هیأت داوران در قبال شبی که ماه کامل شد، اگر اجحاف کنند باید به سوالات تاریخی بزرگی پاسخ دهند، چون عدالت در سینما در سی‌وهفتمین دوره‌اش یک مطالبه جدی است.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - ویژه‌نامه جشنواره فجر ۳۷ - / سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر از ۹ بهمن ماه با برگزاری آئین افتتاحیه بصورت رسمی کار خود را آغاز کرد و جشن سال جدید سینمای ایران فرا رسید. همانند سال‌های گذشته، مشرق در ایام برگزاری جشنواره، نقدهای مختلف و متنوعی از منتقدان و صاحب‌نظران این حوزه را بر فیلم‌های در حال اکران منتشر خواهد کرد. همچنین برای هر روز اکران، گزارشی با عنوان روزنامچه فجر به مخاطبان ارائه خواهد شد که گزارشی از فیلم‌های اکران شده (در سانس اصحاب رسانه و منتقدان) خواهد بود. انتشار نقدهای فنی از منتقدانی با دیدگاه‌های متفاوت به مخاطبان کمک خواهد کرد تا داوری جامع‌تری نسبت به تازه‌ترین آثار فیلمسازان ایرانی داشته باشند. لازم به تذکر و تأکید است، انتشار این نقدها لزوماً در تمام جزئیات آن، بازتاب‌دهنده نظر مشرق نیست.

*********

نقد شماره ۱۰: فیلم «شبی که ماه کامل شد» / نرگس آبیار

نویسنده: علیرضا پارسا

هیچ مخاطبی باور نمی‌کند که فیلم «شبی که ماه کامل شد» را نرگس آبیار ساخته باشد. همه علاقه‌مندان سینما پس از تماشای این فیلم در پردیس چارسو شوکه شدند. «شبی که ماه کامل شد» تنها فیلمی بود که در پایان نمایش آن، صدای تشویق حضار و تماشاگران در پردیس چارسو شنیده شد. تقریباً اولین غیر ممکن در جشنواره فیلم فجر، ممکن شد و مخاطبان و علاقه‌مندان سینما دیگر تله فیلم - به نام فیلم سینمایی - روی پرده ندیدند. فیلم آبیار یک فیلم سینمایی واقعی است و فرسنگ‌ها با «اشیا» و شیار ۱۴۳ به رغم احترام برانگیز بودنشان، فاصله دارد.

با شنیدن بحث‌ها و جدل‌ها درباره این فیلم تماشاگر از خودش سوال می‌کند، تماشای فیلمی درباره عروس خانواده ریگی، گردانندگان گروهک تروریستی جندالله، چه جذابیتی می‌تواند داشته باشد؟ سینمای ایران هر گاه سراغ چنین سوژه‌هایی رفته، توفیقی بدست نیاورده، و از سوژه‌های بکر کاریکاتور ساخته است.

در نتیجه انتقال این پیام به مخاطبان، بسیار دشوار است که به آخرین فیلم آبیار به چشم سینما ما هو سینما باید نگاه کرد. چون سوژه فیلم مستقل از نگاه ایدئولوژیک، در سینمای واقعی تغریق شده است. سایرین و رقبای آبیار و مدعیان سینمای ملی، می‌خواهند سینما را در ایدئولوژی تغریق کنند، اما آبیار نگرش و جهان‌بینی فردی خودش را در سینما تغریق کرده است.

اگر نیت خوانی کنیم و قصد شناخت بیشتر خانم کارگردان را داشته باشیم، باید به این مسئله توجه کنیم، که مؤلف «شبی که ماه کامل شد» ذهن قصه‌گویی دارد. این ذهن داستانی در سینما، کاملاً بصری شده است و آبیار در شناخت دقیق از سینما و ادبیات، کاری می‌کند که ادبیات در مقابل سینما، سجده کند. او راه متفاوتی را در پیش گرفته و از برخورد سینما و ادبیات در خودآگاهش، میزانسن‌های فاخری ارائه می‌دهد که در سینمای ایران تکرار ناشدنی است و به همین دلیل، گام به گام فیلم‌هخای متفاوت‌تری می‌سازد.

