کد خبر 866286
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۳:۰۴

محمد هاشمی گفت: امام ساده زیست بودند و می‌گفتند اگر روحانیت از زی طلبگی خارج شود شکست می‌خورد و روی این مسئله نسبت به روحانیت تاکید داشتند.

به گزارش مشرق،  29 سال از رحلت امام امّت می‌گذرد. امامی که با رفتنش گویی تکه‌ای از جان و نفْس تک‌تک امتش را با خود به آسمان‌ها برد. از همین رو مردمان در سوگش این‌چنین مبهوت و پریشان بودند. امامی که در تنگناها و بلایای سال‌های سختِ انقلاب و جنگ با مردمش همراه و سهیم بود. پدر امت بود؛ و فقدان پدر سخت است...

29 سال از رحلت امام می‌گذرد و این فاصله و بُعد زمانیِ نزدیک به 3 دهه، راه را برای تحریفِ راه و رأی و نظر امام هموار می‌کند و تحریف درباره شخصیت بزرگی چون روح‌الله الموسوی خمینی امری جدّی است: «آیا شخصیت‌ها را هم می‌شود تحریف کرد؟ بله. تحریف شخصیت‌ها به این است که ارکان اصلی شخصیت آن انسان بزرگ، یا مجهول بماند، یا غلط معنا شود، یا به‌صورت انحرافی و سطحی معنا شود؛ همه‌ این‌ها برمی‌گردد به تحریف شخصیت. شخصیتی که الگو است، امام و پیشوا است، رفتار او، گفتار او برای نسل‌های بعد از خود او راهنما و رهنمود است، اگر تحریف شود زیان بزرگی به وجود خواهد آمد. امام را نباید به‌عنوان صرفاً یک شخصیت محترم تاریخی مورد توجّه قرارداد؛ بعضی این‌جور می‌خواهند.» (1)

در سال‌های اخیر شاهد بوده‌ایم که کنشگران سیاسی برای مقاصد حزبی و گروهی و منفعت شخصی، نظر امام را تحریف کرده‌اند. برای امام تاریخ ساخته و جعل کرده‌اند. حرف امام را قلب کرده‌اند... در همه این سال‌ها کسانی خواستند تا امام تنها یک خاطره باشد. یک خاطره دورِ مقدس که حالا دیگر در دنیا نیست... حرم بزرگ و با جلال و شکوهی دارد و ضریحی که در آن دفن است. باید تنها به زیارت او رفت... عده‌ای امام را تنها چنین می‌خواستند. یک خاطره دور مقدس. عده‌ای امام را همچون میراث فرهنگی می‌خواهند: «بزرگ‌ترین درسی که امام بزرگوار به ما داد، درس روحیّه و ذهن و عمل انقلابی است؛ این را باید فراموش نکنیم. امام میراث فرهنگی نیست؛ بعضی به امام به چشم میراث فرهنگی نگاه می‌کنند. امام زنده است؛ امام، امام ما است؛ امام، پیشوای ما است؛ با این چشم به امام نگاه کنید و از او بیاموزید.» (2)

1- بیانات در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی. 94/3/14

2-بیانات در مراسم بیست و هشتمین سالگرد رحلت امام خمینی. 96/3/14

محمد هاشمی از سال 63 ریاست سازمان صداوسیما را بر عهده داشت و تا سال 90 عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود.

از فعالیت‌های سیاسی محمد هاشمی می‌توان به مشارکت فعال در انجمن‌ اسلامی دانشگاه برکلی آمریکا و نهضت اسلامی در دهه 40 اشاره کرد که به دستگیری و تبعید و زندانی شدن وی انجامید؛ او در پایه‌گذاری و اداره انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا مشارکت داشت.

محمد هاشمی همچنین از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران و حزب کارگزاران بود که البته به دلیل آنچه فاصله از ارزش‌های انقلاب بود از این حزب کناره گرفت.

آنچه در ادامه می‌آید مشروح گفت‌وگو با محمد هاشمی است:

 باتوجه به حضور شما در انجمن‌های اسلامی آمریکا پیش از انقلاب در خصوص ارتباط امام با انجمن‌های اسلامی خارج از ایران توضیح دهید.

