سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
مصلحتاندیشترین عدالتخواه
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
1- خیلیها معمولا یا در گفتن حق و عدالتطلبی کم میگذارند و یا در مصلحتاندیشی. یا از حق و عدالت چنان دفاع میکنند که خود، تبدیل به مفسده میشود، و یا چنان مصلحتاندیشی میکنند که حق و عدالت قربانی شود و دنیا به کام تضییع کنندگان حق و تبعیضطلبان شود.
بسا حقجویی و عدالتطلبی که ابعاد آن درست سنجیده نشد یا در بیان و مطالبه آن، دقت و هوشمندی لازم لحاظ نگردید و تبدیل به ضد خود شد؛ زبان بدخواهان را برای غبارآلود کردن فضا و ایجاد حاشیه امن تخلف دراز کرد.
2- جامعیت در رفتار، میراث بزرگ امیر مومنان علی علیهالسلام است. امام با وجود اینکه به نصب الهی، «امیر المومنین» بود و پیامبر اعظم (ص) درباره او فرمود «علی مع الحق و الحق مع، یدور حیثما دار. علی با حق است و حق با علی؛ میگردد هر جا که او بگردد»، هرگز موضعی نگرفت که تشخیص حق را برای مردم دشوار کند یا موجب دراز شدن زبان دشمنان امت و نهضت شود.
مولای متقیان با سیره خود آموخت که چگونه باید میان دو فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» (عدالتطلبی و حقگویی) و «وحدت و مصلحت عمومی» تعادل برقرار کرد. اینکه هم صریح و قاطع باشی و بر سر حق مداهنه و مجامله نکنی، و در عین حال، مصلحت را مراعات کنی و موجب آسیب به مصالح کلان عمومی نشوی.
یا گفتار و رفتاری از تو صادر شود که دشمنان با دستاویز آن، عقدهگشایی و فتنهانگیزی کنند. جانب تقوا و انصاف و مصلحت را در نسبت با دیگران نگاه داشتن، معمولا برای انسان دشوار مینماید؛ و دشوار تر، هنگامی است که انسان با کسی - ولو به حق- مخالف و معارض باشد.
3- امام (ع) با مخالفخوانی زبیر و طلحه، تا کارشان به کارشکنی و محاربه نکشید، مدارا کرد؛ در عین حال که حاضر نشد بیتالمال و برخی مناصب را به نام مصلحت، به آنان بسپارد تا راضی شوند و کارشان به شورش نکشد. زمانی، برخی یاران به نام مصلحت، از امام خواسته بودند تا قبضه کردن قدرت و ثبات یافتن حکومت، با دانه درشتهای امتیازطلب و دست درازیهای آنها به بیتالمال مماشات کند اما حضرت فرموده بود «أَتَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ؟... آیا مرا فرمان می دهید که پیروزی را با ستم کردن بر کسانی که بر سرپرستی آنها گماشته شدهام، طلب کنم؟ به خدا سوگند تا شب و روز از پی هم میآیند و در آسمان، ستارهای از پس ستاره دیگر طلوع میکند، چنین نخواهم کرد. اگر این مال از آن من بود، باز هم آن را به تساوی میانشان تقسیم میکردم.
پس چگونه چنین نکنم، در حالی که مال، از آن خداوند است» (خطبه 126 نهجالبلاغه). امام در عهدنامه مالک هم تصریح کرد که نباید صاحبمنصب، رضایت خواص را به قیمت تضییع حق عامه و برانگیختن نارضایتی آنان جلب کند. حضرت در عین حال حتی در جنگ جمل، کوشید روحیات زبیر را چنان مدیریت کند که از جنگ کناره بگیرد و آتش فتنه فروکش کند؛ حضرت موفق هم شد اما پسر شوم زبیر (عبدالله)، دوباره پدر را تحریک به جنگ کرد. با این وجود، امام از سپاه خود خواست، وقتی زبیر از جنگ کناره گرفت، کاری با او نداشته باشند. اما یکی از تندروها که بعدا جزو شورشیان خوارج شد، خلاف امر امام، زبیر را کشت!
4- امیر مومنان(ع)، اختلافات جدی و روشنی با خلفای سه گانه داشت و بارها با صراحت، اعتراض و انتقاد و مرزبندی کرد. در عین حال، جانب تقوا و رعایت مصلحت امت را هرگز رها نکرد و در خیرخواهی و دلسوزی برای خلفا سر سوزنی کم نگذاشت. خلیفه سوم، به اعتبار سیرهاش بارها مورد اعتراض عمومی قرار گرفت و خانهاش به محاصره مردم درآمد. مردم تشنه عدالت، خشمگین بودند و حتی بیم کشته شدن خلیفه بود.
بنابراین امام، بارها حسنین علیهماالسلام را سپر بلای صیانت از خانه خلیفه کرد تا فتنه، دامنگیر جامعه اسلامی نشود. خلیفه در یکی از آخرین موارد، نامهای را از طریق عبدالله ابن عبّاس فرستاد و از حضرت خواست به ملک خود در ینبع برود تا هیجان مردم برای نامزد نمودن او به خلافت بخوابد.
امام در پاسخ (خطبه 240 نهجالبلاغه) میفرماید «...وَالله لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّی خَشِیتُ أَنْ أَکُونَ آثِماً. او جز این نمیخواهد که من چون شتر آبکش باشم، با دلوی بزرگ پیش آیم و پس روم. به من فرستاد تا بیرون روم، سپس فرستاد تا باز گردم و اکنون فرستاده است تا بیرون شوم. به خدا کوشیدم آزار مردم را از او باز دارم (از او دفاع کردم)، چندان که ترسیدم در این کار گناهکار باشم».
