سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
با پوزش از حضرات آیات!
حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
درباره مرحوم آیتالله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی که حضرت امام -رضوانالله تعالی علیه- از ایشان با عنوان استاد عرفان خود یاد میفرمایند آمده است؛ دو سال از ورود ایشان به نجف اشرف و حضور در جلسات درس عارف برجسته، مرحوم آیتالله حسینقلی همدانی گذشته بود که روزی به استاد میگوید «من در سیر و سلوک خود به جایی نرسیدهام»
مرحوم ملا حسینقلی میپرسد؛ نام شما چیست؟ و میرزا جواد آقا با تعجب میگوید مرا نمیشناسید؟! من جواد ملکی تبریزی هستم! استاد میپرسد با آن ملکی تبریزی دیگر که در همین جلسات درس شرکت میکند چه نسبتی داری؟ پاسخ میدهد که پسر عمو هستیم.
استاد میگوید از فردا کفشهای او را جفت کن! اجرای این دستور برای مرحوم میرزا که با وی کدورتی داشت سخت بود ولی از انجام آن طفره نرفت. دو ماه بعد، استاد از احوال او سؤال کرد و میرزا جواد آقا با خرسندی گفت دریچههایی از معرفت به رویم گشوده شده است و مرحوم ملاحسینقلی فرمود؛زائران تبریزی خبر کدورت تو با پسر عمویت را به تبریز برده و در پی آن میان طائفه شما نیز کدورتی پدید آمده بود اما وقتی تو را دیدند که کفش او را جفت میکنی، خبر این احترام و تواضع را نیز به تبریز بردند و کدورت از میان آنها برخاست و به دوستی و برادری تبدیل شد و خدای مهربان به پاداش، دریچههای علم و معرفت را به رویت گشود.
دیروز رئیس محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام با انتشار نامهای مفصل و سرگشاده، به سخنان منتسب به حضرت آیتاللهیزدی پاسخ داد. ماجرا از دستگیری اکبر طبری معاونت اجرایی حوزه ریاست، رئیسسابق قوه قضائیه آغاز شد؛ دستگیری این فرد که با اتهامات متعددی مواجه است، بهانهای شد تا موج سنگینی از حملات و هجمهها علیه آیتالله آملی لاریجانی شکل بگیرد. ضدانقلابیون خارج نشین با استفاده از بستر فضای مجازی، سردمدار این حملات و تهمتها بودند.
در این میان شایعهای در فضای مجازی منتشر شد مبنی بر اینکه رئیس پیشین دستگاه قضا و رئیس امروز مجمع تشخیص مصلحت نظام تهدید کرده است در صورت ادامه برخورد با طبری، ایران را به مقصد نجف ترک خواهد کرد! یک کانال تلگرامی که در انتشار اکاذیب علیه نظام و شخصیتهای آن و جعل خبر، یدطولا و سابقه سیاهی دارد، منبع اولیه این شایعه بود.
منابع نزدیک به آیتالله آملی لاریجانی ضمن تکذیب این شایعه، تاکید کردند که «آیتالله آملی لاریجانی بهزودی جلسات دروس حوزوی خود را در حوزه علمیه قم مجدداً از سر خواهند گرفت و بنایی بر مهاجرت ندارند.»
در ادامه ماجرا، چند روز پیش خبر دیگری در فضای مجازی منتشر شد که در آن آمده بود، آیتالله یزدی دبیر محترم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در جلسهای نسبت به شایعه مورد اشاره واکنش نشان داده و انتقادات تندی را نسبت به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بیان کرده است این خبر نیز در فضای مجازی و از سوی رسانههای خارجی با پوشش گستردهای روبرو شد و دهها دروغ دیگر نیز جعل گردیده و به آن افزوده شد.
و اما، در حالی که گزارشهای متناقضی درباره صحت و سقم این خبر منتشر شده بود، روز گذشته آیتالله آملی لاریجانی با انتشار نامهای مفصل و سرگشاده و البته با ادبیاتی تند، به سخنان منتسب به آیتالله یزدی واکنش نشان داد.