هاشمی: بنده در سال 1348 به آمریکا رفتم، در همان دانشگاه برکلی که پذیرش داشتم  کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در همان ایام برگزار می‌شد، من با یکی از دوستانی که در آنجا بودند در این کنگره شرکت کردیم، در این کنگره حدود 2 هزار دانشجوی ایرانی از اروپا و ایالات مختلف آمریکا شرکت کرده بودند.

فضای کنگره کلاً فضای چپ مارکسیستی بود، طوری که من وقتی از یکی از مسئولان کنگره سؤال کردم که من می‌خواهم اینجا نماز بخوانم قبله از کدام سمت است به من گفت تو اگر می‌خواستی نماز بخوانی چرا به آمریکا آمدی؟! گفتم کجا باید می‌رفتم، گفت باید به نجف نزد [آیت‌الله] خمینی می‌رفتی، گفتم یعنی در آمریکا نمی‌شود نماز خواند گفت خیر اینجا کسی نماز نمی‌خواند، من وسایل نمازم همراه بودم و در همان چمن دانشگاه قبله را تعیین کردم و سجاده‌ام را انداختم و نمازم را خواندم.

*آشنایی با مبازران انقلاب در دانشگاه برکلی!

همان روز وقت ناهار وقتی به داخل رستوران رفتم دیدم 2 هزار نفر با قیافه‌های عجیب‌وغریب و با ادبیات «رفیق» و «برادر» آنجا هستند، من در جمعیت نگاه کردم، متوجه شدم دو خانم که روسری دارند در صف غذا هستند، به آن‌ها سلام و علیک کردم و پرسیدم آیا شما ایرانی هستید، یکی از آن‌ها گفت بله آقای هاشمی ما ایرانی هستیم! او مرا شناخت، خانم اکرم حریری خواهر آقای حسین حریری بودند که در بازار جزو صنف چای‌فروشان و از مقلدان امام و مبارزان محسوب می‌شدند.

قبل از سال 48 با آن‌ها آشنا بودیم، یکی از آن‌ها نیز خانم مسنی بود که او نیز مادر سه تا از دانشجویان به نام سیادت بود، آن‌ها خانواده متدینی بودند و دو پسر او نیز عضو جبهه ملی بودند، البته در آنجا هیچ مسلمانی حضور نداشت.

وقتی آن خانم ما را دید خیلی خوشحال شد و به من گفت شما که تازه از ایران آمده‌ای چه اخبار تازه‌ای از ایران دارید، سپس مرا به منزل خود دعوت کردند و پرسیدند آیا غیر از شما دانشجوی مسلمان دیگری هم در این دانشگاه هست؟ به آن‌ها گفتم یکی دو نفر هستند که یکی از آن‌ها دکتر مصطفی چمران بود، لذا به همراه شهید چمران و خانم حریری و برادران سیادت‌ 5 نفر بودیم، آن‌ها به خاطر سابقه اخوی بنده (مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی) مرا می‌شناختند و خیلی برای آن‌ها جذاب بود که من به‌عنوان برادر آقای هاشمی به آمریکا آمده‌ام و می‌گفتند حتماً تحولی اتفاق می‌افتد.

تحول از جهت شکل‌گیری کارهای تشکیلاتی؟

هاشمی: بله از لحاظ کارهای تشکیلاتی و انجمن اسلامی چون جو در خارج از کشور به‌طور کامل چه در اروپا و چه در آمریکا در اختیار چپی‌ها بود و بچه‌ مسلمانان بسیار کم بودند و کسانی هم که حضور داشتند خیلی فعالیت نمی‌کردند، ما آن شب با حضور آقای چمران به بررسی مسائل ایران و آمریکا پرداختیم.

*چپ‌ها القا می‌کردند رهبری نهضت 15 خرداد با آنها بوده است 

آن زمان سال 48 بود اما هنوز خیلی‌ها درباره حادثه 15 خرداد سؤال داشتند، چون 15 خرداد به‌طور تحریف‌شده معرفی‌شده بود، در 15 خرداد رهبری با امام و روحانیت بود اما آنچه در خارج از کشور منعکس کرده بودند این بود که رهبری نهضت با جریان چپ بوده است.

