گروه فرهنگ و هنر مشرق - براساس آمارها وضعیت نشر کتاب به لحاظ شمارگان (تیراژ) در سال 96 بهنسبت سالهای 94 و 95 کاهش محسوسی داشته است بهطوری که بهنسبت سال قبل تعدادی در حدود 19 میلیون جلد در شمارگان کتاب کاهش داشتیم. این رقم نسبت به دو سال پیش حدود ۳۰ میلیون تیراژ کاهش داشته است. یکی از موارد اثرگذار کاهش تیراژ کتاب، مساله گرانی کاغذ است. اصلیترین مساله در افزایش قیمت کاغذ به نوسانات نرخ ارز بازمیگردد. بهواقع یکی از عرصههایی که از افزایش نرخ ارز تاثیر میپذیرد به خرید و نرخ خمیر کاغذ بازمیگردد و بالطبع در چنین شرایطی، فعالان حوزه کتاب و صنعت چاپ نیز با آسیبهای جدیای مواجه میشوند.
افزایش قیمت کتاب
افزایش قیمت چاپ علاوهبر محدود شدن تعداد شمارگان کتاب، بهنسبت در متوسط قیمت کتاب هم اثر گذاشته است. متوسط قیمت کتاب برای سال 94 حدود 14 هزار و 200 تومان و در سال 95، به 15 هزار و 400 تومان رسیده است در حالی که در سال 96 قیمت متوسط کتاب حدود 17 هزار و 800 تومان شده است. متوسط قیمت کتابهای درسی در سال 94 حدودا 17 هزار و 700 تومان بوده است و در سال 95، متوسط قیمت کتب درسی 18 هزار و 200 تومان افزایش داشته ولی درنهایت در سال 96 متوسط قیمت با افزایش چشمگیری به 22 هزار و 400 تومان رسیده است.
کتابهای کمکدرسی همچنان رتبه اول شمارگان
خرید و فروش کتابهای کمکدرسی، بخش بزرگی از بازار کتاب در کشور را اشغال کرده است. با توجه به آماری که در شمارگان کل کتابها در سال 96 ارائه شده است، 125 میلیون و 417 هزار و 314 تعداد شمارگان کتابهای کمکدرسی است که حدود 34 درصد از کل شمارگان کتاب است. (جدول شماره چهار) این رقم به نسبت سالهای قبل هم کاهش محسوسی داشته است. (جدول شماره پنج) البته به لحاظ رتبهبندی کتاب کودک در رتبه دوم قرار دارد ولی با توجه به اینکه میانگین صفحه کتاب کودک 57 صفحه است ولی میانگین کتابهای کمک درسی 249 صفحه؛ (جدول شماره ۶) کاملا مشهود است که کتب حجیم کمکدرسی سهم بیشتری را در اشغال صنعت چاپ و نشر به خود اختصاص دادهاند.
ورود کتب ترجمه به بازار کتاب کمکآموزشی
نکته قابل توجه درمورد کتابهای کمکدرسی، افزایش عنوان کتابهای ترجمهشده در این حوزه است. تعداد ترجمه کتابهای کمکدرسی در سال 94، 456 عنوان و در سال 95، 471 عنوان ولی در سال 96 با یک جهش زیاد به 645 عنوان رسیده است. (جدول شماره هفت) این در حالی است که از تعداد عناوین کتابهای تالیفی کمکآموزشی، داخل کشور کم شده است و ناشران کتابهای کمکدرسی به سمت کتابهای ترجمه رفتهاند. این روند در حالی است که کتابهای درسی با پیشفرض روند آموزشی داخلی باید تالیف شوند. با توجه به این آمار سری به بازار کتابهای کمکآموزشی در خیابان انقلاب زدیم تا ببینیم در این راسته همیشه داغ کتابفروشان در حوزه کتابهای کمکآموزشی چه اتفاقاتی میافتد.
نگاه همه به در دانشگاه تهران
«اگر میخواهی 20 بگیری و رتبه خوبی داشته باشی حتما این کتاب را بخوان.»
«هدفت در آینده چیست؟ میخواهی دکتر شوی در بهترین دانشگاه ایران پس حتما با ما مشورت کن ما میتوانیم کمک کنیم تا تو به آرزوهایت برسی.»
«از همین دبستان باید آرزوهایتان را دنبال کنید، این کتابها ویژه دانشآموزان مستعد جهت آموزش در سطحی فراتر از کتاب درسی است، برای همین باید این کتابها را بخوانید تا به آن دانشگاه موردنظرت برسی.»
درباره شمارگان کتاب بیشتر بخوانید:
«کمکدرسی»ها و «تربیت فرزند» در صدر
10راهکار برای تشویق کودکان به کتاب خواندن
کتاب ۲۵ درصد گران شد
وقتی ناشران هم قاچاق میکنند!