اختلاف نظر و یا اشتباه در کسب خبر پدیدهای است که احتمال بروز آن در میان تمامی افراد جامعه وجود دارد و عالمان دینی و روحانیان برجسته نیز از این قاعده مستثنا نیستند. چاره کار نیز -چنانچه خبر از اهمیت تعیینکننده و موثری برخوردار باشد- بررسی و کشف واقعیت ماجراست تا در صورتی که خبر منتشر شده زمینهای از آسیب در پی داشته باشد از بروز آن پیشگیری شود.
این فرمول اما، درباره شخصیتهای اثرگذار و مخصوصا وقتی پای عالمان برجسته دینی در میان است، با موارد عادی تفاوتهای درخور توجهی دارد که رعایت آن از سوی آنان ضرورتی حیاتی و اجتنابناپذیر است. چرا که آنان از یکسو، معلمان جامعه هستند و رفتار و گفتارشان میتواند پیامدهای نامطلوبی به دنبال داشته باشد و از سوی دیگر شخصیت و جایگاه برجسته آنان «امانت الهی» است و تنها متعلق به خودشان نیست که در حفاظت و پاسداری از آن بینیاز از مراقبت باشند!
انتشار اینگونه اخبار و سخنان و نامهها حتی در صورت صحت نیز نتیجهای جز دلگیری عموم مردم و شادی دشمنان به دنبال ندارد. رهبر معظم انقلاب اسلامی (آبان ماه سال 1391) درباره اختلاف مسئولان فرموده بودند:
«هم اختلافات بین مسئولین مضر است، هم بدتر از آن، کشاندن اختلاف میان مردم مضر است. این را من به مسئولین، به رؤسای محترم هشدار میدهم... به آنها هشدار میدهم، مراقب باشند.نه اینکه این نامهنگاریها خیلی مهم باشد؛ نه، صد تا نامه بنویسند؛ کار خودشان را بکنند، اختلافات را به میان مردم نکشانند، چیزهای جزیی را مایه جنجال و هیاهو و استفاده تبلیغاتی دشمن و خوراک تبلیغاتی رادیوهای بیگانه و تلویزیونهای بیگانه نکنند، صد تا نامه بنویسند؛ نامه اهمیتی ندارد. مهم این است که همه ما بدانیم مسئولیتی داریم، همه ما بدانیم موقعیت حساسی داریم.»
و بالاخره امید آنکه حضرات آیتالله یزدی و آیتالله آملی لاریجانی عذر نگارنده را در قلمی کردن این وجیزه بپذیرند و به او خُرده نگیرند که...
از سرودههای سعدی است - و به درستی سروده و حکیمانه نیز هست- که؛
گَه بود کز حکیم روشن رای
بر نیاید درست تدبیری
گاه باشد که کودکی نادان
بهغلط بر هدف زند تیری
تا آخر تابستان وقت دارید
در سرمقاله ایران آمده است:
دولت اصولگرای گذشته صریحاً اعلام میکرد که علاقهای به اجرای برخی از قوانین ندارد. حتی از امضا و ابلاغ این قوانین نیز سرپیچی میکردند. نمونه جالب آن قانون دسترسی آزاد به اطلاعات بود که چند سال معطل ماند و هیچ اقدامی هم برای اجرای آن نشد که نشد.
کسی از آقایان اصولگرا هم نگران عدم اجرای آن نبود و مجلس و نمایندگان نیز حرمت خود را پاس نداشتند و زحمت پرسش از معجزه هزاره سوم را به خود ندادند که بدانند چرا قانونی که با این زحمت و هزینه کلان تصویب شده، اکنون در کشوی میز وی در حال خاک خوردن است.
اکنون با شکل دیگری از بیقانونی مواجه هستیم. مطابق ماده 29 قانون برنامه ششم توسعه دولت باید در سال 1396 سامانه حقوق و دستمزد و دریافتیهای کارکنان خود را راهاندازی میکرد تا همه اطلاعات آن به صورت شفاف در اختیار افکار عمومی و مردم و نهادهای نظارتی قرار گیرد. گرچه این اقدام بسیار مهمی بود ولی در عمل اکنون که در سال 1398 هستیم، این کار به طور کامل اجرایی نشده است. چرا؟
متأسفانه قانونگذار بجز نهادهای تحت امر دولت، سایر قوا را به گونهای مشمول این قانون کرده که دولت نمیتواند آنان را در اجرای این قانون ملزم نماید و در عمل نیز کسی از آنان پرسش نمیکند که چرا به وظایف خود عمل نکردهاند. این نحوه قانوننویسی خلاف قاعده حکومتداری است، شاید بیشتر متأثر از برداشت و تفسیری است که شورای نگهبان از استقلال قوا میکند. در حالی که اینها امور کلی اجرایی است و باید دولت قدرت اجرایی آن را داشته باشد، همان طور که دولت بودجه همه قوا را میدهد و وظیفه هم دارد باید بتواند پرسشگری کند. این الزام تعارضی با استقلال قوا ندارد.
