طبق گزارش رسمي اف.بي.آي در سال 2000، تعداد 876213 نفر در آمريکا "مفقود" شدند که 750000 نفر از آنها کودک بودند.

سرويس فرهنگي مشرق-  در عين حال، امروزه از مقدار گزارش و بحث درباره اين سرطان کاسته شده، و اين عميقا به دليل سيطره هر چه بيشتر عوامل پشت اين اعمال شيطاني، بر وسايل ارتباطي و رسانه‌هاست. آسانترين راه کنترل ذهن، کنترل ورودي‌هاست. اگر کسي موفق به کنترل عمده ورودي‌هاي اطلاعاتي يک شخص شود، عمده خروجي‌هاي اطلاعاتي وي، يعني ذهن، تفکر و مرزهاي تحليل وي را در دست گرفته است.
حقيقت اين است که فرقه‌هاي رازآلود و مناسک پر رمز و رازشان هنوز وجود دارند؛ به قدرتمندي گذشته باستاني‌شان. در دنيايي که عوام و آنها که برخي آنها را بنا به تفکر کمّي خود "توده" مي‌نامند، همگي با شيفتگي و با سرعت به سوي سراشيبي‌اي به نام "تمدن مدرن" پيش مي‌روند، در دنيايي که توده‌ها تشويق مي‌شوند به مادي‌بيني همه چيز، بريدن از يکديگر، ذوب شدن در فردگرايي، خودبيني و سود شخصي، بريدن از دين و خداوند خيرالحافظين، مسخره کردن باستانيان و "خرافات"شان و بي‌معني ديدن هر چه برخي برچسب خرافات و افسانه و اسطوره به آن بزنند؛ در همين عصر، رهبران دنيا، قدرتمندترين و ثروتمندترين اشخاص دنياي به اصطلاح مدرن ما، تا خرخره در مناسک عجيب و غريب رازآلود و آنچه مي‌توان "خرافات" ناميد، غوطه‌ورند.
- چه توضيحي داريد براي مراسم‏هاي سحر و جادويي که آقاي «جک پارسونز» مخترع سوخت جامد موشک و يکي از مهم‏ترين پايه‌گذاران ناسا، هر شب در خانه‏اش به همراهي دانشمندان پروژه منهتن برپا مي‌کرد؟
- چه توضيحي داريد براي احضار خداي باستاني "اسطوره‌اي" نيم‌بز نيم‌انسان "پن" که آقاي پارسونز مي‌گفت قبل از هر آزمايش موشک با جادو احضار مي‌کند؟
- چه توضيحي داريد براي حضور حضرت آقايي که پلوتونيوم را به دنيا هديه داد در بوهمين گروو و مناسک غريب مهمترين سردمداران دنيا که هر تابستان در آنجا به دور مجسمه عظيم سنگي يک جغد مي‌رقصند و کارها مي‌کنند؟ جغدي که از بين اين همه نام، او را همان "مولوخ"‌ي مي‌نامند که در دوران "باستان" مردم کودکانشان را به او قرباني مي‌کردند.


