سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
آمریکا متهم اصلی در عراق
محمدحسین محترم در کیهان نوشت:
در تحلیل ناآرامیهای اخیر عراق باید تحولات ماهها و سالهای گذشته را در یک بسته به هم پیوسته مورد توجه قرار داد و برای به دست آوردن تحلیل دقیق و درستی، علل این اعتراضات را باید در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی جستوجو کرد. نکته مهم این است که همه عواملی که در این سه سطح در توطئه و کودتای بینتیجه اخیر علیه دولت و نظام سیاسی عراق ظهور و بروز داشت ، قبلا در گزارش آمریکایی موسوم به «گزارش کروکر» آمده است.
در این گزارش همه طرحهای راهبردی آمریکا برای تسلط بر عراق پس از داعش از جمله تشدید تنشها و اختلافات داخلی، مقابله با حشدالشعبی و خارج کردن آن از معادلات سیاسی و قطع روابط عراق با ایران و جلوگیری از گسترش روابط بغداد با چین مشخص شده، است.
آمریکاییها از سال 2003 با اشغال عراق اهداف مشخص و بلندمدتی برای این کشور داشتند و یکی از اهداف آنها این بود که عراق تضعیفشده بخشی از طرح آمریکا باشد. برای همین هر کاری که لازم بود برای نابودی و ویرانی عراق کردند، چه در حمله خود آمریکا به عراق و چه در ایجاد داعش در این کشور که ابتدا تمام زیرساختهای عراق را نابود کردند، و چه با گنجاندن سیستم نظام سهمیهبندی در قانون اساسی این کشور که هرگونه فرصت بازسازی و حل مشکلات را از عراقیها میگیرد.
یکی از علل مشکلات عراق نحوه توزیع قدرت براساس یک دموکراسی توافقی و سهمیهبندی بین قومیتها است. در این توافق که سهم کردها و سنیها و شیعیان و برخی جریانهای سیاسی از ریاست جمهوری و دولت و مجلس و وزارتخانهها تعیین شده، هر کدام از این اقوام و جریانهای سیاسی اهداف و آرمانها متفاوتی دارند.
لذا این چارچوب معیوب مانع حل مشکلات است چرا که اولا قدرت اجرایی در دست نخستوزیر متمرکز نیست. ثانیا براساس سهمخواهیها پستهای حاکمیتی و دولتی به اشخاصی واگذار میشود که گاه متعهد به حفظ منافع یک جریان سیاسی هستند تا منافع ملی کشورشان.
ثانیا راه را برای فساد و فتنهانگیزی و جاسوسی و دخالت آمریکا باز گذاشته است و برهمین اساس سفارتخانه آمریکا بهعنوان جاسوسخانه این کشور در بغداد از فعالترین سفارتخانههای آمریکا در سطح جهان به شمار میرود. لذا اساس فساد و طراحان فساد در عراق، آمریکاییها و سوءاستفاده آنها از سیستم سهمیهبندی پستهای دولتی و قراردادهای نفتی– امنیتی است و در صورت قطع دست آمریکا در عراق، این کشور با 30 میلیون جمعیت و فروش 40 میلیون بشکه نفت میتواند به یک کشور توسعه یافته و پیشرفته تبدیل شود.
رهبرمعظم انقلاب در مواجهه با آمریکا فرمودند «ملت ایران میتواند و میداند چگونه پیشرفت کند و به رفاه برسد، به شرطی که آمریکاییها نزدیک نشوند». اکنون این سخن درباره مردم عراق هم صدق میکند. ولی با همین مدیریت غیرمتمرکز و سیستم معیوب و نفوذپذیر، عراق در چندسال گذشته از جمله در دوره نخستوزیری عادلالمهدی از رشد اقتصادی خیلی خوبی برخوردار بوده و ارزش پول ملی دینار افزایش داشته و با فروش نفت ثروت خوبی در اختیار این کشور قرار گرفته است.
اما چرا چنین اعتراضات و آشوبهایی در عراق کلید خورد؟ با پیگیری تحولات عراق روشن میشود که بروز تظاهرات بدون وجود قرائن و زمینههای قبلی، ناگهانی بود و تا روز قبل از آن هیچ جریان و شخصیت سیاسی مردم را دعوت به تظاهرات در اول اکتبر نکرده بود، اما ناگهان شب و اول صبح روز چهارشنبه اول اکتبر رسانههای سعودی همراه با بیبیسی با آب و تاب فراوان که نشان از طرحی برنامهریزی شده بود، از بروز تظاهرات در شهرهای مختلف عراق از جمله بغداد و از برخورد خشونتبار و امنیتی پلیس عراق با معترضان خبر دادند.
