سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*************
چهل سال انقلاب؛ چندگزارش مستند
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
نسخه انقلاب در کفایت و بنبستشکنی، معجزه میکند. پیروزی انقلاب، معجزه نمایان است، همچنان که بقا و گسترش نفوذ آن به رغم نقشههای دشمن، هر کدام معجزهای قابل مشاهده است. اگر در موضوع اقتصاد و عدالت اجتماعی هنوز لنگ میزنیم، علت در عمل نکردن به این نسخه است. درباره هویت و کارکرد انقلاب، چند گزارش مستند از میان هزاران روایت مشابه، سزاوار بازخوانی است.
۱- ایران یا آمریکا؛ کدام طرف به قول مایک پمپئو «چهل سال است شکست میخورد»؟ طبق گزارشهای متعدد محافل غربی، ایران به هشتمین قدرت نظامی، سیزدهمین قدرت سیاسی و هجدهمین قدرت اقتصادی دنیا تبدیل شده است. روزنامه واشنگتن تایمز آبان ۹۴ نوشت «نفوذ آمریکا در خاورمیانه به خاطر طراحی و نفوذ ایران رو به نابودی است».
شاول شای معاون پیشین شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی دی ماه ۹۶ در اسرائیل هیوم نوشت «سال ۲۰۱۶ به واسطه پیروزیهای چشمگیر ایران و متحدانش در عراق و سوریه و یمن و لبنان، یکی از پرموفقیتترین سالها در تاریخ حکومت اسلامی بود». مدتی بعد، امریکن اینترست گزارش داد «ایران در سال ۲۰۱۶ میلادی، به عنوان هفتمین قدرت برتر دنیا در زمره ۸ قدرت بزرگ قرار گرفت».
۲- دقیقاً در همین دوره پرتلاطم بود که «هرتسل هالوی» فرمانده رکن اطلاعات در ستاد کل ارتش اسرائیل به مدیران مجموعه خود گفت «از ابتدای انقلاب ۱۹۷۹، ما ۳ برابر رشد علمی داشتهایم اما رشد علمی و فنی ایران ۲۰ برابر شده. آنها به برتری فنی نزدیک میشوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ همین امروز جریان دارد. برداشتن فاصله ۳۰ سال پیش ایران با ما، برای ما بسیار پرهزینه خواهد بود. جنگ امروز، جنگ ذهنهاست و تبلیغات طرف مقابل میتواند روحیه اسرائیلیها را درهم بشکند». در نظرسنجی از ۲۱ هزار نفر از سیاستمداران، مدیران و نخبگان آمریکایی که هرسال توسط US News انجام میشود، ایران سال گذشته در رتبه ۱۳ قدرتمندترین کشورها قرار گرفت.
۳- همین پمپئوی لافزن، سال گذشته هنگام ریاست سازمان سیا به MSNBC گفت «نفوذ ایران در منطقه در مقایسه با ۷ سال گذشته بسیار بیشتر شده و امروز، نفوذی بسیار فراتر از هفت سال گذشته دارد». چند هفته قبل بود که روزنامه گاردین نوشت «سال ۲۰۱۸، سال پیروزی ایران و شکست عربستان است. عربستان در لبنان، سوریه و یمن با شکست تمام روبرو بود و در مقابل، ایران توانست پیروزیهای متعدد کسب کند». روزنامه تاگساشپیگل نیز اخیراً نوشت «ایران پس از ۴۰ سال به یک قدرت بزرگ تبدیل شده است».
۴- این اقتدار از کدام سرچشمه میجوشد؟ ریچارد نیکسون رئیسجمهور اسبق آمریکا در کتاب «۱۹۹۹، پیروزی بدون جنگ» تاکید میکند؛ «انقلاب ایران در ظاهر جنبه ضد استبدادی داشت، اما در واقع انقلابی علیه تجدد [غربزده] و ارزشهای غربی بود. همان قدر که از سرمایهداری تنفر داشت، از کمونیسم متنفّر بود. آنها را دو روی سکه مادیگرایی میدید. جوانان از انقلاب حمایت کردند، نه برای اینکه خواهان آزادی، شغل، مسکن و لباس بهتر بودند؛ چیزی را میخواستند تا بیش از مادیگرایی معتقد باشند. مردم ایران همان چیزی را به دست آوردند که انقلاب قول داده بود.جای انکار نیست که انقلاب اسلامی یک انقلاب واقعی اندیشهها را ارائه داد و مردم با عشق و ایمان پذیرفتند».
۵- ریچارد کاتم از ماموران سابق سیا و استاد دانشگاه پیتسبورگ است. جان والر رئیس شبکه سیا در ایران میگوید «کاتم از افسران ویژه من بود.» کاتم در کتاب «ایالات متحده، ایران و جنگ سرد»، ضمن رد از سر هیجان بودن انقلاب اسلامی مینویسد: «نهضت [امام] خمینی بهطور ناگهانی و سحرآمیز در ظرف چند ماه به وجود نیامد و سر بلند نکرد؛ ریشههایش عمیقاً در گذشته ایران قرار دارد و به گذشتهای دور باز میگردد. واضحتر بگوییم: این جنبش، تداوم نهضتی برای دگرگونی بنیادین بود که بیشتر از یک قرن قبل نضج گرفته بود».
۶- مکتب امام خمینی (ره)، سنجه اصلی انقلاب است. کریم سنجابی رهبر جبهه ملی، در دولت مصدق وزیر فرهنگ بود و در دولت موقت انقلاب، وزیر خارجه بازرگان شد. سایت ضدانقلابی گویانیوز ۱۸ بهمن ۱۳۹۰ درباره علت انفعال احزاب غیر اسلامی در مقابل امام، خاطره جالبی نقل میکند: «پس از پیروزی انقلاب، گروهی از سیاسیون به کریم سنجابی گلهمند بودند که چرا با به راه انداختن تظاهرات حزبی، از خمینی حمایت کرده بودند؟ سنجابی با پوزخند جواب میدهد که ما نه تنها هرگز قادر به کشاندن مردم به خیابانها آن هم کمتر از ۵۰ نفر نبودیم و همیشه در حسرت راهپیمایی میلیونی بودیم که خارج از بضاعت ما بود، بلکه این نفوذ شخصیت و کاریزمای آیتالله خمینی بود که ما را هم به دنبال خود میکشاند. این، واقعیتی تلخ است».
فرخ نگهدار رئیس گروهک فدائیان خلق (همکار فعلی شبکه بیبیسی) نیز ۱۴ بهمن ۱۳۹۰ در گفتوگو با سایت میهن اذعان کرد «من از وقایع ۱۵ خرداد ۴۲ فهمیدم آیتالله خمینی نفوذ فوقالعاده دارد و تکیه او بر تودههای تهیدست است؛ در مقابل شاه که تکیهگاه مردمی نداشت و قدرت او ناشی از حمایت خارجی بود… من کاملاً عنوان «امام» را انتظار داشتم. او سد شکستناپذیر شاه را شکست. این ایجاب میکرد نامی مانند رهبر و امام برای او انتخاب شود. ارزیابی مسعود رجوی نادرست بود. ما نفهمیدیم که نباید در مقابل استقرار نظام ایستاد».