5- نمونه دیگر، هنگامی است که خلیفه دوم برای رفتن به جنگ با رومیان، با حضرت مشورت کرد. احتمالا هر مخالفی در چنان فرصتی، بیتردید طرف مقابل را برای واگذاشتن پایتخت و رفتن به میدان پر خطر جنگ تشویق میکند. اما امام در خطبه 134 و در پاسخ این مشورتخواهی فرمود «خدا برای مسلمانان عهدهدار شده که حوزه مسلمانی را نیرومند سازد، تا حرمتشان مصون ماند و دشمن بر آن نتازد... هرگاه خود به سوی دشمن بروی و با آنان روبرو شوی و آسیب و بلایی متوجه تو شود، مسلمانان تا دورترین شهرهای خود، دیگر پناهگاهی ندارند و پس از تو کسی نیست تا به او پناه ببرند. بنابراین مردی شجاع و کارآزموده به سوی دشمن بفرست، و کسانی را همراه او کن که جنگاور و خیرخواه باشند، اگر خداوند پیروزیت داد، همان است که دوست داری، و اگر مسئلهای دیگر پیش آمد، باز پناه مردم و مأمن مسلمین خواهی بود».
6- با این همه که درباره مصلحتاندیشی امیر مومنان نوشتیم، مجددا باید تاکید کرد امام در اثر شدت حقخواهی و عدالتطلبی، مغضوب طیفهای گوناگون واقع شد. او اگر کمترین سازشکاری و حقفروشی روا میداشت، در چهار سال و نه ماه خلافتش، سه جنگ به آن حضرت تحمیل نمیشد؛ همچنانکه احتمالا دو دهه از خلافت و اِعمال ولایت باز نمیماند.
چنان پرهیزگاری و صبر و استقامت و پای خدا نوشتنهایی که گاه تلختر از زهر و گلوگیرتر از استخوان بود، اسلام و امت اسلامی را پاسداری کرد و معجزه انقلاب اسلامی را در پس 1400 سال غربت دین بر پا کرد. اکنون امهات مسائل پیش روی ما، مشابه همانهایی است که پیش روی امیر مومنان (ع) بود و باید به سیره جامع حضرت اقتدا کرد تا بتوان گفت «الحمد لله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایهًْ علی بن ابیطالب علیهالسلام».
7- یک شگرد محافل سیاسی-رسانهای آلوده به فساد و نفوذ برای معارضه با جمهوری اسلامی، این است که روی موج درگیری و مجادلات میان چهرههای درون نظام سوار شوند و ضمنا نسبت به همه طرفین دعوا عقدهگشایی کنند (چنانکه اخیرا درباره آقایان یزدی و آملی لاریجانی دیدیم).
آنها همان قدر که از جبهه پایداری و امثال سعید جلیلی و جوانان حزباللهی مطالبهگر کینه دارند و عقدهگشایی کردهاند، نسبت به حزب موتلفه و جمنا و امثال قالیباف و دیگران نفرت پراکنی کردهاند.
همان گونه که علیه آیتالله مصباح یزدی ترور شخصیت کردند، مشابهش را به بهانههای دیگر، علیه آیتالله مهدوی کنی (ره) انجام دادند؛ و اگر مکررا علیه آیتالله یزدی (رئیس شورای عالی جامعه مدرسین) حملات تبلیغاتی ترتیب دادهاند، بارها (به خاطر مقابله با جریان فتنه سال 88) دست به عقدهگشایی علیه آیتالله آملی زدهاند.
شبکه آلوده به فساد و نفوذ، هر جا که مجادلهای میان یکی از این طیفها در فضای عمومی دیده، فارغ از اینکه حق با کدام طرف باشد، هیزمکش شده و بنزین بر آتش مجادلات ریخته است. تا هم مردم را بدبین کند و هم خود، به حاشیه امنیت برود؛ نه مورد رصد و حساسیت قرار گیرد، و نه پاسخگو باشد.
8- دستگاه قضایی در چند ماه اخیر، حرکت خوب و امیدارکنندهای در زمینه مبارزه با مفاسد دانهدرشتها و مدیران مقصر و متخلف آغاز کرده است. در سلامت جمهوری اسلامی ایران، همین بس که در طول این چهل سال، در مقابل امتیازطلبی و خودکامگی خواص یا اطرافیان آنها کوتاه نیامده است.
بارها در همین نظام، رئیسدفتر و معاونان روسای جمهور برای رسیدگی به اتهامات، پای میز محاکمه خوانده شدند. این نقطه قوت و اعتبار دستگاه قضائی است که از تخلفدانه درشتها نمیگذرد؛ در معاونت حوزه ریاست رئیس پیشین این دستگاه باشد، یا جزو منصوبان و اطرافیان و نزدیکان فلان یا بهمان رئیسجمهور؛ خاتمی باشد یا هاشمی، احمدینژاد یا روحانی. اما شبکههای فساد و نفوذ که بارها از قوه قضائیه ضربه خوردهاند، میکوشند همین نقطه قوت را تبدیل به نقطه ضعف کنند.
9- اهتمام قوه قضائیه، مایه امید و اعتماد عمومی است. این روند را باید به دور از جنجال و با دقت و قاطعیت ادامه داد تا اطرافیان مدیران، برای خیانت در امانت احساس امنیت نکنند. بااهتمام موجود، نیازی به ملتهب کردن افکار عمومی و ایجاد حواشی غیر قضایی نیست. اتفاقا در فضای توام با آرامش و خویشتنداری، حق و عدالت و مصلحت بیشتر مراعات میشود.
باید به دستگاه محترم قضایی مجال داد تا در آرامش به پروندهها رسیدگی کند. یک نشانه سلامت و درایت مدیران این است که وقتی پای منصوبان یا خویشاوندان و اطرافیان آنها به دادگاه میرسد، رسیدگی قضایی را محترم شمارند. آنها باید مراقب پوست خربزهای که برخی عناصر آلوده ممکن است پیش پایشان برای مخالفت با رسیدگی قضایی بگذارند، باشند
10- و بالاخره اینکه باید بین پیگیری مستند و منصفانه تخلفات افکار عمومی، با هوچیگری رسانهای و سیاهنمایی و پرتاب بیمحابای اتهامات فاقد سند به عرصه عمومی تفاوت گذاشت. اولی دنبال انتقاد متقن و مشخص برای حفظ سلامت نظام و اصلاح امیدآفرین امور است، و دومی در پی لجن مال کردن همه جا و هم کس و القای اصلاح ناپذیری امور.