همین ناگهانی بودن تظاهرات علامت سؤالهای فراوانی از وجود دستهای پشت پرده این ناآرامیها حکایت دارد چرا که تامین رفاه و اشتغال و مبارزه با فساد بهصورت یک مطالبه عمومی در عراق از شعارهای همه دولتها در این کشور بوده و در دولت عبدالمهدی هم سطح ارائه خدمات و رفاه مردم عراق نسبت به گذشته بهعلت افزایش امنیت و درآمدهای نفتی افزایش یافته است.
لذا آنچه در تعجببرانگیز بودن اعتراضهای ناگهانی مورد توجه قرار میگیرد این است که اولا موضوع اعتراضها در عراق معمولا به کمبودها در حوزه برق و آب است، اما اعتراض به این کمبودها در شرایط فعلی منطقی به نظر نمیرسد چراکه در سال جاری وضعیت آب و برق اکثر استانهای عراق بهبود قابل توجهی پیدا کرده بود و دیگر مردم شاهد کمبودهای سالهای گذشته نیستند.
ثانیا اگر قرار به اعتراض به کمبودها بود، باید در فصل گرما که این کمبودها خود را نشان میدهد و موجب ناراحتی مردم میشود، چنین اعتراضاتی شکل میگرفت، همانگونه که جریانهای سیاسی هر سال در فصل گرما اقدام به بهرهبرداریهای سیاسی از این موضوع میکردند.
اما امسال برعکس، فراخوانهایی هم که مثل سالهای گذشته صورت گرفت، مورد اقبال مردم قرار نگرفت از جمله فراخوانی که حزبالحکمه مربوط به سید عمار حکیم برای 19 ژوئیه با شعار راهپیمایی میلیونی داده بود، نتوانست مردم را به خیابانها بکشاند. لذا انتخاب اول اکتبر برای آغاز آشوبهای خیابانی در عراق که زمان آغاز راهپیماییهای عاشقان امام حسین(ع) از استانهای جنوبی به سمت کربلا است، میتواند معنادار باشد.
نکته دیگری که نشان داد این اعتراضات یک حرکت عمومی و همهگیر نبود و برنامهریزی شده بود، اولا تعداد اندک معترضان و ثانیا عدم حضور گروهها و شخصیتهای سیاسی شناسنامه دار عراقی در این اعتراضات بود. اکثر کسانی که از این تظاهرات حمایت کردند شخصیتهای بعثی بودند که تصور میکردند میتوانند کل نظام سیاسی عراق را هدف قرار دهند. آنچه که از برداشتهای میدانی و اطلاعاتی به دست آمده فقط نیروهای بعثی وابسته به سفارتخانههای خارجی که خود را ارتش سرخ مینامند، با هدایت یهودیان آمریکایی مستقر در شمال عراق در راس این آشوبها قرار داشتند.
لذا این اندکبودن معترضان و عدم حضور جریان و شخصیتی مورد اقبال مردم در این آشوبها، با آن حمایت پر حجم و پر سر و صدا و فضاسازیهای رسانهای سعودیها و آمریکاییها و غربیها و صهیونیستها ، خود نشان میدهد یک حرکت برنامهریزی شده توسط عوامل پشت پرده خارجی بوده است.
اگر این اعتراضها صرفاً اقتصادی و علیه فساد بود، تظاهرات ناگهانی با درخواست بالبداهه اسقاط دولت و نظام نمیتواند منطقی به نظر برسد تا جایی که یکی از سرکردگان بعثی این آشوبها در همان روز اول و در بیانیه شمار یک خود، «دولت جدید» را هم معرفی کرد! و رغد دختر صدام هم با حمایت از آشوبها، معترضان را «نسل قادسیه» خواند و هدایت کنندگان اعتراضها از داخل «مزرعههای تراول» سعودیها (همان نهادهای منتشرکننده پیامها در فضای مجازی از داخل عربستان)، شعار و هشتک معترضان را «العراق ینتفض»-عراق بهپا میخیزد- القا میکردند!!!.
