به دلیل مافیای پخش دسترسی مردم به کتاب‌های خوب کم شده است برای همین نمایشگاه کتاب، تبدیل شده به مرکزی برای کتابفروشی و مردم از شهرهای مختلف به تهران می‌آیند تا کتاب مورد نظر خود را تهیه کنند.

گروه فرهنگ و هنر مشرق - نویسنده پرکار و معتبری است.تاکنون 11کتاب در قالب رمان و داستان کوتاه منتشر کرده که از میان آنها می‌توان به بادبادک‌ها، عروس آسمان، تو را من چشم در راهم و خواب باران اشاره کرد. وجیهه سامانی در کارنامه خود داوری مسابقات داستانی از جمله قلم زرین، ققنوس، جوشن، یوسف و ... را نیز دارد. این نویسنده در سال 85 رتبه اول جشنواره مطبوعات را کسب کرد.کتاب عروس آسمان او برگزیده جشنواره شهید غنی‌پور و رمان « آن مرد با باران می‌آید» برگزیده جشنواره داستان انقلاب حوزه هنری و اولین جشنواره مجمع ناشران انقلاب اسلامی شد. با این نویسنده هم‌صحبت شدیم تا درباره آثارش و اوضاع کتابخوانی در شرایط فعلی برایمان بگوید.

امسال کتابی در نمایشگاه عرضه کرده‌اید؟

در نمایشگاه امسال، چهار دارم که البته چاپ اول نیست. رمان «خواب باران» داستانی اجتماعی و عاشقانه دارد و سال گذشته منتشر شد و بعد هشت ماه به چاپ دوم رسید و رمان «آن مرد با باران می‌آید» که برای نوجوانان است و تاکنون برنده دو جایزه از داستان انقلاب حوزه هنری و مجمع ناشران شده این رمان به چاپ سوم رسیده است.رمان «عروس آسمان» که برگزیده جشنواره ادبی شهید غنی‌پور است و چاپ سومش در نمایشگاه امسال عرضه شده است و مجموعه داستان
«تو را من چشم در راهم» را در نمایشگاه کتاب امسال دارم.

اشاره کردید رمان خواب باران، داستانی عاشقانه – اجتماعی دارد. کتاب‌هایی که در زیرمجموعه عاشقانه طبقه‌بندی می‌شود در کشور ما معمولا دوپهلو هستند، چطور می‌توان رمانی عاشقانه نوشت که عامه‌پسند نباشد اما خواننده را خوب کند و به او آگاهی بدهد؟

وقتی این رمان منتشر شد، منتقدانی که آن را مطالعه کردند، نوشتند این کتاب مضمونی دینی - اجتماعی دارد.خودم با این تقسیم‌بندی مخالفم !‌به نظرم هر اثری که در آن به ارزش‌های اخلاقی و کرامات انسانی پرداخته شود، اثری دینی است.محتوای یک داستان اگر مثلا احترام به والدین و رعایت حقوق دیگران باشد، آن اثر دینی است. رمان خواب باران چون مستقیما به قضا و قدر الهی و سر تسلیم فرود آوردن در مقابل مشیت الهی در زندگی می‌پردازد، خیلی‌ها فکر کردند که داستانی دینی است.اما اینکه یک داستان چگونه می‌تواند عاشقانه اما زرد نباشد؛ به نظرم به این دلیل است که عشق بخشی از زندگی است و نمی‌توان آن را حذف کرد.عشق را از کتاب یا زندگی بگیری، تهی از معنا می‌شود.من با مقوله عشق در داستان مشکلی ندارم اما اگر کل یک رمان درباره عشق بین دو نفر باشد بدون ارائه آموزه اخلاقی یا تلنگر قابل قبول نیست.مثل همین عشق‌های مثلثی و مربعی که یکی، دو دهه است نه تنها در ادبیات بلکه در سینما هم به وفور دیده می‌شود.این آثار داستان عشق دو نفر را روایت می‌کند که زمین و زمان را به‌هم می‌دوزند و اصول اخلاقی را به‌هم می‌زنند تا فقط به یکدیگر برسند.اما می‌توان از جذابیت عشق برای بیان پیام‌های انسانی و اخلاقی استفاده کرد، ‌البته نه در قالب نصیحت و پند و اندرز.

درباره رمان‌های دینی این سوال مطرح است آیا این آثار مخاطب فراگیر دارند؟

واقعیت این است نه! مردم زیاد به سمت اینجور رمان‌ها و داستان‌ها نمی‌روند، هرچند فطرت بشر با آموزه‌های دینی همتراز است و باید به سمت آثار دینی گرایش داشته باشد اما متاسفانه در چند سال اخیر از مصادیق دینی سوء استفاده‌هایی شده که مردم اعتماد خود را از دست داده‌اند.خیلی‌ها در پوشش دین از باورهای مردم سوء استفاده کرده‌اند.واقعیت این است اگر گفته شود این رمان عاشقانه، دینی است، بیشتر مردم با آن همراه نمی‌شوند. باید ببینیم عملکرد متولیان فرهنگی در مقابل دین چگونه بوده که مردم دیگر مشتاق ادبیات و رمان دینی نیستند.الان سرانه مطالعه و کتابخوانی بسیار پایین است و رمان‌های دینی در این سرانه، آمار بسیار اندکی دارند.

