مارک دوبوویتز مدیر اندیشکده دفاع از دموکراسی‌ها در توئیتر خود نوشت که ایران به اقدامات تنش‌زای خود به‌راحتی ادامه می‌دهد؛ چراکه آن‌ها فهمیده‌اند ترامپ فقط یک ببر توییتری است.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

«روما رزیدنس» در کامرانیه برای من تخمه در آزادی برای تو!

محمد صرفی در کیهان نوشت:

اقتدار منطقه‌ای امروز جمهوری اسلامی ایران برای دوست و دشمن موضوعی واضح و غیرقابل انکار است. ادله و شواهد آن نیز بسیارند. سه روز پیش روزنامه صهیونیستی هاآرتص در تحلیلی جالب توجه به قلم «عاموس هارل» به این مسئله پرداخته و وضعیت فعلی ایران را با محور ضدایرانی آمریکایی، سعودی و صهیونیستی مقایسه کرده است.

هارل محور ضدایرانی را متزلزل خوانده و به خروج ترامپ از برجام اشاره کرده و می‌گوید این محور گمان می‌کرد، ایران پس از آن دچار فروپاشی خواهد شد اما نه تنها چنین نشد بلکه ماجرا به نوعی برعکس شده و اضلاع این مثلث دچار مشکلات شدید داخلی هستند.

هارل به درستی به وضعیت سران مثلث محور ضدایرانی پرداخته و می‌نویسد؛ ترامپ با استیضاح دست و پنجه نرم می‌کند، نتانیاهو از سویی با پرونده فساد درگیر است و از سوی دیگر دورنمای تشکیل کابینه این رژیم با مشکلات و موانع فراوانی روبروست و بالاخره بن سلمان، در سالگرد ترور خاشقچی و ماجرای پرابهام قتل محافظ ارشد پادشاه عربستان با موج سنگینی از انتقادها و فشارها مواجه است.

هاآرتص در ادامه به تحلیلی از ژنرال درور شالوم، فرمانده بخش اطلاعات نظامی ارتش رژیم اسرائیل اشاره می‌کند. ژنرال شالوم در تحلیل خود از اوضاع می‌گوید؛ «صحنه بسیار تیره‌تر است. در نهایت همه چیز حول ایران می‌چرخد...ما در برابر ایران با یک منحنی خطرناک روبرو هستیم و باید فرمان را خیلی محکم نگه داریم.»

مارتین ایندیک دیپلمات و نماینده پیشین آمریکا در گفت‌وگوهای فلسطین و رژیم اسرائیل در توئیتر به تحلیل این روزنامه صهیونیستی ارجاع داده و نوشته است: «اتحاد ضد ایرانی در حال تزلزل نیست در حال فروپاشی است. بولتون رفت، بی بی [نتانیاهو] می‌رود، بن زاید در حال توافق با ایران است، بن سلمان هم توافق خواهد کرد و رهبر نترس ما؟ نتوانست مانع ایران شود و او حالا برای توافق با آنها ناامید شده است.»

افکار عمومی مدت‌هاست که با یک سوال بزرگ روبرو هستند؛ کشوری که غرش موشک‌هایش، تروریست‌ها را هزار و چند صد کیلومتر فراتر از مرزهای خود گوشمالی می‌دهد، پدافند هوایی‌اش پیشرفته‌ترین پهپاد آمریکا را وقتی وارد حریم هوایی کشور می‌شود ساقط می‌کند، با همراهی متحدانش رویای شوم خاورمیانه بزرگ آمریکا را به کابوس مبدل می‌کند، نسخه خلافت داعش را در هم می‌پیچد، استراتژی تهاجمی رژیم اسرائیل را به تدافعی تبدیل می‌کند و... چرا در داخل دچار دست‌اندازهای اقتصادی است؟ چرا کشوری مثل کره جنوبی می‌تواند در جمع خودروسازان برتر دنیا باشد و ایران نباشد؟ بعید است کسی با سوالاتی از این دست مواجه نشده باشد.

همان مثلث ضدایرانی که این روزها گوش خود را از فرط شدت سیلی سختی که از جمهوری اسلامی خورده، می‌مالد و می‌نالد، روز و شب و با استفاده از غول رسانه‌ای خود افکار عمومی ایران را بمباران می‌کند تا اینگونه وانمود کند که این مشکلات و موانع ناشی از همان اقتدار است؛ پولی که باید خرج رفاه مردم و پیشرفت کشور شود، صرف موشک و منطقه می‌شود.

پس اگر آمریکا می‌گوید باید موشک‌هایتان را کنار بگذارید و نفوذ منطقه‌ای خود را رها کنید، از سر خیرخواهی برای ایران و ایرانی است! تاریخ آمریکایی‌ها هم که سرشار از دلسوزی و خیرخواهی برای مردم دنیاست؛ آن‌قدر که سازمان سیا برای کمک به مردم دنیا «موقوفه ملی برای دموکراسی» (NED) و «اداره توسعه بین‌المللی آمریکا» (USAID) می‌سازد! اگر هم در جایی از دنیا جامعه‌ای آنقدر مدنی نباشد که مردم پذیرای خیرخواهی «سیا» و «پنتاگون» باشند، با ریختن بمب آنها را به سوی آزادی و سعادت رهنمون می‌کنند!