نکته مهمی هم که نشان داد مبارزه با فساد و مسائل اقتصادی یک مطالبه عمومی در این تظاهرات نبود، اعتراضات جداگانه با اهداف و مطالبات جداگانه در مناطق کردنشین و شیعهنشین و سنینشین بود که شعارهای اولیه واحدی سر داده نمیشد و خواستههای هرکدام از این مناطق با خواستههای دو منطقه دیگر متفاوت بود. اما بعد که دستهای پشت پرده و عوامل خارجی تظاهرات را به سمت خواستههای ساختارشکنانه هدایت کردند، شعارهای ساختارشکنانه واحدی از درون تظاهرات شنیده شد!.
یکی از سناریوهای به اجرا گذاشته شده در این ناآرامیها تلاش برای القای تضعیف جایگاه مرجعیت در عراق بود که مانع و سد محکمی در برابر سیاستهای تفرقهافکنانه آمریکاست. تاجایی که بهعنوان نمونه تکتیراندازهای بعثی میان تظاهرکنندگان با انتخاب و هدف قرار دادن محمدحبیب الساعدی برادر یکی از شهدای شیعه در مبارزه با داعش و از ساکنان منطقه شیعهنشین صدر او را بهعنوان اولین شهید تظاهرات معرفی و با فضاسازیهای رسانهای و سیاسی و بهخصوص در فضای مجازی خیلی تلاش کردند به این وسیله القا کنند که اولا عامل اصلی تحرکات اعتراضی علیه دولت شیعه عراق، خود شیعیان هستند و ثانیا القا کنند تظاهرکنندگان به مرجعیت عراق که فتوای جهاد علیه داعش را صادر کرده، اعتراض دارند!.
و نکته دیگر اینکه در کدام تظاهرات مردمی با شعارهای ملیگرایی و انقلابیگری، در اولین بیانیه خواستار قطع روابط با یک کشور همسایه میشوند، جز در کودتاهای برنامهریزی شده؟. آمریکا همچنین در توطئهای موازی و همزمان تلاش زیادی دارد تا به کمک نفوذیهای خود در عراق پارلمان این کشور را منحل کند و از این طریق زمینه سقوط دولت عبدالمهدی را فراهم کند تا در یک فرصت حداقل یکسالهای که برای خود فراهم میکند با توقف تصویب طرح سیاسی حشدالشعبی و همچنین طرح خروج آمریکاییها از عراق، مجدداً داعش را احیا و جنگ داخلی در عراق را سازماندهی و ایجاد کند و بار دیگر به نقطه اول باز گرداند و عراق را به بعثیها و عوامل خود تحویل دهد. لذا کسانی از جمله سفیر انگلیس دربغداد که مدعیاند نباید نظریه توطئه را در حوادث اخیر عراق مدنظر قرار داد، باید به این سؤال پاسخ دهند وقتی نخستوزیر رژیم صهیونیستی با شروع آشوبها در عراق خواستار تغییر بنیادین در این کشور میشود و وقتی آمریکا و حتی خود انگلیس علیه دولتهای وابسته به خود کودتا میکنند، حال چگونه در کودتا علیه دولتی که در محور مقاومت قرار دارد و با سیاستهای مخرب آنها همراهی نمیکند، دست نداشته باشند؟!
گزارش به زائران «سفر عشق»
محمود واعظی در ایران نوشت:
۲۷ مهرماه اربعین حسینی است و طبق آیین پرشکوه هر ساله، ارادتمندان راه آزادگی، بزرگترین گردهمایی مذهبی و سیاسی شیعیان را در مسیرهای منتهی به کربلای حسینی بر پا میکنند تا به جهانیان پیام وحدت و پیروی از منش حضرت اباعبداللهالحسین را مخابره کنند.
میلیونها عاشق، رنج روزها راهپیمایی را به جان می خرند تا دل خود را در سفر عشق جلا دهند. این پالایش فردی روح البته تنها بُعد این سفر نیست. مسافران اربعین، در اجتماع میلیونیشان که با پذیرایی مخلصانه مردم عراق انجام میشود، مشق برادری میکنند تا طنین صدای امام حسین (ع) و یاران شهیدش، از دیرینه تاریخ به سرتاسر جهان امروز برسد.