اين گفته معروف که "حقيقت از تخيل عجيب‌تر است"، به دليل درستي و رو راستي‌اش، گاه بسياري را مخصوصا آنها که به خيال خود، جايي دنج در دنياي مادي خود يافته‌اند، ناراحت و پريشان مي‌کند. هر از گاهي رسانه‌ها تيترهايي درباره اعمالي وحشيانه و باورنکردني بيان مي‌کنند که توسط انسان‏هايي به ظاهر مثل من و شما، نرمال و محترم به وقوع پيوسته‌اند:
مادراني که بچه‌هايشان را کشتند/ پدراني که کودکشان را سوزاندند/ و حتي کودکاني که دوستان و اقوامشان را به صورتي ساديستيک قتل‌عام کردند/
 چنين اعمالي قلوب عده‌اي از مردم را عيان کرده و در عين حال مردم متمدن جهان را به حيرت وا مي‌دارند. مردمي که مي‌گويند فلاني را مي‌شناختيم، اصلا به او نمي‌آمد. خيلي محترم بود!
اما عملي وجود دارد که در وحشيانه بودن و قصاوت‌اش، در بالاي تمامي اعمال ديگر قرار داشته، و آن قرباني کردن انسان است.
گرچه بسياري، به لطف هاليوود، تصور مي‌کنند که اينگونه کارها فقط در جنگلهاي انبوه آفريقا يا آمريکاي جنوبي صورت مي‌گيرد، اما وقتي هر از گاهي کشف مي‌شود که يکي از اعضاي به اصطلاح "متمدن" جامعه، چنين کار وحشيانه‌اي را انجام داده، مردم مرتب حيرت‌زده مي‌شوند. در ضميرشان جاي داده‌اند که آدمخواري و خون‌خواري، تنها درميان قبايل بي‌تمدن بومي صورت مي‌گرفت که بحمدالله با فتح، متمدن کردن و قلع و قمعشان توسط غربيان عزيز، ديگر اين مسائل نيز تقريبا ناياب شدند!
از بين تمدنهاي مختلف گذشته، باز هم اين "يهود" بود که در اين زمينه بر ديگران پيشي گرفت. اين حقيقت دارد که بسياري از آنها که درباره اين موضوع تحقيق کردند توسط صيهونيست‌ها، ضد يهود(آنتي سميت) لقب گرفته‌اند. لقبي که به نظر مي‌رسد عده‌اي همانند نقل و نبات نثار ديگران کرده و براي بر هم زدن بحث درباره هر موضوعي که آنها را به انتقاد گرفته يا پريشان مي‌کند، استفاده مي‌کنند. اما اگر يک آنتي‌سميت بگويد که آسمان در روزي آفتابي آبي است، آيا چون يک (به اصطلاح) آنتي‌سميت اين را گفته، آسمان کمتر آبي مي‌شود؟ داستان چنين بحث‏هايي نيز عمدتا چنين است. گرچه بعضي که درباره اين مطالب تحقيق کردند، واقعا آنتي‌سميت بودند، اما شايد اين کشف حقيقي بودن و انجام قرباني انسان توسط عده‌اي از به ظاهر يهوديان بود که بسياري از اين مردم را از مرز تعادل هل داد و آنتي‌سميت کرد.
بايد در اينجا متذکر شد، و اين تذکر را در سرتاسر آنچه خواهيد خواند در ياد داشته باشيد، که به اين ترتيب و به عقيده ما، اين آئين و کارهاي کثيف و مسائلي از آن که در در ميان بعضي ظاهرا يهودي نيز ديده مي‌شود هيچ ربطي به دين يهود ندارد؛ اگر باور داشته باشيم که واقعا چيزي از آن دين حقيقي موسي عليه‌السلام باقي مانده است. اين مسائل ريشه در کابالا، تلمود، فرسيز و سنت‌هاي شفاهي خاخام‌ها دارد، و هر کسي که به اين متون و داستانها به چشم "مقدس" و جزئي از دين خود نگاه کند مورد اتهام است.
عمده مورخان مي‌دانند و اذعان مي‌کنند که قرباني کردن انسان در گذشته در ميان بسياري از اديان و فرق رواج داشته است. معابد آلوده به خون آزتک‌ها گواهي بر اين مدعاست. قلب تپنده بسياري از بي‌گناهان در آنجا به صورت زنده، به عنوان قرباني به خداي اعظم تمدن‌هاي آمريکاي جنوبي، کتزلکوتل يا کولاکان، "اژدهاي پردار"، از سينه‌هايشان بيرون کشيده شد. تاريخي که بي‌شباهت به "اسطوره" ضحاک اژدها "پادشاه هفت کشور" که "مارهايش"، "مغز" جوانان را مي‌خورد نيست.

ايرلنديان نيز "اسطوره"‌اي جالب دارند. مي‌گويند که ساکنين اوليه ايرلند گروهي "خدايان" حريص به نام "فورموريان" بودند که هر سال دو سوم کودکان مردم را مي‌خواستند.
درويد‌ها نيز که تا به امروز فعالند و "وينستون چرچيل" و اسقف اعظم کانتنبري کليساي انگلستان، کاهنين آن بوده و هستند، به اين کار شهرت داشته‌اند. يکي از رسم‌هاي شناخته شده آنان در تاريخ، دفن کودکي در زير پي ساختمان يا پاشيدن خون وي بر آن است؛ همچنين سوزاندن در آتش.
تا همين دوران "مدرن" ما هندوان هر ساله براي خداي مادر، کالي، و شيوا، انسان قرباني مي‌کردند و هميشه اين باور در هندويسم بوده که شيوا از گوشت انسان تغذيه مي‌کند. هر جمعه در معبد شيوا در تنجور يک کودک مذکر را قرباني مي‌کردند. اين عمل به طور رسمي تنها در قرن 19 متوقف شد.
کالي هندي را با گردنبندي از جمجمه‌هاي انسان و دستهاي بريده شده نشان مي‌دادند. اين عين همان تصويري است که مکرر در خدايان "مادر" اديان کفار ديده مي‌شود.