پس گیر کار کجاست؟ اجازه دهید عکسی را یادآوری کنیم. 17 آذر ماه سال 1393، سالن اجلاس سران در تهران میزبان یک همایش بود و برگزارکننده همایش؛ «ستاد هماهنگی مبارزه با مفاسد اقتصادی». چند روز پیش از آن آقای جهانگیری معاون اول رئیس جمهور طی نامه‌ای از مقام معظم رهبری خواسته بودند پیامی به این همایش صادر کنند. رهبر انقلاب پاسخی ظریف و قابل تامل به این درخواست می‌دهند که در روز همایش قرائت می‌شود؛

«بسم الله الرّحمن الرّحیم
نفس اهتمام آقایان به امر مبارزه با فساد را تحسین می‌کنم، لکن این سمینار و امثال آن بناست چه معجزه‌ای بکند؟ مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟ با توجه به شرایط مناسب و امیدبخشی که از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمی‌گیرد که نتیجه را همه بطور ملموس مشاهده کنند. توقع من از آقایان محترم این است که چه با سمینار و چه بدون آن، تصمیمات قاطع و عملی بدون هرگونه ملاحظه‌ای بگیرند و اجرا کنند. موفق باشید.»

یکی از عکس‌های این همایش جالب توجه است. چهار نفر در این تصویر دیده می‌شوند؛ آقای رئیس جمهور، اسحاق جهانگیری معاون اول وی، حسین فریدون و محمد نهاوندیان. پشت سر آنان شعار همایش در ابعاد چند متر در چند متر نصب شده است؛ حرکت به سوی کشوری بدون فساد.

سه سال بعد مهدی جهانگیری برادر معاون اول رئیس‌جمهور با اتهامات اقتصادی دستگیر شد. پرونده وی همچنان مفتوح بوده و با قرار وثیقه آزاد است. دو ماه پیش عکس او به همراه هیئت تجاری ایران در بلاروس برای تدوین نقشه راه همکاری‌های اقتصادی منتشر شد.

حکم پنج سال حبس حسین فریدون نیز هفته پیش قطعی و اعلام شد. جزئیات پرونده فریدون را خوانده‌اید؟ اگر نخوانده‌اید، یک بار با دقت آن را مطالعه کنید. البته هیچ آدم عاقلی نگفته و نمی‌گوید تمام مشکلات کشور زیر سر فریدون است اما این پرونده می‌تواند کلیدی باشد برای پاسخ به آن سوال فراگیر و مهمی که در سطور بالا به آن اشاره شد.

فریدون به‌دلیل اخذ رشوه چند ده میلیارد تومانی محاکمه شده است. رشوه‌دهنده رسول دانیال‌زاده یکی از ابربدهکاران بانکی است. دانیال‌زاده فقط در یک فقره، ملک ویلایی 640 متری را در منطقه سعدآباد (در حال حاضر قیمت آپارتمان در این منطقه متری حدود 40 تا 50 میلیون تومان است) به نام همسر فریدون کرده است. این فقط یک فقره از رشوه‌های اوست.

دانیال‌زاده در اظهارنظری جالب توجه گفته است فریدون از او «پول دستی» خواسته و او هم 26میلیارد تومان داده است! دانیال زاده با این پول‌های دستی صندلی مدیریت چند بانک را از فریدون خریده است. یکی از افرادی که با درخواست دانیال زاده بر صندلی مدیریت یکی از بانک‌ها می‌نشیند همان کسی است که کیهان با انتشار فیش حقوقی 234 میلیون تومانی وی، کلید پرونده حقوق‌های نجومی را زد.

فردی به یک متنفذ در دستگاه‌های دولتی رشوه میلیاردی می‌دهد تا افراد مورد نظرش را روی صندلی ریاست بانک‌ها بنشاند. همان فرد چند هزار میلیارد تومان بدون ضوابط قانونی از بانک‌ها وام گرفته و بدهکار است. وام‌هایی که به بهانه تولید گرفته شده و بخشی از آن تبدیل به برج های افسانه‌ای در مناطق شمالی پایتخت شده است. رئیس بانک های مذکور هم ماهی چند صدمیلیون تومان حقوق می‌گرفته‌اند. زیبا نیست؟ البته ماجرا وقتی زیباتر از این هم می‌شود که بدانید یکی از ساکنان برج افسانه‌ای «روما رزیدنس» در کامرانیه، جناب اکبر طبری بوده است.

حالا فکر می‌کنید خبر داغ این روزهای فضای مجازی چیست؟ دولت محترم به فتح‌الفتوحی دیگر دست‌یافته و موفق شده چند بلوک از صندلی‌های ورزشگاه آزادی را به زنان اختصاص دهد. وزارت ورزش و جوانان هم در ابتکار محیرالعقول رنگ این بلوک‌ها را در بلیط فروشی بنفش کرده است تا این دستاورد بزرگ رنگ تدبیر و امید به خود بگیرد.

