در روزهای اخیر با افزایش دمای هوا در فصل تابستان تعداد ساعات خاموشی‌ و قطع برق خانگی و غیرخانگی افزایش یافته است.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

*********

یک سفر با چند گام بلند


سعدالله زارعی در کیهان نوشت:
 
  راهبردی کردن رابطه ایران با قدرت‌های مهم آسیایی به عنوان «راه‌حل جامع» مسایل ایران و مهم‌ترین گام در ارتقاء سطح قدرت کنونی ایران به حساب می‌آید. امروز قدرت منطقه‌ای ایران در اندازه‌ای هست که بشود از آن به‌عنوان «بنیان» (Base) برقراری رابطه فعال با قدرت‌هایی نظیر چین، هند و روسیه استفاده کرد. در این میان برخلاف آنچه بعضی در داخل ایران تصور و تبلیغ می‌نمایند این سه قدرت، از یک سو «استحکام ساخت داخلی» جمهوری اسلامی را باور دارند و از سوی دیگر در این موضوع متفق‌القول‌اند که ایران نقش مهمی در مثلث «امنیت منطقه»، «توان همگرا ساختن تعداد زیادی از کشورهای منطقه» و «برخوردار بودن از زیرساخت‌های مستحکم انرژی» دارد و این ابعاد می‌تواند شکل‌دهنده به توافقی سرشار از سود برای همه باشد. این نگاه سه کشور هند، چین و روسیه به ایران است و مهم‌ترین پیش‌نیاز ما برای رسیدن به رابطه‌ای راهبردی با قدرت‌های آسیا می‌باشد.


دقیقاً به همین دلیل، تحلیلگران برجسته بین‌المللی، سفر دکتر علی‌اکبر ولایتی به مسکو را «راهبردی» و دارای اهمیت تاریخی ارزیابی کردند. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:
1- غرب با نگاه به ساخت فکری ایران که طی ده‌ها سال و بلکه طی دو قرن شکل گرفته است، مطمئن بود که ایران به غیر از حل مسایل خود با غرب گزینه دیگری ندارد این نوع قضاوت نسبت به ایران البته گاهی وجهی افراطی به‌خود می‌گرفت تا جایی که بعضی ادعا می‌کردند که اساساً وقوع انقلاب اسلامی در ایران یک پروژه است و در کانتکس غرب قرار دارد. تردیدی در این نیست که غرب در این نگاه دچار خطاست ولی واقعاً پر بیراه هم نیست که غرب وقتی به روند فکری و سابقه بعضی از دستگاه‌های جمهوری اسلامی نگاه می‌کند به این جمع‌بندی برسد که ایران به راه‌حل دیگری به جز غرب نمی‌اندیشد بر این اساس اتحادیه اروپا بدون آنکه هیچ نگرانی از واکنش ایران داشته باشد بعد از دو ماه وقت‌گذرانی، بسته‌ای پیشنهاد کرد که در واقع دهن‌کجی به ایران بود.


وقتی غرب بعضی تحلیل‌های داخلی‌ها و به‌خصوص وضع بعضی از رسانه‌های ما را نگاه می‌کند، خیالش از بابت مقاومت ایران تا حد زیادی راحت می‌شود. به منصب رسیدن بعضی از افراد «بسیار ضعیف» برای غربی‌ها شوق‌برانگیز است و این را به‌عنوان دلیلی مهم بر استمرار سیطره فرهنگی بر ایران تلقی می‌نماید. بر این اساس باید گفت اقداماتی از نوع در پیش گرفتن استراتژی «نگاه به شرق»، یک تهدید استراتژیک برای غرب تلقی می‌گردد و اگر از آن بوی استمرار استشمام کند یک بحران واقعی به حساب خواهد آورد.


2- سفر «فرستاده ویژه» رهبر معظم انقلاب اسلامی به مسکو بعد از شکست مذاکرات دوماهه ایران و اروپا بیانگر آن است که برخلاف تصور پیشین اروپایی‌ها، ایران نه تنها در بن‌بست قرار ندارد بلکه گزینه‌ای مهم‌تر از اروپا نیز در دسترس دارد. این موضوع نه فقط می‌تواند مسایل ایران را حل کند بلکه به‌عنوان یک الگو در حل مسایل با غرب مورد استفاده سایر ملت‌ها و دولت‌ها قرار گیرد. اگر الگوی انتقال از اروپا به آسیا برآمده از یک «تجربه موفق» باشد، آنگاه غرب دیگر حرفی برای گفتن نخواهد داشت و اثر واقعی مهم‌ترین برگ برنده آمریکا که «عملیات روانی» است تا حد بسیار زیادی از بین می‌رود. این در حالی است که اگر با دقت به صحنه تحولات بنگریم، از مناظر دیگر نیز اروپا و آمریکا قدرت پیشین خود را از دست داده‌اند. هم‌اینک به دلیل اختلافات کانادا با آمریکا از یک سو و مکزیک با آمریکا از سوی دیگر پیمان «نفتا» فرو پاشیده و از هر آنچه به عنوان ائتلاف آمریکا و اروپا یاد می‌شد نیز چیزی باقی نمانده است متأسفانه در سال‌های اخیر به دلیل ضعف‌هایی که از سوی بعضی دولتمردان ایرانی بروز کرد، «ایران» تنها کار مشترک آمریکا و اروپا بود. سفر دکتر ولایتی در بحبوحه شکست مذاکرات ایران و اروپا نشان داد که در این بازی، اروپا برگ‌های کمتری دارد.