در نهایت مقاومت سایر دستگاههای غیر دولتی در اجرای این قانون منجر به ورود هیأت دولت شده است و رئیس سازمان اداری و استخدامی کشور، گفت که هیأت دولت به سازمان اداری و استخدامی مأموریت داده است تا پیگیری و هماهنگیهای لازم را با قوه قضائیه، صدا و سیما و سایر سازمانها نیز به عمل بیاورد تا این بخشها هم اطلاعات مربوطه را در سامانه بارگذاری کنند.
وی اضافه کرد که پیش از این سازمانهای عمومی غیردولتی همچون شرکتهای زیرمجموعه شستا یا صندوقهای بازنشستگی ملزم به درج و بارگذاری حقوق و مزایای مدیران خود نبودند، اما بهدنبال دستور رئیس جمهوری، این بخشها نیز موظف شدهاند اطلاعات خود را در این سامانه بارگذاری کنند.
وی اعلام کرد که به جز بخش کثیری از قوه مجریه و قوه مقننه، دیگر بخشها شامل قوه قضائیه، صداوسیما و سایر سازمانها و نهادهای اینچنینی این اطلاعات را در سامانه وارد نکردهاند. واقعیت این است که نمیدانیم چرا اصرار میکنند که این اطلاعات شفاف نشود.
شفافیتی که به نفع همه افراد سالم و خدمتگزار مردم است. هرچقدر حقوق میگیرند حتماً حق آنان است پس چه باکی از انتشار آن دارند؟ فقط افراد ناسالم و خطاکار هستند که علاقهای به این شفافیت ندارند. ما طی یک قرن گذشته همواره غیر شفاف بودهایم، و طی این قرن خسارتهای عدم شفافیت را نیز تحمل کردهایم و این خسارات در ادامه بیشتر هم میشود. پس چه ایرادی دارد که یک بار هم شفافیت را تجربه کنیم. به قول شاعر: صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را/ خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی.
به نظر میرسد باید امیدوار بود تا پایان شهریور این گام بزرگ دولت برای شفافیت برداشته شود. اکنون همه میتوانیم به سایتهای کشورهای پیشرفته برویم و حقوق و دریافتی همه کارکنان آنان را ببینیم. مثلاً در کانادا اسامی افرادی که بالای صد هزار دلار در سال درآمد دارند در سایت هست.
در ایران باید کلیه دریافتیها و نیز سایر امتیازات مادی نیز ثبت شود. چند روز پیش گفتند که اعضای هیأت مدیره یک بانک وامهای کلان با بهره کم و زمان بازپرداخت زیاد دریافت کردهاند که این ارقام خیلی بیشتر از حقوق و مزایا میشود. اینها باید آشکار شوند. از شفافیت نترسیم، به نفع مردم و افراد سالم است. فقط متخلفان از آن میترسند.
خدا، انسان را رها نکرد
کورش شجاعی در خراسان نوشت:
و خداوند عزّوجلّ انسان را آفرید و مرتبت اشرف مخلوقات و خلیفة اللهی به او بخشید آن گاه جمیع فرشتگان و ملائک را به کرنش در برابر او امر فرمود تا همه خلقت از «ابد» تا «ازل» جایگاه انسان را در منظومه هستی درک کنند و بدانند این آفریده حق تعالی، گل سرسبد آفرینش است و قابلیت قد کشیدن از «فرش» تا «عرش» دارد و برای به فعلیّت رساندن این قابلیت بنی آدم را یاری رساند و هدایت فرمود، اول به زینت و داشته و هادی پرمقداری به نام «عقل» که انسان را در تمیز حق از باطل، راستی از ناراستی، راه از بی راه و سعادت از شقاوت دلیل و راهنما باشد و از پس این گوهر گران بها، هادیانی از جنس خود انسان اما آشنا به راه های عرش و آسمان و قُرب و نزدیکی به آفریدگار برانگیخت تا خلق در این مسیر پر فراز و فرود تا رسیدن به معبود، متحیر نماند، برانگیختن هزاران پیامبر از «آدم» تا حضرت «خاتم» جلوه این لطف الهی است.
