گروه فرهنگ و هنر مشرق - سارا عرفانی، نویسنده در متنی درباره رمان رهش نوشت:
رهش را آخرین روز سال نود و شش خواندم و خیال خودم را راحت کردم که کارهای ناتمامم را به سال جدید نیاورده ام. کارهای ناتمام امثال ما همین چیزهاست دیگر...
قبل از خواندنش خیلی تلاش کردم نقد و نظرات را نخوانم اما نشد و خوانده بودم و با پیش زمینه های اغلب منفی از آدم هایی که اصرار داشتند هر طور شده کتاب را خراب کنند، رفتم سراغش و انتظار داشتم کتاب خیلی ضعیف و بد و مقاله طور باشد.
نمی دانم چرا عده ای اینطوری هستند!
صبر می کنند امیرخانی یک کتاب بنویسد... حاتمی کیا یک فیلم بسازد شروع کنند به کوبیدن. آقای منتقد! برادر تخریب چی! چرا منتظر دیگران می مانی تا خودت را با کوبیدنشان بروز دهی؟! هنرمند باش خودت تمام آنچه بهش اعتقاد داری و احساس می کنی نیاز جامعه ی ماست بساز/بنویس و مدام چشمت به این نباشد که ببینی فلانی چه کرد، شروع کنی به مطلب نوشتن برای فلان رسانه و بهمان خبرگزاری تا هر طور شده اثر را بزنی. او بضاعتش را وسط گذاشته همین را نوشته/ساخته. تو هم هنرت را، بضاعتت را بگذار وسط یک چیزی بهتر تولید کن این همه فروش کند این همه با مخاطب ارتباط برقرار کند... کسی بخیل نیست... تو هم نباش!
نمی دانم از چه زمانی نشستن و ایراد گرفتن مد شد. حتی در همین صفحات مجازی، از یک کتاب یا فیلم تعریف هم که می خواهیم بکنیم حتما باید چنین عباراتی را پشت بندش بگوییم: فارغ از تمام اشکالاتش... گذشته از ایرادهایی که داشت... انگار اگر این جمله را نگوییم بقیه فکر می کنند ما ساده انگارانه اثر را خوب دیده ایم و متوجه اشکالاتش نشدهایم...
قطعا خودم از نقد بسیار آموختم اما نقد با غبارآلود کردن فضا و تخریب بسیار فرق دارد. کسانی که با تحقیر و توهین یا طعنه و کنایه یا بی انصافی و غیر منطقی بودن اصرار دارن بگن ما نقد می کنیم همچنان به راهشون ادامه بدن. هر چه گفته بشه بی فایده س. همینجا در کامنت ها هم نمونه هاش رو دیدم، از توهین گرفته تا کنایه و بی انصافی و نظرات اشتباه بی منطق.... اما بدونید اینا اسمش نقد نیست. یه اسم دیگه براش بذارید.