3- برخلاف آنچه در بعضی از رسانه‌های خارجی به‌طور حساب‌شده و در بسیاری از رسانه‌های داخلی به‌طور عمدی یا سهوی منعکس شد، سفر دکتر ولایتی به مسکو به عنوان «نماینده عالی» رهبر معظم انقلاب و حامل پیام رئیس‌جمهور روی موضوع اقتصاد و توافقات بزرگ اقتصادی تمرکز داشت و به نقطه‌های درخشانی هم رسید. اما از آنجا که در طول سال‌های اخیر شاه‌کلید تحریم‌های آمریکا و اروپا علیه ایران «اعمال فشار شدید اقتصادی» به توده مردم و ناامید کردن آنان از بهبود اوضاع کشور بود، تلاش شد تا وانمود شود هدف سفر دکتر ولایتی حل و فصل اختلافات روسیه با ایران در خصوص ادامه حضور نظامی ایران در سوریه بوده است در حالی که از یک سو روسیه مانعی بر سر راه ادامه حضور ایران- در صورتی که ایران آن را ضروری بداند - نیست و نمی‌تواند هم باشد چه اینکه خود روسیه به دعوت ایران به سوریه آمده است و هم‌اینک تداوم حضور آن در چارچوب یک پروتکل خاص که مورد توافق دولت‌های ایران و سوریه است، انجام می‌شود. با این وصف اگر این سؤال معکوس شود، معقول‌تر خواهد بود. البته ایران و روسیه هر دو بر تداوم حضور نظامی یکدیگر در سوریه تا زمانی که ریشه‌های بحران امنیتی سوریه کاملا خشک نشده است، تاکید دارند و این حضور مورد تایید دولت سوریه نیز می‌باشد و از نظر بشار اسد این نیاز لااقل 10 سال به درازا می‌کشد. ایران و روسیه به طور متناوب و حداقل هفته‌ای یک بار در مورد سوریه و در قالب دو هیئت جداگانه سیاسی و امنیتی با یکدیگر گفت‌وگو کرده و جزئیات را برای رسیدن به «وحدت رویه» به بحث می‌گذارند بنابراین برای بحث پیرامون مسایل امنیتی سوریه نیازی به این سفر نبوده است.


مخالفان بهبود شرایط اقتصادی در ایران که متاسفانه فقط دشمنان شناخته شده خارجی ایران نیستند و بعضی جریانات سیاسی که اساسا نمی‌خواهند برکات «خط انقلاب» به جامعه سایه‌افکن شود و بطلان نظریات بدیل آشکار گردد، تلاش کردند تا مانع جلوه این سفر راهبردی به مثابه یک «راه‌حل» مسایل مبتلابه مردم شوند از این رو به حاشیه‌سازی پرداخته و موضوع اصلی را به سمت چیزی که از نظر آنان کمتر مورد عنایت مردم است هل دادند. در اینجاهاست که می‌توانیم رابطه نهفته در شعارهای آشوب‌گران با مقاله‌نویسان بعضی از رسانه‌های داخلی را نشان دهیم.


4- ابعاد اقتصادی سفر به خصوص در حوزه انرژی و ساخت نیروگاه‌ها و راه‌های برقی و خطوط‌ ترانزیت خیلی برجسته بود. روسیه در این دیدار متعهد شد که تا سقف 50 میلیارد دلار در حوزه نفت و گاز ایران به میدان آورده و به سرمایه‌گذاری عظیم در این حوزه و به خصوص در تاسیس نیروگاه‌های بزرگ و کوچک جدید در طول سواحل شمالی خلیج‌فارس و دریای عمان بپردازد. اگر این توافقات اجرایی شوند در واقع می‌توان گفت اقتصاد ایران  یک جهش بزرگ و افزایش درآمد در یک دوره کوتاه پیدا می‌کند این جهش می‌تواند درآمد ارزی ما را تا دو برابر در یک دوره کوتاه افزایش دهد.


سرمایه‌گذاری روسیه در حوزه ساخت نیروگاه‌های جدید به‌خصوص ساخت ده‌ها نیروگاه کوچک 35 مگاواتی در حاشیه سواحل جنوبی ایران می‌تواند اشتغال عظیمی در پی بیاورد چرا که احداث هر نیروگاه می‌تواند حجم عظیمی از «آب شیرین» را وارد چرخه کشاورزی مناطق کمتر برخوردار جنوب کند و به اشتغال صدها هزار جوان بیکار در این مناطق محروم بینجامد. علاوه بر آن تقویت خطوط انتقال برق از ایران به کشورهای آسیای میانه و ایجاد خط‌ ترانزیت ایران با حوزه اوراسیا- شامل روسیه، روسیه سفید، قزاقستان، آذربایجان، گرجستان و ارمنستان - می‌تواند یک موقعیت بی‌بدیل را در اختیار ایران قرار داده و قفل‌های روابط خارجی و ترانزیت ایران را که فعلا به دو- سه کشور محدود است، بشکند.


5- یکی از جنبه‌های مهم سفر ولایتی، کاهش سیطره دلار و یورو در مراودات اقتصادی ایران بود اگر مصوبات این سفر اجرایی شود که به نظر می‌آید دو کشور در اجرای آنها تردید ندارند، ایران می‌تواند روی بازاری به وسعت 120 تا 150 میلیارد دلار در سال حساب کند و کالاهای خود را با «روبل» و کالاهای مورد نیاز خود را با «ریال» و ... وارد کند. امتداد این خط- یعنی نگاه به شرق- انعقاد قراردادهای مشابه با چین و هند و وارد شدن ریال ایرانی در حوزه یوان و روپیه است.

آمریکا - روسیه ؛ در آرزوی تغییرات

امیر علی ابوالفتح در خراسان نوشت:

« از چهار ساعت پیش روابط آمریکا و روسیه تغییر کرده است.» دونالد ترامپ ، رئیس جمهور آمریکا ادعای جدیدی را مطرح کرد . وی در کنفرانس خبری با حضور ولادیمیر پوتین ، رئیس جمهوری روسیه در هلسینکی و پس از 2.5 ساعت مذاکره خصوصی پشت درهای بسته از آغاز عصر جدیدی در روابط مسکو و واشنگتن خبر داد .

با این حال ، نه ترامپ و نه پوتین  از توافقات سخنی به میان نیاوردند . شاید تنها توافق بیان شده در برابر خبرنگاران ، اهدای توپ جام جهانی از جانب رئیس جمهوری روسیه  به ترامپ و پذیرش این هدیه از جانب رئیس جمهوری آمریکا بوده است . به هر حال ، دیدار سران آمریکا و روسیه درحالی درهلسینکی فنلاند برگزار شد که دو کشور بر سر موضوعات متعددی با یکدیگر اختلاف نظر جدی دارند. آمریکایی ها در تلاش هستند با تهدید و ارعاب رقبای سیاسی - اقتصادی خویش از جمله روسیه، خود را در جایگاه تک ابرقدرتی پس از دوران فروپاشی بلوک شرق تثبیت کنند. ادبیات به کار گرفته شده از سوی دونالد ترامپ در سفر اخیرش به اروپا حکایت از آن دارد که آمریکایی ها قصد دارند خواسته خود را از میزان بودجه دفاعی کشورهای عضو ناتو تا موضوع برگزیت و ساخت خط لوله گاز از روسیه به آلمان، به دیگران تحمیل کنند.