من در آنجا جریان 15 خرداد را توضیح دادم چون در شلوغی‌ها و بازار در آن زمان حضور داشتم و مشاهدات خود و اطلاعات دیگری که به دست آورده بودم را مطرح کردم.

*اخراج شهید چمران از کنگره دانشجویان برکلی 

یعنی چپ‌ها حادثه 15 خرداد را به نفع خود روایت می‌کردند؟

هاشمی: بله آقای چمران برایش جالب بود، در آن کنگره دانشجویان که شرکت کردیم، دو مسئله اتفاق افتاد، مسئولان کنگره عضویت افتخاری دونفر را باطل کردند.

یکی از آن‌ها دکتر چمران بود که مسلمان محسوب می‌شد و دیگری دکتر فیروز پرتوی استاد فیزیک و چپی بود که به دانشگاه آریامهر آمده بود، او را در فرودگاه گرفتند و به ساواک بردند و او هم در ساواک خود را باخته بود،‌ از این رو آقای پرتوی را به‌خاطر اینکه دچار وادادگی شده بود، عضویتش را لغو و او را اخراج کردند.

*نامه انجمن‌های اسلامی به امام 

من از آقای چمران پرسیدم وضع اینجا چگونه است، او گفت بچه‌های مسلمان اینجا خیلی در اقلیت هستند و گفت فقط آقای دکتر «یزدی» در تگزاس، آقای دکتر «مظفر پرتوماه» یک کُردِ سنی در واشنگتن دیسی در شرق آمریکا و چند اسم دیگر هم گفت که پراکنده بودند، بین شرق و غرب آمریکا با هواپیما حدود 5 ساعت فاصله بود، به آقای چمران گفتیم چه‌کار کنیم که ایشان گفتند باید همفکری کنیم، من پس از دیدار با آقای چمران نامه‌ای به مرحوم شهید بهشتی نوشتم؛ ایشان آن زمان در هامبورگ آلمان حضور داشت، کمی وضع آمریکا را توضیح دادم و به ایشان گفتم ما را راهنمایی کنید که چه‌کاری انجام دهیم،‌یک نامه هم به امام در نجف فرستادم، از امام هم راهنمایی خواستیم و چون مقلد حضرت امام بودیم، چند مسئله شرعی هم از ایشان مطرح کردیم.

در آن نامه درباره وضعیت خودمان به امام توضیح دادم، امام خیلی سریع به این نامه جواب دادند و توصیه کردند که باید درس خود را بخوانید اما باید در مبارزه فعالیت داشته باشید و نهضت و اسلام را معرفی کنید.

هنوز نامه امام را دارید؟

هاشمی: بله آن نامه را هنوز نگه داشتم؛ آقای بهشتی جواب نامه من را دادند و 5 نفر را معرفی کردند که گفتند آن‌ها جزو بچه مسلمانان آمریکا و فعال هستند که می‌توانستیم با آن‌ها تماس بگیریم، وقتی امام جواب من را دادند جزو مسائلی که سؤال پرسیده بودم مسائلی مربوط به وجوهات و نحوه هزینه‌ها بود. لذا امام به من اجازه دادند 20 درصد از وجوهات را با تشخیص هزینه مبارزه کنم و 80 درصد آن را نیز برای امام بفرستم.

ما با این 5 نفری که شهید بهشتی معرفی کرده بود جلسه‌ای گذاشتیم، یکی از آن‌ها دکتر علی‌محمد ایزدی در غرب آمریکا بود، دیگری پرتوماه و دیگری نیز ابراهیم یزدی و دکتر چمران بودند که در کالیفرنیا با خودمان درس می‌خوانند و نفر پنجم نیز آقای محمد روغنی‌ها بود که او نیز در شرق آمریکا حضور داشت.