نیروهای جوان و عدالتخواه نباید در نقشه طیف بیصداقتی که اتفاقا، منشا فساد و رانت در کشور بودهاند، وارد شوند. جنجال، تحریک به حاشیهسازی و یا بزرگنمایی اختلافنظرهای سیاسی، اغلب برای فراری دادن مفسدان و طرفهای زد و بند آنها در مدیریتها و مناصب است. فعالان سیاسی و رسانهای انقلاب نباید اجازه دهند روند رسیدگی به زد و بندها و مفاسد اقتصادی چنان درگیر حواشی گردد که قابلیت تداوم نداشته باشد.
یکی در بیابان سگی تشنه یافت
سید حسن اسلامی اردکانی در ایران نوشت:
شیوه رفتار با حیوانات میتواند نشانه خوبی از رشد اجتماعی و اخلاقی جامعه باشد. اخباری که گویای رفتار هولناک با حیوانات، بخصوص سگها و کشتار نظاممند آنان است، نویدی از وضع اخلاقی جامعه ما نمیدهد. آنچه که بر سگها میگذرد، نه با تفکر اجتماعی مدرن سازگاری دارد و نه ریشه در سنت اخلاق اسلامی دارد.
در اینجا من اشاراتی به سنت اسلامی خواهم کرد تا ببینیم چگونه اخلاقیات رفتار ما با حیوانات مانند برف در دل تابستان در حال ذوب شدن است.
روایت معروفی در منابع اسلامی آمده است که طبق آن زنی تنفروش در بیابانی سگی تشنه یافت و با کفش خود برایش از چاهکی آب کشید و به او نوشاند. به گفته پیامبر اکرم(ص)بر اثر همین یک رفتار خداوند او را مشمول رحمت خود کرد.
در این حال یکی از یاران رسول خدا پرسید: آیا رفتار درست با چهارپایان هم «اجری» دارد برای ما؟ و حضرت پاسخ داد: آری سیراب کردن هر جگر تشنهای اجر دارد. طبق این حدیث، عرصه اخلاق و رفتار درست اختصاص به انسانها ندارد و هر موجود زندهای مشمول عرصه اخلاق است.
سعدی این حدیث را دستمایه خود ساخته با کمی دستکاری روایتی از این دست از آن در بوستان به دست میدهد:
یکی در بیابان سگی تشنه یافت
برون از رمق در حیاتش نیافت
کله دلو کرد آن پسندیده کیش
چو حبل اندر آن بست دستار خویش
به خدمت میان بست و بازو گشاد
سگ ناتوان را دمی آب داد
خبر داد پیغمبر از حال مرد
که داور گناهان از او عفو کرد
آموزههایی از این دست موجب شد تا در میان جامعه اسلامی ملاطفت خاصی با حیوانات رواج پیدا کند و سگها نیز از تعرض دیگران در امان باشند، تا جایی که در یکی از منابع اخلاقی قرن ششم این داستان آمده است که بخوبی نگاه عارفان مسلمان را به سگها نشان میدهد.
«و خواجه امام ابو اسحق شیرازی روزی در راهی میرفت. سگی فرا پیش آمد، شاگردی که در خدمت بود، بانگ بر سگ زد تا راه آن بزرگ خالی شود. خواجه امام گفت: لا تطردوه! اما علمت آن الطریق بینی و بینه مشترک [مرانیدش، مگر نمیدانی که راه میان من و او مشترک است؟]» (مکارم اخلاق، رضیالدین ابو جعفر محمد نیشابوری، در دو رساله در اخلاق، به کوشش محمد تقی دانشپژوه، تهران، دانشگاه تهران، 1341، ص 111)
در سیاستنامه نظام الملک طوسی نیز داستان یکی از بزرگان آمده است که خداوند فقط به خاطر رفتار مهربانانه او با سگی گَرگین یا دچار بیماری گری، او را میبخشد و در جوار رحمت خود جای میدهد. سیاستنامه، سیر الملوک. حسن بن علی نظام الملک طوسی، به کوشش دکتر جعفر شعار. تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ ششم 1373، ص 177-180).
داستان اصحاب کهف و اشاراتی که به سگ آنها در قرآن شده است، دستمایه عارفانی چون عطار شده است تا درباره ارزش عمل و رفتار درست تأکید کنند و بگویند در این عالم این خداوند است که: «گه سگی را ره دهد در پیشگاه/ گه کند از گربهای مکشوف راه».
رفتارهایی که امروزه مشخصاً بر ضد سگها صورت میگیرد، گویی بر یک فرض مسلم استوار است و آنکه سگها موجودات یا اشیای اضافی هستند که ناخواسته وارد عالم خلقت شدهاند و وظیفه ما است که آنها را از صفحه روزگار پاک کنیم. حال آنکه آنها را کسی آفریده است که ما به اصطلاح اشرف مخلوقات خود را آفریده او میدانیم.
در نتیجه گویی کشتار نظاممند سگها تلاشی است در جهت اصلاح خطای خالق! سخن کوتاه، این شیوه فارغ از ناکارآمدی، نه با سنت اسلامی سازگار است و نه با نگرش اکولوژیک مدرن همسو است. بهتر است وقتی با معضلی مواجه میشویم، بهجای پاک کردن صورت مسأله، درست با آن مواجه شویم.
بزرگان و ضرورت مراقبت ویژه
محمدسعید احدیان در خراسان نوشت:
چند سال پیش در محضر درس اخلاق استاد حاج علی اکبری، آیه ای از قرآن تبیین شد که در این سال ها هرچه می گذرد به اهمیت توجه به آن بیشتر واقف می شوم.