تقريبا در تمامي تمدنهاي باستان، سه‌گانه‌اي وجود داشت که پرستش مي‌شد. يک خواهر و برادر که در عين حال همسر نيز بودند، و فرزندشان. پدر مي‌ميرد و همسر/خواهر باکره‌اش تولد به پسري مي‌دهد که با مادرش وصلت کرده و جاي پدر را مي‌گيرد. اين سه‌گانه در حقيقت پرستش خدايي ميرا است. خدايي که مي‌ميرد، و سپس در کالبد پسرش زنده مي‌شود. به نظر ما اين همان شيطان است، از مردن به معني فروافتادن‌اش، تا تولد دوباره و برپا ايستادنش به باور آنها.
شايد حالا بيشتر معني و اهميت تاکيد اسلام بر صفات "حي" و "وحده" الله تعالي را درک کنيد، که چرا اين قدر اين ذکر مهم است:
"لا اله الا الله، وحده وحده وحده، لا شريک له، له الملک و له الحمد، يحي و يميت و هو حي لا يموت."
اين موجود با نامها و القاب متفاوت در تمام تمدنهاي باستاني حاضر است. همان کتزلکوتل آمريکاي جنوبي است که ذکرش رفت، اوسايرس، ايزيس و هوروس. نمرود، سميراميس و تموز. مردوخ، ايشتر، دينوسيوس، و غيره. اين خدا در ميان کنعانيان و فلسطيني‌هاي باستان تحت نامهاي مولوخ، بعل/ بعل- بريت، حداد و غيره پرستش مي‌شد.
خلاصه کلام اينکه براي بعل، يا مولوخ، که به نصّ اديان ابراهيمي همان شيطان بوده، و پرستش وي تحت نامها و القاب و اشکال و الوان متفاوت در سرتاسر زمين صورت مي‌گرفته، انسان قرباني مي‌کردند.
در متون تاريخ باستان مي‌خوانيم که قرباني انسان جزئي مهم از آئين‌هاي بابل باستان نيز بوده و کاهنين بابلي مي‌بايست مقداري از گوشت قربانيانشان را مي‌خوردند. اين امر چنان در تاريخ ريشه دوانده که به نظر ميرسد خود کلمه و صفت آدمخواري در زبان انگليسي، "کانيبال"، به معني خوردنده گوشت انسان، ريشه در اين سنت و نام "کاهنين بعل" دارد:
کاهن- بعل = کاهنبل = کانبل = کانيبل. Cahn-Bal > CanniBal
در کتب مقدس داريم:
"بني اسرائيل نمي‌دانست که من به او ذرت دادم، و شراب، و روغن، که آنها را نثار بعل کرد؟"
- کتاب هوشع نبي 8 : 2
"باز هم به بني‌اسرائيل مي‌گويم: هر کس، چه بني اسرائيل، چه ديگران، که تخمش (فرزندش) را به مولوخ دهد، همانا مجازات او مرگ است و من رويم را از او خواهم گرداند."
- سفر لاويان 5-2 : 20
"آنها بر تمامي فرامين خداوند پشت کردند و دو گوساله از فلز ساختند. ستوني (ابليسک) ملعون ساختند و به پرستش بعل و شياطين مشغول شدند. آنها حتي دختران و پسران خود را در آتش قرباني کردند. آنها با پيشگويان و فالگيران به مذاکره مشغول شدند و از سحر و جادو استفاده کردند و خود را به شيطان فروختند. خدا را خشمگين کردند و خدا در خشمش آنها را از خود دور کرد. تنها طايفه يهودا در زمين باقي ماند. اما حتي مردم يهودا نيز از اطاعت فرامين خداوند سرباز زدند. آنها همان راههاي شيطاني را که بني‌اسرائيل رفته بود ادامه دادند. پس خداوند تمام بني‌اسرائيل را پس زد. آنها را مجازات کرد و دادشان به دشمنان و حمله‌وران تا اينکه نابود شدند."
- کتاب دوم پادشاهان 20-16 : 17
"شما محراب مولوخ را برپا کرديد. و ستاره خدايتان رفان. شما براي پرستش، بت‌ها را برپا کرديد. به همين خاطر شما را به بابل به تبعيد مي‌فرستم."
- انجيل 7:43
(حضرت الياس خطاب به قوم خود) "آيا بعل را مى‏پرستيد و بهترين آفرينندگان را وامى‏گذاريد؟"
- قرآن کريم، سوره الصافات، آيه 125
از زمان تبعيد به بابل و پايه‌گذاري کابالا است که فساد آن "عده" در ميان يهوديان سير صعودي و عمق جديدي به خود مي‌گيرد. کابالايي که عده‌اي از روي جهل و ناداني و عده‌اي از روي آگاهي و به عمد، نام عرفان يهود بر آن گذاشته‌اند. کابالا نه عرفان حقيقي يهود است و نه هيچ ريشه‌اي در سنت نبي موسي عليه‌السلام دارد. کابالا معجونيست از سحر بابلي و آئين‌هاي ديگر تاريک و رازآميز. سنت رازآلود طبقاتي و پر لايه‌اي که همانند نمونه‌هاي مشابه ديگر در نهايت به نفي خداي خالق و پرستش شيطان منتهي مي‌شود.
و به اين صورت بود که چنين عبارتي در تلمود ظاهر گشت:
" ميشنا: کسي که تخم اش ( فرزندش) را به مولوخ مي‌دهد، مجازات نخواهد شد."
- سن هدرين 64آ تلمود بابلي
ارمياي‌نبي از مردمي که "پسرانشان را به عنوان قرباني به بعل، در آتش مي‌سوزانند" سخن مي‌گويد. و در کتاب ارمياي نبي مي‌خوانيم: "آنها توفت‌هايي (tophet) بلند ساخته‌اند، در دره هينون، تا پسران و دخترانشان را در آتش بسوزانند."
اين داستان است که جان ميلتون را بر آن داشت تا در "بهشت گمشده"‌اش چنين بسرايد:
ابتدا مولوخ،
پادشاه وحشتناک، آغشته به خون
و قربانيان انسان و اشک‌هاي والدين
گرچه صداي طبل‌ها و موسيقي آنقدر بلند،
که جيغ و گريه کودکانشان شنيده نمي‌شد،
آنها که در درون آتش مي‌رفتند،
به سوي آن بت ملعون