ما با آن‌ها مکاتبه کردیم و قرار بود اجلاسی در یکی از شهرهای آمریکا که مربوط به مسلمانان آمریکا می‌شد برگزار شود، برای من دعوت‌نامه آمد و به دوستان گفتم ما باید شرکت کنیم، در حاشیه انجمن دانشجویان مسلمان، گروه فارسی‌زبان تشکیل دادیم، در آن نشست اکثر افراد دولتی و حکومتی بودند و نوع تفکر آن‌ها با ما فرق می‌کرد؛ مثلا می‌گفتند برای اینکه بچه‌های خود را در محیط آمریکا حفظ کنیم باید هتلی را در نظر بگیریم اما در کنار آن دانسینگ بگذاریم تا بچه‌هایمان کنارمان باشند و منحرف نشوند! یعنی نوع تفکر آن‌ها شیعی و ایرانی نبود.

به هرحال ما 5 نفر یک گروه فارسی‌زبان تشکیل دادیم و بنده مسئول تشکیلات انجمن، دکتر یزدی مسئول فرهنگی و دکتر چمران نیز مسئول ارتباطات شد.

با امام به‌صورت مرتب در ارتباط بودید؟

هاشمی: بله انجمن را تشکیل دادیم و من آنجا نیز روایت خود از ماجرای 15 خرداد سال 42 را برای آقای چمران بازگو کردم، ایشان بسیار خوش‌قلم بود و ازاین‌رو حدود 100 صفحه از روایت من را نوشت و به‌این‌ترتیب ما جزوه‌ای با عنوان «روحانیت و 15 خرداد» منتشر کردیم که در آنجا به‌صورت مستند مطرح کردیم که رهبری این جریان با روحانیت بوده و یک نسخه از آن را نیز برای امام فرستادیم، امام آن را مطالعه کردند و سریعاً جواب دادند و 3-4 اشکال از آن گرفتند و خواستند که آن را اصلاح کنیم.

دقیقا چه مواردی بود؟

هاشمی: خیلی گذشته است خاطرم نیست، امام توصیه کردند که فعالیت کنیم بنابراین وقتی انجمن را تشکیل دادیم شروع به تحقیق کردیم تا ببینیم در جمع‌هایی که هستند افراد مسلمان هم هستند یا خیر؛ به یکی از بچه‌های علوی که در کالیفرنیا بود برخوردیم که گفت بچه‌های زیادی آمده‌اند اما اهل مبارزه نیستند چون علوی‌ها تفکر خاص خود را داشتند و شبیه انجمنی‌ها (انجمن حجتیه) بودند که مبارزه را خیلی درست نمی‌دانستند.

چند دوست انجمنی پیدا کردیم که دیدیم بچه‌های خوب و فعالی هستند مانند دکتر حسن غفوری و دکتر بانکی و دکتر کمال خرازی که آن‌ها را جذب کردیم.

*اولویت امام برای دانشجویان درس به همراه مبارزه بود 

توانستیم در خیلی از ایالات آمریکا یک انجمن اسلامی فارسی‌زبان تشکیل دهیم و دستور هم این بود که اولویت طبق فرموده امام با درس باشد چون ایشان تأکید داشتند کشور در آینده به شما احتیاج دارد.

در آن دوره اصلاً احتمال پیروزی نهضت امام را می‌دادید؟

هاشمی: بالاخره خواهان پیروزی انقلاب بودیم اما احتمال پیروزی زودهنگام هم نمی‌دادیم، وقتی از امام می‌پرسیدیم اولویت ما مبارزه است یا درس خواندن، ایشان فرمودند وظیفه دانشجو درس خواندن است اما از مبارزه و خودسازی هم غافل نباشید و ایشان بر روی بعد خودسازی تأکید بسیاری داشتند.

ما انجمن‌ها را بر همین مبنا تشکیل دادیم و به‌طور خلاصه آن 5 نفری که اول بودیم هسته اولیه آن محسوب می‌شدیم؛‌در سال 54 که می‌خواستیم همایشی برگزار کنیم جایی که در دانشگاه گرفتیم 3 هزار نفر بیشتر گنجایش نداشت و ما ناچار شدیم به حوزه‌های خود سهمیه بدهیم که این 3 هزار جا را پر کنند و ازاین‌رو دعوت عام نکردیم.