َقُل لِّعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِینًا
ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻢ ﺑﮕﻮ: ﺳﺨﻨﻰ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺑﺎﺷﺪ! ﭼﺮﺍ ﻛﻪ (ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺑه ﻮﺳﻴﻠﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻧﺎﻣﻮﺯﻭﻥ)، ﻣﻴﺎﻥ ﺁن ها ﻓﺘﻨﻪ ﻭ ﻓﺴﺎﺩ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺩﺷﻤﻦ ﺁﺷﻜﺎﺭﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ! (آیه 53 سوره اسراء) به تعبیر استاد، هنگامی که «قل» بر سر آیه ای می آید، نشان تاکید ویژه قرآن است چرا که قرآن نازل شده است تا پیامبر آن را برای مردم بخواند و ابلاغ کند بنابراین وقتی در قرآن آیه ای با «قل» شروع می شود، نشان از تاکیدی ویژه است که خدا آن را از پیامبرش مطالبه می کند. با توجه به این تاکید، خداوند در این آیه بر یکی از اهداف مهم شیطان یعنی خراب کردن رابطه بین مومنان تاکید می کند و از یکی از مهم ترین راهبردهای رسیدن به آن هدف پرده برمی دارد.
این آیه تصریح می کند که اگر فردی در سخن گفتن (اعم از بیان، نوشتن در فضای حقیقی یا مجازی) «احسن» عمل نکند(دقت شود نگفته بدسخن گفتن، گفته شده احسن سخن نگفتن) موجودی قسم خورده به نام شیطان، در کمین است که از یک خطای کوچک استفاده و با برنامه ریزی و جدیتی ویژه بین بندگان خدا اختلاف افکنی کند و فاصله بیندازد، یعنی به عنوان مثال با یک بی دقتی در بیان گفتاری یا نوشتاری، شیطان عملیات وسوسه خود را شروع می کند و طرف دیگر را تحریض و تحریک می کند به واکنشی تندتر و با واکنش تندتر طرف دوم، وسوسه خود را برای واکنش متقابل طرف دیگر شروع و از این رهگذر کدورت ها را ایجاد می کند و عمق می بخشد.
این روزها همه ما می توانیم با اندکی دقت وقوع این ماجرا را به کرات در فضای مجازی ببینیم. همه این بحث ها و جدل هایی که مکرر در گروه ها صورت می گیرد، ابتدا از یک جمله غیردقیق آغاز می شود که فردی دیگر آن را تعریض به خود دیده(با این که نیت طرف اول هم تعریض نبوده) و با سوءتفاهم ایجاد شده و با توجه به غفلت از عملیات شیطان که به تعبیر قرآن مترصد چنین فرصت هایی است، جدلی دنباله دار آغاز می شود .
این یک خطر عمومی و در کمین همه است. حال تصور کنید این مسئله برای بزرگان نظام اتفاق بیفتد. حتما شرایط بسیار متفاوت خواهد بود. هنگامی که در یک نگاه کلان می بینیم نظام جمهوری اسلامی به عنوان محور جبهه حق در تقابلی آشکار با جبهه کفر است، روشن است که شیطان کاری مهم تر از این ندارد که به هر شکل ممکن، این جبهه را تضعیف کند بنابراین تردیدی نیست بسیار بسیار بیشتر از این راهبرد موثر استفاده می کند و با بهره گرفتن از همه ظرفیت های خود تمام تلاشش را می کند تا از اندک اشکالات شخصیتی افراد استفاده کند و با توجه به آثار گسترده عمومی اشتباهات آن ها بر اخلاق و فرهنگ جامعه، راهبرد شکاف و تخریب و تضعیف مسئولان ارشد حال و سابق نظام را پیش ببرد و بین آنان اختلاف بیندازد.
حال بپردازیم به مسئله اختلافات بین دو عالم بزرگوار آیات یزدی و آملی. چندسالی است جریانی در داخل با کمک جریان ضدانقلاب، دروغ پردازی ها و تخریب های ناجوانمردانه ای را علیه آیت ا... آملی لاریجانی آغاز کرده است که البته برخی خطاهای عملکردی دستگاه قضایی و شخص ایشان نیز دستگیره مناسبی برای موضوع ایجاد می کرد.
اما بعد از پایان دوره ایشان و کنار رفتن از ریاست قوه قضاییه و بازداشت یکی از مدیران زیرمجموعه یکی از معاونت ها که احتمالافاسد است، ماجرا وارد مرحله جدیدی می شود. در این دوره جدید برخی دیگر از افراد و جریان هایی که جزو دو دسته قبل (یعنی منحرفان و ضدانقلاب) نیستند، وارد ماجرای نقد و افشاگری علیه این مدیر و همچنین آقای آملی به عنوان رئیس قوه می شوند و در جلسات محفلی، اخبار و شنیده هایی را مطرح می کنند به گونه ای که این به ظاهر افشاگری ها حتی به فضای رسانه ای رسمی نیز کشیده می شود. افشاگری های این افراد علیه مدیر مربوط یعنی آقای طبری(که احتمالا بخش مهمی از آن ها درست است) دو نقش بسیار مهم در تغییر روند ماجرا گذاشت.
اولا همه اتهامات گذشته مربوط به رئیس قوه را که در ذهن افکار عمومی همراه با ابهام و تردید رسوب کرده بود، زنده کرد و ثانیا -که بسیار مهم تر از مورد اول است -باعث اعتبار بخشی همه دروغ های نجومی علیه رئیس سابق قوه قضاییه شد. همان طور که عرض شد، سوالات، ابهامات و انتقاداتی درباره برخی عملکردهای آقای آملی وجود دارد که مهم ترین آن چرایی حمایت از فردی است که فسادش اکنون محرز شده است اما بی تردید دروغ هایی مثل جاسوسی دختر ایشان یا نامه تهدید مهاجرت به نجف دروغ هایی آشکار و تخریبی ناجوانمردانه است.
این جریان جدید راسا هیچ کدام بر این دروغ ها صحه نگذاشتند اما فضای افشاگری که ایجاد کردند، به تمام این دروغ ها نیز اعتبار بخشید،در حالی که اگر این دوستان دغدغه مبارزه با فساد داشتند (نه مطرح کردن خود) هنگامی که پرونده فرد مذکور توسط رئیس جدید دستگاه قضا با قدرت و جدیت و بدون هیچ اغماضی در حال پیگیری است، چه ضرورتی برای فعالیت رسانه ای وجود دارد. افشاگری برای عدالت طلبان زمانی ضرورت پیدا می کند که فسادی از طریق مجاری قانونی پیگیری نمی شود، نه در این مصداق که فرد مذکور بازداشت شده و در حال بازجویی است.