اين است ذات آن آئين‌هاي رازآلود. مستانه قرباني کردن کودکان بيگناه در ميان سر و صداي موسيقي تا صدايشان شنيده نشود و پس از آن مشغول شدن به اورجي‌ها و کثافتکاري‌هاي دسته جمعي به افتخار لوسيفر.
امتداد اين سنت‌هاي باطل بود که منتهي شد به لوسيفرين‌ها و شياطين پايه‌گذار فرهنگ مدرن ما و تمام چيزهايي که تا همين چند نسل پيش تنها درِگوشي و در محفل‌هاي سري و رازآلود زمزمه مي‌شد، امروز به صورتي حيرت‌آور براي آشنايان به اين مسائل، کاملا علني در موسيقي و فيلمها و لباسها و غيره به مردم بي‌خبر عرضه مي‌شود که فکر مي‌کنند اينها تنها مد روز هستند و طبق سليقه و خواست مردم پيش مي‌روند. عمق فاجعه و اثر مخرب اين نمادها و مناسک کثيف را که در ظاهري جذاب و هيپنوتيزم‌کننده بر ايشان عرضه مي‌شود درک نمي‌کنند. يکي از مهمترين کشاورزان اين محصول شيطاني همان آليستر کرالي بود که مي‌توان او را مغز متفکر پشت انفجار سموم فرهنگي و شبه‌مذهبي چندين دهه اخير ناميد.

آليستر کرالي. تحصيل کرده کالج تثليث (ترينيتي) کمبريچ. مطبوعات انگليس او را "شيطاني‌ترين مرد جهان" ناميدند. از نظر "شخصيت پرستان" او يک اعجوبه بود. از همانها که "فرهيخته" مي‌نامند و خوش قلم و با سواد و تحصيل کرده و نابغه. کوهنورد. استاد شطرنج و غيره. به قدري مقامات فراماسوني داشت که مي‌خنديد و مي‌گفت اگر تمام نشانهايم را بار فيل کنيد زير وزنش مي‌افتد. عضو بسياري فرق ديگر. پايه‌گذار بسياري ديگر. همچنين مامور اطلاعاتي. از نظر ما يک ملعون.
همو بود که تخمهايش را بسيار با دقت و حساب شده در کاليفرنيا، کارخانه اصلي صادر کننده اين مسائل بر سرتاسر دنيا، کاشت و همو بود که گفت: "هر گناه در مسيحيت، براي عرفان يک ثواب است" و همو بود که درباره قرباني انسان در کتاب 1929 خود چنين نوشت:
«ساحران باستان باور داشتند که هر موجود زنده‌اي انباري از انرژي است که کميت آن بسته به اندازه و سلامتي آن موجود و کيفيت آن بسته به شخصيت ذهني و روحي اوست. هنگام مرگ حيوان اين انرژي ناگهان آزاد مي‌شود. براي بهترين عمل "روحاني" شخص مي‌بايست قرباني‌اي انتخاب کند که داراي عظيم‌ترين و خالص‌ترين نيرو است. فرزند ذکور با معصوميت کامل و هوش بالا بهترين و مناسب ترين قرباني است
کرالي در پاورقي همين کتاب اضافه مي‌کند که بنا به اسناد سوابق فراتر پرورابو شيطان‌پرست، او بين 1912 تا 1928 چنين نوع مراسم قرباني‌اي را هر سال به تعداد 150 بار انجام داد. يعني اين يک مرد به تنهايي تقريبا 2500 کودک پسر را طي اين مدت "قرباني" کرد. آيا هنوز هم شک داريد که چه بر سر ميليون‌ها، بله، ميليون‌ها کودکي که هر ساله در سرتاسر دنيا "ناپديد" مي‌شوند مي‌آيد؟
گزارشات مربوط به "قرباني کردن انسان"، از زمان باستان تا به حال نشان مي‌دهند که قربانيان به بيرحمانه و قصي‌القلب‌ترين صورت ممکن کشته مي‌شوند. عاملين پس از مراسم حداکثر گوشت و خون ممکن را از قرباني جمع‌آوري کرده، به شيوه‌هاي مختلف خورده و نوشيده و مقداري نيز براي "غايبين" و کارهاي بعدي نگهداري مي‌کنند. به عنوان مثال بسيار معمول بوده که خون را جذب کاغذ کرده و به اين صورت خشک کنند تا بعدا در مناسک رازآلود و جادو به استفاده بگيرند.
وحشيگري در اين آئين‏هاي شيطاني باستاني حد و مرزي نداشت. اما چيزي که شايد براي بعضي عجيب به نظر برسد لغتي است که يهوديان از آن به عنوان بيان عمل قرباني انسان‌شان استفاده مي‌کردند: "هولوکاست". بله، هولوکاست در اصل لغتي يهودي است، مورد استفاده توسط يهوديان، بيانگر عمل قرباني انسان به خدايشان.
ديکشنري وبستر نسخه سال 1954 چنين مي‌گويد:
هولوکاست: عرضه قرباني که کل آن توسط آتش خورده مي‌شود.
هرل روم مي‌گويد: «هولوکاست لغتي بسيار جالب است. معني تحت‌ا‌للفضي آن قرباني سوخته است، و يهوديان مي‌خواهند که هنگام شنيدن اين لغت درباره ادعاي قربانيان سوخته شده در جنگ جهاني دوم فکر کنيد، اما داستان در حقيقت مربوط است به خدايي باستاني به نام مولوخ که مي‌خواست بچه‌ها زنده در معبد بزرگش قرباني و سوزانده شوند.»
چند نمونه از بسياري نمونه‌هاي قرباني شدن کودکان که اسناد آن موجود بوده و هست:
در هزاره اول پس از ميلاد، در سال 300 ميلادي، اسقف آسريوس شهر سزاريا گفت که يهوديان تمام فرق طي مراسم پوريم مسيحيان را قرباني مي‌کنند.
در سال 415 سقراط گالاستيکوس گزارش داد که يهوديان امستا کودکي مسيحي را به صليب کشيده و سوراخ سوراخ کردند تا جان داد.