برخی مقامات دولتی شیپور به دست گرفته و جماعتی هم دنبال آنها روان شده‌اند که؛ «با من به ورزشگاه بیا»! بله باید جوانان را به ورزشگاه برد تا چند ساعت شعار بدهند و گلوی خود را پاره کنند و خوشحال باشند که به آزادی رسیده‌اند. ملک ویلایی چند صدمتری برای فریدون، قصر فرمانیه و وام‌های چند صد میلیاردی برای رفیق گرمابه و گلستان او، حقوق نجومی برای آن مدیر سفارش شده و آزادی و تخمه هم برای جوانان عزیز! اعتدال بهتر از این؟!

بحران قابل حل عراق

 حسن دانایی‌فر در ایران نوشت:

کشور عراق از سال 2003 که حکومت بعث ساقط شد، دستخوش تحولات بسیار زیادی بوده ‎است که باعث شده برآورده شدن مطالباتی که مردم این کشور در پایان دوره صدام داشتند به تأخیر افتد. پس از گذشت 16 سال از سقوط صدام، انباشت مطالبات مردم عراق در بخش‎های رفاهی و خدماتی، فسادی که از زمان سقوط صدام با حضور امریکایی‌ها در این کشور شکل جدیدی پیدا کرد، تأثیر پذیری جامعه عراق از محیط پیرامونی خود، فضای باز سیاسی تقریباً نامحدود در عراق با حضور شبکه‎های بسیار ماهواره‎ای و فضای مجازی، رقابت‎های شدید بین احزاب و جریان‎های سیاسی، تبدیل به عواملی شده‎اند که هر از چندگاهی باعث بروز برخی اعتراض‎ها در جامعه متکثر عراق می‎شوند؛ اعتراض‎هایی که نمونه آن را در چند روز اخیر در بغداد و شماری از شهرهای عراق شاهد بوده‎ایم.

در اعتراض‎های یک هفته گذشته در عراق شعارها حاکی از درخواست مردم برای رسیدگی دولت به مشکلات آنان شامل کمبود امکانات رفاهی در این کشور و بخصوص بیکاری بوده‎است. درخواست‎هایی که دولت عراق هم طی روزهای گذشته آنها را بحق دانسته و اعلام کرده باید به آنها رسیدگی شود و با بررسی‎های پارلمانی گام‎های لازم برای برطرف شدن آنها برداشته شود.

لازم است توجه داشته باشیم هرچند این مسائل قطعاً مسائلی نیستند که یک دولت بتواند در یک یا دو سال قادر به حل آنها باشد، اما با توجه به تدبیری که در مرجعیت شیعه عراق، دولتمردان، پارلمان و رئیس‎جمهوری عراق وجود دارد، این مسائل به مرور زمان قابل حل خواهد بود.

در نگاه به حوادث اخیر عراق نباید از مسائل مربوط به سیاست خارجی دولت این کشور نیز غافل بود. سفر نخست‎وزیر عراق به چین و سفرهای احتمالی مقامات روس به بغداد برای انجام گفت‌وگوهایی جهت فروش تجهیزات به این کشور، نشان دهنده آن است که دولت عادل عبدالمهدی، برخلاف آنچه  امریکا خواهان آن است، به سیاستی همه‎سوگرایانه و همه جانبه گرایش دارد.

در این راستا می‎توان به برخی اقدامات دولت و بانک مرکزی عراق در جهت گشایش برخی حساب‎ها با ارزهایی غیر از دلار اشاره کرد. همان طور که هدف قرار گرفته شدن پایگاه‎های حشدالشعبی از سوی رژیم اشغالگر قدس را محکوم کرد و از احتمال شکایت به مراجع بین‎المللی نیز سخن گفت.

مواضع مستقل دولت عراق درخصوص مسائل ایران و امریکا نیز در همین راستا صورت گرفته است. ضمن آنکه در آستانه اربعین قرار داریم که نمایشی عظیم و جهانی است و بخصوص از روابط ایران و عراق حکایت می‎کند. از همین رو می‎توان وجود دخالت‎های خارجی در بروز حوادث اخیر عراق را نیز مؤثر دانست.

پوشش رسانه‎ای این حوادث توسط برخی رسانه‎های وابسته به امریکا نظیر الحره و الهدف سعودی، تئوری دخالت بیگانگان در اعتراض‎های اخیر عراق را تأیید می‎کند. برطرف کردن چنین توطئه‎هایی بیش از هر زمانی نیازمند هوشیاری و مواظبت جوانان و مردم عراق است.