ترامپ ساعاتی قبل از دیداربا پوتین، روسیه، چین و اتحادیه اروپا را دشمنان آمریکا خواند.دشمنی با روس ها نیز ازقفقاز شمالی و شرق اوکراین شروع می شود و تا سوریه در غرب آسیا و شبه جزیره کره در شرق آسیا گسترش می یابد. روسیه حتی به تلاش برای تاثیرگذاری بر نتایج انتخابات آمریکا متهم شده است.با توجه به چنین رویکردی، نشست سران آمریکا و روسیه بعد ازهشت سال وقفه، چشم انداز بهبود روابط میان دو کشور را ارائه نمی کند. البته دونالد ترامپ بارها از اشتیاق خود برای تغییر در روابط با روسیه تاکید کرده و حل مشکلات جهانی بدون کمک و مساعدت روس ها را غیر ممکن خوانده است.

با این حال، به نظر نمی رسد که در مورد نحوه تعامل با روسیه، دونالد ترامپ بتواند حرف نهایی را در آمریکا بزند. درآستانه دیدار هلسینکی، کمیته اطلاعاتی سنا تحت کنترل هم حزبی های ترامپ، بر اتهام دخالت روسیه در انتخابات سال 2016 صحه گذاشت و وزارت دادگستری دولت ترامپ نیزعلیه 12 روس به اتهام هک سرورهای کامپیوتری حزب رقیب یعنی حزب دموکرات اعلام جرم کرد. این دو اقدام نشان می دهد که ترامپ و مشاورانش برای بهبود روابط با مسکو راه بسیار دشواری پیش رو دارند. شدت حملات بی پروای خبرنگاران آمریکایی و اروپایی به هر دو رئیس جمهوری در کنفرانس خبری درباره موضوع اتهام دخالت روسیه در انتخابات اخیر آمریکا حکایت از آن دارد که آن گونه که ترامپ مدعی است ، روابط دو کشور از چهار ساعت پیش از دیدار در هلسینکی تغییر نکرده است . 

ضمن این که با وجود لفاظی های ترامپ در کنار پوتین ، دولت آمریکا هیچ یک از سیاست های تهاجمی خود علیه روسیه را کنار نگذاشته است. در تمامی اسناد امنیتی که توسط دولت ترامپ منتشرشده است، روسیه به همراه چین، دو رقیب تجدید نظرطلب توصیف شده اند که باید به طرق مختلف از جمله افزایش بودجه های نظامی، تقویت توانایی های سایبری، تحریم های اقتصادی یا حتی راه اندازی جنگ های تجاری مهار شوند .

البته روس ها نیز همانند چینی ها ، در واکنش به رویکرد تهاجمی آمریکا ، سیاست مقاومت و اقدام متقابل را در پیش گرفته اند.در چنین شرایطی، رسیدن به توافقی آن گونه که ترامپ در لفظ از آن سخن به میان می آورد، دور از انتظار خواهد بود، جز این که رئیس جمهوری آمریکا همچون دیدار با رهبر کره شمالی، اهداف تبلیغاتی - انتخاباتی را از دیدار با رئیس جمهوری روسیه مد نظر داشته باشد. این نمایش با دست به دست شدن توپ جام جهانی در برابر دید همگان به اجرا در آمد ؛ با این حال این که در پس این نمایش تغییرات بنیادین در مناسبات خصمانه دوکشور رخ داده باشد ، دور از انتظار خواهد بود .

چگونه امید به بیرون، عامل خاموشی‌های کشور شد!

مجتبی مرادی در وطن امروز نوشت:

در روزهای اخیر با افزایش دمای هوا در فصل تابستان تعداد ساعات خاموشی‌ و قطع برق خانگی و غیرخانگی افزایش یافته است. این اتفاقات در حالی رخ می‌دهد که طبق اخبار منتشر شده، رکورد مصرف در روزهای اخیر شکسته شده است و از میزان 57 هزار مگاوات عبور کرده است. از ماه‌ها قبل با توجه به میزان مصرف سال‌های گذشته و میزان تولید برق در کشور، پیش‌بینی‌ کمبود بیش از 5 هزار مگاوات برق در ساعات اوج تابستان مطرح بود.


از سوی دیگر طبق آمارهای منتشر شده «روند کاهشی افزایش ظرفیت قدرت تولید برق نیروگاهی کشور» از سال 91 آغاز شده بود. کاهش سرمایه‌گذاری در بخش افزایش توان تولیدی از اواخر دهه 80،  اجرا نکردن فازهای بعدی هدفمندی یارانه‌ها، اجرای تحریم‌های ظالمانه و کاهش منابع مالی، عدم پرداخت مابه‌التفاوت تکلیفی دولت به نیروگاه‌ها و عملی نشدن قراردادهای خارجی دولت یازدهم در حوزه ‌نیروگاه‌سازی، عوامل اصلی کاهش توان تولیدی نیروگاهی کشور است که موجب شد علاوه ‌بر توسعه نیافتن نیروگاه‌ها، برخی نیروگاه‌ها نیز تعطیل شود.