در ادامه همین فضای جدید، ضدانقلاب و جریان منحرف داخلی هر کدام با دلیل مربوط به خود، فرصت را غنیمت شمردند و تخریب آقای آملی را شدت بخشیدند، با دروغ پردازی هایی مثل جعل نامه تهدید مهاجرت به نجف و داستان پردازی های خیالی از جزئیات اعترافات آقای طبری و موج ایجاد شده استفاده و دروغ های متعددی را به جامعه القا کردند و مشخصا تخریب آقای آملی را شدت بخشیدند.
در این بین ورود و اظهارات آیت ا... یزدی به عنوان چهره ای معتبر برای مردم، اعتبار ویژه ای به ماجرا بخشید مخصوصا که برخی از موارد کاملا دروغ را که معلوم نیست از چه منبعی به ایشان منتقل شده است، مستقیم تایید کردند و طبیعی بود که این ورود عجیب و نادرست آیت ا... یزدی که لطمه شاید غیرقابل جبرانی به آیت ا... آملی می زد با واکنش ایشان روبه رو شود که متاسفانه دفاعیه ای که ایشان از خودشان داشتند در عین حالی که بسیاری از محتوای آن روشنگر بود، با ادبیاتی دون شان یک عالم نسبت به عالمی دیگر همراه شد؛ مواردی که می توانست در یک بیانیه ای عمومی بدون خطاب قرار دادن آیت ا... یزدی به جامعه ارائه شود. همه این ها در حالی است که اگر هرکدام از شخصیت ها را در نگاهی برایندی و کلی ارزیابی کنیم،فهرست بلند و بالایی از برجستگی ها و فضل ها را می توانیم برشمریم اما تصویری که امروز از این دو بزرگوار در جامعه ایجاد شده است (به رغم تصریح بر وجود نقاط ضعفی غیرقابل انکار) با این ارزیابی فاصله ای زیاد دارد که ظلمی است به خود این بزرگان.
با این مقدمه و توصیفی که از صحنه صورت گرفت ذکر چند نکته ضروری است:
1- به نظر می رسد دست شیطان در این ماجرا کاملا روشن و بدیهی است. با استفاده از ابزار وسوسه و با تکیه بر برخی نقاط ضعف شخصیتی مانند احساساتی عمل کردن یا کم سعه صدری، شیطان از احسن سخن نگفتن ها(چه افشاگران، چه معاندان، چه اطرافیان این بزرگان، چه بولتن نویسان و...) استفاده کرده است و در ساخته شدن ذهنیت ها و در نتیجه سخن ها و نوشته ها، نقش مستقیم و موثری داشته است.
به عنوان کسی که بی مبالغه خود را شاگرد اخلاقی این بزرگان می دانم، پیشنهاد می کنم با شناخت و درک شرایط و در تقابلی مستقیم با «دشمن آشکار» در دیداری علنی از یکدیگر دلجویی کنند و بزرگی خود را با پذیرش نقطه ضعف شان، در تاریخ ثبت کنند و خوشحالی فعلی شیطان را به شکستی تحقیر کننده تبدیل کنند. همیشه امکان تبدیل کردن نقطه ضعف و اشتباه به نقطه قوتی بزرگ وجود دارد. «ان الحسنات یذهبن السیئات»
2- بر این باورم اشتباه آیت ا... یزدی، بزرگ تر است، زیرا علاوه بر این که از ادبیاتی نادرست استفاده شده بود و بر محتوایی نادرست نیز صحه گذاشت و اعتبار بخشید جبران این بخش و جلوگیری از تکرار این اتفاق از اهمیت زیادی برخوردار است.
بر این باورم در ابتدا دستگاه های اطلاعاتی وظیفه دارند، نادرست بودن اطلاعات مطرح شده توسط ایشان را برایشان روشن کنند و ایشان نیز اشتباه خود را اصلاح کنند و سپس منابعی را که آیت ا... یزدی بر اساس آن ها چنین موضع گیری کردند شناسایی و از نفوذی نبودن آن ها اطمینان حاصل کنند.
3- آیت ا... آملی باید بپذیرند در برخوردنکردن با مدیر مربوط و حمایت از وی دچار خطایی جبران ناپذیر شدند. خوشبختانه نامه اخیر ایشان حاکی از این بود که حمایت پیشین ایشان ناشی از بی اطلاعی از عملکرد وی بوده است و با روشن شدن مسائل، ایشان بر برخورد با وی تصریح داشتند (گرچه خطای شناسایی و برخوردنشدن با چنین عنصری برجای خود باقی است). همچنین ایشان باید توجه کنند که پذیرش مسئولیتی بزرگ با تبعاتی همراه است، بنابراین مسئولیت هایی در این سطح سعه صدری بسیار بیشتر لازم دارد.
4- افشاگری را وظیفه می دانم اما آن هنگام که از وجود فسادی «اطمینان» حاصل کردیم و امیدی به پیگیری آن از روش های رسمی وجود ندارد. اما اگر فسادی توسط دستگاه های مسئول در حال پیگیری است، آن افشاگری را ناقض نیت عدالت طلبانه و مبتنی بر خواسته های نفسانی می دانم.
با توجه به جدیت دستگاه قضایی در برخورد با آقای طبری، افشاگری ها در این زمینه را ناشی از شهوت افشاگری می دانم نه وظیفه افشاگری(تکلیف ضدانقلاب و انحرافی ها که روشن است) به نظر می رسد این افراد و رسانه ها باید به کف زدن ضدانقلاب نگاهی بیندازند و حوزه های جدیدی برای افشاگری مبتنی بر وظیفه را در دستور کار قرار دهند.