تمامی رسولان و انبیای الهی در زمان خود رسالتشان را انجام دادند پیامبران اولوالعزم نیز از نوح نبی ا...، ابراهیم خلیل ا...و موسی کلیم ا...، عیسی روح ا... آن چه را از جانب حق تعالی وحی شد به مردم ابلاغ کردند تا نوبت به خاتمالانبیا محمد مصطفی رسید و حضرت حق، با جاری کردن تمامت حق و اکمل ادیان بر قلب و لسان حضرت ختمی مرتبت، حجت تمام فرمود و پس از آن پنجره وحی بسته شد اما خداوند حکیم با اتمام نبوت انبیا و خلاصه کردن آن در وجود خاتم الانبیا پنجره هدایت و رساندن انسان به سعادت را نبست بلکه در حجة الوداع و سال آخر عمر حضرت مصطفی تکلیف مردم را برای همیشه و تا ابد روشن فرمود و به رسول اعظم آن حبیب ا... ابلاغ امری بس مهم و سرنوشت ساز را تکلیف فرمود امری که رساندن آن به مردم را مرادف تمامی رسالت حضرتش برشمرد و آن ابلاغ «اکمال دین» و «اتمام نعمت الهی» بر مردمان با اعلام وصایت و ولایت امیرمومنان علی علیه السلام بر جمیع ایمان آورندگان تا آخرالزمان بود و منزل جُحفه و کرانه بی کران غدیرخم شد منبر و مأذنه اعلام پرچمداری علی بن ابی طالب پس از رسول خاتم و چه کسی حق دارتر، حکیم تر و اولی بر خدا بر تعیین وصی و جانشین حضرت مصطفی.
بدین گونه با اعلام و رساندن این امر الهی توسط پیامبر اعظم گرچه وحی پس از رحلت خاتم المرسلین منقطع شد اما پنجره هدایت انسان به سوی حضرت رحمان همچنان باز و گشوده ماند تا هیچ جوینده و پوینده حقی حیران و سرگردان نماند و علمداری هدایت انسان به حکمت بالغه الهی به انسانی واگذار شد که اول مومن و ایمان آورنده به اسلام و آیین محمدی، اولین مرد اقتداکننده به نماز حضرت خاتم، بزرگ شده دامان پیامبر، پسر عمّ و برادر و همسر زهرای اطهر، باب علم نبوی، محرم اسرار الهی بود.
آری امامت و ولایت امیرمومنان پس از پیامبر نیوشنده قرآن به فرمان حضرت رحمان به مردی واگذار شد که حتی قبل از بعثت نبی مکرم اسلام نفسی به شرک و کفر نکشیده بود، مردی که به گاه خطر چه در «لیلة المبیت» چه در غزوه ها فدایی پیامبر خدا بود، پهلوان و جوانمردی که به جوانمردی یگانه بود بعد از پیامبر، به زهد و تقوا و سخا نیز، به اکرام و اطعام فقیر و یتیم و اسیر چنان کوشا و غیرتمند که به شهادت قرآن، به هنگام رکوع انگشتری می بخشد این کریم سائل بینوا را، همان علی که به شهادت آیه مباهله «جان پیامبر» بود.
خدای علی اعلی، امامت امت را به بنده ای از بندگانش واگذارد که عبدصالح حق تعالی، ازهد، اتقی، اعلم، اشجع، اعدل و تجسم آزادگی و شرف و عزت و غیرت بود و تجلی اتّم بندگی و عبودیت به درگاه ربوبیت پروردگار. این چنین بی کرانه غدیر آن مأذنه اعلام ولایت و امامت مولی الموحدین و ائمه معصومین تا آخرالزمان پنجره همیشه باز هدایت و سعادت انسان شد.
