.ایالات متحده امریکا در حالی صدها هزار نیروی نظامی مستقل یا وابسته خود را در سراسرجهان مستقر کرده است که فاقد هرگونه ایدولوژی مشخص یا آرمان خواهی است  و صرفا این نظامیان،نه مدافع بلکه محافظینی برای منافع عمدتا نامشروع این کشور هستند.در حالی که مدافعین حرم پیام رسانانی از آرمان های بلند انقلابی بودند که نزدیک به چهار دهه از وقوع آن گذشته است.

به عنوان نمونه ایستادگی شهدای مدافع حرمی که در قضیه کربلای خان طومان به طرز ناجوانمردانه ای به شهادت رسیدند سند روشن بر این گواه است.در این میان شهدای قضیه خان طومان شهید بلباسی که تا آخرین لحظات عمر شریف خود دست از دفاع و مبارزه برنداشت در حالی مقابل جریان های تکفیری ایستادگی کرد که در کارنامه و عقبه خود چیزی جز درخشش ،ایثار فداکاری و ایمان وجود ندارد.

همچنین شهید مظلوم و حجت خدا؛ شهید حججی نیز دقیقا گواه دیگری بر این مدعاست. فردی که برای اخذ رضایت شهادت خود چندین روز خانواده را به مشهد مقدس می برد و در کنار آنها برای شهادت پر می گشاید ،آیا می توان صرفا به عنواننظامی عادی به او نگریست!؟

این در حالی است که مدافعین حرم ترکیبی رنگارنگ از صد کشور نیستند و برخلاف گروه تکفیری داعش که با شعارهای خاص خود از جمله همسران زیبا،زندگی مناسب و موارد متعدد دیگر افراد را به سوی خود جذب می کردند ،آنها هرگز با شعارهای تبلیغی کسی را تحت تاثیر قرار ندادند.آنچه که محفل مدافعین حرم را گرم نگه میدارد نه ظواهر دنیوی بلکه عشق حسینی و زینبی این افراد است که با هیچ جلوه مادی برابری نمی کند.

عقیده و آرمان انقلاب دو روی حقیقتی بود که مدافعان حرم در سرزمین شام آنها را با یکدیگر در آمیختند.این جریان سبب شد که آزادی خواهانی از کشورهای پاکستان و افغانستان تحت عنوان لشگرزینبیون و فاطمیون نیز پرچم مدافعان حرم قرار بگیرند و از جان ،مال،اماکن مقدس و هویت نه تنها مسلمانان شیعه ،بلکه از برادران و خواهران اهل تسنن و سایر ادیان ابراهیمی دفاع کنند.

این در حالی است که در مقابل هجمه ایجاد شده از سوی جریان های تکفیری ،ابرقدرتهایی مانند امریکا ،فرانسه و انگلیس از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را کرده و بیش از آنکه به فکر همکاری و هماهنگی برای دفع این فتنه باشند ،با ایجاد پایگاه های نظامی و آموزش  گروه های به اصطلاح میانه رو سعی بر تشدید بحران در راستای منافع خود هستند وحفظ جان غیر نظامیان، محافظت از مراکز مقدس مانند کلیساهای مسیحیان ،ایجاد آرامش و مسائل دیگر عملا کوچکترین اهمیتی برای آنها ندارد.
به نحوی که ایلات متحده امریکا در شمال سوریه چندین پایگاه فعال نظامی دارد که هر روز نیز بر تعداد انها می افزاید.اما آنچه که توسط مدافعین حرم در سوریه  پای گذاری شد بر چند محور مستقل و کاملا راهبردی تکیه دارد که منافع تمام انسان های آزادی خواه جهان را تامین می کند.

شکست طرح های رژیم صهیونیستی در مواجه با جبهه مقاومت،مبارزه با جریان های افراط گرایی، آگاهی بخشی، ایجاد ثبات،همگرایی میان مسلمانان و ایجاد حس برابری میان مردم از مهمترین راهبردهای مدافعین حرم در سرزمین های سوریه و عراق بود.
در شرایط فعلی اینگونه میتوان استنباط کرد که تفکر مدافعین حرم و اندیشه راهبردی این افراد به یکی از ذخائر استراتژیک انقلاب اسلامی ایران تبدیل شده است.

این در حالی است که اقتدار و کسب پیروزی های متعدد مدافعین حرم در میادین گوناگون نبرد، انقدر ارزشمند است که هجمه پر قدرت رسانه ای دشمن نه تنها تا کنون نتوانسته خللی در اراده این افراد ایجاد نماید ،بلکه هموطنان نیز مطلقا در این هجمه رسانه ای قرار نگرفته اند.
با کمی بررسی و تامل در اکثر فرهنگ ها و تمدن های عصر حاضر تقریبا نمی توان جریان فکری مانند مدافعین حرم را پیدا کرد که با نگاه عاقلانه چند بعدی پا به عرصه های مخلف نبرد بگذارند.این افراد و نگاه معناگرایی که در پس تفکر مدافعین حرم قرار دارد به گونه ای است که مجموع خصایص انسان دوستی،میهن دوستی،ایمان ،اعتقاد به مبانی اسلام،برادری و برابری در شالوده رفتاریشان را می توان در حالی مشاهده کرد که هزاران کلیومتر ان طرف تر و در شرایط بسیار سخت جنگی تبلور آنرا مشاهده می کنیم.
دکترین مدافعین حرم بازدارنده ترین ابزار برای مواجه با هرگونه خطر فراگیر است.اشتیاق جوان های گوناگون با سطح جایگاه اجتماعی و نگرش های متفاوت این افراد برای پیوستن به خطوط مستحکم مدافعین حرم نشان از اراده اهنین دارد.

ایستادگی و رشادتهای مدافعین حرم و همچنین تشکیل هسته های مقاومتی از جنس مردم عراق و سوریه تا بدانجا پیش رفت که قول بی شاخ و دم داعش به نحو خفت باری از اراضی این کشورها پاک شد.

وقتی پای صحبت مدافعین حرم می نشینید در میابید که گروهای تروریستی جبه النصره و داعش بر سر ایمان به  کفر و انحراف از عقیده اسلامی ،چگونه تا اخرین لحظات مبارزه می کنند و مدافعین حرم نیز چگونه پا به پای آنها و تا نابودی کامل این شجره ملعونه پیش می روند.
مدافعین حرم در شرایط فعلی فصل نوینی از دکترین دفاعی و دست بلند کشورمان را در منطقه رقم زدند.حضور مقتدرانه  و البته غریبانه و به دور از هیاهوهای متداول امروزی ،رمز ماندگاری و صلابت این افراد است.به راستی مدافعین حرم ،فرزندان در گهواره امام خمینی هستند که پا به پای آرمان خود جان می دهند. / محسن معظمی گودرزی