البته جریانات و احزاب سیاسی عراق بخوبی می‎دانند که اکنون زمان پررنگ کردن اختلافات و رقابت‎های داخلی بین خودشان نیست. زیرا اگر حادثه‎ای ناگوار در عراق روی دهد، همه آنها را در بر می‎گیرد. معتقدم با وجود مانورهای سیاسی برخی از رهبران و جریانات سیاسی در روزهای اخیر، همه می‎دانند که در مهار اینگونه مسائل باید به سمت هم اندیشی و همگرایی حرکت کنند.

از همین رو پیش‌بینی می‎کنم، به شرط اینکه عراق از دایره حکمت و تبعیت از مراجع تقلید خارج نشود، طی روزهای آینده، شاهد مهار آشوب‌های روزهای اخیر باشیم و اربعین امسال باشکوه‎تر و به یادماندنی‎تر از هر زمانی برگزار شود.

رویاهای آمریکایی در بحران انتخاباتی افغانستان

سید احمد موسوی مبلغ در خراسان نوشت:

مدت کوتاهی پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، زلمی خلیل زاد نماینده ویژه آمریکا در مذاکرات صلح با طالبان به اسلام آباد  رفت و همزمان با او، هیئتی از طالبان هم به پاکستان سفر کرد.

اعلام سفر یک هیئت رسمی از طالبان به پاکستان، به خودی خود، سوال برانگیز است.‌ چرا که پاکستان، خاستگاه اصلی گروه طالبان است و شورای کویته، به عنوان مهم ترین رکن تصمیم گیری سران طالبان نیز در پاکستان مستقر است.

بنابراین، سفر یک هیئت از طالبان به خانه شان (پاکستان)، جز این که در پشت پرده خود، حکایت گر آغاز یک بازی جدید  تلقی شود، معنی دیگری نمی تواند داشته باشد، اما همزمانی سفر خلیل زاد با هیئت طالبان به پاکستان، به طور قطع می تواند تامل برانگیز باشد.

طالبان و آمریکا پس از 9 دور مذاکرات فشرده، در دقیقه نود و اندکی پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، بن بست مذاکرات را اعلام کردند و ملاقات مثلا اتفاقی خلیل زاد و هیئت طالبان در اسلام آباد پس از آن که ترامپ علنا اعلام کرد دیگر با طالبان مذاکره نخواهد کرد و در شرایطی که سخن از تقلب های گسترده در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به گوش می رسد، برخلاف آن چه که طرف ها خود مدعی شده اند، چندان هم نمی تواند اتفاقی باشد.

بالا بودن میزان مشارکت در مناطقی که نا امن به حساب می آیند، نرسیدن و دیر رسیدن دستگاه های بیومتریک به کابل یا گم شدن برخی از آن ها در مسیر راه و نیز تاکید عده ای از سران حکومت افغانستان بر معتبر بودن آرایی که بدون استفاده از دستگاه بیومتریک به صندوق ها ریخته شده اند، شائبه تقلب گسترده در انتخابات را به شدت تقویت می کند. شواهد متعددی نیز دال بر وقوع تقلب، از سوی نامزد های انتخابات ریاست جمهوری و هواداران آن ها به کمیسیون بررسی شکایات انتخاباتی ارائه شده است.

از سوی دیگر، از منابع مختلف، خبرهایی از وجود اختلاف نظر شدید میان دولتمردان آمریکا و مقامات سیاسی افغانستان نیز به گوش می رسد. جان بس، سفیر ایالات متحده آمریکا در کابل، هفته گذشته در رشته توئیتی، دولت افغانستان را به فساد گسترده متهم کرد و در مقابل، محمد اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان، نیز با زیر سوال بردن فعالیت های USAID که عهده دار انجام پروژه های مالی سفارت آمریکا در افغانستان است، مخالفت آشکار خود با برخی اقدامات آمریکا را نشان داد.

هرچند که عده ای از آگاهان به امور و  مسائل افغانستان معتقدند اختلافات میان آمریکا و ارگ ریاست جمهوری افغانستان  واقعی است، اما برخی دیگر، بر این نگاه پای می فشارند که هم طرف آمریکایی و هم رئیس جمهور افغانستان، در شرایط موجود، وانمود می کنند که با یکدیگر مشکلات جدی دارند؛ تا چنان چه در سایه تقلب احتمالی، اشرف غنی به عنوان رئیس جمهور منتخب اعلام و معرفی شد، افکار عمومی تصور کند که بر خلاف دوره های پیشین، این بار آمریکا دخالتی در مسئله انتخابات و احیانا تقلب های صورت گرفته نداشته و با این که با شخص محمد اشرف غنی، مشکلاتی داشته، اما با احترام به رای و خواست مردم افغانستان، با او وارد تعامل خواهد شد.

در این بین، نگاه دیگری نیز به تحولات افغانستان وجود دارد که در آن عده ای معتقدند آمریکا علاقه مند نیست انتخاباتی شفاف و بدون تقلب در افغانستان برگزار شود.در این فرض آمریکا  به  دنبال این است  که با دامن زدن به تقلب، زمینه ورود فضای سیاسی افغانستان به یک بحران انتخاباتی را فراهم آورد. 