۷- شخصیتی چنان بزرگ که دشمنانش در برابر عظمت او احساس کوچکی میکنند، در آخرین ماههای عمر دنیوی خویش (۲ فروردین ۱۳۶۸) پیامی راهگشا صادر کرد؛ پیامی که باید مدیران مدعی ارادت اما تحریفگر مرام امام را واداشت بارها بخوانند. این پیام، نسخه پیروزی تضمینشده میباشد و جالب اینکه خطاب به مهاجرین جنگ تحمیلی است: «… همه میدانند که تحمل هشت سال فشار و سختی فقط برای اسلام عزیز بوده، لذا مسئولین باید در دفاع از اسلام محکمتر از همیشه با تمام توان در مقابل جهانخواران بایستند... آنها اگر بتوانند با نیروی نظامی، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانه کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملی خویش و اگر هیچکدام نشد، ایادی خودفروخته خود از منافقین و لیبرالها و بیدینها را که کشتن روحانیون و افراد بیگناه برایشان چون آب خوردن است، در مراکز ادارات نفوذ میدهند که شاید به مقاصد شوم خود برسند. و نفوذیها بارها اعلام کردهاند که حرف خود را از دهان سادهاندیشان موجّه میزنند.
من بارها اعلام کردهام که با هیچکس در هر مرتبهای که باشد عقد اخوت نبستهام. چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزبالله، اصل خدشهناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است. ما باید مدافع افرادی باشیم که منافقین سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار گوش تا گوش بریدند.
ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که پروندههای همکاری آنان با آمریکا از لانه جاسوسی بیرون آمد… مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین را از وظیفهای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت تمامی سعی و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند...
امروز با جمود و سکون و سکوت باید مبارزه کرد و شور و حال حرکت انقلاب را پابرجا داشت. همه مسئولان نظام و مردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامیتان - به خیال خام خودشان - بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست.
نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظهای آرامتان نمیگذارند. البته ما از زحمات وزارت امور خارجه قدردانی میکنیم و آنها باید با جدیت به کار خود ادامه دهند که ان شاء الله در انجام وظیفه بزرگ الهی و سیاسی خود موفق خواهند بود». (صحیفه امام، ج ۲۱، صفحات ۳۲۶ تا ۳۲۹)
۸- نمیشود سالی سه چهار بار حرم امام رفت اما خلاف نسخه امام و رهبری عمل کرد. آنها که از نام انقلاب و امام برای معتبر کردن خود بهره میجویند اما با عمل خود میگویند نباید به نسخه امام و انقلاب عمل کرد چون خسارتآمیز است، مصداق این حکم الهی هستند که؛ «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ الله عَلی حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَهًْ انْقَلَبَ عَلی وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهًْ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ. و از مردم کسی است که خدا را به زبان عبادت میکند؛ پس اگر خیری به او رسید، بدان دلگرم شود و چون آزمونی (ضرری) به او رسید، برگردد. او در دنیا و آخرت زیان کرده؛ این همان خُسران آشکار است».
۹- حل مشکلات اقتصادی و عبور از تحریمها شدنی است مشروط بر اینکه مسئولان به نسخه انقلاب برگردند. برخی طیفها، کرامت متبلور در انقلاب را به اقتصاد محض فروکاستند. به نام معیشت، باورهای انقلابی را زدند، اما هم به آخرت برخی از مردم خسارت زدند و هم معیشت عمومی را در تنگنا گذاشتند؛ امتیازاتی که به دشمن دادند، بماند. آخرش هم ناجوانمردانه، قصور و تقصیر و جفای خود را پای انقلاب و نظام نوشتند و گفتند باید نظام را تعدیل و غربپذیر کنیم تا هزینه ندهیم! خلاف انقلاب، اشرافیت و امتیازطلبی پیشه کردند، بیماری خود را به جامعه سرایت دادند، از رانتخواران حمایت کردند، و نسخه انفعال در برابر دشمن پیچیدند، حالا نیز به سراب اروپا و FATF و INSTEX امیدوار میکنند و مجال توهین و تحقیر دشمن حقیر نسبت به ملت بزرگ ما را فراهم میکنند.
۱۰- دوگانه «موشک و پوشک» یا «موشک و خودرو» که محافل طعنهزن روی آن انگشت میگذارند، اتفاق دوگانه درسآموزی است. هر وقت همت و روحیه انقلابی وارد حوزه مدیریت اقتصادی شد و رانتطلبی و زراندوزی رخت بربست، بساط ناکارآمدی و ناراضیتراشی نیز جمع میشود. هر مدیریتی که مانند حوزه موشکی شهید داد یا زیست انقلابی را تمرین کرد، میتواند طعم پیشرفت و خودکفایی را بچشاند. هر وقت مدیران اقتصادی ما، شهیدانه زیستن را برنامه خود کردند، پیشرفت حاصل خواهد شد. اگر وزارت خارجه و اقتصاد و ارشاد و ارتباطات و صمت و نفت ما، روحیه امثال شهید مزرجی را به جان خریدند، حتماً خط دشمن میشکند.
۱۱- آقای رحیمپور ازغدی از شب عملیات والفجر ۸ نقل میکند که شهید مزرجی به شهید شوشتری گفت «امشب اگر عراقیها ما را نزنند، کوسهها میزنند. اگر هیچکدام نزنند، لای سیم خاردار و تلههای انفجاری گیر میکنیم. با محاسبات مادی، امشب نمیتوانیم از آب رد بشویم. من امشب وارد آب میشوم تا به امام در جماران خبر بدهند که آقا! بچهها به عشق تو زدند به خط. دیگر مهم نیست آن طرف خط برسیم یا نرسیم. وظیفه ما وارد آب شدن است، بیرون آمدن دیگر در اختیار و وظیفه ما نیست؛ آناش با خداست.
خدای آن طرف اروند، خدای این طرف اروند است. اگر کسی این طرف قلبش آرام است، آن طرف میترسد، توحیدش مشکل دارد». این روحیه ما را پیروز کرد و کمر صدام و آمریکا و اسرائیل را شکست؛ نه گردن کج کردن سمت دشمن. با حقوق نجومی و لکسوسسواری و ویلانشینی فقط میشود سربار بود، نه نوکر مردم و سرباز انقلاب. برخی مدیران اگر روحیه انقلابی داشتند، امضای وزیر خارجه شیطان بزرگ را تضمین نمیدانستند تا بعداً مجبور شوند بگویند «هر توافقی با آمریکا حتی ارزش جوهر خودکار را هم ندارد» اما همزمان، به شیاطین اروپایی اعتماد کنند!