اگر دعوت می‌کردیم شاید بیش از 10 هزار نفر به کنگره می‌آمدند، در مقابل کنفدراسیون دانشجویان در سال 1970 وقتی آقای نیکسون رئیس‌جمهور آمریکا بود و به چین سفر کرد و در آنجا مورد استقبال بسیار گرمی قرار گرفت، دچار انشقاق شد و به 18 سازمان و گروه تبدیل شدند.

*ماجرای انجمن اسلامی حوزه علمیه نجف

امام هم به دکتر یزدی اجازه استفاده از 20 درصد وجوهات را داده بودند از این رو به ما نماینده یا رابط دانشجویان می‌گفتند، ما به طریقی از امام سؤال می‌کردیم، در آن زمان برخی از طلاب ایرانی مانند دعایی، املایی و محتشمی در نجف فعالیت می‌کردند و ما اسم این 17 طلبه ایرانی را «انجمن اسلامی حوزه علمیه نجف» گذاشته بودیم و با آن‌ها مکاتبه می‌کردیم.

با توجه به اینکه گفته بودید امام جهت حرکت تاریخ را تغییر دادند در مورد مؤلفه‌های مکتب امام توضیح دهید.

هاشمی: امام دو ویژگی خیلی خاص داشتند؛ آنچه برجسته بود یکی بحث شخصی و فردی امام مبتنی بر تهذیب نفس بود و خیلی خدامحور بودند و همه‌چیز را از خداوند می‌دانستند و شیطان نفس را کاملاً کنترل کرده بودند.

* امام اهل مقاومت و مبارزه با شیطان قدرت بودند

ویژگی دوم ایشان مقاومت و مبارزه با شیطان قدرت بود و به هیچ‌کسی امتیاز نمی‌دادند و حاضر نبودند تسلیم یک قدرتمند شوند، چه شاه در زمان پهلوی و چه آمریکا در بعد بین‌المللی. لذا امام در مقابل آمریکا موضع تندی داشتند.

* امام به‌صورت جدی به دنبال ایستادگی و مقابله با استکبار بودند

همیشه در زندگی سیاسی امام، آمریکا به‌عنوان یک شیطان که ایشان نیز به آن لقب شیطان بزرگ دادند و صهیونیسم به‌عنوان یک دولت غاصب و جنایتکار مطرح بود و امام به‌صورت جدی به دنبال ایستادگی و مقابله با استکبار بودند و هیچ‌وقت در مقابل آمریکا لفظ مبارزه را به کار نمی‌بردند بلکه می‌گفتند «ایستادگی».

* ویژگی‌های امام بسیار خاص بود و عمومیت نداشت

وقتی در سال 40 مرحوم بروجردی رحلت کردند علمای دیگری که در قم بودند همه رساله چاپ کردند و گروهی برای پرداخت شهریه و مطرح کردن این علما فعالیت می‌کردند اما امام بااینکه 500 شاگرد بسیار قوی، عالم داشتند اجازه ندادند که توضیح‌المسائل یا رساله بنویسند تا اینکه در سال 42 آقای خلخالی و برخی از آن‌ها موفق شدند که از امام برای رساله امضا بگیرند و درواقع امام را در کار انجام‌شده قراردادند؛‌ ویژگی‌های امام بسیار خاص بود و عمومیت نداشت.

اشاره کردید امام در مقابل شرق، غرب و آمریکا ایستادگی می‌کردند، اگر امام در عصر حاضر در قید حیات بودند آیا همچنان موافق شعار مرگ بر آمریکا بودند؟

هاشمی: یک‌بار زمانی که من در صداوسیما بودم اتفاقی افتاد و از جانب برخی مسئولان که نمی‌گویم چه کسی با بچه‌های خبری ما تماس گرفته و خواسته بودند مرگ بر شوروی حذف شود، یک باره دیدیم آن شعار حذف‌شده است، وقتی امام این را شنیدند ناراحت شده  و من را خواستند، خدمت ایشان رفتم و از من پرسیدند ماجرای این کار چیست و من گفتم نمی‌دانم؛‌ امام گفتند اگر مرگ بر شوروی را بخواهند حذف کنند مرگ بر آمریکا هم حذف کنند و معنا ندارد شما فقط شعار مرگ بر شوروی را حذف کنید.