کاهش نرخ رشد توان تولیدی و رشد نیروگاه‌سازی در دولت‌های یازدهم و دوازدهم محسوس‌تر بوده است. طبق زمانبندی‌ای که شرکت مادرتخصصی برق حرارتی به عنوان متولی ساخت نیروگاه‌های وزارت نیرو منتشر کرده است، باید تا پایان سال 96 توان اسمی نیروگاهی کشور به 80886 مگاوات می‌رسید که این امر محقق نشد و تا پایان سال گذشته این توان به 78484 مگاوات رسید؛ به عبارتی از ابتدای سال 92 با روی کار آمدن دولت یازدهم تاکنون فقط 8249 مگاوات به ظرفیت اسمی نیروگاهی کشور افزوده شده است. این در حالی است که توان اسمی  نیروگاهی کشور در دولت‌های نهم و دهم نزدیک به 30 هزار مگاوات رشد داشته است.  عوامل متعددی در سال‌های اخیر موجب کند شدن روند نیروگاه‌سازی در کشور شد که مهم‌ترین آن که توسط مسؤولان وزارت نیرو بیان شده کاهش سرمایه‌گذاری در این صنعت است. با وجود اینکه کشور ما به عنوان یکی از کشورهای پیشرو و صادرکننده خدمات فنی و مهندسی در صنعت برق و ساخت نیروگاه‌های سیکل ترکیبی شناخته می‌شود اما در دولت‌های یازدهم و دوازدهم وزارت نیرو به این مسأله توجه نکرد. علاوه ‌بر این پرداخت نشدن مطالبات مالی تولیدکنندگان خدمات فنی و همچنین نیروگاه‌ها موجب شد شرکت‌ها و نیروگاه‌های بسیاری تعطیل و نیمه‌تعطیل شوند که علاوه‌بر کاهش توان تولید برق، بیکاری تعدادی از فعالان صنعت برق را نیز به همراه داشت.


  وزارت نیرو برای حل مشکل اصلی صنعت برق چه کرد؟


وزارت نیرو برای حل مشکل سرمایه‌گذاری در صنعت برق و همچنین برای استفاده از تکنولوژی‌های جدید دنیا به جای استفاده از ظرفیت داخلی سراغ سرمایه‌گذاران و سازندگان خارجی رفت. اواسط خرداد سال 95 وزارت نیرو در یکی از چالش‌برانگیزترین قراردادهای خود در دولت یازدهم، قراردادی را با شرکت «یونیت اینترنشنال» منعقد کرد که طبق آن قرارداد، شرکت ترکیه‌ای یونیت اینترنشنال متعهد به سرمایه‌گذاری و ساخت نیروگاه سیکل ترکیبی 5 هزار مگاواتی به ارزش 3 میلیارد دلار در ایران شد. از نکات جالب توجه در این قرارداد آن است که این شرکت فقط یک سرمایه‌گذار بوده و در سوابقش ساخت نیروگاه با توان بالاتر از 3 هزار مگاوات دیده نمی‌شود.


این قرارداد در واقع فراتر از یک قرارداد سرمایه‌گذاری بود. از مفاد این قرارداد، واردات تجهیزات نیروگاهی (با وجود توان داخل در ساخت تجهیزات) توسط این شرکت بود. شرکت یونیت ملزم به استفاده از توان موجود در تجهیزات داخلی نشده بود و فقط به این شرکت اختیار داده شد در صورت تمایل و امکان، از توان داخلی شرکت‌های ایرانی همچون مپنا کمک فنی بگیرد. وزارت نیرو نیز برای تضمین بازگشت سرمایه شرکت یونیت ‌اینترنشنال، ضمانت Paymentgaranty را که یکی از بالاترین تضمین‌های سرمایه‌گذاری است در نظر گرفت که بر اساس آن دولت جمهوری اسلامی ایران در صورت عدم بازگشت سرمایه باید تعهدات انجام شده در قرارداد را پرداخت کند.


درحالی چنین قراردادهایی با شرکت‌های خارجی منعقد شد که شرکت‌های داخلی به لحاظ فنی، توان ساخت این نیروگاه‌ها را دارا بودند. همچنین طبق زمانبندی مشخص شده توسط شرکت مپنا این شرکت در حال انتقال تکنولوژی ساخت نیروگاه‌های سیکل ترکیبی کلاس F بود. سرانجام پس از واکنش‌های انتقادآمیز بسیار طبق اخبار غیررسمی منتشر شده، ظرفیت ساخت نیروگاهی در این قرارداد از  5 هزار مگاوات به 1500 مگاوات کاهش پیدا کرده است اما با توجه به برخی شواهد وزارت اقتصاد تا پایان سال 96 برای قرارداد سرمایه‌گذاری شرکت یونیت اینترنشنال ضمانتنامه Paymentgaranty را صادر نکرده است که با توجه به این موضوع، این قرارداد هنوز به مرحله اجرا نرسیده است. حال باید دید با خروج آمریکا از برجام، یونیت اینترنشنال نیز مانند توتال و سایر شرکت‌های کشورهای اروپایی از ایران خارج خواهد شد؟ در این میان برخی شنیده‌ها و شواهد حاکی از این مسأله است که این شرکت قرارداد خود را با وزارت نیرو اجرایی نکرده و از ساخت این نیروگاه منصرف شده است.


البته ناگفته نماند وزارت نیرو به موازات قرارداد با شرکت ترکیه‌ای، قرارداد ساخت نیروگاهی را با شرکت مپنا به امضا رساند اما وزارت نیرو سرنوشت این قرارداد را نیز به فاینانس‌های خارجی پسابرجامی گره زد که تاکنون این مسأله برای این وزارتخانه  و البته برای کل اقتصاد ایران محقق نشده است و برجام نیز که امروز دیگر اعتباری ندارد!


  راه‌حل مشکل سرمایه‌گذاری در صنعت برق


با توجه به خروج آمریکا از برجام و همچنین شرایطی که برای دوران بازگشت تحریم‌ها پیش‌بینی می‌شود، سرنوشت قراردادهایی همچون یونیت اینترنشنال به سرنوشت قراردادهای نفتی همچون توتال دچار خواهد شد. علاوه‌بر این با افزایش تحریم‌ها، کشور در جذب فاینانس‌های خارجی برای تامین مالی پروژه‌هایی همچون مپنا هم دچار مشکل خواهد شد، به همین دلیل استفاده از روش‌های نوین تامین مالی جمعی همچون «صندوق پروژه» می‌تواند به عنوان راه‌حلی برای این مسأله اجرایی شود.