واشنگتن هنوز هم به دنبال پیگیری مذاکرات صلح خود با طالبان است و تامین منافع خود را در گرو صلح با این گروه می بیند. از طرفی، میدان دادن به این گروه که سال های طولانی، برند یک گروه تروریستی را بر خود  داشته  ، هم به لحاظ نوع واکنش جامعه جهانی و هم از نظر بازخورد داخلی در افغانستان، هزینه های بسیار زیادی برای آمریکا خواهد داشت.

بنابراین بحران سازی در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، می تواند فرصت مناسبی برای تغییر شرایط و کم هزینه کردن صلح با طالبان برای آمریکا فراهم آورد. چنان چه تقلب گسترده در انتخابات صورت گرفته باشد و شواهد قابل قبولی از آن ارائه شود، به صورت طبیعی، نامزد های انتخابات ریاست جمهوری، نتایج اعلام شده را نخواهند پذیرفت و همین مسئله، باعث بروز اختلافات گسترده و آغاز یک بحران خواهد شد.

اما به نظر می رسد این بار، حل بحران از طریق ارائه طرح هایی همچون ایجاد حکومت وحدت ملی و نظایر آن، مطلوب آمریکا نیست. بنابراین، ممکن است نارضایتی های اخیر مقامات آمریکایی از محمد اشرف غنی واقعی باشد و آمریکا مصرانه به دنبال یک جایگزین مطلوب برای او.

دکتر عبدا...، که برخی او را پیشتاز انتخابات می دانند   به دلایل زیادی، نمی تواند گزینه مطلوب آمریکا تلقی شود. بنابراین باید شرایط به گونه ای مدیریت شود که از یک سو، فردی با ویژگی های مد نظر آمریکا زمام قدرت را به دست بگیرد و از سوی دیگر، این تغییر، آسیبی به فرایند صلح آمریکا و طالبان که اهمیتی فراوان برای طرف آمریکایی دارد نیز نزند.

بر این اساس  ممکن است این بار، آمریکایی ها، خود افشا کننده مواردی از تقلب در انتخابات باشند تا از رهگذر آن، با دامن زدن به بحران سیاسی در افغانستان و ایجاد کشمکش میان نامزد های انتخابات ریاست جمهوری تا حدی که ثبات نسبی وضعیت افغانستان در خطر قرار بگیرد، گزینه عبور از نفرات برتر در مبارزات انتخاباتی و حتی گزینه تغییر نظام حکومتی افغانستان را کلید زنند و به سمت حکومت موقت به عنوان جایگزین حکومت کنونی حرکت کنند.

چه این که تنها در سایه چنین حکومتی،  امکان اضافه کردن طالبان به ساختار حکومت میسر می شود و هزینه تغییر نظام نیز به جای این‌که به حساب آمریکا گذاشته شود، به حساب بی‌تدبیری و بی کفایتی سیاسی رهبران حکومت افغانستان گذاشته خواهد شد.


کاخ سفید در باتلاق فشار حداکثری

عباس حاجی نجاری در جوان نوشت:

صف‌بندی استکبار جهانی علیه مردم ایران در دو سال اخیر با بهره گیری از همه ظرفیت‌های ممکن ومقاومت مردم ایران در برابر آن را باید یکی از مهم‌ترین فرازهای تاریخ معاصر قلمداد کرد که بسیاری از تحولات منطقه را تحت‌الشعاع خود قرار داده است.

با روی کار آمدن ترامپ در امریکا در نوامبر ۲۰۱۶ (آبان ۱۳۹۵) گردانندگان کاخ سفید با برداشت سوء از نتیجه مذاکرات هسته‌ای و با این تصور که با تشدید فشارها قادر خواهند بود ضمن تضعیف توان موشکی و نفوذ منطقه‌ای ایران همچون توان هسته‌ای، زمینه فروپاشی نظام اسلامی از درون را فراهم کنند، اجرای راهبرد فشار حداکثری علیه مردم ایران را در دستور کار قرار دادند.

این راهبرد در ماه‌های پایانی سال ۹۶ توسط ترامپ اعلام و در اردیبهشت ماه سال ۹۷ با خروج از برجام عملیاتی شد. از منظر طراحان راهبرد فشار حداکثری پرونده ایران باید در تابستان ۹۷ و یا حداکثر زمستان ۹۷ بسته می‌شد. اجرای این راهبرد که با همکاری اروپایی‌ها و سکوت ونظاره نهادهای بین المللی همراه بود، در عرصه عملیاتی به گونه‌ای طراحی شده بود که مردم ایران، حتی نان برای خوردن نداشته باشند.