به کجا چنین شتابان؟
در یادداشت روزنامه ایران آمده است:
ظاهراً گاوآهن برخی گروهها به زمین سفت خورده است و عدهای از آنان چنان نگران شدهاند که تصمیم دارند هرچه زودتر حساب خود را از آنچه که پیش از این کاشتهاند، جدا کنند. عدهای دیگر خیلی سادهانگارانه بوی کباب به مشامشان خورده است، در حالی که بوی چیز دیگری است. ولی هر دو گروه در این راه دچار تناقضات جدی هستند.
کسی که برای یک دهه مدیریت رسانهای را داشته و مسئولیت یکی از بدترین دورانهای رسانهای کشور را عهدهدار بوده و به یک باره فیلش یاد ۱۴۰۰ کرده و حاضر شده که برای قدردانی از هنرمند مورد علاقهشان یعنی امیرحسین تتلو! و دادن تصویرش به او، بالای سکو برود!! و چنان شیفته آزادی و تسامح و مدارا میشود که گویی روح ژان ژاک روسو در کالبد او حلول کرده است! ولی به یک باره چنان به اصل خویش باز میگردد که سخنان رئیس جمهوری درباره فضای مجازی را تاب نمیآورد و از خود بیخود! و عنان اختیار کلام را از دست میدهد به طوری که دوستانش نیز او را محکوم و شماتت میکنند.
کسان دیگری که برای مخالفت با دولت به هر رطب و یابسی متوسل میشوند و گزارشهای دروغ علیه مسئولین را در مجمع تشخیص میخوانند و هنگامی که دروغ بودن آن گزارش در همان جا ثابت میشود، حتی عذرخواهی کوچکی هم نمیکنند. کسانی که سازماندهی میکنند و «فشار پیامکی» را جایگزین «پیام منطقی» مینمایند و برخی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت را تهدید میکنند و هیچگاه نیز خودشان را آشکار نمیکنند.
کسانی که تریبونهای دینی را تبدیل به ابزار مبارزه علیه دولت و سایر مسئولین کردهاند. مسئولینی که تنها گناهشان این است که مثل آنان نمیاندیشند. کسانی که تهدید میکنند و مراسم ۲۲ بهمن را که باید مظهر وحدت و همدلی باشد، میخواهند به برنامهای جناحی و تفرقهافکن تبدیل نمایند.
هیچ دولت و حکومتی به دلیل وجود برخی مخالفتها و حتی اعتراضات محدود بهحق یا ناحق دچار مشکل اساسی نخواهد شد. بنابراین از این نظر مسألهای نیست. آنچه که مورد نظر است، دو نکته دیگر است.
اولین نکته، طرح این پرسش است که اگر کسانی در دولت پیش چنین رفتاری را در نقد آن دولت میداشتند با چه عواقبی مواجه میشدند؟ آیا کسی جرأت میکرد چنین رفتارهایی را بدون پرداخت هزینه و عواقب سنگین انجام دهد؟ در واقع این مصونیتی که برای مخالفان دولت و سایرین پیش آمده است، بدتر از هر اقدام مخالفتآمیز دیگر است.
نکته دوم این است که از این افراد که بیمحابا و حتی با خشونت تمام در حال حمله و تخریب هستند، باید پرسید که «به کجا چنین شتابان؟» حتماً خواهند گفت: «به هر آن کجا که باشد، بجز این سرا سرایم» چون این نحوه مواجهه با دولت جز این پاسخ دیگری را برنمیتابد. اینها اگرچه در حرف خود را انقلابی و حتی پاسدار ارزشهای انقلابی معرفی میکنند ولی کمتر کسی از آنان درکی از انقلاب و ارزشهای آن دارد که اگر داشتند، چنین برخوردهایی را پیشه نمیکردند.
علیرغم همه اینها یکی از آخرین رفتارهای ضدیت با دیگران، اتفاقی است که در نماز جمعه کرج رخ داد و نتیجه آن شد که آقای لاریجانی ریاست محترم مجلس از حضور در آنجا برای ایراد سخنرانی در روز ۲۲ بهمن سال جاری استنکاف کرد و برای حفظ وحدت عطای این حضور را به لقایش ببخشد.
مسأله این است که چگونه کسانی به خود جرأت میدهند که به نام اسلام و جمهوری اسلامی و انقلاب، تا این حد علیه مسئولین کشور تبلیغات کنند؟ واقعیت این است که وضعیت امروز ما، مشابه آن داستانی است که دو زن بر سر کودکی نزاع کردند و هرکدام گفتند کودک از آن اوست، هنگامی که حکم شد کودک دو نیم شود، مادر واقعی از قید دو نیم شدن گذشت و کودک را بخشید. ولی کیست که نداند چنان زنی که مدعی مادری کودک شده بود و به دو نیم شدن کودک رضایت داده بود، مادر واقعی نیست، سهل است که صلاحیت هیچ چیز دیگری را هم ندارد.
اگر کمی ارتفاع بگیریم و واقعیت جاری در جامعه ایران را از بالا ببینیم، تعجب خواهیم کرد که در این جامعه و در حالی که تحت تحریم است و دشمنان مترصد یک خطای آن هستند، تا ضربه خود را بزنند چگونه عدهای به خود حق میدهند که برای رسیدن به قدرت، دست به تخریب هر چیزی بزنند؟
تل آویو و نشانه های جنگی جدید؟
امیر مسروری در خراسان نوشت:
همان طور که سید حسن نصر ا…، دبیر کل حزب ا... لبنان اشاره کرد، تل آویو بر خلاف ادعای رسانه ای در قبال پایان دادن به عملیات سپر شمال بیان کرده، هنوز دست به اقداماتی می زند که به تعبیر دبیر کل حزب ا...، فاقد اثر بخشی امنیتی برای اشغالگران است.
اگر به محیط پیرامونی رژیم صهیونیستی نگاهی داشته باشیم خواهیم فهمید از شمال، صهیونیست ها با نیرویی مواجه هستند که به تعبیر دبیر کل آن، دارای موشک های نقطه زن، دقیق و با برد بلند است که می تواند تمام دستاوردهای رژیم صهیونیستی را در منطقه هدف قرار دهد.
در جنوب وضع برای صهیونیست ها بدتر از آن چیزی است که نخست وزیر و وزیر دفاع آن پیش بینی می کردند، جنوب آبستن اتفاقات جدید است و گروه های مقاومت در نوار غزه نشان دادند بدون توجه به محاصره کامل قادرند ظرف دو روز ۵۰۰ راکت، موشک و خمپاره را به سمت سرزمین های اشغالی شلیک کنند.
در شرق هم مقاومت اسلامی به القنیطره رسید و در یک عملیات تاکتیکی نشان داد می تواند دست روی اهداف ویژه و مهمی در سرزمین های اشغالی بگذارد. در واقع رژیم صهیونیستی از هر سه طرف تحت فشار است و نمی داند باید چه تدبیری بیندیشد که از این فشار خارج شود.در تحلیل های راهبردی سیاستی وجود دارد که تل آویو بر پایه آن تا به امروز عمل کرده است.