شرکت مپنا سال گذشته سازوکار صندوق پروژه را در تامین مالی بخشی از ساخت نیروگاه سیکل ترکیبی پرند اجرایی کرد که در زمان کمی پس از آغاز روند پذیره‌نویسی آن، 100 میلیارد تومان سرمایه مورد نیاز آن صندوق پروژه تکمیل شد که نمونه‌ای از یک جذب سرمایه برای پروژه‌های زیرساختی است که وزارت نیرو می‌تواند آن را جایگزین شرکت‌های سرمایه‌گذاری خارجی کند.

تصویرسازی واقعی و منصفانه از دولت

محمدرضا تابش در ایران نوشت:

راهبرد در پیش گرفتن جنگ اقتصادی علیه کشورمان توسط برخی دشمنان ایران و در رأس آنها امریکا، راهبردی است که اکنون عیان شده؛ هم دولتمردان امریکایی بر در پیش گرفتن این مسیر معترف و مصر هستند و هم در حلقه مقامات ایرانی ورود به مرحله جنگ اقتصادی با کشورهایی نظیر امریکا تأیید شده است. شرایط جدید از نظر برآیند فشارهایی که به عرصه‌های مختلف کشور وارد می‌شود، از یک موقعیتی نظیر دوران دفاع مقدس که ایران درگیر یک نبرد نظامی بود، هیچ کم ندارد. رویکرد سیاسی گروه‌های مختلف به بحث‌های داخلی در شرایط عادی کشور دیگر نمی‌تواند جوابگوی این موقعیت جدید باشد. به عبارتی در پیش گرفتن همان رویکرد در این موقعیت نتیجه‌ای جز گسترش زمینه‌های فشار به کشور در شرایط جنگ اقتصادی نخواهد داشت.


مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با هیأت دولت، از همه طرف‌های داخلی خواسته‌اند تا تصویر درستی از دولت و فعالیت‌های آن انتقال دهند. این چنین تصویرسازی و پرهیز از تخریب‌های معمول در حوزه سیاست داخلی اگر جدی گرفته نشود، کشور را در مقابل هجمه‌های خارجی به مثابه پیکری می‌کند که توان داخلی خود را برای مقابله با بیماری از دست داده و علاوه بر هجوم عوامل بیماری‌زای خارجی، درگیر نوعی خودویرانگری در میان بافت‌ها و اعضای خود است.


در شرایط کنونی انتظار تصویرسازی واقعی و منصفانه از دولت که خواسته بحق رهبری هم بوده است، به معنای نفی نقد و عدم بازگویی مشکلات و اشتباهات نیست. اما اگر این نقدها بیش از اندازه شدت پیدا کرده و حالتی هجومی به خود بگیرند، دیگر نه یک عامل کنترل کننده و مقاومت دهنده بلکه خود عاملی تهاجمی و مخرب پیدا کرده و همراستا با عوامل خارجی در جهت تخریب و تضعیف یک پیکره جاندار عمل می‌کنند.


اتفاقی که متأسفانه در کشور ما به کرات رخ داده و قدم به قدم هم جدی‌تر شده این است که تخریب، تهمت، هتک حرمت، ترور شخصیت و بسیاری رویکردهای غیرمدنی و غیرمنصفانه‌ای از این دست تحت عنوان نقد توجیه و تعریف شده‌اند. مضافاً اینکه عدم تعادل در بهره‌مندی از تریبون‌های عمومی کشور برای جریان‌های مختلف سیاسی، انحصار برخی تریبون‌ها در اختیار یک تفکر خاص و همین طور یکطرفه بودن بسیاری از این تریبون‌ها که موجب عدم انعکاس صحیح نظر افکار عمومی شده نیز نه تنها امکان تخریب را برای جمع‌های خاصی افزایش داده بلکه آنها را در برابر واکنش‌ها و عکس‌العمل‌های بحق طرف مقابل هم بیمه کرده؛ تا آنجا که امکان کنترل و محدودسازی این واکنش‌ها هم عمدتاً در اختیار همان کسانی است که تخریب‌ها را تقویت می‌کنند.


چنین مناسباتی در شرایط عادی هم منصفانه، عادلانه و قابل پذیرش نیست اما در شرایط فوق‌العاده فعلی به شکل اولی بر سرنوشت همه کشور و تقویت خط تخریب و فشار دشمن اثر خواهد گذاشت. امریکا و برخی قدرت‌های مرتجع منطقه در طرح‌ریزی‌های خود علیه ایران، هیچ استثنایی برای تفکر، جریان، قوم، جغرافیا و طبقه خاصی قائل نیستند. هم سرنوشتی همه ما در مقابل خطری که دشمنان می‌خواهند برای ایران ایجاد کنند یک حقیقت محض است؛ ما یا با هم می‌توانیم از این شرایط عبور کنیم یا اگر قرار به قربانی شدن باشد، همه با هم قربانی شرایط خواهیم بود. این خیال بسیار باطلی است که برخی بپندارند می‌توانند از این شرایط عبور کنند، در حالی که از آن به عنوان اهرمی برای حذف رقیب استفاده کرده‌اند.


سوی دیگر واقعیت موجود کشور نیز البته دولت و دستگاه اجرایی قرار دارند که باید اهتمام به مراتب بیشتری برای جلب همکاری، همفکری و هم‌اندیشی با گروه‌ها و جریان‌های سیاسی کشور داشته باشند. در واقع خود دولت با جلب این مشارکت‌ها باید بتواند حس هم‌سرنوشتی را در بین همه تفکرات و گرایش‌های سیاسی ایجاد کرده و توان کشور را در مسیر عبور از این شرایط، همراستا کند. اضافه بر این دولت نیاز به تحرک به مراتب بیشتری دارد تا با انعکاس آن حس امید و تصویر عبور از شرایط فعلی به جامعه نیز منتقل شود.

پیام‌های روشن یک دیدار

سیدحسین مرعشی در شرق نوشت:

دیدارهای مقام معظم رهبری با دولت‌ها عموما برنامه‌ریزی‌شده و منظم است. این دیدارها در هفته دولت، ماه مبارک رمضان و آغاز کار دولت‌ها انجام می‌شود که در مورد دولت دکتر روحانی نیز همین روال رعایت شده است. اما گاهی نیز متناسب با شرایط کشور دیدارهای غیربرنامه‌ریزی شده به درخواست دولت یا صلاحدید مقام معظم رهبری صورت می‌گیرد که امری طبیعی در یک نظام پویاست. به دلیل جایگاهی که رهبری در نظام جمهوری اسلامی بر عهده دارند و اعمال قوه مجریه مانند سایر قوا با هماهنگی ایشان بر اساس نص قانون اساسی انجام می‌شود، رایزنی‌های مرتب علنی و غیرعلنی، یکی از رویکردهایی است که کارگزاران دولت از گذشته تا به امروز، آن را مشاهده کرده‌اند.

