همسر شهید مدافع حرم گفت:دل ما خانواده شهدا نسبت به بی مبالاتی در مورد رعایت حجاب بیشتر به درد می‌آید تا نسبت به سخن‌های ناروایی که به مدافعان حرم در مورد دریافت مادیات می‌گویند.

به گزارش مشرق، شهدا مرز انسانیت و دوست داشتن در راه خدا را معنا کردند و در اوج توانمندی و قدرت و اقتدار و بهره‌مندی از همه مواهب و امکانات مادی به جهاد در راه خدا پرداختند. همانند «حامد کوچک زاده» شهید مدافع حرم که با وجود ۲ دختر خردسال برای بقای انسانیت و حفظ حریم اسلام در راه دفاع از حریم حضرت زینب (س) شتابان می‌رود.

در این خصوص با «سمیه روز افزای» همسر شهید گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌‎خوانید:

ملاک اصلی زندگی را ایمان و اخلاق قرار دادیم

شهید مهدی (حامد) کوچک‌زاده متولد ۲۸ شهریور ۱۳۶۱ در شهرستان رشت است. من متولد شهریور سال ۱۳۶۳ هستم و توفیق آشنایی با شهید را در سال ۱۳۸۶ پیدا کردم. ۲ سال باهم تفاوت سنی داشتیم.

تقوا، ایمان و اخلاق اسلامی ملاک‌های اصلی من در امر ازدواج بودند که حامد به همه این ملاک‌ها آراسته بود و با یکی ۲ بار رفت و آمد همه خوبی‌ها را در او دیدم. به دلیل علاقه به ویژگی‌های اخلاقی با تمامی مشکلات شغلی وی ساختم. چون نظامی بود بیشتر زمان‌ها در ماموریت به سر می‌برد.

ملاک‌های ازدواج

حامد دغدغه‌های فرهنگی بسیاری داشت، در همان جلسه خواستگاری مطرح کرد، که درد جامعه و مشکلات آن برای وی مهم است. دوست ندارد در زندگی روزمرگی طی کند، به سر کار برود و خانه بیاید، دوست دارد در زندگی توام با دردها و دغدغه‌های مردم جامعه دست و پنجه نرم کند و برای حل آن‌ها تلاش کند.

علاقه‌ی وافر به کتابخوانی

من و همسرم زمان ازدواج هر ۲ دپیلمه بودیم و بعد از ازدواج ادامه تحصیل دادیم. کتاب خواندن برای وی در زندگی یک اصل بود. نه تنها خودش کتاب می‌خواند بلکه ما را نیز به این امر تشویق می‌کرد. در زمینه‌های مختلف به مطالعه می‌پرداخت.

کنترل خشم و عصبانیت

در طول زندگی هشت ساله می‌توانم بگویم هشت بار عصبانیت همسرم را ندیدم. به راحتی در مواقع سخت خشم و عصبانیت خود را کنترل می‌کرد. اخلاق خوب وی موجب شده بود در سخت‌ترین زمان‌ها و موارد نیز بتواند خشم خود را کنترل کند، در قالب شوخی و مزاح و با جملات زیبا ابتدا به افراد تلنگر می‌زد که افراد ناراحت و دلخور نشوند و بعد امر به معروف‌ و نهی از منکر می‌کرد. با  افرادی حشر و نشر می‌کرد که به راستی با وی سنخیت نداشتند، ولی همه مرید اخلاق خوب و اسلامی وی می‌شدند و با او ارتباط برقرار می‌کردند.

بهترین خاطره و هدیه

بهترین لحظات زندگی‌ام لحظاتی بود که در کنار همسرم بودم. اگر در جایی همسرم نبود آنجا اگر بهترین مکان دنیا بود، من هیچ احساس خوبی نداشتم. همه لحظات بودن با حامد برایم بهترین لحظات زندگی بود و هدیه الهی محسوب می‌شد.

همسرم در امر خواستگاری و ازدواج پیشقدم بود

همسرم در امر خواستگاری و ازدواج به دوستان و آشنایان کمک می‌کرد. گزینه‌ها و خانواده‌های مناسب را با هم آشنا می‌کرد، کتاب و سی‌دی در زمینه ازدواج به افراد معرفی کرده و مشاوره می‌داد و راهنمایی می‌کرد.