اما به رغم مشکلات و سختی‌هایی که مردم ایران در دوسال اخیر متحمل شدند، اما مقاومتشان سبب شد که برخلاف تصور گردانندگان کاخ سفید ومتحدانش نه تنها ایران منسجم‌تر ومتحدتر شد، بلکه زمانی که هدف این راهبرد از براندازی نظام در سال ۹۷، به کشاندن ایران پای میز مذاکره در سال ۹۸ تغییر کرد ودر جریان آن اروپایی‌ها همه تلاش وظرفیت خود را برای مذاکره رئیس جمهور ایران وترامپ در جریان نشست مجمع عمومی سازمان ملل به کارگرفتند تا ترامپ بتواند با یک عکس یادگاری با رئیس جمهور ایران، پیروزی خود در انتخابات ۲۰۲۰ را تضمین کند، در این سناریو نیز ناکام ماندند.

اما در نقطه مقابل؛ اجرای این راهبرد امریکا را دچار مشکلات اساسی کرد که کارشناسان امریکایی از آن به گرفتار شدن امریکا در باتلاق ونزول پایگاه وجایگاه این به اصطلاح ابرقدرت جهانی یاد می‌کنند. اگرچه نشانه بارز این مدعا مواضع متناقض ومتعدد ترامپ در مورد آمادگی برای مذاکره بدون پیش شرط با ایران است، اما برخی از مستندات آن عبارتند از:

- به پایان خط رسیدن امریکا در تحریم ایران: «استیون منوشین» وزیر خزانه‌داری امریکا اذعان کرد که تحریم‌ها علیه ایران به سقف خود رسیده است. تحریم مجدد بانک مرکزی ایران وتحریم وزیر خارجه ایران از نشانه‌های بارز آن است بلومبرگ نیز اذعان کرد که برخی تحلیلگران براین باورند که تحریم‌های جدید بیش از آنکه از جدیت امریکا برای برخورد با ایران نشان داشته باشد، از ناتوانی امریکا برای برخورد با ایران حکایت دارد چه آنکه عملا تحریم جدیدی در کار نیست و تحریم‌های پیشین با اسم و رنگ و لعاب تازه رونمایی می‌شود. - به‌جای ایران، امریکا در باتلاق افتاده است: وبگاه شبکه خبری بلومبرگ در گزارشی نوشت: ایران به رئیس‌جمهور امریکا نشان داد بزرگ‌تر از آن است که منزوی شود. به‌جای ایران، امریکا در باتلاق افتاده است.

- لیندسی گراهام که به یکی از منتقدان سیاست‌های واشنگتن در قبال ایران تبدیل شده در توئیتر خود می‌نویسد: واشنگتن بازدارندگی خودش را در برابر ایران از دست داده است.

-راهبرد فشار حداکثری باعث تهاجمی ترشدن ایران شده است: نشریه فارین پالیسی نشریه تخصصی سیاست خارجی در امریکا در مطلبی تصریح کرد: سیاست‌های دولت ترامپ برخلاف ادعا و انتظار، به جای اینکه موجب عقب‌نشینی ایران شود، باعث تهاجمی‌تر شدن رویکرد جمهوری اسلامی شده است.

-معرفی امریکابه عنوان منشأ اصلی تنش‌های منطقه: وبگاه تحلیلی «بیزنس استاندارد» در گزارشی با اشاره به اظهارات وزیر امور خارجه امریکا نوشت: در حالی‌که «مایک پامپئو» از راهبرد دولت ترامپ در قبال ایران دفاع کرد، اما اعتراف کرد که تنش‌های اخیر در منطقه غرب آسیا با ایران «نتیجه مستقیم» تصمیم رئیس‌جمهور امریکا برای خروج از برجام و اقدامات وی بوده است.

راهبرد فشار حداکثری، ایران را خطرناک کرده است: شبکه خبری امریکایی بلومبرگ معتقد است فشار حداکثری دولت ترامپ بر ایران، به جای مهار ایران، او را خطرناک کرده است. در واقع امریکا تهران را وادار کرده با روش‌های نامتعارفی که مقابله با آن‌ها دشوار است به این سیاست پاسخ بگوید.

-ایران نشان داد ترامپ ببر کاغذی است: مارک دوبوویتز مدیر اندیشکده دفاع از دموکراسی‌ها در توئیتر خود نوشت که ایران به اقدامات تنش‌زای خود به‌راحتی ادامه می‌دهد؛ چراکه آن‌ها فهمیده‌اند ترامپ فقط یک ببر توییتری است.

مجله فارین پالیسی هم در این زمینه می‌نویسد که ایران و سایر مخالفان امریکا در منطقه به این باور رسیده‌اند که ترامپ قیل‌وقال زیاد می‌کند، اما چماقی به همراه ندارد. نقطه مقابل اذعان به ناتوانی امریکا، اعتراف به دستاوردهای ایران در این عرصه است، دستاوردهایی که شاخص‌ترین آن روشن شدن ماهیت امریکا برای مردم ایران، اثبات بی نتیجه بودن مذاکره وسازش با قدرت‌های سلطه وشکل گیری اجماع ملی در مقاومت، ایجاد این باور عمومی که لازمه عبور از این شرایط اتکا به ظرفیت‌های داخلی وبی نتیجه بودن اعتمادبه اروپایی‌ها است.