دولت بنا به مسئولیت ذاتی و همچنین ارادت به حضرت اباعبداللهالحسین (ع)، در طول سالهای گذشته به طور مداوم تلاش کرده، سطح خدمترسانی به زوار اربعین را پیوسته افزایش دهد. یکی از اموری که پس از سالها تلاش، امسال بالاخره به نتیجه رسید، حذف روادید و هزینه آن برای زائران اربعین بود. این مهم پس از مدتها تلاش و رایزنی، از نتایج شیرین سفر اواخر سال گذشته ریاست محترم جمهوری به عراق بود که خوشبختانه با استقبال مردم کشورمان، سبب افزایش قابل توجه زوار امسال نسبت به سالهای گذشته شد.
چنانکه بنابر آمارهای اولیه، حتی افزایش چند برابر تردد از مرزهای کشورمان به مقصد عتبات عالیات را شاهد بودهایم. علاوه بر رایزنیهای خارجی، در بعد میدانی و خصوصاً در مرزهای زمینی نیز اقدامات زیربنایی و اساسی زیادی برای تسهیل سفر زائران اربعین انجام شده است.
روز پنجشنبه ۱۸ مهر ماه با هدف بدرقه زائران آقا ابا عبداللهالحسین (ع) به عنوان توفیقی معنوی و ارزیابی تمهیدات، مقدمات و خدمات ارائه شده به زائران توسط دستگاههای دولتی و مردمی به عنوان مسئولیت اجرایی از سه مرز پر تعدد کشورمان بازدید کرده و در جلسه ستاد اربعین استان خوزستان نیز حاضر شده و آخرین گزارش های مربوط به وضعیت حمل و نقل، امور امدادی، خدماتی و بهداشتی را مرور کردیم.
مشکلات در مرز مهران نسبت به سالهای گذشته بسیار کاهش یافته بود. مسیرهای تردد زائران، افزایش گیتهای کنترل گذرنامه و نظم و مدیریت عبور ۸۰۰ زائر در ساعت و ۲۰۰ هزار نفر طی یک روز؛ کاری عظیم و نمونهای قابل توجه از تلاش همه مسئولان برای ایجاد تسهیلات برای زائران بود. این تسهیلات به قدری روان بود که سیستم ترابری در آن سوی مرز، پاسخگوی انتقال این حجم از زوار نبود.
در چزابه؛ اگر چه در ابتدا به دلیل نگرانی از حجم زائران و پاسخگو نبودن امکانات در آن سو، مرز را بسته بودند؛ اما ابتدا تلاش شد زائران عزیز به نحو مناسب اسکان داده و پذیرایی شوند و در ادامه با هماهنگی تأمین وسایل نقلیه از دو سو، مشکلات ترددی به حداقل برسد.در مرز شلمچه نیز، مشکلاتی مشابه دیده شد که با پیگیری مسئولان و همکاری زائران، کاهش یافت. در مورد تمهیدات بازگشت نیز بحمدالله برنامه ریزی شده تا موکبها حتی تا بعد از ماه صفر هم در پذیرایی از زائران حسینی فعال باشند.
بر همین اساس با مسئولان ارشد ستاد اربعین و وزارت امور خارجه هماهنگی لازم انجام و با پیگیری سفیر کشورمان مقرر شد هم طرف عراقی خودروی بیشتری اختصاص دهد و هم اجازه عبور هماهنگ تعدادی از خودروهای ایرانی اخذ شود.وظیفه خود میدانم به نمایندگی از دولت، از همدلی و میزبانی مردم عزیزمان بویژه در استانهای خوزستان، ایلام و کرمانشاه؛ تلاش خدمتگزاران مخلص موکبها در تمام مسیرهای ایران و عراق و نیز خدمات خالصانه تمام دستگاههای دولتی، نهادهای عمومی ومردمی، هلال احمر، نیروی انتظامی، دستگاههای امنیتی و نظامی و همچنین بسیج تشکر و قدردانی کنم.امید که در این گردهمایی پرشور که تجلی عشق و ارادت به خاندان رسالت است؛ خدمتگزاران مردم در دولت هم بینصیب از دعای خیر زائران سالار شهیدان نباشند.
جمهوری خواهان ترامپ را رها می کنند؟
امیر علی ابوالفتح در خراسان نوشت:
یک سال پیش از برگزاری انتخابات در آمریکا ، حزب جمهوری خواه که قوه مجریه را در این کشور در اختیار دارد ، بیش از هر زمان دیگری طی سه سال گذشته دچار شکاف و انشقاق شده است . این شکاف نیز بر سر دو موضوع حساس و حیاتی بروز کرده است : صلاحیت رئیس جمهوری و جهت گیری سیاست خارجی.
