سرویس فرهنگ و هنر مشرق - ویژهنامه جشنواره فجر ۳۷ - / سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر از ۹ بهمن ماه با برگزاری آئین افتتاحیه بصورت رسمی کار خود را آغاز کرد و جشن سال جدید سینمای ایران فرا رسید. همانند سالهای گذشته، مشرق در ایام برگزاری جشنواره، نقدهای مختلف و متنوعی از منتقدان و صاحبنظران این حوزه را بر فیلمهای در حال اکران منتشر خواهد. همچنین برای هر روز اکران، گزارشی با عنوان روزنامچه فجر به مخاطبان ارائه خواهد شد که گزارشی از فیلمهای اکران شده (در سانس اصحاب رسانه و منتقدان) خواهد بود.
*********
روزنامچه فجر - شماره پنج
نویسنده: امیر اهوارکی
فیلم نرگس آبیار ستارۀ درخشان فیلمهای امروز بود و حتی فیلم پرویز شهبازی را بیرونق کرد. در مورد بازیگران نکتۀ جالب توجه این بود که فرید سجادی حسینی و امین میری در هر دو فیلم خون خدا و شبی که ماه کامل شد حضور داشتند و هر دو نیز در کنفرانس مطبوعاتی این دو فیلم حاضر شدند.
فیلمهای روز پنجم در سالن رسانهها (سینما ملت) به این ترتیب هستند:
دلبند / یاسر طالبی (مستند)
خون خدا / مرتضیعلی عباسمیرزایی
طلا / پرویز شهبازی
شبی که ماه کامل شد / نرگس آبیار
سینما نشناسی
خون خدا / مرتضیعلی عباسمیرزایی / * (ضعیف)
خلاصه داستان: یک فقیر در ایام محرم در میان غذاهای نذری، یک چک با رقم بالا پیدا می کند.
این فیلم، یک نوع کلیپ است، آمیختهای از موسیقی و تصویر با دیالوگهای اندک. فیلم ۷۵ دقیقهای حاضر بیجهت کش آمده و تماشای آن همراه با صعوبت است. همانطور که فیلم اول کارگردان، انزوا (۱۳۹۵) اینطور بود. تنها نقطۀ قوت فیلم، ذکر حضرت سید الشهدا در حاشیۀ فیلم است که تماشاگر علاقمند را به دنبال کردن آن تشویق میکند.
فیلم انزوا نشان داد که تلقی عباسمیرزایی از سینما صحیح نیست. او عاشق مسعود کیمیایی است و نوعی از کپی دست دوم از فیلمهای او ارائه میدهد. هر چند که در فیلم اخیر از آن منظر فاصله گرفته ولی باز هم تلقی صحیحی از سینما ندارد؛ سرگردان و بینور.
استعارۀ طلا
طلا / پرویز شهبازی / ** (متوسط)
خلاصه داستان: حکایت بیکاری چهار جوان که بالاخره تصمیم میگیرند یک رستوران دایر کنند.
پرویز شهبازی تحصیل کردۀ دانشکده صداوسیما است. در طول بیست سال اخیر، کمکم وجه فیلمنامهنویسیاش بیشتر از کارگردانیاش رشد کرده و مخصوصاً که چند فیلمنامه نیز برای دیگران نوشته است. نمونههای اخیرش اینها هستند: به آهستگی / مازیار میری (۱۳۸۳)، هر چی خدا بخواد / نوید میهندوست (۱۳۸۹) خانۀ دختر / شهرام شاهحسینی (۱۳۹۳) و سال دوم دانشکدۀ من / رسول صدر عاملی. فیلم اخیر در جشنوارۀ فجر امسال حضور دارد.