5- در میانه این فضای ملتهب که اخلاق اسلامی به دلیل لغزش بزرگان خدشه دار شده است، نقش آفرینی میانجی گران و مصلحان ضرورتی اجتناب ناپذیر است، همان طور که وقتی مثلا بین یک زن و شوهر یا دو برادر مومن اختلافی علنی به وجود می آید، توقع این است که اطرافیان مصلح ورود کنند. مصلحان وزن دار که ظرفیت اصلاح ذات بینکم دارند، تکلیف عینی دارند، ورود کنند و ماجرا را به خیر و صفا هدایت کنند.
این بخش از دعای مکارم اخلاق حضرت امام سجاد(ع)بهترین راهبردها برای این ماجرا را مشخص می کند: «بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست و مرا به زیور شایستگان بیارای و زینت اهل تقوا را در این امور بر من بپوشان در گستردن سفره عدل و فرو خوردن خشم و خاموش کردن آتش فتنه و جمع کردن پراکندگان و اصلاح بین مردم و آشکار کردن کارهای خوب و پوشاندن عیوب و...».
عدم نظارت صحیح موجب شکل گیری مفاسد
عبدالصمد خرمشاهی در آرمان ملی نوشت:
اتفاقات اخیر در حوزه قضائی و برکناریها و بازداشتهای برخی مدیران نشان میدهد که دستگاههای نظارتی نتوانستهاند عملکرد خوبی از خود برجای بگذارند و این سهل انگاری و غفلت باعث شده تا فساد اینگونه در برخی ارگانها و سازمانها نیز رسوخ کند. از طرف دیگر باید اذعان داشت؛ دلیل بهوجود آمدن این مساله شاید دراهمیت ندادن به گزارشات واصله، سهلانگاری یا احیانا ارتباطات غیر متعارف باشد.
در هر حال باید این موضوع را به فال نیک گرفت کهاکنون با جدیت بااینگونه تخلفات مبارزه میشود. چرا که یکی از وظایف مهم قوه قضائیه برخورد با مفسدین است. اجرای عدالت وقتی معنا و مفهوم پیدا میکند که با این گونه آسیبها برخورد جدی صورت گیرد و هر چقدر دقت و سخت گیری و برخورد قانونی لازم انجام شود مردم به اجرای عدالت امیدوار میشوند.
اما در غیر اینصورت اگر این مسائل نادیده گرفته شود آحاد مردم از اجرای عدالت مایوس خواهند شد. تحقق عدالت زمانی است که هر متخلف با هر مقام و پستی که دارد اگر مرتکب جرم و خلافی شد بدون هیچ گونه مماشات برخورد شود. در غیر این صورت این عدم برخورد و مماشات تبعات منفی به بار آورده و باعث میشود که قبح اختلاس، فساد و قانون شکنی در جامعه شکسته و از بین برود.
به هر حال در ارتباط با برخورد با مفاسد و مجرمین قانون کم نداریم، اما مشکل نظارت، عدم برخورد و نهایتا عدم اجرای قوانین در ارتباط با پارهای از افراد است که خود را به مقامات متصل میکنند که این امر مشکلاتی در جهت اجرای عدالت در برخورد قضائی بهوجود میآورد.
گرچه بسیاری معتقدند که راهکارهای گوناگونی برای برخورد با اینگونه مفاسد وجود دارد اما باید اذعان داشت که نمیتوان امیدوار بود که یکشبه همه کاستیها از بین برود. این فساد ریشه در اعماق و گذشته دارد و برای ریشه کردن کردن یا حداقل کاهش این مسائل زمان زیادی لازم است.
ضمن اینکه باید از مرحله شعار به مرحله عمل در آییم. سازمانهای نظارتی نیز باید فارغ از اینکه متخلف چه کسی است و چه ارتباطی با چه کسانی دارد مجدانه و مسئولانه برخوردهای لازم را صورت دهند و این روند استمرار پیدا کند. قانون از کجا آوردهای سال 39 وضع شد و بعدها قوانین مرتبط دیگری وضع شدند که دست مسئولان امر را باز میگذاشت تا برکارایی افراد دقت و نظارت کنند، اما عدم توجه به این قوانین موجب شد تا نظارتها نیز مسکوت بماند. البته در این رابطه قوانین مشابه زیادی داشتیم، اما هرکز عملی و اجرایی نشد.
بنابر این نمیتوانیم در کوتاه مدت امیدوار باشیم که مدینه فاضله بهوجود آید و دست همه مفسدین از بیت المال و منابع کشور قطع شود، اما این انتظار وجود دارد این مسائل که شروع شده و حالت جدی به خود گرفته مقطعی نباشد و مسئولان مربوطه برای بلند مدت برنامهریزی دقیق کنند.
این مساله نیازمند یک عزم ملی است که همه نهادها، سازمانها و کسانی که دست اندرکار قضیه هستند درگیر این مساله شوند و از کوچکترین تخلفات نیز نگذرند. وقتی که جرائم خرد کم کم قبح خود را از دست میدهد رفته رفته قبح جرائم کلان نیز میشکند لذا بهنظر میرسد که برخورد با فساد و اختلاس در هر نوع، شکل، تشکیلات و فرد باید به فرهنگ تبدیل شده و نهادینه گردد. مثل سایر کشورها که مقامی مهم را به خاطر جزئیترین مسائل کنار میگذارند. بنابر این کار سختی در پیش رو است و با شعار و چهار برخورد نمیتوان امیدوار بود که ساختار این تشکیلات متحول شود.
مقاومت عزتآفرین است
عباس حاجی نجاری در جوان نوشت:
ایستادگی مردم ایران در برابر امریکا در سالهای اخیر در مقایسه با سازش و تسلیم کشورهای زیر سلطه و به تعبیر ترامپ گاوهای شیرده اگرچه به ما آموخت که هزینه سازش و تسلیم بسیار بیشتر از هزینه مقاومت است که نتیجه آن را در سرنوشت بسیاری از کشورهای منطقه میتوان دید، اما روند تحولات روزهای اخیر آورده دیگری برای مردم ایران داشت و آن اینکه مقاومت علاوه بر کم هزینهتر بودن «عزتآفرین» نیز هست.