شرایط روز ایران، مسئولیت سنگین مصاف با فشارهای بی‌امان خارجی و مسائل انباشته‌شده داخلی را بر دوش دولت قرار داده است. رئیس‌جمهور و اعضای کابینه برای اینکه بتوانند با همه کمبودها و نارسایی‌هایی که در اداره کشور با آن مواجه هستند، از تنگناهای فعلی عبور کنند، طبیعی است به دلیل مسئولیت مهمی که مقام معظم رهبری برای حفظ ایران و هدایت مدیریت کشور برعهده دارند، دیدارهای بیشتری با ایشان داشته باشند یا اینکه رهبر انقلاب، دولت را دعوت کنند تا ضمن اعلام پشتیبانی از دولت، رهنمودهای لازم را برای ادامه حرکت دولت ارائه کنند. باید واقعیت تلخی را یادآور شوم؛ منتقدان دولت که سال‌هاست موفق به کسب رأی مردم در انتخابات‌های مختلف نشده‌اند تا دولت را در اختیار بگیرند، در یک سال و اندی اخیر که از تشکیل دولت دوم دکتر روحانی می‌گذرد، از همه تریبون‌ها و امکانات برای سیاه‌نمایی شرایط کشور و زیرسؤال‌بردن سیاست‌های دولت بهره‌گیری کرده‌اند.

آنان در تخریب دولت تا جایی پیش رفتند که اساسا مرزهای دولت و نظام را هم درنوردیدند و می‌توان گفت خط قرمزهای نظام را زیر پا گذاشتند که در پاره‌ای از موارد با واکنش جدی مقامات عالی نیز مواجه شده‌اند. چنین رفتاری از سوی رقیب نیرومند و قدرتمندی که دولت با آن مواجه است، در شرایط بسیار حساس فعلی قابل دوام نیست و حتما زمان مناسبی بود که مقام معظم رهبری با دعوت از دولت ضمن راهنمایی و تأکید بر نقش‌آفرینی، تحرک و جدیت بیشتر در پیشبرد امور، با حمایت واضح و روشن از مجموعه حرکت کشور، نیروهای وفادار به نظام را برای شکل‌گیری فضای مثبت در جامعه راهنمایی کنند. به باور نگارنده، این برنامه روشن برای جلسه روز یکشنبه بود که خروجی مشخصی داشت. در زمینه دیدارهای مقام معظم رهبری که عمومی و علنی نیست و با نهادهای مختلف برگزار می‌شود، مهم‌ترین سندی که برای قضاوت درباره محتوای این نوع جلسات در اختیار ماست، خبری است که پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری با صلاحدید ایشان منتشر می‌کند. با نگاهی به خبر جلسه مذکور، جنبه‌های مثبت آن برای دولت، کاملا روشن است.

ایشان همگان را به حمایت از دولت فراخواندند و به دولت توصیه کردند برای حل مشکلات مردم با همه توان وارد میدان شود؛ نوعی تهییج و انرژی‌بخشی به ارکان دولت. نکته سوم پیام روشنی بود که همراه با تأکید دریافت تضامین لازم از اروپا برای ادامه برجام دادند که نمی‌توان اقتصاد ایران را معطل بسته پیشنهادی اروپا کرد اما از تصمیم قاطع ایران برای ادامه برجام با 4+1 خبر دادند و چهارم، از صداوسیما خواستند اقدامات دولت را به‌درستی به اطلاع مردم برساند. مشخص نیست با وجود این پیام‌های روشن، چرا مخالفان دولت تلاش دارند همچنان به فضاسازی منفی علیه رئیس‌جمهور و این دیدار مهم ادامه دهند؟ اگر کسی امروز ملی بیندیشد، منافع ملی ایران و مردم را در نظر بگیرد یا حتی فقط خود را متعهد به نظام به‌عنوان دستاورد بزرگ انقلاب بداند و مدعی علاقه‌مندی به سرافرازی آن باشد، باید از ایجاد فضایی برای خدمت حداکثری به مردم و واردشدن حداقل هزینه‌ها به آنان استقبال کند و دست از فضاسازی‌های کاذب بردارد.

امروز زمان کنارگذاشتن اختلافات و منافع شخصی و گروهی و پایان‌دادن به کینه‌ها و بغض‌های سیاسی است. در یک کلام روز همکاری است. ایران امروز با یک مشکل واقعی مواجه است؛ دولتی که در دنیا تصور می‌شد قاعده‌مند رفتار می‌کند و به پیمان‌های بین‌المللی خود پایند است، ماهیت قانون‌شکنی و عهدشکنی خود را بروز داده و با دشمنان منطقه‌ای ایران نظیر اسرائیل و عربستان به پایه‌ریزی اقدامات شومی دست زده و کمر به نابودی ایران بسته است. آنان خوب می‌دانند منطقه خاورمیانه منطقه‌ای نیست که بدون مشارکت ایران بتوان آن را اداره کرد اما نمی‌توانند این نقش را تحمل کنند. 

 در 40 سال اخیر تحولاتی در منطقه رخ داده که کشورهای زیادی از آن تأثیر گرفته‌اند. عراق به دامان میلیتاریسم صدام هل داده شد و هنوز هم بعد از سقوط او، کمر راست نکرده است و مصر دیگر کشور تأثیرگذار خاورمیانه نیست. امروز بعد از 20 سال از حضور ناتو در افغانستان طالبان صحنه افغانستان را با حضور پررنگ در بیش از نیمی از آن تحت تأثیر قرار داده است. پاکستان تحت تأثیر مشکلات شدید داخلی سیاسی و فساد است. در این شرایط ایران است که به دلیل داشتن قدرت اقتصادی و سیاسی در حال حرکت به سمت جلو است. درعین‌حال با فضای مثبت و سازنده‌ای که برجام ایجاد کرده بود، ظرفیت‌های بین‌المللی مناسبی برای پیشرفت صنعتی کشور و نوسازی ناوگان تولید فراهم شده بود.