گری سیک از اعضای سابق شورای امنیت ملی امریکا در گفتگو با نیویورک تایمز می‌گوید: ترامپ واقعا پیش از انتخابات به چیزی [در سیاست خارجی]نیاز دارد و ایران این را می‌داند. بنابراین، در عمل ایران دارد از موضع قدرت گفتگو می‌کند. وی همچنین تأکید کرد که از ابتدا مشخص بود که مقام‌های ایرانی در برابر تحریم‌های امریکا کوتاه نمی‌آیند و نظام ایران نیز با این فشارها فرونمی‌پاشد.

سیک همچنین در یادداشتی در لوبلاگ درخصوص تحریم‌های امریکا علیه ایران ضمن تأکید بر تأثیر آن بر اقتصاد ایران نوشت: اگرچه اقتصاد ایران آسیب دیده است؛ اما به نظر نمی‌رسد کمترین خطری متوجه دولت ایران باشد. اعتراضات تا حد زیادی متوقف شده و تهدید خارجی باعث اتحاد و گردهم آمدن مردم زیر پرچم کشورشان شده است.

مؤسسه مطالعات بین‌المللی و استراتژیک که پنجمین اندیشکده پرنفوذ جهان محسوب می‌شود در تحلیلی به قلم آنتونی کوردزمن می‌نویسد. از بهار امسال که ایالات متحده امریکا فروش نفت ایران را به شدت محدود کرد، رفتار ایران تغییر قابل توجهی کرده است.

استراتژی نخست ایران «صبر راهبردی» بود. ایران به تاکتیک جدیدی روی آورده که اساس آن افزایش مدیریت شده تنش است. ما این استراتژی را در مورد توافق اتمی هم مشاهده کردیم. ایران گام به گام تعهدات خود در این توافق را کاهش داده است. مرحله دوم استراتژی کنونی ایران، در مقیاس منطقه‌ای است.

وی افزود: ایران تلاش می‌کند نشان دهد که اگر صادرات نفت این کشور مختل شود، سایر صادرکنندگان منطقه‌ای هم نمی‌توانند نفت صادر کنند و در نهایت تأمین انرژی در جهان مختل می‌شود. ایران توانایی ایجاد این اختلال را دارد. ایران می‌خواهد نشان دهد هزینه شرایط پرتنش کنونی را به تنهایی تحمل نخواهد کرد و این شرایط برای دیگر بازیگران منطقه‌ای هم هزینه خواهد داشت.

نشریه امریکایی فارین‌پالیسی هم در مطلبی به قلم «رائول مارک گرشت» افسر سابق سازمان سیا و از کارشناسان ضد ایرانی اندیشکده صهیونیستی «بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها» با عنوان «چگونه رهبر عالی ایران، ترامپ را پشت‌سر گذاشت» می‌نویسد: ایرانی‌ها همواره تنش‌ها را به تدریج افزایش داده‌اند و از آنجا که هر بار ما اقدامی انجام ندادیم، آن‌ها ریسک را تا گزینه نظامی بالا بردند.

آن‌ها ریسک را تا خط مقدم هسته‌ای هم پیش خواهند برد این نشریه امریکایی سپس می‌افزاید رهبر عالی ایران درپی کشاندن ترامپ به یک نبرد سیاسی است. بدون شک او یک قهرمان جدی است. او موفق‌ترین رهبر خاورمیانه از جنگ جهانی دوم به این سو است. او فوق‌العاده باهوش بوده و از مهارت‌های ممتاز و استعدادهای عالی برخوردار است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار هزاران نفر از فرماندهان سپاه پاسداران در روز چهارشنبه سیاست فشار حداکثری امریکا را سیاستی شکست خورده و بی‌فرجام خواندند و گفتند: امریکایی‌ها خیال می‌کردند با تمرکز بر فشار حداکثری به‌ویژه در زمینه اقتصادی، می‌توانند ایران را به نرمش و زانو درآورند، اما خودشان دچار زحمت و مشکل شده‌اند.

ایشان با اشاره به اینکه امریکایی‌ها در این فشار حداکثری شکست خواهند خورد، با تأکید بر ادامه یافتن مسیر عزت و اقتدار جمهوری اسلامی افزودند: سلطه گران به گفته خودشان می‌خواهند ایران به کشوری عادی یعنی منطبق با سازوکار نظام سلطه تبدیل شود، اما جمهوری اسلامی از آغاز شکل گیری خود با نظام سلطه مقابله کرده و از این پس نیز مطلقاً تسلیم زورگویان جهانی نمی‌شود و راه انقلابی گری و مقابله با سلطه گران را قطعاً ادامه خواهد داد.