«مقابله با تهدید»، سیاست رسمی رژیم صهیونیستی است و تل آویو بر پایه این راهبرد امنیتی – نظامی، هر جا که احساس کند نیاز به عملیات نظامی است، دست به اقدام نظامی می زند. اکنون صهیونیست ها همچون بادکنکی هستند که ظرفیت بیش از حدی را در خود نگه داشته اند و هر لحظه امکان انفجار وجود دارد. محاصره رژیم صهیونیستی در منطقه توسط مقاومت، به انباشت این نیرو کمک کرده و امکان عمل و طرح ریزی را از صهیونیست ها گرفته است.
به عملیات های محدود در سوریه اگر توجه کنیم، درخواهیم یافت که تل آویو بدون سناریوی مشخص و صرفاً بر پایه تحلیل واکنش احتمالی، عملیات نظامی محدود هوایی دارد. پیش از این صهیونیست ها در چند مرحله پایگاه های نظامی مقاومت از جمله حزب ا…، مستشاران نظامی ایران و نیروهای مقاومت حاضر در سوریه را زدند که با واکنش مواجه شد. اکنون عملیات های میدانی رژیم صهیونیستی صرفاً کسب برآورد از میدان سوریه برای اقدام بزرگ تر است.
تل آویو ترس آن دارد که در صورت حمله به سوریه یا تهاجم محدود به منطقه ای در نوار مرزی شرق سوریه و غرب عراق، رسماً وارد جنگ فراگیر و از سه محور درگیر یک جنگ ناخواسته شود، بر همین اساس طرح عملیات شناسایی برای واکنش احتمالی را در دستور کار قرار داده است. اما سوال این جاست که هدف رژیم صهیونیستی از این عملیات چیست؟
الف) هدف اول رژیم صهیونیستی در سوریه، باز کردن یک جبهه از سه جبهه محدود ساز و عقب راندن نیروهای مقاومت از نوار مرزی خود است. گزارش های میدانی نشان می دهد صهیونیست ها از نیروهای حافظ صلح سازمان ملل خواسته اند به القنیطره و جولان برگردند و در این منطقه برای جلوگیری از افزایش تنش، حفاظت کنند.
پیش از این تل آویو در تصمیمی یک طرفه تمام نیروهای صلح بان را تخلیه و ارتش خود را در جولان مستقر کرد. در شمال سیم کشی را تقویت کردند و روی دیوارهای بتنی، فنس های بزرگ گذاشتند.
ب) دور ساختن تهدید از تل آویو، هدف دیگر رژیم صهیونیستی در مواجهه با محور مقاومت است. صهیونیست ها برای دفع تهدید در سرزمین های اشغالی همیشه پیشگام بودند و سیاست دفاع فرامرزی یا دفاع پیش دستانه را به عنوان دکترین، در دستور کار خود قرار می دادند.
استقرار سامانه گنبد آهنین در تل آویو و طراحی سیستم جدید پدافندی گواه این مدعاست که صهیونیست ها از تهدید تل آویو نگرانند و بیش از همه تمایل دارند این تهدید رفع شود. تل آویو قلب رژیم صهیونیستی و مرکز تصمیم گیری های این رژیم در موضوعات سیاسی، امنیتی و اقتصادی است و هدف قرار دادن این قلب، برای اشغالگران گران تمام خواهد شد.
ج) مسئله حشدالشعبی برای رژیم صهیونیستی بسیار نگران کننده است؛ گروهی که آموزش دیده، ایدئولوژیک و معتقد به آرمان های محور مقاومت از جمله جنگ با صهیونیست ها هستند. پیش از این در زمان صدام، رژیم صهیونیستی در چند حمله به عراق، برآن شد تا صدام را در مواجهه با تل آویو مهار کند و تا حدودی نیز موفق بود.
اما با فروپاشی دولت صدام و تشکیل دولت همسو با محور مقاومت، این خطر به یک بحران برای سیاست های منطقه ای رژیم صهیونیستی تبدیل شده است. صهیونیست ها با نیرویی مواجه هستند که در صورت تهدید بخشی از محور مقاومت، قادر خواهند بود در سریع ترین زمان از زمین به ویژه نوار مرزی سوریه با عراق، به مرزهای جولان برسند و در جنگ احتمالی آینده شرکت کنند.
نیروهایی که از منظر ایدئولوژیک و حمایت، محور مقاومت را پشت سر خود دارند. در کنار آن نوار مرزی عراق و سوریه، تنها نوار سرزمینی محور مقاومت از مسیر زمینی برای حمایت از عقبه حزب ا… لبنان و نوار غزه است. قطع این نوار مرزی و راهگذر حمل و نقلی برای صهیونیست ها اولویت دارد.
کما اینکه برای آمریکایی ها نیز اولویت داشت اما طراحی عملیات آزاد سازی البوکمال، آن را ناکام گذاشت و ارتش دو کشور عراق و سوریه را بعد از چند دهه به هم ملحق کرد. صهیونیست ها تمایل جدی دارند تا با اعلام خط قرمز بودن تردد عراقی ها در نوار سوریه، همانند بخش هایی از القنیطره برای نیروهای محور مقاومت، این منطقه را به طور آزمایشی زیر حملات هوایی خود قرار دهند تا بازخوردهای لازم برای یک جنگ احتمالی در خاک عراق را به دست آورند.
در واقع صهیونیست ها خیال نبرد مستقیم با محور مقاومت را دارند. از یک سو انرژی متراکم درونی را نمی توانند کنترل کنند، از سوی دیگر هر چقدر هم تلاش می کنند، نتیجه به دست آمده حاکی از حصر صهیونیست ها در سرزمین های اشغالی است و تل آویو مجبور است برای جنگ احتمالی که آن را جدی می داند، پیش دستانه به کشورهای عضو محور مقاومت حمله کند تا به زعم خود، از قدرت یابی بیشتر آنها جلوگیری کند. اما یک مشکل در این سیاست وجود دارد که صهیونیست ها را در آغاز جنگ، مردد کرده است. نتیجه جنگ و واکنش محور مقاومت چقدر گسترده خواهد بود؟
حیرت در شبی که ماه کامل شد
محمدرضا کردلو در وطن امروز نوشت:
«واقعیت، منبع لایزال درام است»؛ بگذارید بحث درباره «شبی که ماه کامل شد» را با تشریح این گزاره کاملاً درست، آغاز کنیم. «واقعیت، منبع لایزال درام است». تجربه صدوبیست و چند ساله سینما، شاهدی بر این مدعاست. سینمای هالیوود، بهرغم بهره بردن از سینماگرانی که قدرت تخیل بالا و توان ساختن فضاهای تجربهنشده و تازه را دارند، نسبت به واقعیتهای سیاسی و تحولات اجتماعی بیتوجه نیستند.
کارگردانان مطرح تاریخ سینما با بهرهگیری از واقعیت و بعضاً سوژههای خاص سیاسی در مقاطع خاص، آثار ماندگاری در ژانر سینمای سیاسی خلق کردهاند. از رکود اقتصادی دهههای ۲۰ و ۳۰ آمریکا تا ترور جاناف کندی، رسوایی واترگیت، جنگ ویتنام و خیلی اتفاقات دیگر منبع الهام فیلمهای مهمی در سینما شدهاند. ژانر سینمای سیاسی در ایران اما مهجور است و «بشدت» از آن غفلت شده است.