ابعاد این دستاورد را میتوان در ماجرای کشتی توقیف شده ایران توسط رژیم خبیث انگلیس و با دستور کاخ سفید دید که علاوه بر تحقیر این دوقدرت مطرح جهانی اعتبار وعظمت مردم ایران را یکبار دیگر و پس از اسقاط پهپاد متجاوز امریکایی در جهان ارتقا ودر معرض دید جهانیان قرار داد.
درک این ماجرا چندان دشوار نیست که اگر ایران پس از توقیف کشتی گریس ۱ توسط انگلیس سکوت و قرار بود از مجاری دیپلماتیک ماجرا را پیگیری کند اکنون علاوه بر گریس ۱ باید شاهد بودیم که چندین کشتی دیگر ایران به بهانههای واهی در دیگر تنگهها و آبراهها و حتی شاید در خود خلیج فارس توقیف شده بود.
اما زمانی که امریکا و متحدانش اراده ایران را در مقاومت و ایستادگی و آمادگی برای تحمیل هزینه مضاعف به دشمن و به ویژه بعد از توقیف کشتی متخلف انگلیسی دیدند، نه تنها عقب نشستند بلکه ناچار شدند بسیاری از رویههای جاری ومحاسبات خود را نیز تغییر دهند، ازجمله:
۱-ماجرای شکست مأموریت جان بولتن در سفر به انگلیس برای همراه سازی این کشور در به عهده گرفتن مسئولیت ائتلاف نظامی در خلیج فارس و تنگه هرمز، تحقیر امریکا را در پی داشت. بی بی سی در گزارشی پیش از سفر بولتن به انگلیس نوشته بود که ایران محور دیدارهای جان بولتون در لندن است.
در این گزارش آمده بود: جان بولتون، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور امریکا، برای دیدار و گفتگو با مقامات عالی رتبه دولت بوریس جانسون و با هدف «همگام کردن لندن در فشار علیه ایران و موضوع تأمین امنیت کشتیرانی در خلیج فارس» به این شهر سفر کرده است. اما ساعاتی پس از سفر رادیو فردا گزارش داد که پس از دیدار بولتن با بوریس جانسون، نخستوزیر جدید بریتانیا، قرار میشود که موضوع ایران به بعد از پرونده برگزیت موکول شود!
۲- در پی عدم استقبال کشورها از پیوستن به ائتلاف امریکایی در خلیج فارس رسانههای بینالمللی از آن به عنوان توانایی ایران برای انزوای امریکا یاد میکنند. پایگاه خبری امریکایی فارین پالیسی در گزارشی ضمن تأکید بر پاسخ سرد کشورها برای پیوستن به ائتلاف دریایی خلیج فارس تأکید کرد که امریکا در عرصه بینالمللی تنها شده است و کشورها در بسیاری از موارد امریکا را نادیده میگیرند.
این گزارش تصریح کرد: در واقع کشورهای دیگر جهان به راه خود میروند، زیرا آشکار شده است که دولت ترامپ تنها منافع خود را در نظر میگیرد و هیچ علاقهای به در نظر گرفتن منافع دیگر کشورها ندارد. ایندیپندنت با تأکید بر اینکه ایران توانسته است تا حد زیادی امریکا را در عرصه بینالمللی منزوی کند، افزود:، اما ایالات متحده به دنبال آن است تا بتواند هر طور که شده از این انزوا خارج شود.
۳- دلایل کشورهای اروپایی و برخی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در مخالفت با پیوستن به ائتلاف، ناشی از ناتوانی آنها از برآورد پیامدهای واکنش احتمالی ایران است. آنها وقتی اراده ایران را در دفاع قاطعانه از منافع امنیت ملی خود در منطقه دیدند، صراحتاً به امریکاییها اعلام کردند که نمیخواهند مسئله منطقه پیچیدهتر از این شود.
نشریه امریکایی «واشنگتن فری بیکن» به نقل از یک منبع در سفارت امریکا در برلین نوشت که «ریچاد گرنل سفیر امریکا در برلین و دیپلماتهای بلندپایه امریکایی، دولت آلمان را برای پیوستن به این ائتلاف تحت فشار گذاشتهاند، اما این تلاش حاصلی در پی نداشته است».
۴- رسوایی امریکا در تداوم توقیف گریس ۱ ومخالفت انگلیس با ادامه آن وپس از آن عدم تمکین دولت محلی جبل الطارق به حکم فرمایشی دادگاه امریکایی شکست دیگر کاخ سفید از مقاومت مردم ایران بود. مقامهای جبلالطارق درخواست مجدد امریکا برای توقیف گریس ۱ را رد واعلام کردند که نمیتوانند به درخواست امریکا برای توقیف گریس ۱، نفتکش حامل نفت ایران عمل کنند.
وزیر خارجه امریکا که تلاشهای کشورش برای توقیف «گریس ۱» که اکنون به آدریان دریا تغییر نام داده واکنون با پرچم ایران در حال تردد استّ، بیثمر مانده است، در مصاحبه با شبکه «فاکس نیوز» درباره آزادی این نفتکش ابراز تأسف کرد. تنها کاری که از دستش برآمد این بود که کشورها را تهدید کند که به این کشتی سرویس ندهند.
۴- مقاومت ایران در برابر سناریویی ترامپ در پیشبرد اهدافش از طریق میانجیگریها، به تحقیر میانجیها توسط ترامپ انجامید. روزنامه امریکایی دیلیبیست در این زمینه مینویسد: گفتهاند دولت ترامپ با ارسال پیامهای متناقض درباره شرایط مذاکره با ایران طرفهایی که میانجی رد و بدل کردن پیام بین تهران و واشنگتن هستند را به ستوه آورده است.