سال‌هاست گفته می‌شود مردم کتاب‌ نمی‌خوانند،این گفته دیگر حالت نخ‌نما به خود گرفته. با همه اینها به نظرتان مردم چرا کتاب نمی‌خوانند؟

دلایل مختلفی دارد؛ یکی از آنها اقتصادی است هر چند اولین مانع نیست.مردم ما از قدیم کتابخوان و کتاب‌ دوست بوده‌اند.روی تاقچه خانه پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در کنار قرآن مثنوی و غزلیات مولانا و دیوان حافظ و سعدی هم قرار داشت.اما در چند سالی است که ذهن مردم آنقدر درگیر و خسته شده که دیگر طاقت و تحمل کتابخوانی ندارند. معضلات زیادی که در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی وجود دارد مردم خسته و فرتوت شده‌اند. اگر با فیلم و سریال ارتباط برقرار می‌کنند به دلیل جلوه‌های بصری است.یک آدم با ذهن خسته می‌تواند تلویزیون تماشا کند اما نمی‌تواند متمرکز شود و کتاب بخواند.از طرفی رسانه‌های تصویری و فضای مجازی آنقدر ذهن آدم‌ها را بمباران می‌کند که دیگر جایی برای مطالعه کتاب باقی نگذاشته است.مطالعه کتاب، کاری ارزشمند و در عین حال سنگین است.خواننده زمان مطالعه باید از مغزش کار بکشد و اکنون مردم توانایی به کار انداختن مغزشان را ندارند.چون خسته‌اند.مسائل اقتصادی هم مانع جدی است.اما نباید به مردم خُرده گرفت که مثلا چرا برای پیتزا و پفک و... پول دارند اما برای خرید کتاب ندارند! غذا خوردن‌هایی در فست‌فودها برای مردم یک‌جورهایی تفریح است. آنها برای فست فود و تنقلات هزینه می‌کنند چون خوردن و تفریح به فکرکردن نیاز ندارد! عموم مردم مخارج زندگی را اولویت‌بندی می‌کنند و متاسفانه آنقدر اوضاع مالی مردم خوب نیست که اولویتشان خرید کتاب باشد.

این آسیب‌ها را چگونه می‌توان حل و فصل کرد؟

باید فرهنگ‌سازی شود، نه به این معنا که به مردم مدام بگویند؛ کتاب بخوانید !‌ مسئولان باید به این نتیجه برسند کتاب‌خواندن، انسان‌ساز است.دانشگاه‌ها انسان نمی‌سازند بلکه مدرک می‌دهند. گاهی دیده می‌شود یک زن خانه‌دار خیلی بیشتر از یک دانشگاهی کتاب می‌خواند.کتاب و مطالعه ، سطح اگاهی و شعور را بالا می‌برد و شناخت انسان از پیرامونش را عمیق‌تر می‌کند.مسئولان باید به این درک برسند که کتابخوانی، جامعه را بیدار می‌کند.اما اکنون آنقدر دغدغه‌های روزمره زیاد شده که مردم خسته‌ شده‌اند و در این شرایط نمی‌توان آگاهی آنها را با کتاب خواندن وسعت بخشید و این اصلا خوب نیست.مدتی است نهادکتابخانه‌ها مردم را به کتابخوانی تشویق می‌کند.کتاب‌های خوبی را خریداری کرده و به کتاب‌خانه‌های شهرستان‌ها می‌فرستد که این اتفاق خوبی است. گروهی از مردم هم با راه‌اندازی پاتوق‌های کتاب یکدیگر را تشویق به مطالعه می‌کنند.این حرکت‌ها هر چند کوچک اما امیدوارکننده‌ است. به دلیل مافیای پخش دسترسی مردم بخصوص در شهرستان‌ها به کتاب‌های خوب کم شده است برای همین نمایشگاه کتاب، تبدیل شده به مرکزی برای کتابفروشی و مردم از شهرهای مختلف به تهران می‌آیند تا کتاب مورد نظر خود را تهیه کنند چون مافیای پخش اجازه نمی‌دهد برخی از کتاب‌های خوب و ارزشی که حتی در تهران چاپ‌های متعدد داشته به شهرستان‌ها برسد.مردم به نمایشگاه می‌روند و کتاب‌های مورد نظر خود را از ناشران می‌خرند از آن طرف همین کار باعث شده تا کتابفروشی‌ها تقریبا ورشکسته شوند! در زمینه کتاب خیلی کم و کسر داریم که باید به آنها رسیدگی شود !‌

*روزنامه جام جم