و هر دم و هنوز و همچنان از آن مأذنه و «خم» اقیانوس پیما و آسمان گشت این ندای نبوی به اذن الهی درگوش زمین و زمان و جان مومنان می پیچید که من کُنت مولاه فهذا علیٌ مولاه.
فاسدترین فسادها برخورد سیاسی با فساد است
یحیی آل اسحاق در آرمان ملی نوشت:
فساد در حوزه اقتصادی مدت م واقعیت این است که یکی از چالشهای اصلی در حوزه اقتصاد که آثار منفی بسیار زیادی دارد و متاسفانه به گونهای شده که منکر دارد جای معروف و معروف جای منکر را میگیرد.دیدی است که در حوزههای مختلف اعم از رسانهها، مصاحبهها و مقالات به عناوین مختلف بیان و به عنوان یک چالش اساسی مطرح بوده که سخن درستی است. واقعیت این است که یکی از چالشهای اصلی در حوزه اقتصاد که آثار منفی بسیار زیادی دارد و متاسفانه به گونهای شده که منکر دارد جای معروف و معروف جای منکر را میگیرد.
به طوری که فضا را به گونهای ناحق در کشور جلوه میدهد که گویی همگان دزد هستند و اگر کسی میخواهد فعالیتی کند باید براساس روابط فساد سامان بگیرد. اگر میخواهد سرمایهگذاری و مجوزی دریافت کند باید روابط غیرعادی مطرح شود. از آنجا که فساد یک سیستم است و یک نفر نیست اگر بخواهیم با فساد برخورد کنیم باید با سیستم برخورد کنیم.
ما یک رانتخوار، یک رانت ساز و یک فضای رانتی داریم. اگر این سه تا را اصلاح نکنیم، نتیجه بخش نخواهد بود. با اعدام آخرین حلقه که رانتخوار و فاسد است، سیستم فسادزا و رانتساز باقی میماند. آن کسی که عامل این رانت است، باقی میماند. به عنوان مثال در روابط بانکی فساد هست.
یعنی کسی که خواهان دریافت تسهیلاتی است در یک حدی باید رابطه فسادی حاصل شود تا بتواند تسهیلات بگیرد. اما آیا همه کسانی که تسهیلات میگیرند از طریق فساد است؟ فساد چگونه ظاهر شده؟ نخست بحث سیستم، امضای طلایی و مجوز مطرح است.
سیستمی که تصمیم میگیرد به فلانی بدهد و به فلانی ندهد. این مساله یک وقت تابع شخص است و یک وقت تابع قانون و مقررات و فرآیند شفاف است. اگر شفاف نباشد و اختیار به اتاقی داده شود که آن اتاق قفل داشته باشد، سرقفلی پیدا میکند و کلیدش هم طلایی میشود.
پس اگر میخواهیم با فساد تسهیلات در نظام بانکی مبارزه کنیم باید سیستم را درست کنیم و نه آن آدم را که در اینصورت همان آش است و همان کاسه و آدم دیگری سر کار میآید. پس بنابراین اگر میخواهیم با فساد مبارزه کنیم باید با سیستم فساد مبارزه کنیم و نه یک حلقه از آن سیستم را. نکته بعدی در مورد برخورد با فساد، قاطعیت عملیاتی است.
یعنی وقتی فساد ایجاد و محرز شد که فساد هست، رحمی قائل نشد. باید درجا مقابله کرد تا برای دیگران عبرت شود. وقتی با فساد برخورد میکنیم با متر سیاسی بیشتر کار داریم. این آقا چون وابسته به این جناح فکری است بنابراین نحوه برخورد با او با فردی که از جناح دیگری است، متفاوت است.
تسویه حساب، خوشنام، بدنام کردن افراد و سیاسی کردن فساد خودش فساد اکبر است یعنی اگر مبارزه با فساد ضرورت دارد، برخورد سیاسی با فساد یک گناه بزرگتر و یک فساد به مراتب بالاتر است که سنگ روی سنگ بند نمیشود. بزرگترین اثری که در زاویه برخورد سیاسی و عدم برخورد با متخلف واقعی به جای میماند، ضربه به اعتماد عمومی است که خطر بزرگی است.