فرزندآوری و تربیت

زمانی که فرزند اول‌مان به دنیا آمد به همه دوستان و آشناییان پیامک داد که ریحانه‌ی بابا به دنیا آمد.خیلی برای تربیت، بازی و بحث یادگیری و آموزش آن‌ها وقت می‌گذاشت. شب ها هنگام خوابیدن سفارش می‌کرد برای فرزندانمان سوره های کوچک قرآن به ویژه توحید را بخوانم. در دوران شیردهی همیشه سفارش وی این بود که با وضو به فرزندانمان شیر بدهم. در امر تربیت فرزند خیلی کمک حال بود و همیشه مرا حمایت می‌کرد.

در کار کشاورزی به  پدر و مادر خود کمک می‌کرد

 پدر شوهرم زمین زراعی داشت، حامد برای کار کشاورزی به کمک آنها می‌رفت و شالی کاری انجام می‌داد. از صبح می‌رفت و شب به منزل برمی‌گشت، در حالی که خیلی خسته بود، ولی باز هم با فرزندان خود بازی می‌کرد. هر زمانی که فرد یا افرادی مشکل داشتند، حامد خواسته و مشکلات دیگران را رزق الهی می‌دانست و خوشحال می‌‎شد بتواند برای فردی کار انجام دهد و تمام توان خود را برای حل مشکل به کار می‌برد.

با لبخند و زبانی نرم امربه معروف ونهی ازمنکر می‌‎کرد

زمانی که در خیابان راه می‌رفتیم می‌گفت: در اثر سهل انگاری امثال ما بچه مذهبی‌هاست که عده ای حدود و موازین شرعی را رعایت نمی‌کنند، او بسته به طرف مقابل، مستقیم و غیر مستقیم تذکر می‌داد. به فردی که ظاهر وی به نمازخوان بودن نمی‌آمد می‌گفت فلانی مرا در هنگام نماز خواندن دعا کن. یا با هر ترفند و شوخی که بود نکته منفی اخلاقی را به افراد با زبانی تذکر می‌داد و طولی نمی کشید که با همان افراد رابطه صمیمی و دوستانه  برقرار می‌کرد.

اعزام به سوریه

چند مرتبه به سوریه اعزام شد. من به دلیل علاقه همسرم برای دفاع از حرم مانع وی نشدم، دیدم که حامد چگونه غصه می‌خورد و ناراحت است، من هم به خاطر هدف همسرم پذیرفتم، زیرا که دوست نداشتم به خاطر خودم مانع وی باشم. می‌دیدم که همسرم با شهادت دوستانش چگونه در فراغ آنان می‌سوزد. او از ابتدای ازدواج‌مان بیشتر در ماموریت بود، همه زمان هایی که نبود سخت می‌گذشت، به‌ ویژه با داشتن 2 فرزند خردسال که مرتب بهانه پدر را می‌گرفتند.

شهادت

سرانجام در سال 1394 در دفاع از حرم حضرت زینب (س) و در جریان آزادسازی شهرهای اشغالی توسط تکفیری‌های داعش، در استان حلب سوریه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.

حامد با اخلاق و رفتارش مرا عاشق خود کرده بود

عشق و علاقه‌ام به همسرم به‌قدری زیاد بود که  فکر می‌کردم تنها خانواده عاشق و همراه یکدیگر ما هستیم، بعد از شهادت وی و آشنایی با سایر خانواده شهدای مدافع حرم متوجه این نکته شدم که خانواده شهدا همه از عشق و محبت بی حد و حصر برخوردار بوده‌اند. فهمیدم سیره شهدا این‌گونه است؛ در زمان‌های بودن با همسر و فرزندان خود به خوبی و بهترین صورت رفتار می‌کنند تاخلا نبودن را پرکنند و اگر این‌گونه نباشند که به مقام شهادت نمی‌رسند.

وظیفه رسانه‌ها در ترویج زندگی شهدا

دل ما خانواده شهدا نسبت به بی مبالاتی در مورد رعایت حجاب بیشتر به درد می‌آید تا نسبت به سخن‌های ناروایی که به مدافعان حرم در مورد دریافت مادیات می‌گویند. جامعه اسلامی، به‌ویژه جوانان شایسته است که حرمت خون شهدا را با رعایت حجاب و عفاف نگهدارد. وظیفه رسانه‌ها به ویژه فضای مجازی در ترویج زندگی شهدا خیلی بارز است، در مدارس، دانشگاه‌ها، ادرارات نیز باید در زمینه نشر ارزش‌های دفاع مقدس و زندگی شهدا تلاش کرد. بهترین گزینه برای فرهنگ‌سازی در این امر رادیو و تلویزیون و رسانه‌ها هستند، بعد از شهادت همسرم به خوبی این فضا و تاثیر گذاری آن بر روی آحاد افراد جامعه و به ویژه جوانان برای من محرز شده است.

منبع: دفاع پرس