طلا، درام خود را بدون موسیقی پیش میبرد. موضوع محوری فیلم، معضل بیکاری، احداث کار جدید، تهیۀ سرمایه اولیه و تبعات ناشی از آن است. و ما میبینیم که همۀ پولها به نوعی آلوده هستند. تنها فرد سالم در فیلم، منصور (هومن سیدی) است که با مادر بزرگ مذهبیاش زندگی میکند، زنی که مدام در حال دعا و نماز است، محصولات خانگی تولید میکند و به اصطلاح حلالخور است. اما به طور کاملاً اتفاقی (!)، بدبختترین فرد فیلم از قضا همین منصور است که داعیۀ اخلاق هم دارد و از بد بودن دزدی حرف میزند. و این هم از شیطنت پرویز شهبازی است که در همۀ فیلمهایش سنگی هم به جانب دین و مذهب رها میکند.
فصل سرقت در فیلم، وامدار آخرین ساختۀ سیدنی لومت است (پیش از آنکه شیطان بفهمد تو مردهای ۲۰۰۷). در آنجا دو برادر (فیلیپ سیمور هافمن و اتان هاوک) برای سرقت از جواهر فروشی پدرشان نقشه میکشند. و در هر دو فیلم، به قتل عزیزشان میانجامد.
نام طلا، یک انتخاب زیبا برای این فیلم است. این نام در ظاهر به موضوع فیلم که پول و ثروت و طلا است اشاره میکند اما از دقیقۀ ۲۹ میفهمیم که منصور، برادرزادهای معلول به نام طلا دارد که برای سلامت و بهبودی او تلاش میکند؛ چیزی که فیلم با آن تمام میشود. فیلم در ۹۰ دقیقه تمام میشود و ضربآهنگ مناسبی دارد.
اگر بتوان از کنار انتقادات کارگردان در خصوص پولهای نامشروع گذشت اما روابط غیر مشروع فیلم را نمیتوان توجیه کرد. چنانکه جناب شهبازی در فیلمهای قبلیاش نشان داده که مشکلی با این قضیه ندارد بلکه حتی عمد دارد که حتماً به آن بپردازد. چطور ممکن است که هر دو زوج فیلم اساساً روابط غیر متعارف داشته باشند و حتی آن کسی که مسلمانتر است بچهای نامشروع تولید کند؟! آیا کسی از ما هست که در ایران یک فرزند حرام دیده باشد؟ بنده در این عمر ۴۷ سالهام حتی یک مورد هم ندیدهام.
مقایسه کنید که طبق آمار سایت eurostat ، متجاوز از پنجاه درصد موالید اروپا، حاصل ازدواج نیستند: ایسلند ۷۰%، فرانسه ۶۰%، بلغارستان ۵۹% و سوئد ۵۵%. یعنی به طور متوسط، نیمی از کودکان اروپایی که در دهۀ اخیر به دنیا آمدهاند، نامشروع هستند. در حالیکه این نرخ، در دهۀ ۱۹۶۰ میلادی حدود پنج درصد بود. آمار موالید نامشروع طبق همین جدول، در سال ۲۰۱۶ در کشوری مانند ترکیه که اکثریت آن مسلمانند، قریب ۳% است. و در ایران، صفر.
عبدالمالک
شبی که ماه کامل شد / نرگس آبیار / **** (عالی)
خلاصه داستان: ماجرای وصلت ناآگاهانۀ فائزه منصوری (الناز شاکردوست) با عبدالحمید ریگی (هوتن شکیبا)
خانم آبیار با هر فیلم خود، قدمی بزرگ نسبت به فیلمهای قبلیاش برمیدارد. و حالا او در چهارمین ساختهاش یک گام بزرگتر برداشته و جای پای خود را محکم کرده است. موفقیت او در درک صحیح سینما، به دلیل پیشینۀ ادبی او و داستانهایی است که منتشر کرده و در درک خوب از درام و روایت.
پرداختن به موضوع عجیبی همچون عبدالمالک ریگی جرأت میخواهد؛ موضوعی که از فرهنگ تهرانی ما بسیار دور است. اما خانم آبیار از زاویهای بدیع و منحصر به فرد، یعنی از منظر فائزه منصوری (الناز شاکردوست) که عروس این خانواده میشود به ماجرا ورود کرده و موفق شده تا روایتی ناشنوده از گروهک جندالله به دست دهد.