اما چرا درباره این غفلت صحبت میکنیم؟ حداقل در ۵۰ سال گذشته و با نگاهی وسیعتر در نزدیک به یکصد سال اخیر، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران مشحون تحولات فراوان و حوادث عجیب و غریب و محیرالعقول بوده است که بشدت قابلیت دراماتیزه و سینمایی شدن دارند.
بارها و بارها درباره اینکه این موضوعات اهمیت دارند و باید درباره آنها فیلم ساخته شود، صحبت شده است. آنقدر حرف زده شده که زمان به سرعت گذشته و ناگهان متوجه شدهایم ۴۰ سال است فیلم قابل توجهی ناظر به انقلاب اسلامی سال ۵۷، نساختهایم، درباره تحولات پیش و پس از آن، درباره مادرهای فرزند از دست داده و شهدای انقلاب، درباره تکتک وقایعی که فقط در روزهای تقویم جا خوش کردهاند و سینمایی نشدهاند یا اگر اثری درباره آنها ساخته شده، آنچنان نبوده که موهبتی به حساب بیاید.
زمان گذشته و همین گذر زمان است که فضا را برای تحریف تاریخ مهیا میکند. تحریف تاریخ توسط کسانی که پررو پررو، از یک خان خودکامه و یک شاه آدمکش اسطورههایی میسازند که کسی اگر نداند فکر میکند مردم در سال ۵۷ (بلانسبت) دیوانههایی بودند که یک آدم عاقل و یک رژیم درست و درمان را فراری دادهاند. حال آنکه انقلاب دلیل دارد. اصلاً مگر میشود بزرگترین انقلاب قرن بیدلیل
اتفاق بیفتد؟ حال آنکه اگر سینما، بموقع ورود کند، در مقابل بسیاری از تحلیلهای غلط میایستد و حُسن کار «نرگس آبیار» در «شبی که ماه کامل شد» همین است. اینکه بموقع و پیش از اینکه دیر شود دست به کار شده و یکی از مردانهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران را کارگردانی کرده است.
«شبی که ماه کامل شد» اگر چه بر اساس یک داستان واقعی (که در اینترنت قابل دسترس است) ساخته شده و اول، وسط و آخرش معلوم است اما آنقدر «سینما» است که مخاطب ناخودآگاه، «آگاهی» اش را نسبت به همه واقعیتهایی که میداند، از دست میدهد و مسحور فیلم میشود.
آخرش چه میشود؟ ما «پایان» را قبلاً خواندهایم، میدانیم، نسبت به آن آگاهی داریم، اخباری که از «عبدالمالک ریگی» شنیدهایم، به قدری فراگیر بوده که جمعیت زیادی از ایرانیان از آن مطلعند. با همه اینها با شروع فیلم، اتفاق محیرالعقولی برای مخاطب میافتد. سفت سرجایش پای قصهای که آبیار تعریف میکند مینشیند.
سینما یعنی همین اصلاً؛ شخصیت را باید ساخت. عبدالمالک ریگی ساخته میشود، عبدالحمید ریگی ساخته میشود، فائزه و برادرش، مادرش، مادر ریگی و شخصیتهای دیگر، ساخته میشوند و اتفاقاً چون در فضای قصه ساخته میشوند، تو همه آنچه از واقعیت اینها میدانی را فراموش میکنی! در نهایت فیلم اما آنها تفاوتی با واقعیتی که تو از آنها میدانی ندارد. نتیجه و برداشت نهایی از فیلم، با واقعیت یکی است و همین تفکیک ظریف میان قصه و واقعیت و وحدت نهایی میان این دو، شاهکار نرگس آبیار در «شبی که ماه کامل شد» است.
درباره شبی که ماه کامل شد، خیلی بیشتر از اینها میشود و باید حرف زد. فیلم نرگس آبیار و کارگردانیاش، نهتنها برای خود او که برای سینمای ایران یک پیشرفت محسوس محسوب میشود. بازسازیهای کمنظیر، تصویربرداری فوقالعاده، طراحی صحنه و گریم، موسیقی و جزء به جزء فیلم در خدمت قصهاند و سکانس اضافیای در فیلم نمیبینیم.
در این بین بیایید به یک سوال هم پاسخ دهیم: ارمغان «شبی که ماه کامل شد»، سری «ماجرای نیمروز»، «۲۳ نفر» و «تختی» برای سینمای ایران چیست و چرا باید فیلمهایی از این دست را مهم دانست و برایشان حسابی کف و سوت زد؟
سینمای ایران (جز استثناهایی) حداقل در چند سال گذشته با عمده فیلمهایی که در جشنواره و گیشه به نمایش درآورده، نشان داده سینمای خیالپردازی نیست. انگار تخیل فیلمسازان (نمیدانم به چه دلیلی) ته کشیده است. قصههای تکراری با موتیفهای تکراری، الگوهایی تکراری، در چرخهای از تکرار. در این بین الهام گرفتن از واقعیت شاید تنها راه نجات سینما از این تکرار باشد.
جریانی که چند سال است با پرداختی سینمایی به وقایع مهم سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران، پا گرفته و به نقطه عطف امروز رسیده است. باز شدن مسیر سوژههای واقعی، آن هم در کشوری که پر است از این سوژهها، بشدت ما را نسبت به سینمای آینده امیدوار میکند. در سالهای اخیر هم، اتفاقات مهمی در این گونه از سینما افتاده است.
از «چ» و «به وقت شام» ابراهیم حاتمیکیا تا سری «ماجرای نیمروز»، «تختی» و اثر تحسینبرانگیز «شبی که ماه کامل شد»، همه با تکیه بر این جنس از سوژهها تولید شده و مورد استقبال قرار گرفته است. «خط تولید سینمای استراتژیک» که سالها حرفش را میزدیم، حالا راه افتاده است؛ وقت الگو گرفتن، الهام گرفتن و فیلم ساختن است.
سیاهتر از آن ۸ سال!
ژوبین صفاری در ابتکار نوشت:
بالا رفتن روزبهروز قیمتها، صفهای طویل مردم برای دریافت گوشت یخزده و قیمت بازار آزاد آنکه از مرز ۱۰۰ هزار تومان نیز گذشته است، پاسخهای اعصابخردکن برخی مسئولان مانند اینکه خوشحال باشید که گوشت هست و یا قیمت سوخت تا جایی که مردم تحمل کنند بالا میرود؛ اینها همه نمونههایی است از آنچه که مردم در طول ۸ سال دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد تجربه کردند و برای تغییر آن در سال ۹۲ و ۹۶ به پای صندوقهای رای رفتند.