در اینصورت دیگر فعالیت اقتصادی، سیاسی شکل نمیگیرد. البته جریاناتی در حوزههای مختلف فاسدند اما نباید این را به عام تسری داد و بزرگنمایی کرد که در این صورت به سلب اعتماد عمومی میانجامد. باید قبول کنیم که فساد یک سیستم است. فاسد، فضای فساد و مفسد داریم. رانت، رانتخوار و فضای رانتی داریم. فاسدترین فسادها برخورد سیاسی با موضوع فساد است.
اگر با فساد برخورد سیاسی کردیم از هر فسادی فسادتر است. فساد مرضی است که در همه تاریخ و کشورها بوده، منتها دُز و مقدار و نحوه برخوردش مسأله است. خطر اینجاست که تصور و وجدان عمومی این است که هر کار مثبتی هم که شکل بگیرد روی رابطه فساد شکل بگیرد که این خطرناک است و این را باید علاج کرد. راه علاج هم این است که همانطور که با فساد قاطعانه برخورد میشود، صادقها نیز مورد تمجید، تشویق، احترام و عزت قرار بگیرند که جامعه بداند هم اینها مورد عزت و هم آنها مورد تنبیه و برخورد هستند.
پیامهای ضربه پهپادی انصارالله
محمد مرادی در جوان نوشت:
انصارالله یمن در ۵۲ ماه گذشته موفق شده به عنوان یک قدرت سیاسی و اقتصادی خود را در عرصه منطقهای اثبات کند. عربستان و امارات در فروردین ماه ۹۴ با حمله به یمن سعی داشتند در چند هفته انقلابیون یمن را شکست داده و صنعا را تصرف کنند. اما در این مسیر شکست سختی متحمل شدند؛ بنابراین فاز دوم نقشه ائتلاف سعودی یعنی تجزیه یمن شروع شده و درگیریهای عدن به عنوان مقدمات این نقشه مشترک سعودی- اماراتی است. اما همزمان انصارالله یمن با مجموعهای از پیروزیهای سیاسی و نظامی به ابوظبی و ریاض پیامهای مهمی صادر کرده است.
در عرصه نظامی، روز شنبه ۲۶ مردادماه بزرگترین عملیات پهپادی یمن اتفاق افتاد. «یحیی سریع» سخنگوی نیروهای مسلح یمن اعلام کرد که با ۱۰ فروند پهپاد تهاجمی، تأسیسات نفتی آرامکو را در نزدیکی مرز امارات هدف قرار داده و این عملیات در چارچوب عملیات «بازدارنده شماره یک» است.
یکی از مهمترین پیامهای حمله پهپادی انصارالله به جنوب شرق عربستان اتمام حجت با آلسعود بود. انصارالله با انجام بزرگترین عملیات پهپادی در تاریخ یمن به عربستان این پیام را مخابره کرد که در صورت تداوم تجاوز و تلاشها برای تجزیه یمن، حملات بعدی قطعاً سختتر خواهد بود.
رهبر انصارالله یمن پس از انجام این حمله موفق، خطاب به عربستان و امارات هشدار داد که خسارتهای اقتصادی کشورهای متجاوز در صورت ادامه تجاوزاتشان، بیشتر و بیشتر خواهد شد و امریکا با ادامه این جنگ، شما را میدوشد.
اما پیام دیگر به امارات بود. امارات اخیراً با تبلیغات رسانهای زیاد اعلام کرد که به دنبال خارج کردن نظامیان خود از یمن است. اما درگیریهای اخیر شهر عدن نشان داد که ابوظبی، تنها، تاکتیک خود را در یمن تغییر داده است.
به طور حتم با توجه به موقعیت جغرافیایی پالایشگاه الشیبه، در فاصله ۱۰کیلومتری از مرزهای جنوبی عربستان با امارات و از سوی دیگر در فاصله ۴۰ کیلومتری بخش شرقی شهر ابوظبی، باید این عملیات بزرگ و پیچیده را پیام جدی انصارالله به مقامات اماراتی دانست که وعده خروج سریع از جنگ یمن را دادهاند.