فیلم با یک عاشقانه شروع شده، برایش زمان کافی صرف میکند تا بعداً علت دوام آوردن فائزه در این خانواده را موجه کند. بر خلاف فیلمهای رایج، نه تنها شعار نمیدهد بلکه حتی میتواند متهم شود که عقاید جند الله را تبلیغ میکند. مخصوصاً که دیالوگهای عبدالمالک، زیبا و تأثیرگذار هستند. خانم آبیار، فیلمش را برای مخاطب ایرانی ساخته و نخواسته لحظاتش را به معرفی حقانیت شیعه بگذراند. شاید برای این کار باید شخصیتهای دیگری را به قصه وارد میکرد که نتیجتاً فیلم را از غایت خود دور میساخت. او بطلان عقاید جندالله را با نفاق عبدالحمید (هوتن شکیبا) و برادرش عبدالمالک (آرمین رحیمیان) نشان میدهد و بقیه را به شعور مخاطب واگذار میکند.
بازیها درخشان هستند. مخصوصاً هوتن شکیبا با احوالات و احساسات متفاوتی که در فیلم دارد و آن را به زیبایی تصویر است. همچنین فرشته صدر عرفایی با لهجه و گریم عجیبش در نقش غمناز که فقط به مدد تیتراژ شناخته میشود، همانطور که در مورد پانتهآ پناهیها در فیلم نفس (۱۳۹۴) رخ داد. امید میرود که هوتن شکیبا نامزد یا برندۀ سیمرغ نقش اول مرد شود و خانم صدر عرفایی نیز جایزۀ نقش دوم زن را بگیرد.
بازی آرمین رحیمیان در نقش عبدالمالک نیز عالی است. او با این فیلم به سینما معرفی شد. فیلمساز سعی نکرده چهرهای زشت برای مالک انتخاب کند. بلکه برعکس، بازیگر این نقش را زیباتر از چهرۀ واقعیِ نقش برگزیده. شاید به این خاطر که بتواند مقداری از موفقیت مالک را مستدل کند. چنانکه معاویه نیز خوشچهره بود و به همین جهت مردم را راحتتر میفریفت.
درباره این فیلم بیشتر بخوانید:
موسیقیهای محلی که ساختۀ مسعود سخاوتدوست هستند شنیدنی و در لحظاتی، مسحور کنندهاند. فیلمبرداری سامان لطفیان که قبلاً مستندهایی مانند آتلان را از او دیدهایم، چشمگیر است. لهجهها به مدد امین میری که نقش دایی نورالدین را نیز بازی کرده به درستی از کار درآمدهاند. و در نهایت اینکه زمان ۱۳۵ دقیقهای فیلم نهتنها خسته کننده نیست بلکه مخاطب را سر شوق میآورد تا عملیات دستگیری مالک را نیز تماشا کند. چیزی که فیلم به آن نپرداخته و شاید بهتر باشد که توسط یک کارگردان مرد ساخته شود.
نکتۀ آخر اینکه بعد از تماشای فیلمهایی مانند شیار ۱۴۳، شبی که ماه کامل شد و همچنین فیلمهای مهدویان و حاتمیکیا که حوادث دوران ما را تصویر میکنند، حقارت سینمای روشنفکری بیش از پیش رخ مینماید. سید مرتضی آوینی بارها اعتراض میکرد که چرا سینماگران ما به حوادث پیرامون خود بیتوجهند. انگار که اینها در برج عاج زندگی میکنند و حتی عمد دارند که از حوادث روز و مسائل مبتلابه مردم چیزی نگویند. حالا با ساخت این فیلمها و همچنین فیلم ۲۳ نفر / مهدی جعفری، روسیاهی بیش از همیشه به جماعت روشنفکر (غربزده) میماند.
******