گردش مالی کتابهای غیرقانونی در ایران چقدر است؟
همه اینها شعارهایی است که بچهها این روزها در مدرسه، بیلبوردهای تبلیغاتی، کلاسهای مختلف و روی جلد کتابهای غیردرسی با آن درگیر هستند. برای اینکه از اوضاع فروش این کتابهای کنکوری یا کمک آموزشی بدانیم سری به خیابان انقلاب زدیم؛ جایی که همیشه تب خریدن کتاب وجود دارد. اولین کتابفروشی که نزدیک میدان انقلاب بود، چند کتاب کمکآموزشی را پشت ویترین گذاشته بود اما روی ویترین کتابفروشی با فونتی بزرگ نوشته بود: «کتابهای کنکوری داریم بیایید داخل.»
وارد کتابفروشی شدم و از جلوی پیرمردی که پشت دخل نشسته بود و با جوانی در حال صحبت بود گذشتم و به سمت کتابها رفتم. کتابفروشی کوچک اما پر از کتاب بود، کتابها تقریبا روی هم ریخته شده بودند و انواع و اقسام کتابهای کنکور را میشد در آنها دید.
پسر جوانی روبهرویم قرار میگیرد و میپرسد که چه کتابی میخواهم؟ میگویم میخواهم درباره کتابهای کنکور اطلاعات داشته باشم. خودم کنکوری هستم و یک فرزند کوچک دارم که میخواهم از الان برای کنکور او را آماده کنم. پسر جوان من را به انتهای فروشگاه میبرد و جلوی قفسهای بلند میایستد و میگوید اینها کتابهای کنکوری هستند برای خودتان که میتوانید از کتابهای طبقات بالا استفاده کنید؛ برای فرزندتان هم از کتابهای پایین.»
میخواهد برود که صدایشان میکنم و میگویم هدف اصلیام از آمدن به کتابفروشی چیست. میخندد و میگوید: «خب سوالتان را بپرسید، تا آنجا که بتوانم کمکتان میکنم.»
میگویم: «مشتریان کنکوری یا کوچکتر در سطح راهنمایی و ابتدایی چقدر دارید؟» روی صندلی مینشیند و من را هم دعوت به نشستن میکند و میگوید: «خیلی زیاد. شاید در روز حدود 30 یا 40 مشتری با این تقاضا داشته باشیم. البته نکته جالب اینجاست که الان همانطور که خودتان هم گفتید بچههای کمسن و سال بیشتر به سراغ این کتابها میآیند. چند سال پیش بیشتر فروش کتابهای کنکور خیلی زیاد بود اما الان بچه مدرسهایها بیشتر سراغ این کتابها میآیند.»
از درآمدشان میپرسم که میخندد و میگوید: «این کتابها، درآمدشان خوب است، تقریبا میتوانم بگویم همین کتابها شاید دارند خرج همه ما در این کتابفروشی را درمیآورند. مخصوصا اینکه در این چند ساله استقبال هم بیشتر شده است.»
از اولین کتابفروشی بیرون میآیم و به سمت شرق خیابان انقلاب حرکت میکنم، روی زمین برچسبهایی زده شده است، که همه تبلیغ هستند. اما یکی از تبلیغها خیلی جالب است. با رنگ قرمز همراه با فلش و انواع و اقسام طراحیها، عکسی از دانشگاه تهران کشیدهاند که مخاطب را با همان فلش به سمت دانشگاه تهران راهنمایی میکند و نوشته است: «اگر میخواهی به اینجا برسی باید به ما سر بزنی.»
وارد دومین کتابفروشی میشوم. کتابفروشی انتشارات گاج که دیگر به یک غول بزرگ در عرصه کتابهای کنکوری و کمک آموزشی تبدیل شده است. اولین نکته بعد از ورود به این کتابفروشی رنگهای جذابی است که کتابها دارند. از پسری که در حال بازی کردن با گوشیاش است، میپرسم: «شما فقط کتابهای کنکوری دارید؟» میگوید: «اگر منظورتان این است که فقط برای ورود به دانشگاه نه اینطور نیست. ما برای همه سنین از ابتدایی کتابهای مختلف داریم.»
میگویم: «بچه ابتدایی برای چه چیزی باید از این کتابها بخواند؟»
میگوید: «خانم پس اصلا تقاضای بازار این کتابها را نمیدانید. الان همه به دنبال این کتابها هستند. کتابهای کمک آموزشی بسیار پرمخاطب است. ما روزانه کلی مشتری داریم. مخصوصا پدر و مادرها که به سراغ ما میآیند تا برای بچههایشان از این کتابها بخرند و جالب اینجاست که خیلیها شاید دو هفته یک بار به ما سربزنند و دنبال کتابهای بهروزتر باشند. حالا که این سوال را پرسیدید این موضوع را گوش بدهید چون جالب است. ما یک مشتری ثابت داریم. مادری که هر هفته میآید تا کتابهای تازه چاپ شده را ببیند و برای دو فرزندش خریداری کند.»