«سید عبدالملک الحوثی» رهبر جنبش انصارالله یمن، با اشاره به عملیات یگان پهپادی، آن را بزرگترین عملیات یمنیها از ابتدای جنگ ائتلاف سعودی دانست و خاطرنشان کرد، عملیات پهپادی یمن درس مشترک و هشداری مهم به امارات است؛ بنابراین در عرصه نظامی پیروزی مهمی برای انصارالله به دست آمده است که قدرت بازدارندگی انصارالله را به میزان زیادی ارتقا داده و به نوعی انقلابی در صنعت پهپادی یمن تلقی میشود.
اما در کنار این پیروزی مهم نظامی، انصارالله یمن به پیروزی مهمی در عرصه سیاسی نیز دست یافته است. کشورهای غربی به دلیل حمایت از عربستان و امارات در سالهای گذشته به صورت مکرر انصارالله یمن را یک گروه شورشی و نامشروع دانسته و به ندرت حاضر به گفتگو با این جنبش میشدند، اما اکنون و پس از موفقیتهای میدانی و پیروزی در میدان نبرد مجبور به اعتراف به مشروعیت و حقانیت انصارالله شده و حاضر به گفتگو با این جنبش شدهاند.
در این راستا وزارت خارجه ایران میزبان نشستی با حضور نمایندههای ایران، انصارالله و سفرای چهار کشور اروپایی انگلستان، آلمان، فرانسه و ایتالیا بود. این مسئله یک اتفاق مهم برای انصارالله به شمار میرود. پیروزی دیگر انصارالله نیز نزدیک شدن این جنبش به تکمیل دولت قانونی و مشروع در صنعا است.
در این راستا دولت نجات ملی یمن «ابراهیم محمد محمد الدیلمی» را به عنوان سفیر فوقالعاده یمن در ایران تعیین کرد. علاوه بر این سفیر جمهوری اسلامی ایران در یمن نیز تعیین شده و بهزودی به عنوان نماینده رسمی جمهوری اسلامی ایران در صنعا کار خود را آغاز خواهد کرد.
در واقع همزمانی این عملیات بزرگ نظامی با این عملیات بزرگ دیپلماتیک که بیانگر رسمیت یافتن دولت قانونی یمن یکپارچه به پایتختی صنعا و شناسایی رسمی آن توسط ایران بهعنوان مهمترین قدرت منطقهای است، پیام مهمی را به طرفهای منطقهای و بینالمللی ارسال میکند که نشاندهنده آغاز گام دوم انقلاب مردم یمن با اعلام دولت رسمی و فراگیر این کشور است.
عیدی برای زدودن ناهنجاریها و تهدیدها
سیده فاطمه ذوالقدر در ابتکار نوشت:
تبیین واقعه غدیر خم نقش بسزایی در گسترش فرهنگ ولایت و پاسداری از ارزشهای اسلام و انقلاب دارد. واقعه غدیر یک جنبش اجتماعی است که در آن باید به یکدیگر کمک کنیم. آیا همه مردم بر فلسفه غدیر آگاهند و میدانند که غدیر بر چه موضوع و هدفی رهنمون است؟ باید غدیر در متن زندگی مردم باشد و تکریم غدیر در سبک زندگی ایشان بیاید. این گونه نباشد که صرفاً به برگزاری جشنی بسنده شود بیآنکه چرایی و مقصد غدیر درک شود. باید این مسئله را در اذهان مردم ایجاد کرد. جهتگیری ائمه نیز این چنین است که آن را در متن زندگی مردم بیاورند. اگر غدیر در متن زندگی آمد، میماند و تکریم میشود.
دینی ناجی و موجب رضایت است که با تداوم رهبری و ولایت،کمال و سعادت را همواره به ارمغان آورد؛ دینی که ولایت و سرپرست نداشته باشد یک دین ناقص است. روحانیون و اساتید حوزه علمیه باید پیام غدیر را به طور جامع و کامل دریافت کنند و بشناسند و به آن عمل کنند تا بتوانند این پیام مهم را به دیگران انتقال دهند. البته مساجد در اجرای برنامههای مختلف در مناسبتهای دینی و ملی پیشگام بودهاند، موضوعی که سالها است در زمینه بزرگداشت دهه ولایت و امامت نیز مشاهده میشود و طی سالیان اخیر به دلیل همافزایی بیشتر میان دستگاهها تقویت شده است.