دو مقام فعلی دولت امریکا و یک منبع آگاه دیگر میگویند تضارب آرا (سردرگمی) در داخل دولت ترامپ باعث ایجاد اختلال در روند این تلاشهای دیپلماتیک شده است. وزیر خارجه فرانسه در واکنش به توئیت ترامپ که نوشته بود «هیچ کس اجازه ندارد به هیچ طریق و شکلی ما را نمایندگی کند»، در بیانیهای تصریح کرد که «پاریس برای برقراری صلح و ثبات در منطقه و کاهش تنشها با تهران، نیازی به اجازه واشنگتن ندارد.»
۵-اما مقاومت مردم ایران بیش از همه خود ترامپ را سردرگم ومستأصل کرده است. به گزارش رویترز، ترامپ پنجشنبه گذشته در جمع هوادارانش میگوید: که آنها (ایرانیها) مردمان با «غروری» هستند و من این را میدانم. ترامپ درباره تردیدها درباره نتایج فشارها علیه ایران نیز گفت: شاید مسیری را که با ایران در پیش گرفتهایم کارایی داشته باشد و شاید هم کارا نباشد!
این روزها که موضوع مقاومت ویا دیپلماسی وتأثیر آن در برهم خوردن نظام محاسباتی وآرایش دشمن در منطقه، به سؤال اساسی والبته نقل محافل ورسانهها تبدیل شده است، شاید روشنترین پاسخ را بتوان در آخرین موضع رئیس جمهور امریکا یافت، آنجا که به «غرور» ایرانیان اعتراف میکند ودر عین حال دچار این توهم است که نظام جمهوری اسلامی در بهدر به دنبال مذاکره است وبا اذعان به تردیدها درباره نتایج فشارها علیه ایران میگوید: شاید مسیری را که با ایران در پیش گرفتهایم کارایی داشته باشد و شاید هم کارا نباشد!
۲۴ اردیبهشتماه امسال رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، با اشاره به اقدامات خبیثانه امریکا در تشدید فشارها و تحریمها علیه مردم ایران، برای «تغییر محاسبات و تسلیم شدن مسئولان» و نیز «فاصله گرفتن مردم از نظام» یادآور شدند که در مواجهه با دشمن دو راه بیشتر وجود ندارد یا عقبنشینی ما و پیشروی متقابل آنها و یا مقاومت و ایستادگی که تجربه ما در جمهوری اسلامی نشان میدهد هر جا در مقابل دشمن مقاومت کردیم، جواب گرفتیم.
عیدی برای زدودن ناهنجاریها و تهدیدها
سیده فاطمه ذوالقدر در ابتکار نوشت:
تبیین واقعه غدیر خم نقش بسزایی در گسترش فرهنگ ولایت و پاسداری از ارزشهای اسلام و انقلاب دارد. واقعه غدیر یک جنبش اجتماعی است که در آن باید به یکدیگر کمک کنیم. آیا همه مردم بر فلسفه غدیر آگاهند و میدانند که غدیر بر چه موضوع و هدفی رهنمون است؟ باید غدیر در متن زندگی مردم باشد و تکریم غدیر در سبک زندگی ایشان بیاید.
این گونه نباشد که صرفاً به برگزاری جشنی بسنده شود بیآنکه چرایی و مقصد غدیر درک شود. باید این مسئله را در اذهان مردم ایجاد کرد. جهتگیری ائمه نیز این چنین است که آن را در متن زندگی مردم بیاورند. اگر غدیر در متن زندگی آمد، میماند و تکریم میشود.
دینی ناجی و موجب رضایت است که با تداوم رهبری و ولایت،کمال و سعادت را همواره به ارمغان آورد؛ دینی که ولایت و سرپرست نداشته باشد یک دین ناقص است. روحانیون و اساتید حوزه علمیه باید پیام غدیر را به طور جامع و کامل دریافت کنند و بشناسند و به آن عمل کنند تا بتوانند این پیام مهم را به دیگران انتقال دهند.
البته مساجد در اجرای برنامههای مختلف در مناسبتهای دینی و ملی پیشگام بودهاند، موضوعی که سالها است در زمینه بزرگداشت دهه ولایت و امامت نیز مشاهده میشود و طی سالیان اخیر به دلیل همافزایی بیشتر میان دستگاهها تقویت شده است.
غدیر، حادثهای صرفاً تاریخی نیست؛ نام یک سرزمین نیست؛ یک تفکر است. غدیر، نشانه و رمزی است که از تداوم خط نبوت و ولایت خبر میدهد. بیشک، آموزهها و درسهای غدیر برای جامعه بشری کاربرد گستردهای دارد. یکی از این آموزهها گزینش بهترینها برای تصدی امر است.
از ظرفیت و فلسفه وجودی غدیر میتوان برای اصلاح جامعه و محیطهای آسیبدیده استفاده کرد تا فضا به خوبی مدیریت شده و از این امر معنوی در مناطقی که مشکلات و ناهنجاریهایی وجود دارد، بهعنوان عاملی برای اصلاح عملی جامعه استفاده شود.
اهمیت ولایت و امامت باید به خوبی در جامعه بیان شود و دهه ولایت فرصتی ارزنده برای تبیین جایگاه ولایت و وحدت در جهان اسلام است. تبیین واقعه غدیر بهعنوان زیربنای فرهنگ غنی اسلامی برای نسل جوان و آیندهساز بسیار ضروری است.
در این واقعه آنچه بیش از هر چیز نمایان است، مسئولیتپذیری است که آدمی را شگفتزده می کند؛ تعهد و مسئولیتی که در هدایت و تعالی مردم و زدودن ناهنجاریها و تهدیدها از جامعه مشاهده میشود، بینظیر است. میزان مسئولیتپذیری در سبک زندگی و مدیریت نبی مکرم و نخستین جانشین ایشان، آنچنان مبرز است که همواره مورد اعتماد و اطمینان خاطر مردم و مورد رشک و بدخواهی و فتنهانگیزی دشمنان و منفعتطلبان بوده است.
لذا، الگویی بینظیر و راستین برای جامعه اسلامیمان وجود دارد که با تمسک و توسل به آن میتوان مسیر رشد و توسعه را برای دارا بودن جامعهای عاری از هرگونه فساد، هموار کرد.