حرفهایش که تمام میشود میگوید: «شما هم اگر برای فرزندتان کتاب میخواهید بیایید و این قفسه را ببینید. کل کتابهایی که برای بچههای سنین ابتدایی داریم در این قفسه موجود است.» تشکر میکنم و از فروشگاه بیرون میآیم و به پدر و مادرهایی فکر میکنم که از کودکی فرزندشان را با این تب کنکور و این کتابها بار میآورند و حتی به این فکر نمیکنند که شاید فرزندشان این روش را دوست نداشته باشد و حتی به ضررش باشد.
سمیرا بهرامی، مدرس کلاسهای کنکور میگوید: «آنچه در جامعه آموزشــی ما حاکم اســت، توجــه به کنکور و آزمون سراسری و نتیجهمداری است. درواقع مهم نیست که دانشآموز چگونه علم را میآموزد. من در دانشگاه فرهنگیان با دانشجویانی روبهرو هستم که هنوز در مفاهیم پایه اشکال دارند، در حالی که همه آنها از برترین رتبههای کنکور بودهاند. این موضوع به دلیل رویکردی اســت که بر جامعه آموزشی ما حاکم است. حاصل نتیجهمداری و هدف قرار دادن موفقیت در کنکور.
بنابراین دانشآموز فقط روش چگونگی پاسخ دادن به پرسشهای چهارگزینهای را یاد میگیرد. اکثر مدارس این فرآیند را طی میکنند و مدارسی از نظر والدین برتر هستند که خروجی خوبی در آزمون سراسری دارند.
هنوز در فکر حرفهای پسری هستم که در انتشارات گاج صحبت کرد که با صدای جیغ یک بچه به پشت سرم نگاه میکنم. پسری 9 ساله در حال گریه کردن به دنبال پدرش میدود و پدر هم در حال صحبت با دختری حدودا 13 ساله است و از صحبتهایشان میفهمم که به دنبال کتاب آمدهاند. با هم وارد کتابفروشی میشوند و من هم به دنبالشان در کتابفروشی را باز میکنم.
پدر در حال صحبت با کتابفروش است و از او میخواهد کتابهای خوب را در حوزه کمک آموزشی معرفی کند، کتابفروش هم در حال جواب دادن است اما من نگاهم به دخترکی است که به سمت کتابهای ادبیات رفته است و با حسرت به کتابها نگاه میکند. کنارش قرار میگیرم و کتاب شعری را برمیدارم به دستم نگاه میکند و میگوید: «من عاشق شعر هستم آنقدر زیاد که حتی گاهی خودم هم شعر میگویم اما... .»
حرفش را نیمه میگذارد به پدرش نگاه میکند و وقتی متوجه میشود که پدرش حواسش به او نیست، دوباره رو به من میکند و میگوید: «پدر و مادرم مخالف این نوع فعالیت من هستند و همیشه میگویند باید دکتر بشوم. خانهمان پر است از این کتابهای کمک آموزشی، هر کتابی که بیاید و از آن تعریف بشنوند، برای من میگیرند و هر روز برایم ساعت درسی مشخص میکنند. خیلی خسته میشوم اما خب آرزو دارند که دکتر شوم اما اگر به خودم باشد دوست دارم شاعر بشوم و کتابهایم را منتشر کنم.»
پدرش صحبتش را قطع میکند و او را به سمت قفسه کتابهای آموزشی میبرد. پیرمرد کتابفروش سرش را تکان میدهد و به بیرون از فروشگاه نگاه میکند. به سمت او میروم و خودم را معرفی میکنم و موضوع مورد بحثم را میگویم که نگاهی به آن پدر و دختر میاندازد و میگوید: «میبینی همین یک نمونه همیشه میآید اینجا و با اینکه میداند این بچه این کتابها را دوست ندارد برایش میخرد. بله، برای من کتابفروش یا ناشر خوشحالکننده است.
بیشترین آمار فروش ما کتابهای کنکوری و کمک آموزشی است اما باز هم این چیزها را که میبینم ناراحت میشوم. مغازه من تقریبا روبهروی دانشگاه تهران است و همه پدر و مادرهایی که میآیند تا برای فرزندانشان از این کتابها بخرند، دانشگاه را به این بچهها نشان میدهند و میگویند آینده تو در همین دانشگاه است.» حرفش که به اینجا میرسد، پدر و دختر و آن پسربچه که هنوز گریه میکند میآیند و چند کتاب مختلف از ناشران معروف کمک آموزشی را روی پیشخوان میگذارند و پدر میخواهد کتابها را حساب کند اما نگاه دختر همچنان روی قفسه کتابهای شعر مانده است... .
* روزنامه فرهیختگان