غدیر، حادثهای صرفاً تاریخی نیست؛ نام یک سرزمین نیست؛ یک تفکر است. غدیر، نشانه و رمزی است که از تداوم خط نبوت و ولایت خبر میدهد. بیشک، آموزهها و درسهای غدیر برای جامعه بشری کاربرد گستردهای دارد. یکی از این آموزهها گزینش بهترینها برای تصدی امر است. از ظرفیت و فلسفه وجودی غدیر میتوان برای اصلاح جامعه و محیطهای آسیبدیده استفاده کرد تا فضا به خوبی مدیریت شده و از این امر معنوی در مناطقی که مشکلات و ناهنجاریهایی وجود دارد، بهعنوان عاملی برای اصلاح عملی جامعه استفاده شود. اهمیت ولایت و امامت باید به خوبی در جامعه بیان شود و دهه ولایت فرصتی ارزنده برای تبیین جایگاه ولایت و وحدت در جهان اسلام است. تبیین واقعه غدیر بهعنوان زیربنای فرهنگ غنی اسلامی برای نسل جوان و آیندهساز بسیار ضروری است.
در این واقعه آنچه بیش از هر چیز نمایان است، مسئولیتپذیری است که آدمی را شگفتزده می کند؛ تعهد و مسئولیتی که در هدایت و تعالی مردم و زدودن ناهنجاریها و تهدیدها از جامعه مشاهده میشود، بینظیر است. میزان مسئولیتپذیری در سبک زندگی و مدیریت نبی مکرم و نخستین جانشین ایشان، آنچنان مبرز است که همواره مورد اعتماد و اطمینان خاطر مردم و مورد رشک و بدخواهی و فتنهانگیزی دشمنان و منفعتطلبان بوده است. لذا، الگویی بینظیر و راستین برای جامعه اسلامیمان وجود دارد که با تمسک و توسل به آن میتوان مسیر رشد و توسعه را برای دارا بودن جامعهای عاری از هرگونه فساد، هموار کرد.
درسهای «گریس1» به برجام
در سرمقاله صبح نو آمده است:
روز گذشته بود که تصویر بهاهتزازدرآمدن پرچم جمهوری اسلامی ایران روی نفتکشی منتشر شد که تا همین چند روز پیش در توقیف انگلیسیها بود؛ نفتکشی که پیش از این با پرچم پاناما محموله ایران را جابهجا میکرد و صرف ایرانیبودن محموله این سوپرنفتکش باعث دستدرازی انگلیسیها شده بود.
حالا و بعد از اتمام فرایند بازداشت و بدون اینکه فعلاً خبری از آزادی نفتکش انگلیسیِ توقیفشده در ایران باشد، سوپرنفتکش «گریس1» از بند توقیف رها شده و اینمرتبه اما با پرچم ایرانی قدم در آبراه بینالمللی میگذارد. این اتفاق ظاهراً یک اتفاق ساده سیاسی، ولی در باطن اثبات یک نگاه در تعاملات بینالمللی جمهوری اسلامی است؛
اثبات این نگاه که در دنیای پرزرق و برق و ظاهراً متمدن امروزی، هنوز مانند چندصد سال قبل، قدرت حرف اول را میزند؛ اثبات این نگاه که حقوق و دیپلماسی بینالمللی تا پیش از قدرتمند شدن، صرفاً سرفصلهایی برای تدریس در دانشکدههای حقوق هستند که کارکردشان، فقط برای گرمکردن سر دانشجویان این قبیل رشتهها در ممالک در حال توسعه است وگرنه در باطن هنوز قدرت است که حرف اول را میزند؛ منطق و قاعدهای که شبیه آن در جنگل هم حکمرانی میکند.
دیپلماسی در دنیای فعلی بیش از آنکه ابزاری برای چانهزنی باشد، لعاب شیک و پرزرق و برق اعمال قدرت است وگرنه بدون اهرمهای قدرت و دلخوشکردن صرف به شعارهای شیک بینالمللی، آن بر سر یک ملت خواهد آمد که امروز بر سر برجام آمده. کاش این درس عبرتها را فراموش نکنیم.