الناز شاکر دوست نقش فائزه را در این فیلم بازی می‌کند. فائزه به معنی زن رستگار است و شاکردوست رستگارترین بازیگر جشنواره سی و هفتم است. او بازیگری است که بر اساس چهره‌اش وارد سینما شده و در ردیف بازیگران چشم رنگی سینما، جنبه ویتریتی در سینمای ایران داشت. اما در «شبی که ماه کامل شد»، از مفهوم بلوغ بازیگری عبور می‌کند و در صدر سینمای ایران می‌نشیند. تماشاگران تا فیلم را تماشا نکنند، باور نخواهند کرد که او در صدر بازیگران زن جلوس کرده است.

واقعاً بازیگری کلمه شایسته‌ای برای نقش‌آفرینی شاکردوست نیست، او نقش فائزه را در مقابل تماشاگر زندگی می‌کند. حتی نمی‌توان ویژگی‌های تکنیکی او را تشریح کرد. شاکردوست در جهان قصه فیلم از عروس خانواده ریگی بودن خیری ندید، اما وقتی تیتراژ در پایان فیلم ظاهر می‌شود، تبدیل به عروس سینمای ایران می‌شود. عروسی که در جشنواره فیلم فجر هوویی نمی‌توانند برایش پیدا کنند.

راه سخت او از این لحظه آغاز می‌شود. نگرانی بزرگی برای حفظ جایگاهش وجود دارد. آیا او در قله بازیگران سینمای ایران خواهد نشست، یا دوباره با یک انتخاب اشتباه، مثل خفگی، زمینه سقوطش را فراهم کرد.

تسلط بر بازیگری تنها به شاکردوست خلاصه نمی‌شود.

هوتن شکیبا بازیگر نقش عبدالحمید ریگی، خود اوست. کالبد می‌سازد و در کالبدش فرورفته است. شکیبا جزئیات را در ایفای این نقش می‌فهمد، و خیلی خونسردانه این نقش را بازی می‌کند. افسار عبدالحمید از دستانش رها نمی‌شود، با اینکه نیمه تاریکش تنها در پایان فیلم هویدا می‌شود، اما رفتار هیولایی‌اش را مخاطب در سراسر فیلم درک می‌کند. آنقدر ریزه‌کاری در اجرایش وجود دارد که در مقابل مخاطب مثل یک منشور چند ضلعی است. بازیگر طناز لیسانسه‌ها، پتانسیل عجیبی دارد، راکورد لهجه‌اش را به شکل عجیبی حفظ کرده و حتی یک کلمه را با لهجه غلیط ادا نمی‌کند.

بازیگر نقش عبدالمالک ریگی که ناشناخته است، هر گاه در مقابل دوربین ظاهر می‌شود، صحنه را قرق می‌کند. یک بازیگر نه چندان سرشناس، ناگهان معادله بازیگری در ایران را برهم می‌زند. در صحنه‌ای ریگی، مشغول به شست وشوی مغزی همراهانش گرد آتش است، فقط برای اجرای این صحنه، برای این بازیگر ناشناخته، میلیون‌ها سیمرغ هم کم است. شبنم مقدمی که در نفس، نفسگیر بازی می‌کرد، بازهم وجوه دیگری از شایستگی‌هایش را نشان می‌دهد.

آیا هدایت مجموعه بازیگران در فیلم‌های آبیار اتفاقی است؟

آبیار هر فیلمی که می‌سازد، کلکسیون شایسته‌ای از هدایت بازیگران را در هر کدام از آثارش ثبت می‌کند. حالا باید دوباره حساب و کتاب کنیم و بخشی از موفقیت مریلا زارعی در شیار ۱۴۳، گلاره عباسی در اشیا و شیار ۱۴۳، بازیگری سطح بالای مجموعه بازیگران در نفس را به پای نرگس آبیار بنویسم. چون هوتن شکیبا، الناز شاکردوست و بازیگر نقش عبدالمالک (بازیگر تازه‌وارد) ثبت وارسته متمایز با جریان اصلی سینمای ایران، از خود نشان می‌دهند. شاید هم تلفیق انرژی بازیگران و کارگردان در اثر مماس تکنیکال (کارگردان - تهیه کننده) منجر به چنین اتفاقی می‌شود. به هر حال بازیگری در فیلم‌های آبیار به تدریج تبدیل به یک رویداد می‌شود و منتقدان سر سخت در نقد فیلم اخیر آبیار با مشکلات فراوانی روبرو خواهد شد.