در 1067 در پراگ 6 يهودي خون يک کودک سه ساله را کامل جمع کردند. همچنين کشف شد که اين يهوديان خون اين کودک را به ديگران داده‌اند، از جمله يهوديان تراويزوم.

هرل روم مي‌گويد: "در 1144 کشيشي کاتوليک به نام توماس مونموث کتابي دقيق درباره قتل ويليام کوچک نورويچ نوشت، همان کودکي که توسط يهوديان قرباني شد. اين کودک توسط کليساي کاتوليک قديس اعلام شد...". در اين کتاب توماس مونموث توضيح مي‌دهد که يهوديان چگونه کودک را دزديدند، و پس از آن بنا به گفته او چنين اتفاق افتاد:
«سر او را تراشيدند و او را با تيزي‌هاي ميخ مانند بسيار سوراخ کردند به صورتي که خون در مقادير بسيار ريختن گرفت. و آنها بيرحم بودند، و آنقدر مشتاق در ايجاد درد. سخت است تمايز بين آنکه بيشتر بيرحم بودند يا نابغه در شکنجه‌هايشان.»

سعي توماس در مستند کردن قتل رازآلود اين کودک بيگناه، در نهايت منجر به قديس گشتن کودک شد. اين کودک تا زمان معاصر قديس و شناخته شده بود، تا اينکه دوراني رسيد که کليسا ديگر علاقه به آشکار بودن اين موضوعات "از نظر سياسي غلط" نداشت. اين دوران فتح نهايي کليسا از درون توسط اين فرق و آقايان است. توماس با آشکارسازي آنچه در آن روز تاريک و غمگين در 1144 صورت گرفت و در تلاش‌اش در آشکارسازي و توقف قرباني کودکان خدمتي بزرگ به جهان کرد. او والدين را در انگلستان هوشيار کرد تا بيشتر مراقب امنيت کودکانشان باشند. اما متاسفانه اين آخرين نمونه نبود.
در 1255 در لندن کشف شد که کودکي مسيحي به نام هيو طي مراسمي قرباني شده. جسد سوراخ سوراخ شده‌اش که در مِلک يک يهودي مخفي بود کشف شد.
در 1335 در مونيخ آلمان يهوديان کودکي مسيحي به نام هنري را در بيش از 60 جاي بدنش سوراخ سوراخ کردند به صورتي که کودک معصوم از خون خشک شد.
در سال 1997 پروفسور رابرت پرانتر دانشگاه علوم ديني اتريش چنين گفت:
«يهوديان بايد بخاطر جنايات نفرت‌انگيزشان عليه کودکان کاتوليک همانند کودک شهيد، آندرل وان رين، و عليه بزرگسالان در روزهاي پيش از عيد پاک ، و بخاطر خون مسيحيان به قتل رسيده توسط دستان يهودي که آنها نيز به سوي آسمان فرياد مي‌کنند، عذرخواهي کنند.»
در 1690 در بلاروس ، يهوديان کودکي به نام گاويل را طي مراسمي رازآلود کشتند. اين کودک يکي از قديسين کليساي ارتدکس است. تلويزيون بلاروس نيز در سال 1997 مستندي درباره اين واقعه ساخت.

در 1840 يکي از معروفترين وقايع قرباني انسان در تاريخ معاصر صورت گرفت. کشيشي کاتوليک به نام پدر توماس و خدمتکارش ابراهيم قرباني شدند. اين واقعه به صورت دقيق و با جزئيات کامل در متن اصلي سر فرانسيس برتون شرح داده شده بود اما هيچگاه چاپ نشد، اما خوشبختانه آنقدر سند و بريده جرايد موجود است که تصويري روشن از ماجرا به دست آيد.