یعنی تاکید ایشان بر بحث سلطه‌جویی بود.

هاشمی: بله امام فقط در مقابل آمریکا نبودند بلکه در برابر سلطه از جانب هرکسی ایستادگی می‌کردند و امام جمله معروفی دارند که آمریکا از شوروی بدتر، شوروی از آمریکا بدتر و انگلیس از هردوی آن‌ها بدتر است.

بنابراین نمی‌توان امام را تک بعدی مطرح کرد، یک زمانی درباره استالین تعبیری را به کاربردند که باید از گاو شاخ‌دار ترسید، تاکید امام بر ایستادگی بر سلطه فرقی نداشت و از هر طرفی که بود باید اعمال می‌شد، این کار در منطق امام نبود.

باتوجه به توضیحاتی که درباره شخصیت امام دادید چقدر از این مقام و مسلک در مقام معظم رهبری ظهور و بروز دارد؟

هاشمی: امام را با هیچ‌کسی نمی‌توان مقایسه کرد.

درخصوص استمرار خط امام که رهبر انقلاب 29 سال سکانداری انقلاب را بر عهده گرفتند و اجازه تحریف خط امام را نمی‌دهند نظر شما چیست؟

هاشمی: در حال حاضر جریان خط امام به آن شکلی که در زمان امام بود دیگر استمرار ندارد؛ رهبر انقلاب در سال 71، چندین خصیصه برای خط امام برشمردند، وقتی آن‌ها را مطالعه می‌کنیم می‌بینیم که همه آن‌ها ساری و جاری نیست، ایشان فرموده‌اند ایستادگی در برابر نفوذ و تحمیل قدرت‌های خارجی و نداشتن سر سازش با این قدرت‌ها اولین شاخصه حرکت امام بزرگوار ماست، اهتمام به تعبد و ایستادگی در مقابل شیطان نفس از دیگر ویژگی‌های امام است، البته بنده ارتباطی که با امام داشتم با مقام معظم رهبری نداشتم و از این رو نمی‌توانم قضاوت کنم.

در خصوص نوع حکومت‌داری این دو بزرگوار اگر بخواهید صحبت کنید نظرتان چیست؟

هاشمی: در حال حاضر دیگر حکومت امام نیست و ما از آن انحرافاتی داشتیم، شما وصیت‌نامه امام را ملاک قرار دهید، متوجه می‌شوید که از وصیت‌نامه امام دچار انحراف شده‌ایم.

یعنی انقلاب اسلامی در حرکت کلان اینطور بوده یا در سیاست‌های اجرایی دچار انحراف شده است؟ اگر جمهوری اسلامی را به مثابه مسئولان و انقلاب اسلامی را به‌عنوان گفتمان امام در نظر بگیریم شما این انحراف را در کدام حوزه قائل هستید؟

هاشمی: من در هر دو می‌بینم و تفکیک‌پذیر نیستند، این تفکیک که شما می‌گویید قانون اساسی نکرده است، اصل سوم قانونی اساسی می‌گوید جمهوریت و اسلامیت دو رکن تفکیک‌ناپذیر هستند،‌ انقلاب اسلامی مبتنی بر اسلام است، نباید اسلام را جدای از مردم و جمهوریت دانست.

به هیچ عنوان جدا نیست، بحث ما جمهوری اسلامی به معنای دولت و مسئولان اجرایی مدنظر است و انقلاب اسلامی که یک افق و گفتمان. 

هاشمی: اینطور نمی‌شود که روح را از جسم جدا کرد، اسلام روح جمهوری اسلامی است.