اما این روزها صفهای برنج و مرغ دولت قبل به شکل بدتری در گوشت تکرار میشود و پاسخهای غیرمسئولانه و بدون چشمانداز برخی مسئولان یادآور شیوه اداره پوپولوستی کشور در دوره قبل است. اما باید اینبار به همه این مشابهتها با نگرانی بیشتری نسبت به گذشته نگریسته شود. برای مردم تفاوتی نمیکند که حسن روحانی مورد قبول کامل اصلاحطلبان بوده است و یا آنها از سر ناچاری پشت سر او ایستادهاند.
فقط میدانند این دولت به پشتوانه طبقه دگراندیش و البته اکثریت اصلاحطلبان بر سر کار آمده و حالا با انبوهی از وعدههای عملی نشده و با تکرار همان راه و روش گذشته روبهرو شدهاند. سفره مردم اگرچه قواعد سیاست را نمیشناسد اما باید گفت که مشکلات امروز ناشی از عملکرد نامطلوب گروههای سیاسی است.
تنها باید گفت تفاوت دولت حسن روحانی با محمود احمدینژاد در این است که احمدینژاد از حمایت قاطع تندورهای داخلی همراه بود و البته دولت حسن روحانی نهتنها با کارشکنیهای این گروه دستوپنجه نرم میکند که حالا حامیان خود را نیز یکی یکی از دست میدهد. در شرایطی که فشار خارجی هر روز بیشتر میشود، هیچ برنامه مشخصی برای عبور از این تونل مبهم وجود ندارد.
وضعیت اقتصادی در حالتی از تعلیق قرار دارد و مردم در انتظار اتفاقی هستند که خودشان هم از ماهیت آن خبر ندارند. در این شرایط باید هشدار کارشناسان را درخصوص انفجارهای اجتماعی جدیتر گرفت. مردم آستانه تحملشان اندازهای دارد و شاید به استهزا گرفتن این آستانه صبر توسط یک وزیر یا مسئول به پایین آمدن حد و اندازه این صبوری نیز کمک کند.
به طور قطع نیازی نیست از تجربههای عجیبی که در سالهای خیلی دور رخ داده درس گرفته شود بلکه سیاستهای عوامگرایانه دولت قبل طی ۸ سال نشان داد انتهای این راه یک شکست حتمی را در پی دارد و البته وجود یک آلترناتیو مانند بر سر کار آمدن اصلاحطلبان تنها توانست امیدبخش ادامه راه باشد.
اگر فرمان اداره کشور در همین مسیر ادامه داشته باشد، باید دانست که از دل جریانهای موجود سیاسی نمیتوان برای مردم، نقشه امیدواری در ادامه راه ترسیم کرد. کشور بدون شک نیازمند تغییر در ساختارهای رانتی و غیرکارشناسی موجود در اداره امور است که اگر جریان حاضر در قدرت نتواند این خواسته را برآورده کند باید منتظر تنشها و هیجانهای مخرب از سوی اقشار مختلف اجتماعی بود.
هرچند چالشهای موجود از رهگذار مسائل اقتصادی قابل بررسی است اما شاید بتوان گفت راهحل عبور از آن در آزادی بیشتر سیاسی و اجازه ورود رویکردهای کارشناسی در بدنه اجرایی کشور است. مردم در شرایط فعلی چیزی جز تجربه ۸ ساله گذشته را آن هم به شکلی سیاهتر نمیبینند. بهتر است برای تغییر این مشی و روش مخرب هرچه زودتر چاره اندیشی کرد.
مسیر جاده انقلاب در چهل سالگی چگونه است؟
عبدالله گنجی در جوان نوشت:
در چله انقلاب اسلامی یکی از مهمترین مسائلی که باید مورد کنکاش و تأمل قرار گیرد این است که اکنون در کجای مسیر انقلاب اسلامی هستیم؟ مختصات آن چیست؟ به اندازه پیمودهایم؟ تند رفتهایم؟ کند شدهایم؟ در جادهایم؟ منحرف شدهایم؟ در مسیر مستقیم در حرکت هستیم؟ در جاده به خواب رفتهایم یا در جهت معکوس در حرکت هستیم؟
برای فهم این موضوع که در کجای مسیر هستیم دانستن سه پیش نیاز لازم و ضروری است و هرگونه تحلیل نسبت به موقعیتی که ایستادهایم بدون توجه به این سه پیشنیاز از دقت و صحت برخوردار نیست.
اول: قیاس دستاوردهای انقلاب اسلامی با گذشته است. این مهم را میتوان هم در بعد کیفی مانند وحدت، عزت، غرور ملی و استقلال و هم در بعد کمی شاخصهای توسعه را با آمار و عدد ریاضی با ۵۷ ساله دوران پهلوی مقایسه نمود.
دوم: موانع و مشکلات در مسیر انقلاب را نمیتوان لحاظ نکرد و محل استقرار فعلی را مورد نقد قرار داد. موانعی که حضرت امام میفرمود: به خاطر آن مجبور شدهایم روشها و تاکتیکها را عوض نماییم یا حوادثی که از آن بهعنوان «حوادث کمرشکن بعد از پیروزی» یاد میکرد بسیار زیاد هستند.
سوم: امکان تحقق آرمانها و اهداف در بستر زمان. آیا میتوان همه مطلوبهای مدنظر را در یک پروسه چهلساله محقق کرد یا بارور شدن بسیاری از آرمانها نیاز به زمان بلندمدت و تجربهآموزی بیشتر دارد؟
با لحاظ سه پیشنیاز مذکور باید به این پرسش پاسخ داد که اکنون کدام یک از گزینههای زیر در خصوص انقلاب اسلامی صادق است. ۱- تحقق اهداف ۲- توقف ۳- تحریف ۴- استحاله ۵- کند شدن شتاب حرکت انقلاب
۱- تحقق اهداف انقلاب اسلامی:
به چه میزان اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی محقق شده است؟
از مهمترین اهداف محقق شده انقلاب اسلامی استقلال سیاسی ایران بعد از ۲۰۰ سال تحقیر و وابستگی است.
تبدیل شدن به قدرت منطقهای از یک قدرت وابسته از دیگر اهداف محقق شده است. تحقق آرمان امام مبنی بر تشکیل «بسیج جهانی اسلام» که در واکنش به شکلگیری داعش انجام شد از دیگر اهداف محقق شده است. حرکت در مسیر خودکفایی در بسیاری از شاخصهای خرد و کلان همچون پزشکی، نظامی، فناوری، سدسازی، سیمان، فولاد، مواد غذایی، ارتباطات، برق، آب و جاده نیز نشان از رشد صدها برابری در طی ۴۰ سال است مهمترین شاخص عدالت در چهل سال گذشته رشد طبقه متوسط نسبت به دوطبقه پایین دست و بالادست اقتصادی است که این طبقه اکنون حرف اول را در کشور میزند.
۲- توقف:
به جرئت میتوان گفت: انقلاب اسلامی بهرغم فشار همهجانبه و پیچیده دشمنان در هیچ جبههای مغلوب و شکستخورده نیست. موانع، خیانتها، دشمنیها و محرومسازی در برخی حوزهها روند را کند نموده است، اما در هیچ بعد از ابعادی که شعار دادهایم متوقف و مسکوت نیستیم.