روزنامه نيويورک هرالد نسخه 6 آوريل 1850 اين واقعه را در صفحه اولش تحت عنوان "رازهاي تلمود، قتلي وحشتناک در شرق" چاپ کرد. اين مقاله طولاني قرباني کردن پدر توماس را چنين شرح مي‌دهد:
«چه کسي خوابش را مي‌ديد که آشکار شدن رازهاي خونين تلمود را ببيند و دادگاه يکي از وحشيانه‌ترين قتلهاي ثبت شده در تواريخ جرم و جنايت را شاهد باشد که يکبار ديگر به جلوي عموم آورده مي‌شود؟ چه کسي تصور مي‌کرد که عده‌اي ديوانه، از خون انسان، براي مرطوب کردن نان مقدسشان استفاده کنند؟ خوانندگان ما بدون شک به ياد مي‌آورند آن آشوب جهاني را که از بابت کشف پدر توماس، ميسيونري مسيحي اهل ساردينيا، و خدمتکارش، ابراهيم آمارا، به صورت قرباني شده، خالي از خون، مثله شده، استخوانهايشان پودر شده در هاون و باقي مانده‌هايشان انداخته شده در فاضلاب دمشق، برپا شد. متن اصلي دادگاه و بازجويي توسط کنسولهاي فرانسه و اتريش در آن شهر محرمانه نگهداري مي‌شدند و اکنون در اين شهر (نيويورک) هستند و حالا ما مي‌توانيم "ملت بزرگ" را درباره حقيقت مطلبمان به رقابت بطلبيم."
(ما ميگوييم خدا بيامرزد جرايد آن زمان آمريکا را)
بسياري از خود يهوديان نيز درباره اين قتل‌ها نوشته‌اند. به عنوان مثال مايکل، خاخام اعظم ليتواني، که مسيحي شد، بسياري از اين اعمال نفرت‌انگيز را گزارش داده. در کتاب دکتر دال، ما نمونه‌هايي بسيار از يهوديان بازگشته و تواب را مي‌بينيم که به اين امور اعتراف کرده و گزارش داده‌اند.
در اول مه 1989 در برنامه تلويزيوني معروف اپرا، براي بينندگان سورپرايز بزرگي به وقوع پيوست. اپرا با دختر جوان يهودي‌اي با نام مستعار ريچل (نام واقعي‌اش Vicki polin) مصاحبه کرد و او در جلو دوربين اعتراف نمود که خانواده‌اش، نسل اندر نسل در آئين‌هاي رازآميز، شامل تجاوز به محارم، قرباني انسان و خوردن خون و گوشت آنان شرکت کرده‌اند. فيلم اين مصاحبه حيرت‌انگيز موجود است و به همگان توصيه مي‌شود آن را مشاهده کنند.
ريچل همچنين در جلو اپرا و بينندگان حيرت‌زده گفت که "اين فقط خانواده من نيست. بسياري خانواده‌هاي يهودي ديگر در سرتاسر آمريکا که کاملا نرمال و محترم به نظر مي‌رسند در جمع خود به چنين کارهايي مشغولند."
اپرا از او پرسيد: "اين اولين بار است که من مي‌شنوم که يهوديان بچه قرباني مي‌کنند، اما بگذريم. تو شاهد قرباني بودي؟" ريچل پاسخ داد: "درسته. وقتي بچه بودم، مجبورم مي‌کردن که شرکت کنم، مجبور بودم نوزادي رو قرباني کنم."
او به اپرا گفت که شاهد قرباني کردن و خوردن بچه‌ها بوده براي «قدرتي» که به دست مي‌آوردند. اين بچه‌ها درون خانواده بزرگشان و براي چنين هدفي، به دنيا آورده مي‌شدند. او گفت که خودش چندين بار مورد تجاوز جنسي قرار گرفته و به خاطر ارتباط جنسي پدرش با او، پنج بار سقط جنين نموده است. همچنين عنوان کرد که خانواده‌اش، شديدا با اين مناسک شيطاني سر و کار دارند. مادرش عضو کميسيون روابط انساني در شيکاگو است و در آنجا شهروند بسيار محترمي است. هيچکس به او شکي نمي‌کند. کسي نمي‌تواند چنين تصوري داشته باشد. در اين فرقه، افسران پليس، پزشکان، وکلاي دادگاه و ... هم حضور دارند.
پزشک معالج Polin، خانم Tina Grossman، در برنامه حضور داشت اما گفته‌هايش از روي کليپ يوتيوب حذف شد. اين پزشک گفت که تاکنون 40 نجات‌يافته از چنين فرقه‌هايي را درمان کرده است. در حاليکه آنها از ايالت‌هاي مختلف آمريکا و کانادا هستند و هيچکدام يکديگر را نمي‌شناسند، اما همگي تقريبا تجارب يکساني داشته‌اند.
عادل حمود نويسنده روزنامه مصري الاهرام در 28 اکتبر 2000 نوشت: "اجساد کودکان فلسطيني در حالي که از خون خالي شده‌اند مرتبا در اسرائيل يافت مي‌شوند." او نتايج تحقيقاتش را در مقاله‌اي با عنوان: "من عجائب اليهود ... اسنتزاف الدماء البشريه ( از عجايب يهود، يهوديان از خون انسان نان فطير مي‌سازند.)" منتشر کرد.
اما يکي از مهمترين موارد در سال 1911 در کيو در روسيه تزاري اتفاق افتاد. قرباني اينبار، کودکي به نام آندري يوشينسکي بود. متهم، يهودي‌اي به نام مناخل مندل بيليس شناخته شد. نکته در اينجاست که بر سر اين پرونده، يهوديان سرتاسر دنيا، متحد و سعي در مخفي کردن آن کرده و به پول امروز معادل 150 ميليون دلار براي آقاي بيليس خرج کردند تا تيم وکلاي مدافع بيليس او را رهايي دهند.