به عقیده شما این انحراف از چه زمانی شروع‌ شده است؟

هاشمی: نمی‌دانم و این موضوع را رصد نکرده‌ام، اما وضع امروز جامعه را که می‌بینیم با زمان امام مقایسه می‌کنیم، فرق دارد؛ مثلا حوزه فرهنگ، اجتماع و سیاست را نگاه کنید و بحث عدالت، وحدت و انسجام و مشارکت‌ مردم را ببینید، باوری که امام نسبت به توانمندی ملت‌ها داشتند، هیچ کدام از مسئولان ما نداشتند، بنابراین اینها همه جزو مواردی است که تدریجی به وجود آمده است.

شما به موضوع فرهنگ و ضعف این حوزه بعد از دوران حضرت امام اشاره کردید، شما خودتان رئیس سازمان صداوسیما بوده‌اید و ما در اوایل سالهای انقلاب شاهد برگزاری مناظره‌های جذاب تلویزیونی با حضور افرادی همچون آقای مصباح، شهید بهشتی و سروش بوده‌ایم اما بعد از جنگ این رویه ادامه پیدا نکرد. در این موضوع چه عواملی باعث این فاصله شد؟

هاشمی:  فاصله ازآنجا شروع نشده است، زمان پیروزی انقلاب و پیش از سال 60 یعنی در سال 58 چند مناظره داشتیم که آقای بنی‌صدر و کیانوری و آقای بهشتی و بچه‌های چپ حضور داشتند،‌ وقتی جنگ شروع شد عده‌ای با آن مخالف بودند؛ لذا فضایی که قبل از جنگ بود پس از جنگ در کشور حاکم نبود و درواقع اجازه داده نمی‌شد که با جنگ مخالفت علنی شود.

*رویه مناظره‌های تلویزیون در اثر جنگ تمام شد

نهضت آزادی پرچم‌دار مخالفت با جنگ بود.

هاشمی:‌ پرچم‌دار نمی‌توان گفت اما یک گروهی در ایران مخالف جنگ بودند و در حوزه و فضای علما نیز این مخالفت با جنگ وجود داشت؛ بنابراین در اثر جنگ، رویه مناظره‌های تلویزیون تمام شد.

پس از جنگ چرا احیا نشد؟

هاشمی: زمانی که من در سال 60 به تلویزیون رفتم این فضاها برای مناظره دیگر رایج نبود و اولویت با جنگ بود.

روایت شما از استمرار این فضا در دوران سازندگی و پس از جنگ چیست و چرا ما به آن دوران طلایی اوایل انقلاب که مخالفان به راحتی نظرات خود را مطرح می‌کردند بازنگشتیم؟

هاشمی: نمی‌دانم می‌توان اسم آن دوره را طلایی گذاشت یا خیر؟ مباحثه و گفت‌وگو و بیان افکار یک مسئله است و این تاکید خود قرآن است، اما وقتی کسی می‌خواهد در مسجدی سخنرانی کند او را بگیرند و کتک بزنند اسمش مناظره و مباحثه نیست.

تندروی‌ها که گاهی از سوی جناح‌های مختلف کشور سر می‌زند سؤال من نیست بلکه منظورم به صورت مشخص قدرت مستقر در دست دولت‌هاست که می‌توانند در این زمینه تصمیم‌گیری کنند.

هاشمی: نمی‌توانند، در کشور ما قدرت در دست دولت نیست، قدرت به معنای قوه مجریه است، اگر منظورتان از دولت کل نظام است بله ما آن را قبول داریم اما اگر منظورتان قوه مجریه است، آن‌ها در خیلی از موارد قدرت ندارند؛ مثلا حمله به یک سفارتخانه کاری بود که در خارج از دولت صورت گرفت و جریمه آن را دولت پرداخت کرد.

مصادیقی که از اوایل انقلاب مطرح کردید مثل نوع برخورد با آزادی‌های فردی، از سوی جریانات و افرادی مانند اکبر گنجی بود که نتیجه آن تندروی‌ها و جایگاه‌شان نیز مشخص‌شده است، اما سوال بعدی‌ام درباره شبهاتی است که درباره حجاب اجباری است که می‌گویند امام به آزادی‌های فردی، سیاسی و اجتماعی تاکید داشتند و از طرف دیگر بر لزوم پاکسازی ادارات از عوامل رژیم گذشته تاکید می‌کردند، در آن زمان امام مخالف بحث حجاب بودند؟

هاشمی: ما نباید درباره حجاب و مباحثی که به حوزه شرع و دین و فقها و علما مربوط می‌شود اظهار نظر کنیم، من اطلاعاتم در این زمینه نیست که پاسخ دهم.