در ابتدای این متن به این نکته اشاره شد که باور کردن نرگس آبیار در مقام کارگردانی فیلم، بسیار دشوار است. فیلمسازی که صحنه‌های اکشن، کارنکرده چگونه چنین لحظاتی را خلق می‌کند؟ دوربین وارد هر محیطی می‌شود، تسلط جغرافیایی با جزئیات، نمود تصویری مشهودی دارد، تکنیکی که بزرگان سینما مثل ابراهیم حاتمی‌کیا، احمدرضا درویش، محمد بزرگ‌نیا و. …، سایرین موفق به انجامش نشدند. چون فیلم تغییر جغرافیایی بزرگی دارد، دوربین کاملاً در خدمت این مؤلفه است. به همین دلیل فیلم به یک سفر اکتشافی شباهت دارد. حتی زمانی که تغییرات پرسوناژی و ایدئولوژیک در عبدالحمید ریگی رخ نداده و فائزه پی به حقایق نبرد، دوربین به صورت دائم هراس را القا می‌کند. مثلاً در صحنه انتقال فائزه به پاکستان، حرکت خودروها و نمایش شتاب آن‌ها بدون آنکه هیچ اکسیونی در متن سکانس‌ها وجود داشته باشد، هراس‌آفرین است.

فیلم صحنه اضافی ندارد، نیمه دوم فیلم که فائزه در زندان گروهک تروریستی گرفتار می‌شود، جزئیات، تغییرات، حتی بارداری فائزه و پی بردن به حقایق ترتیب منطقی دارد. دوربین به شکل متنوعی از فرد به جمع و از کوچک به بزرگ، از خانه به صحرا، از محیط بسته به محیط باز تغییر موقعیت می‌دهد. فیلمساز اگر فرشته قربانی فیلم (فائزه) و زجر او را در زندان هیولا، صرفاً در متن اثرش قرار می‌داد، ریتم فیلم کاملاً از دست می‌رفت.

اما فیلمساز جزئیاتی از رفتارشناسی شخصیت‌هایش را متناسب با بردار دراماتیک می‌آورد که تماشاگر تشنه دانستن و بیشتر دیدن می‌شود. با اینکه با یک جستجوی اینترنتی می‌توان، آگاه به عاقبت فائزه بود، اما کنجکاوی در شناخت این شخصیت، تماشاگر را تا پایان با فیلم همراه می‌کند و برای لحظه تراژیک فیلم و نحوه وقوعش انتظار می‌کشیم.

با اینکه برخی می‌دانند چه زمانی این رویداد شوم رخ خواهد داد، اما عطش برای دریافت کوچک‌ترین جزئیات دارند و بعد از تمام این فیلم این سوال مطرح است چرا و چگونه؟ تدوین و موسیقی فیلم از استثناهای سینمای ایران هستند، فیلمبرداری دست نیافتنی است و هیأت داوران در قبال شبی که ماه کامل خواهد شد، اگر اجحاف کنند باید به سوالات تاریخی بزرگی پاسخ دهند، چون عدالت در سینما در سی و هفتمین دوره‌اش مطالبه بسیار بزرگی است.

درباره جشنواره فجر امسال بیشتر بخوانید:

مردی بدون سایه؛ فیلمی بدون مایه

بنفشه‌های آفریقاییِ بی‌رگ! +تصاویر

فیلم جیرانی گردنتان را خواهد شکست! +تصاویر

آغازی خوب برای فیلمی نه چندان خوب +عکس

قد و قواره سینماییِ آقای ۱۹۵ سانتی! +عکس

یک غلامرضا تختی باورکردنی! +تصاویر

محمد صادق کوشکی: «دیدن این فیلم جرم است» ساختار سپاه را فاسد و ترسو معرفی می‌کند

هم «دیدن این فیلم جرم است» هم فکر کردن به آن! +عکس

تخیلات سینمایی یک جوان ۳۹ ساله؛ دقیقه‌ای چند؟ + عکس

افول مستدام میرکریمی و صعود هنرمند +عکس

برچسب‌ها