نگاهي به سر تراشيده شده آندري، 13 سوراخ را به شما نشان مي‌دهد، در اين سوراخها، حرف "شين" عبري قابل تشخيص است.
جان گرانت، کنسول آمريکا در شهر اودساي روسيه، حکم نهايي هيات منصفه را گزارش داد. گرانت نوشت:
« بر اساس رأي هيات منصفه، يک پسر در کيو توسط يهوديان تندرو کشته شده و آن يهوديان با دقت تمام خون پسرک را براي مقاصد رازآلود بيرون کشيدند. اين يک قرباني انسان توسط يهوديان بوده، اما بيليس بي گناه است.»
...
همانطور که ديديم بسياري کشورها و تمدنها در طول تاريخ، قرباني انسان توسط يهوديان را گزارش داده‌اند و بسياري شخصيتهاي برجسته تاريخي به اين موضوع اعتراف کرده‌اند. تقريبا از تمامي تمدنها و کشورها مانند روماني، روسيه، فرانسه، مصر، آمريکا، اردن، سوريه، ايتاليا، اسپانيا، پرتقال، استراليا و ... گزارش مناسک قرباني توسط يهوديان منتشر شده. کدام درست است، اينکه همه اينها توهم توطئه داشته، ديوانه بوده، اين مزخرفات را بخاطر آنتي‌سميتيزم و نفرت از يهوديان بيان کرده و همگي در توطئه عليه يهوديان دست دارند؟ يا اينکه حقيقتي پشت ماجرا و آتشي پشت اين دود عظيم است؟
گويي پاياني براي اين سوراخ خرگوش وحشتناک آليس در سرزمين عجايب نيست. مسئله از اين هم بدتر مي‌شود. گزارشات و شواهد بسيار ديگري نشان مي‌دهند بسياري کودکان عمدا با چنين اهدافي در اين فرقه‌ها درست مي‌شوند. توسط اعضا طي مراسمهاي جنسي آئيني که جزئي کليدي از تمام فرق رازآميز است، نطفه‌هايشان بسته شده، متولد شده، و بدون هيچ ثبت و شناسايي رسمي تا سن مورد نياز بزرگ ميشوند. مدارک و شواهد حقيقت وحشتناک اين کودکان گمنام موجود است. همچنين بسياري کودکان بي‌سرپرست و يتيم که تحت کفالت دولتها و مراکز بهزيستي خصوصي و دولتي هستند نيز براي اين امور مورد استفاده قرار ميگيرند. از کودک آزاري و تجاوزهاي جنسي گرفته تا آخر خط که قرباني ميباشد. چند ساله اخير انفجاري از اخبار اينگونه امور برپا شده که بسياري از آنها بر کليساي کاتوليک متمرکز اند. جالب اينجاست که مسئله، بيشتر از تجاوزهاي جنسي بيان نميشود و علنا در مقابل گزارشات ديگر سکوت ميکنند. از اين جالبتر سکوت همين رسانه‌ها در مقابل گزارشات وحشتناکتر از نقاط ديگر، مثلا کنيسه‌ها است. گزارشاتي که حتي در خود اسرائيل توسط فرزندان خود خاخام‌ها منتشر مي‌شوند. نفوذ و ضربه به کليساي کاتوليک از اهداف بسيار قديمي آقايان بوده که به نظر مي‌رسد امروزه به موفقيت انجام شده. يکي از نمونه‌هاي پر سر و صدايي که با سکوت کامل در رسانه‌هاي رسمي روبرو است پرونده کودکي به نام هالي گريگ در اسکاتلند است. درگيري بسياري از "محترمين" و بالاترين مقامات دولتي و غير دولتي و حتي دست داشتن کساني که مامور مراقبت از کودکان بي‌سرپرست هستند در اين اعمال شنيع آشکار شده است...
کيتي اوبراين که در برنامه‌هاي کنترل ذهن و اطلاعاتي آمريکا بردگي کرده و طبق اظهار خودش، قرباني پروژه MKULTRA بوده، بوش پدر و بسياري ديگر را در کتاب مستندش که در اصل به کنگره آمريکا ارائه شد، فاش کرد. او اينجا آنچه بوش مرتبا با دخترش، کِلي، ميکرد را شرح داده:
"... من در بسياري موارد ديدم که او آشکارا درباره سوء استفاده‌هاي جنسي‌اش از او حرف ميزد. از اين، براي کنترل من استفاده مي‌کردند. عواقب رواني مورد تجاوز قرار گرفتن توسط رئيس‌جمهوري بچه‌باز به اندازه کافي نابود کننده هستند، اما بوش شُک‌هاي رواني بر روي ذهن کِلي [دخترم] را با استفاده از وسايل پيچيده الکترونيکي و دارويي بيشتر مي‌کرد. سوء استفاده‌هايي که از من در کودکي‌ام شد در مقابل آنچه کِلي کشيده کوچک‌اند..."