بدخواهان ایران می‌دانند کشور ما با نیروی انسانی آموزش‌دیده، وسعت، موقعیت جغرافیایی و ظرفیت‌هایی بالفعل‌نشده اگر بتواند رشد اقتصادی بالای هشت درصد را تجربه کرده و در آرامش، توسعه خود را دنبال کند، به‌عنوان کشوری که تحت تأثیر سیاست‌های شرق یا غرب نیست، می‌تواند قدرت نوظهور اقتصادی لقب بگیرد. هر کسی که دوستدار ایران، مردم و نظام است، باید به دولت روحانی، به‌عنوان مسئول اداره کشور برای گذر از تله‌های خطرناک مقابل پیشرفت ایران، کمک کند. اکنون زمان وحدت، همکاری و کنارگذاشتن تریبون و رسانه‌های نیشدار است. کسانی که خود را ارادتمند مقام معظم رهبری می‌دانند، بهتر است پیام دیدار روز یکشنبه را بشنوند نه اینکه همچنان بر طبل اختلاف، جدایی و تخریب بکوبند.

فاجعه‌ای که فراموش‌شدنی نیست

محمدجواد اخوان در جوان نوشت:

بی‌کفایتی، سهل‌انگاری و عدم رسیدگی مأموران آل‌سعود به حال مجروحان و آسیب‌دیدگان حجاج در منا، منجر به وقوع یک فاجعه بزرگ انسانی شد که در پس آن بیش از 7 هزار نفر از حجاج مسلمان از سراسر دنیا با لبان تشنه به شهادت رسیدند.

دوم مهر 1394، در اولین روز وقوف حجاج در منا برای انجام مناسک رمی جمرات، هنوز چندساعتی از طلوع آفتاب نگذشته بود که پلیس سعودی با مسدود کردن مسیرها و هدایت حجاج به خیابان موسوم به 204، موجب ایجاد ازدحام فوق‌العاده در این خیابان شد. در ادامه ماجرا بی‌کفایتی، سهل‌انگاری و عدم رسیدگی مأموران آل‌سعود به حال مجروحان و آسیب‌دیدگان این حادثه، منجر به وقوع یک فاجعه بزرگ انسانی شد که در پس آن بیش از 7 هزار نفر از حجاج مسلمان از سراسر دنیا با لبان تشنه به شهادت رسیدند.


در میان شهدای این فاجعه تعداد 464 نفر از شهروندان ایرانی نیز حضور داشتند و طبعاً در فاجعه‌ای با چنین ابعاد ضایعه‌باری از مسئولان کشورهای متبوع انتظار می‌رود پیگیر احوال و سرنوشت اتباع خود باشند. درحالی‌که از سرنوشت صدها حاجی ایرانی اطلاعی نبود، چند ساعت پس از وقوع حادثه رئیس‌جمهور به همراه وزیر خارجه عازم نیویورک شدند تا به دیدار همتایان غربی خود بپردازند. دو روز بعد که ابعاد فاجعه انسانی بیشتر مشخص شد، هیئت دولت به ریاست معاون اول رئیس‌جمهور تصمیم گرفت هیئتی را به سرپرستی وزیر وقت ارشاد به‌منظور بررسی حادثه و پیگیری احوال حجاج ایرانی حادثه‌دیده عازم عربستان کند. بااین‌حال علی جنتی، سرپرست هیئت مذکور هیچ‌گاه به این سفر نرفت، چراکه عربستان از اعطای روادید به جنتی خودداری کرد، بنابراین عملاً اعزام هیئت مذکور کأن‌لم‌یکن تلقی شد.


هرچند چند روز بعد وزیر بهداشت در رأس هیئتی عازم جده شد، اما به اذعان قاضی‌زاده هاشمی، وزیر بهداشت، وی تنها به‌عنوان یک زائر معمولی و عمره‌گزار و با گذرنامه عادی عازم جده شده است، نه وزیر دولت جمهوری اسلامی ایران و با گذرنامه سیاسی. در همین روزها که روحانی و ظریف مشغول گفت‌وگوهای با چاشنی لبخند بودند، دولت عربستان نه‌تن‌ها به هیئت ایرانی ویزا نداد، بلکه از تحویل پیکرهای شهدای ایرانی فاجعه منا خودداری کرد و بعدها معلوم شد تعدادی از همین شهدا را همان روزهای اولیه و مقارن با حضور هیئت ایرانی در نیویورک، دولت عربستان به خاک سپرده است. هرچند بر اساس کنوانسیون‌های بین‌المللی، اجساد اتباع بیگانه جزو حقوق کنسولی کشورها محسوب شده و در صورت درخواست، باید به دولت متبوع استرداد گردد، اما رژیم پادشاهی عربستان سعودی از تحویل پیکرها به ایران خودداری می‌کرد. درست در همین مقطع بود که دولت ایران چهار بار از کاردار عربستان در تهران درخواست صدور روادید برای هیئت ایرانی کرد، اما هر بار با پاسخ منفی سعودی مواجه می‌شد. همان روزها رسانه‌های بین‌المللی عکسی از محمدجواد ظریف، منتشر کردند که در صحن مجمع عمومی سازمان ملل در کنار صندلی متعلق به امیر کویت زانو زده بود.