۳ تحریف:
بعد از رحلت حضرت امام و خصوصاً در ۲۰ سال اخیر بسیاری از نخبگان خسته شدند و به دگردیسی و تجدیدنظرطلبی روی آوردند و تلاش نمودهاند از امام و انقلاب اسلامی تفسیری ارائه دهند که با استانداردهای غرب همسو و همخوان باشد تا غرب ما را به رسمیت بشناسد. بخشی از نخبگان سابقاً انقلابی نوعی مبارزه با نظام را با هدف فروکاستن اهداف انقلابی، اسلامیت نظام با هدف حرکت در مسیر استانداردهای غرب شروع کردند. تفسیر جمهوریخواهانه و دموکراسیخواهانه از امام و خلاصه کردن ۲۲ جلد صحیفه امام در عبارت «میزان رأی ملت است» تلاشی بود تا بخشی از هویت امام را پنهان نمایند که موفق نشدند. بعد از امام در صف یاران انقلاب دوگانه رفاه-مبارزه شکل گرفت و کم کم این دو به آرایش علیه هم رسیدند. بخشی انقلاب را پایانیافته و لذتگرایی را توصیه و خانوادههای خود را نیز در این میدان بهنظاره نشستند و بخشی دیگر همچنان به صراط امام مبنی بر «تا کفر و شرک هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم» مصداق «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا» شدند برخی درصدد تفسیری از انقلاب برآمدند تا بتوانند خانواده و منافع خود را با آن سازگار نمایند و برخی که نتوانستند در تحریف موفق شوند، جلای وطن کردند. اما میتوان گفت: همچنان مرکزیت انقلاب اسلامی بر اهداف و آرمانهای حضرت امام اصرار دارد و هزینههای آن را نیز بعضاً پرداخته است. برخی از یاران امام همان کاری را با رهبری کردند که صحابه پیامبر با امیرالمؤمنین (ع) کردند. مقام معظم رهبری درباره مواجهه صحابه پیامبر با امیرالمؤمنین میفرمایند: «برخی مقابل علی (ع) ایستادند و برخی او را رها کردند و رفتند» و این هر دو در انقلاب اسلامی قابل بازیابی است.
اما انقلاب اسلامی همچنان بر اهداف و آرمانهای هجدهگانه امام اصرار دارد و تا کنون از تحریف آنان جلوگیری کرده است.
۱- عدم جدایی دین از سیاست ۲- اصرار بر زیطلبگی روحانیت ۳- مسئولیت حکومت به هر دو بعد مادی و معنوی انسان ۴- حمایت از مستضعفان عالم ۵- حمایت از جنبشهای اصیل اسلامی ۶- تأکید بر دائمی بودن مبارزه ۷- اصرار بر ایستادن مقابل بیمنطقی و زیادهخواهی استکبار و جهانخواران ۸- اصرار بر حذف صهیونیزم ۹- اصرار بر قاعده نفی سبیل ۱۰- عدالت اجتماعی ۱۱- سادهزیستی مسئولان و نفی اشرافیگری (که خوشبختانه بهرغم رخنه اشرافیگری در برخی مسئولان هنوز به ارزش تبدیل نشده است) ۱۲- اهمیت ویژه به مسئله فلسطین ۱۳- اصرار بر سیاسی بودن احکام اسلام خصوصاً حج ۱۴- اصرار بر حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش ۱۵- توجه به محرومان و مستضعفان ۱۶- اصرار بر خودکفایی و قطع رگههای وابستگی ۱۷- رشد و آبادانی ۱۸- مبارزه با فساد.
در موارد فوق ممکن است خلل و تردید یا نفوذ صورت گرفته باشد، اما نظام و حزبالله همچنان بر اهداف نورانی امام اصرار دارند و اخلال در تحقق آنها را به مثابه نوعی مبارزه با پاک دستی نظام میدانند که با هدف فاصله مردم – حاکمیت صورت میگیرد.
۴- استحاله: برخی از کسانی که موفق به انحراف انقلاب نشدند درصدد استحاله آن برآمدند و تلاش نمودند با اصرار بر ماهیت حقوقی جمهوری اسلامی آن را از ماهیت حقیقی تهی نمایند و بر «جمهوری اسلامی اسمی» اصرار دارند که آن را با نرمالیزاسیون یا عادیسازی ایران معنادهی میکنند.
اراده جهت استحاله از طریق تغییر ماهوی قوانین در مجلس ششم یا فشار مطبوعات در مقطعی رقم خورد. رسانههای غرب و سازمانهای بینالمللی نیز از جمله ابزارهای به استحاله کشاندن انقلاب اسلامی هستند که بعضاً هنوز فعال میباشند.
۵- کند شدن شتاب حرکت انقلاب: باید پذیرفت که در رسیدن به برخی از اهداف همانند عدالت اجتماعی و توزیع امکانات کشور دچار مشکل شدهایم و تا مرز عذرخواهی رهبری در مسئله عدالت به پیش رفتهایم. رانت اساس این ناعدالتی است که دور شدن انقلابیون از کرسی قدرت نیز این نقیصه را تشدید کرده است و مدلهای غیربومی در اداره کشور بر این مسئله سایه افکنده است.
تحریم غرب بر روند توسعه مؤثر بوده است و در جنگ همهجانبه خسارت وارد شده است، اما این خسارت به معنای رسیدن دشمن به اهداف خود نیست و تاکنون از وصول به اهداف ناکام بوده است. فشار اقتصادی بر بخشی از مردم نقطه شرمندگی مسئولان نظام در مقابل مستضعفین است که برخی علل آن را بیاعتقادی در مدیران، بخشی فشار دشمن و بخشی بیمار بودن اقتصاد میدانند. اما مهمتر از همه، ملت ایران سرافراز و مظلوم ایستاده است و همه مشکلات را تحمل کرده است تا داغ حلاوت پیروزی را بر دل قدارهبندان عالم بگذارد و به همین دلیل لقب «ملت تروریست» گرفته است.
از فرصت مساعدت اروپا استفاده کنیم
محسن غرویان در آرمان نوشت:
متاسفانه در داخل کشور عدهای نسبت به اسلام و دین افکاری دارند که مثلاً اسلام با رفاه و خوشگذرانی سازگار نیست یا انقلاب با رفاه سازگاری ندارد. اینها تفکرات نادرستی است که به نام اسلام، مردم را ناامید کرده و به نام انقلاب و نظام اسلامی ناامیدی را به جامعه تزریق و چهرهای منفی از دین و نظام اسلامی ترسیم میکنند.
همین تفکرات الان با هر گونه حرکتی برای گشایش در زندگی مردم مخالفند و از جمله همین همکاریهایی که اروپا برای ما در رفع تحریمها و بازکردن راههایی برای معاملات تجاری انجام دادهاند. متاسفانه همینهاست که یأس و ناامیدی را در دل مردم میکارد.