آنچه بر کتي و دخترش کِلي آمده اگر تنها نتيجه اعمال يک مرد مريض باشد به اندازه کافي وحشتناک هستند، اما اين اعمال روزانه در تمام دنيا بر بسياري کودکان صورت ميگيرند.
شما گفته‌هاي اين زن را مطابقت دهيد با اعترافات مشابه خانم Svali که هيچکس بعد از افشاگري‌هايش در مورد سرنوشت او اطلاع موثقي ندارد و نيز خانم Mary Anne و نمونه‌هاي ديگر که چطور همه اين افراد، پرده از اسرار کودک‌آزاري و قرباني کردن آنها توسط سياستمداران و ايلومناتي‌هاي شيطان‌پرست برداشته‌اند. البته به همه ايشان برچسب "اختلالات رواني" زده و به خيال خام خود، خود را از جنايتهاي کثيفشان مبري کرده‌اند اما حقيقت هيچگاه پشت پرده نمي‌ماند...
... گزارش‌هاي رسمي آمار مفقودين در جهان اول حيرت‌انگيز است. همين گزارشات تخمين مي‌زنند تا سال 2012 تعداد کودکان مفقودي گزارش شده فقط در آمريکا به بيش از يک ميليون نفر در سال خواهد رسيد. اگرچه تعداد زيادي از اين موارد، فرار از خانه يا دزديده شدن توسط ساير اعضاي خانواده ميباشد، اما تعداد بسياري نيز کودکاني هستند که هيچگاه خبر و اثري از آنها يافت نشده و نخواهد شد. آمار رسمي کودکان مفقودي در کانادا و اروپا نيز وحشتناک است.اگر وضع "جهان اول" چنين است، خدا ميداند درکشورهاي "جهان سوم" يا "در حال توسعه" چه خبر است. از همه بدتر وضع مناطق جنگي همانند عراق، افغانستان و خصوصا فلسطين و ديگر کشورهاي بحران‌زده ميباشد، که خدا ميداند چه تعداد کودکان معصوم از آنها دزديده شده و براي انجام مناسک شيطاني به کشورهاي ديگر منتقل شده‌اند. مگر اين عادل حمود نويسنده روزنامه مصري الاهرام نبود که در 28 اکتبر 2000 نوشت: "اجساد کودکان فلسطيني در حالي که از خون خالي شده‌اند مرتبا در اسرائيل يافت مي‌شوند"؟ شما اين را تعميم بدهيد به تمامي کشورهاي جنگ‌زده که پاي سربازان اسرائيلي و آمريکايي و ساير احزاب شيطان به آنها باز شده است.
...

در پايان مطالعه مقاله و کليپ و منابع موجود، ديگر گمان نمي‌کنم به تصوير بالا به ديد کاريکاتور نگاه کنيد. ديگر گمان نمي‌کنم تنها با لبخندي ساده از کنار اين عکس بگذريد.
........................
در اينجا سعي کرديم چکيده‌اي از مطالب مطرح شده در مقاله اصلي را مطرح کنيم اما اينکار بسيار دشوار است. از يک طرف مشروح و اسناد موارد مطرح شده را به دليل طولاني بودن نياورديم و از طرفي بسياري مطالب و حقايق ديگر که ارتباط تنگاتنگي با موضوع قرباني کردن انسان داشتند را بنا به همان دليل قبل مطرح نکرديم. بنابراين همگان را دعوت مي‌کنيم مقاله اصلي و کليپ تصويري اين مطلب را حتما دانلود کرده و با دقت مطالعه و مشاهده نمايند. اسناد و منابع و مراجع تمامي مسائل مطرح شده، در مقاله و کليپ همراه آن موجود مي‌باشد.
دوستان و عزيزان براي يکايک کلمات و جملات اين مقاله زحمت زيادي کشيده شده و تحقيقات زيادي صورت گرفته است. حتما و حتما تاکيد مي‌کنم که لااقل دو بار مقاله را مطالعه کنيد. حجم مطالب و حقايق موجود در مقاله بسيار زياد بوده و مطمئنا نياز به مرور چندباره دارد. اين مقاله به نام نامي اميرالمومنين حضرت علي عليه‌السلام، در 110 صفحه تنظيم شده است.
از آنجايي که معتقديم درک مطالب به صورت تصويري براي مخاطب راحت‌تر بوده و از طرفي بعضي مسائل و حقايق را نمي‌توان توصيف کرد، تلاش کرديم چکيده‌اي از مهمترين مطالب مطرح شده در مقاله را همراه با مطالب تکميلي و کليپ‌هاي تصويري که در مستند به آنها ارجاع داده شده، در قالب مستندي تصويري تهيه و ارائه کنيم. مقاله و مستند مکمل يکديگر بوده و مطالعه و مشاهده هر دوي آنها را توصيه مي کنيم.

دانلود مقاله "قرباني کردن انسان" در آئين‌هاي رازآلود (40 مگابايت)
دانلود مستند تصويري "قرباني کردن انسان" در آئين‌هاي رازآلود - قسمت اول (100 مگابايت)

دانلود مستند تصويري "قرباني کردن انسان" در آئين‌هاي رازآلود - قسمت دوم (100 مگابايت)
دانلود مستند تصويري "قرباني کردن انسان" در آئين‌هاي رازآلود - قسمت سوم (30 مگابايت)

براي عزيزاني که تمايل دارند به منابع اصلي مقاله دسترسي داشته باشند مهمترين آنها را براي دانلود در اختيار دوستان قرار مي دهيم. اين کتابها عبارتند از:
Biggest World Secrets
Jewish Ritual Murder
Matzo of Zion
Ritual Murder Investigation
Thanks for the Memories - The Truth has Set Me Free
The Franklin Cover-Up
دانلود منابع تحقيقي در مورد "قرباني کردن انسان" در آئين‌هاي رازآلود (25 مگابايت)
------------