رسانه‌ها در تکمیل این خبر نوشتند که ظریف از کویت خواسته بود تا میان ایران و ریاض میانجیگری کند، آن‌هم فقط برای صدور روادید برای نماینده دولت جمهوری اسلامی ایران. خبرهای دیگری هم از درخواست میانجی‌گری وزیر در حال لبخند ایرانی از سران فرانسه و انگلستان برای میانجی‌گری با عربستان منتشر شد که فارغ از صحت‌وسقم آنها، هیچ نتیجه‌ای نداشت. سرانجام رهبر معظم انقلاب‌اسلامی، حضرت امام خامنه‌ای که تلاش‌های دولت را بی‌فایده دیدند و مصلحت را به ورود به این صحنه دیدند، در سخنانی عزتمندانه به سعودی‌ها هشدار دادند: «امروز هم در انتقال ابدان مطهرشان به کشور مشکلاتی وجود دارد... مسئولان کشور عربستان به وظایف شان عمل نمی‌کنند بلکه در مواردی نقطه مقابل وظایف‌شان عمل می‌کنند، موذیگری می‌کنند. اگر کشور ما و ملت ما بخواهد در مقابل عناصر اذیت‌کننده و موذی عکس‌العمل نشان بدهد، اوضاع آن‌ها خوب نخواهد بود؛ ما تا حالا خویشتنداری کردیم.... اگر بنا شد عکس‌العمل نشان بدهیم، عکس‌العمل‌های ما خشن هم خواهد بود، سخت هم خواهد بود.»


تنها چندساعتی از نهیب معظم‌له نگذشته بود که عربستان سریعاً همکاری خود را با نمایندگان ایرانی آغاز کرد و برای تحویل ابدان مطهر شهدای ایرانی فاجعه منا قول مساعد داد. این در حالی بود که تا یک روز پیش از آن عزم آل‌سعود برای تدفین همه قربانیان فاجعه منا در خاک عربستان بود. نکته قابل‌تأمل در این ماجرا، آن بود که در عرف بین‌الملل معمولاً سران کشورهایی که تعداد قابل‌توجهی از اتباع‌شان دچار چنین حادثه‌ای می‌شوند، سفر خود را نیمه‌کاره رها می‌کنند و به کشور خود بازمی‌گردند تا حادثه مدیریت و از تألمات ملت کاسته شود، بااین‌حال آقای روحانی، بی‌توجه به وقایع حج به سفر خود در امریکا تا چهار روز پس از فاجعه منا ادامه داد و تنها یک روز زودتر از موعد مقرر به کشور بازگشت!


حتی به اذعان آقای ظریف اقدام متناسبی برای کاهش روابط با این رژیم در اعتراض به پایمال کردن حقوق شهروندان کشورمان انجام نشد. وی در خصوص روابط با رژیم آل‌سعود گفته بود: «نزدیک به 500 زائر ما در مراسم حج کشته شدند، اما ما روابط خود را قطع نکردیم، حتی روابط خود را با عربستان کاهش هم ندادیم». این جملات ظریف در واقع نگاه منفعلانه و غیرمسئولانه برخی را در برابر – به قول ایشان- برادران سعودی پدیدار می‌سازد.


این‌ها در حالی است که اصولاً وزارت امور خارجه اصلی‌ترین وظیفه را در قبال پیگیری حقوق اتباع ایران در خارج از مرزهای جغرافیایی جمهوری اسلامی ایران داشت. بند 6 ماده 2 قانون موسوم به «وظایف وزارت امور خارجه» مصوب 20/1/1364 مجلس شورای اسلامی «انجام اقدامات لازم در زمینه امور کنسولی اعم از حفظ حقوق و منافع اتباع ایرانی خارج از کشور» را جزو شرح وظایف وزارت امور خارجه دانسته و این بدان معناست که کلیه امور کنسولی و حفظ حقوق شهروندان ایرانی در خارج از مرزهای جمهوری اسلامی ایران به عهده این وزارتخانه و نمایندگی‌های آن در خارج از کشور است. بر اساس همین وظایف خطیر است که همه‌ساله رقم قابل‌توجهی از بودجه کشور به این دستگاه تخصیص‌یافته و در شبکه گسترده سفارت‌خانه‌ها، کنسولگری‌ها و نیز در قالب مأموریت‌های سیاسی و اداری کارکنان این نهاد به خارج از کشور هزینه می‌شود. حال با توجه به این سرفصل مأموریتی و بودجه متناسب با آن انتظار می‌رفته در فاجعه‌ای که 465 ایرانی در آن به شهادت رسیده و صدها نفر دیگر از هم‌وطنانمان مجروح شدند، آن‌ها به وظایف اولیه و اصولی خود عمل نمایند.


با تأسف باید گفت: همزمانی فاجعه با سفر رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه به نیویورک و اصالت یافتن برجام در مأموریت‌های این نهاد سبب شد در روزهای نخست که حساس‌ترین روزهای پس از فاجعه بود، فاجعه منا برای وزارت امور خارجه موضوعی حاشیه‌ای و درجه 2 تلقی گردد. بهترین نشانه برای این رویکرد نیز انتخاب وزیر ارشاد به‌عنوان نماینده عالی دولت برای سفر به عربستان بود که البته به دلیل کارشکنی سعودی‌ها این سفر نیز هیچ‌گاه محقق نشد. هرچند که در چند روز نخست که وزارت امور خارجه خود را سرگرم «برجام» و «نیویورک» کرده بود، آنچه نباید اتفاق می‌افتاد، رخ داد و تعدادی از پیکر شهدای ایرانی بدون کسب اجازه و شتاب‌زده خاک‌سپاری شده بود. دیروز رهبر انقلاب در دیدار کارگزاران حج، فاجعه منا را ظلمی بزرگ خواندند و با تأکید بر لزوم پیگیری مستمر و جدی برای احقاق حق، افزودند: «این مطالبه به‌هیچ‌وجه نباید فراموش شود و دستگاه‌های مسئول باید از راه‌های مختلف به‌ویژه مجامع بین‌المللی، این موضوع را پیگیری کنند تا کمیته حقیقت‌یابی با حضور جمهوری اسلامی تشکیل و احقاق شود زیرا در این دو فاجعه، تأمین ایمنی و امنیت حجاج که مهم‌ترین وظیفه حکومت عربستان است، رعایت نشد و دیه مقتولان نیز داده نشد.»


اکنون در آستانه موسم حج و سومین سالگرد این فاجعه خونین هستیم و مع‌الأسف به بهانه‌هایی همچون قطع روابط دیپلماتیک میان ایران و سعودی، هیچ‌گونه پیشرفتی در پیگیری حقوقی فاجعه و شهدای آن مشاهده نمی‌شود و تنها پیگیر این فاجعه تلخ، شخص رهبر معظم انقلاب اسلامی هستند؛ گویی مظلومیت شهدای مکه و منا پایانی ندارد.