وجه انسانی توسعه

جهانبخش‌محبی نیا در ابتکار نوشت:

بازشناسی ظرفیت ملی در امر توسعه و تنظیم مجدد قوانین مربوط به پیشرفت و ترقی در جامعه ایران و حذف با تضعیف موانع بسیار ضروری است. در این بین تاکید بر هویت ملی و ماهیت پدیده‌های اجتماعی نیز حائز اهمیت وافر است تا ارتباط اندام‌وار مولفه‌های توسعه مفقود نشود. در هرصورت وجهی از توسعه به انسان برمی‌گردد که در قالب شهروند طبقه، حکمران، سمپات و اپوزسیون متجلی است. با این مفروض تمام ایرانیان داخل و خارج در صورت‌بندی نهایی توسعه سهم دارند و چه بسا بخشی از عملکرد آنان به عنوان تغییر مزاحم و بخشی هم تسهیل‌گر امر توسعه باشد.

تاریخ و جامعه‌شناسی سیاسی ایران که با قدرت پیوند دارد حاکی است که هنوز در جامعه ایران به عنوان طبقه‌ فرودستان و فرادستان از زندان نگاه‌های آغشته به جاه‌طلبی، تمامیت‌خواهی و جانبداری‌های مطلق ایدئولوژیک رهایی نیافته است‌ و حداقل ایده‌ای مشترک به نام ایران هدف‌گذاری و مفهوم‌سازی نشده است و تاکید بر ایدئولوژی‌های سکولاریستی لائیتسیته و مذهبی بر سرزمین، ملت و نظام سیاسی ارجحیت داشته است.

متاسفانه عواملی چون احیای خصومت بیشتر از سده و مطلق‌نگری و حذف رقیب در رفتار سیاسی جامعه ایرانی نهادینه شده است و بزرگ‌ترین مانع توسعه همانا انسان است که از فهم مسئولیت‌های زمان عاجز مانده است. انسانی که به رقابت، رفاقت، همزیستی و وفاق اجتماعی باور نداشته باشد و انقلاب‌های بزرگ کشاورزی، علمی، صنعتی و ارتباطی را به کناری بگذارد. درواقع به دوران قبیله بازگشت پیدا می‌کند که با نهی سازمان، تقسیم کار و تغییر، توقف را بیاتی و حمایت می‌کند و به هیچ وجه به آداب مقبول زندگی در عصر حاضر التفاتی نمی‌تواند داشته باشد.

با وجود مجاهدت یکصد و چند ساله ملت ایران و نهضت مشروطیت و انقلاب اسلامی ایران هنوز در اقتصاد ملی تاکید بر قوانین نانوشته نظام سرمایه‌داری است. دیدگاه‌های کاپیتالیستی و تداوم فرهنگ سرمایه‌سالاری در بانک، بیمه، مالیات و صورت‌بندی‌های ناشی از روابط عوامل تولید جامعه را از شکفتن باز داشته است. با شدت تمام سرمایه داری را محکوم می‌کنیم اما با قواعد رسمی آن به حیات اقتصادی باز می‌گردیم. همین امر در حوزه فرهنگ نمود عینی دارد.

تاکید بر تفاخر، برتری طبقاتی و علمی از سویی و پهن کردن سفره تملق، مداهنه و چاپلوسی از سوی دیگر زمینه را برای تاثیرگذاری‌های اخلاق و اخلاص بسیار تضعیف کرده است و افراد به راحتی با سوار بر مرکب ستایش به تجارت، داد و ستد و سیاست می‌پردازند و شرایط برای حضور انسان‌های آزاد و خر بسیار سخت و دشوار می‌شود.

سنگینی موصوف در امور سیاسی و پدیده‌های مربوط به آن بیشتر ایجاد آلودگی می‌کند و اندیشه سیاسی، پژمرده و رنگ خزان خود می‌گیرد. انتقادهای درون تشکیلاتی و گروهی و جناحی همه حذف می‌شود و تنور دگر آزاری‌ها و سادیسم سیاسی به شدت علیه رقبا و دگر کسان سوزان می‌شود. در این اوضاع و احوال سخن از تمدن‌سازی بسیار سخت می‌شود و عمل به قوانینی که ساختارهای اساسی توسعه را تشکیل می‌دهد راحت نیست.

علف‌های هرز گمگشتگی، یاس و خصومت به راحتی سبز می‌شود و مانع رشد بذر اصلی می‌شود که همانا دیانت، هویت، ماهیت و همبستگی سیاسی اجتماعی است، ادبیات زایش و زایندگی‌اش را از دست می‌دهد و متولیان امور مجبور می‌شوند به قرائت‌های کلاسیک، ناآشنا، درهم و تکراری بسنده کنند.

در چنین وضعتی روزنامه، سینما، تئاتر و کتاب جاذبه‌اش را از دست می‌دهد و با تکیه بر فعالیت‌های زیرزمینی و با پول کثیف به حیات خود ادامه می‌دهد. خلاصه کلام اینکه برای رسیدن به توسعه و عقب نماندن از رقابت‌های سریع جهانی باید افکار آلوده مربوط به آن را شست و با اصلاح ساختارها و تاکید بر الزامات به‌ ایده‌های مشترک رسید تا وجوه اتحاد برجسته شود و زوایای افتراق حتی‌المقدور کاهش پیدا کند.

برچسب‌ها