نکته دوم اینکه سیاستمداران و دولت ما بهخصوص وزیر خارجه چندین سال است زحمات طاقت فرسایی را برای اینکه مقابل فشارهای آمریکا بایستند، متحمل شدهاند تا یک راه حل دیپلماتیک و سیاسی پیدا کنند که ملت ایران از این گرانیها، فشارهای اقتصادی و تحریمها تا حدودی خارج شود.
باید قدردان زحمات این مردان صحنه دیپلماسی بود و به آنها امید داد و پشتیبانی کرد. همانطور که مقام معظم رهبری هم مکرر شخص دکتر ظریف را مورد تأیید قرار دادند و از تلاشهای خالصانه و مخلصانهاش حمایت کردهاند. بنابراین وظیفه ماست که در این شرایط پشت دولت و وزارت امور خارجه را محکم و پشتیبانی کنیم تابا انگیزه و انرژی بالا بتوانند مشکلات اقتصادی و سیاسی را حل کنند.
نکته سوم، اینکه اکنون ترامپ از برجام خارج شده، عدهای هم که در داخل بر ضد برجام و دولت موضع میگیرند، مثل ترامپ دارند از برجام خارج میشوند و شدهاند. این همسویی با ترامپ است زیرا میخواهند دولت را مقصر مشکلات داخلی بدانند و ترامپ را تبرئه کنند.
در حالی که معتقدیم بسیاری از مشکلات توسط دولت آمریکا علیه ملت ایران اعمال و اجرا میشود و خود دولت ترامپ صریحاً عنوان کرده که این مشکلات را برای فشار به ایران ایجاد میکنیم اما داخلیهای ما همسوی با ترامپ مشکلات را برگردن دولت میاندازند و مقصر را دولت میدانند که جای تاسف دارد.
نکته پایانی اینکه به هر حال ما از نظر دینی و فقهی باید تا جایی که میتوانیم دشمنی دشمن و فشارش را کم کنیم نه اینکه سیاستهایی را اتخاذ کنیم که دشمن را تحریک و کاری کنیم که فشار بر ملت را بیشتر کند.
بنابراین از نظر فقهی نیز باید سیاستهایی با دنیا از جمله اروپا اتخاذ کنیم که نتیجهاش فشار کمتر به ملت باشد نه اینکه حرفهایی بزنیم و موضعگیریهایی بکنیم و با لجبازی فشار را بر ملت بیشتر کنیم که مشکل شرعی و فقهی هم دارد. بنابراین راه حلهای جدیدی که برای کم کردن فشار آمریکا اندیشیده شده و مساعدتهای اروپاییها با ما در برابر سیاستهای آمریکا فرصتی است که باید از آن به نحو احسن برای گشایش و توسعه زندگی مردم استفاده کنیم.
نسبت ما با امام (ره) و انقلاب
محمدکاظم انبارلویی در رسالت نوشت:
رهبر معظم انقلاب یک وقتی میفرمود؛ «امام (ره) یک حقیقت همیشه زنده است. انقلاب اسلامی بدون نام امام (ره) در هیچ جای دنیا شناخته شده نیست.» این یک سخن پخته، عمیق و حکیمانه است و واکاوی در آن ما را به مرزهای شناخت امام (ره) و نقش او در تغییر مسیر تاریخ بشر معاصر به سمت آزادی و الوهیت هدایت میکند.
امام (ره) یک اعجوبه سیاستورزی بویژه در نظریهپردازی سیاسی بود. او یک اسوه تمامعیار مقاومت و مبارزه در عصر ماست. او یک دانشمند عرصه فقه و فقاهت، اصول، کلام، اخلاق، عرفان، شعر و ادبیات در قرن ماست. از همه مهمتر، او یک موسس است، این مهمترین مسئله است.
امام (ره) یک مکتب، یک ایدئولوژی، یک مسلک است. اصلاً اگر به سیمای نورانی او از باب خریدار نگاه کنیم، او خود مسلک است.کلیدواژههای مکتب، مسلک و گفتمان امام (ره) چند کلمه بیش نیست؛
۱- ولایت فقیه، ۲- دغدغه محرومین و مستضعفین، ۳- اتکال به خدا، ۴- تکریم و تعظیم واقعی ملت، ۵- مبارزه خستگیناپذیر با ستم و ظلم، ۶- ستیز و جنگ بیامان با استکبار جهانی بویژه آمریکا، ۷- رصد منافقین و نبرد بیامان با کفر، الحاد و بیدینی، ۸- ستیز با افکار شرکآلود لیبرالیسم و سکولاریسم، ۹- حمایت از جوانان به عنوان سوخت اصلی موتور حرکت حزبالله، ۱۰- و دغدغه دین و عزت مسلمانان.
هر حزب، گروه یا رجل سیاسی و مذهبی که ادعای خط امامی دارد، اما گفتمان او فاقد کلیدواژههای دهگانه فوق باشد، یا خالی میبندد، یا غافل است یا در جورچین دشمن برای مقابله با امام (ره) و نظام و انقلاب در حال ایفای نقش است.
حضرت آیتاللهالعظمی امام خامنهای برحسب روایت متن نوار و فیلم مذاکرات مجلس خبرگان پس از ارتحال امام (ره) هیچ قول و فعلی که نشان دهد کیسهای برای رهبری آینده نهضت اسلامی را دوخته باشد، با رای قاطع اعضای مجلس خبرگان رهبری پرچم زعامت امت اسلام را به دوش کشید.
رهبری نهضت اسلامی براساس هدایتهای حکیمانه امام و امانتداری مرحوم سیداحمد خمینی (ره) یادگار واقعی امام (ره) و نیز نقلقولهای مستقیم برخی یاران امام (ره) با رای قاطع خبرگان امت بر دوش ایشان گذاشتهاند.
انصاف، عدالت و شواهد و نیز اسناد تاریخی شهادت میدهد مقام معظم رهبری از ابتدای شروع زعامت امت تاکنون لحظهای از بازتولید گفتمان امام (ره)، یاد امام (ره) و آموزههای حکیم علیالاطلاق انقلاب اسلامی فروگذار نکردند و کلیدواژههای دهگانه گفتمان امام (ره) در سخنان و کارکرد و کارنامه رهبری موج میزند.
متاسفانه با فاصله گرفتن برخی از گفتمان امام (ره) و غفلت از سفارشات امام (ره) بهویژه در وصیتنامه ایشان، دشمن توانست دو جنگ نرم تمامعیار را یکی در سال ۷۸ و یکی هم در سال ۸۸ به انقلاب تحمیل کند. اکنون نیز دشمن از نبرد سوم نرم علیه انقلاب و گفتمان امام (ره) ناامید نیست. امروز ملت با افتخار پای در وادی چهلسالگی انقلاب نهاده و با افتخار و با تکیه بر غرور ملی وارد دهه پنجم انقلاب میشود.
لذا نخبگان عرصه سیاست باید به این پرسش پاسخ دهند، نسبت آنها با انقلاب چیست و کارکرد آنها چه نسبتی با گفتمان امام (ره) و رهبری دارد و آیا میتوانند از سرمایه اجتماعی انقلاب در دهه آینده صیانت کنند؟