به زمان حضرت امام بازگردیم، برخی جریانات چون جرات جسارت به امام را نداشتند، سیداحمدآقا را نشانه گرفته بودند و تخریب می‌کردند و هنوز این تخریب‌ها ادامه دارد، درباره این موضوع نظر شما چیست؟

هاشمی: چرایی آن را نمی‌دانم شاید به همین دلیل که در حال حاضر با حاج حسن‌آقا برخورد می‌شود، بالاخره سخنرانی ایشان در حرم امام کنسل شد، چرا؟

خود ایشان نخواستند سخنرانی کنند تا مراعات حال مردم روزه‌دار در حرم را کرده باشند و آقای انصاری این موضوع را در نشست خبری اعلام کرد.

هاشمی: دو سال گذشته در حرم امام با ایشان برخورد شد، همین عوامل که با حسن آقا برخورد می‌کنند آن زمان نیز با احمدآقا برخورد می‌کردند.

من سؤالم را صریح‌تر می‌پرسم، بهمن‌ماه سال گذشته آقای احمد منتظری به نمایندگی از بیت مرحوم منتظری مطالب دروغی را به سیداحمدآقا نسبت داد و مدعی شد ایشان به دنبال رهبری بوده است و همچنان نامه 6 فروردین امام درباره منتظری را به سیداحمدآقا منصوب کرد.

هاشمی:  من این اطلاعات را ندارم، این اطلاعات محرمانه دست سپاه و نیروهای امنیتی است.

کدام‌یک از اینها محرمانه است؟

هاشمی: من از این نامه که می‌گویید اطلاعی ندارم.

*از چرایی پخش نشدن نامه امام به منتظری از صداسیما اطلاع‌ ندارم 

گویا در دوره ریاست شما این نامه به صداوسیما اعلام شد اما از تلویزیون پخش نکرد.

هاشمی: نمی‌دانم، من اطلاعی ندارم.

ظاهرا این نامه به اصرار مرحوم هاشمی از صداوسیما پخش نشد.

هاشمی: نمی‌دانم این جزو اطلاعات شماست، نیروهای عادی این اطلاعات را ندارند.

اینها تماما اطلاعات آشکار است و شما با یک سرچ ساده اینترنتی هم می‌توانید آن را به دست آورید.

هاشمی:  من مراجعه نمی‌کنم. 

درباره نهضت آزادی چطور؟ چون اعضای آن همچنان نامه سال 66 حضرت امام در مورد نهضت آزادی را قبول ندارند.

هاشمی:  من هم اطلاع ندارم و چون اطلاع ندارم اظهار نظر نمی‌کنم.

* امام ساده زیست بودند

این موضوعات از نقاط عطف تاریخ انقلاب است، درباره ساده زیستی حضرت امام با توجه به اینکه شما از نزدیک اطلاع داشتید در این باره صحبت بفرمایید.

هاشمی: امام ساده زیست بودند و می‌گفتند اگر روحانیت از زی طلبگی خارج شود شکست می‌خورد و روی این مسئله نسبت به روحانیت تاکید داشتند.

اگر در خصوص اندیشه‌ها و تفکر امام جمع‌بندی خاصی دارید بفرمایید.

هاشمی: امام از لحاظ تقوای فردی و ترس از خدا و خدامحوری و پیروی از مکتب اهل بیت بی‌نظیر بوده‌اند و در ابتدای وصیت‌نامه خود که خدا را به خاطر برخی مسائل شکر کرده‌اند نشان دهنده تعهد شخصی امام است.

بنابراین ایشان اهل ریا و تظاهر نبودند و داخل و بیرون زندگی امام هیچ فرقی نداشت، امام از نفاق بیزار بودند و با تحجر به صورت جدی مخالفت می‌کردند، التقاط هم همینطور و در برابر سلطه هم می‌ایستادند.

منبع: فارس