صلاحیت رئیس جمهوری :
حتی پیش از آن که دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا به کاخ سفید راه یابد ، تردید های جدی درباره صلاحیت های وی به عنوان عالی ترین مقام کشور و فرمانده کل نیروهای مسلح وجود داشت . جدا از تمامی هواداران حزب دموکرات و بخش عمده رای دهندگان مستقل ، بسیاری از جمهوری خواهان، به ویژه نخبگان سیاسی حزب جمهوری خواه معتقد بودند ترامپ صلاحیت ریاست جمهوری را ندارد .
این نگرش بعد از آغاز تصدی این سمت تا حدودی ادامه یافت تا جایی که اکنون و بر سر پرونده جنجالی تماس تلفنی ترامپ با رئیس جمهور اوکراین ، برخی از جمهوری خواهان رئیس جمهور هم حزبی خود را به باد انتقاد گرفته اند .این گروه از جمهوری خواهان معتقدند ترامپ مرزهای سیاسی – امنیتی را نادیده گرفته است و امنیت ملی را با معاشقه با دشمنان آمریکا از جمله ولادیمیر پوتین و کیم جونگ اون ، سران روسیه و کره شمالی زیر پاگذاشته است .
آنان همچنین از پشتیبانی بی چون و چرای ترامپ از محمد بن سلمان ، ولیعهد عربستان سعودی خشمگین هستند و در ماجرای اوکراین ، رئیس جمهوری را به سوءاستفاده از قدرت برای وارد کردن عامل خارجی به تحولات سیاسی داخلی متهم میکنند.
جمهوری خواهان ناراضی که در راس آنان میت رامنی ، سناتور کنونی ایالت یوتا و نامزد شکست خورده جمهوری خواهان در انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 قرار دارد ، با طرح اسیتضاح دموکرات ها علیه ترامپ همراهی میکنند ؛ جالب این جاست که دو نظرسنجی معتبر در آمریکا یعنی فاکس نیوز (رسانه اختصاصی جمهوری خواهان) و رادیو ملی ان پی آر نشان می دهد که تعداد موافقان استیضاح ترامپ افزایش یافته و به بالای ۵۰ درصد ( اکثریت نسبی) رسیده است. هر چند که چه بسا همین جمهوری خواهان ناراضی در زمان رای گیری در سنا ، بنا بر مصالح سیاسی – حزبی ، با برکناری وی مخالفت کنند.
جهت گیری سیاست خارجی :
بر خلاف ترامپ و ترامپیست ها ، حزب جمهوری خواه از بنیان گذاران و حامیان سخت سیاست خارجی بین الملل گرا به شمار می آید و هسته مرکزی آن، همچنان بر گلوبالیسم سیاسی – امنیتی تاکید دارد . از دید این گروه ، حفظ نظم بین المللی برخاسته از جنگ جهانی دوم نه فقط لازم که برای حفظ امنیت ملی و تداوم هژمونی آمریکایی در قرن کنونی حیاتی به شمار می آید. با این حال ، ملی گرایانی که دور ترامپ حلقه زده اند، ادامه گلوبالیسم – به ویژه در عرصه سیاسی و اقتصادی – را مخل منافع شهروندان آمریکایی قلمداد می کنند و معتقدند اصرار بر حفظ امپراتوری جهانی بدون انجام اصلاحات بنیادین در نهایت به نابودی آمریکا خواهد انجامید .
به همین دلیل نیز ترامپ یکی پس از دیگری از توافقات دو جانبه و چند جانبه خارج شده و اعلام داشته است که فقط به شعار« اول آمریکا»پایبند خواهد ماند و نه تعهدات پر خرج و جنگ های خارجی که آن ها را «احمقانه» خوانده است.این تفاوت دیدگاه میان ملی گرایان و بینالملل گرایان ، این روزها بر سر موضوع سوریه و تصمیم عقب نشینی نیروهای آمریکایی از مناطق مرزی سوریه با ترکیه اوج گرفته است. اغلب جمهوری خواهان از جمله رهبر اکثریت در سنا – بلندپایه ترین مقام جمهوری خواه خارج از کاخ سفید – به شدت رویکرد ترامپ را به باد انتقاد گرفته اند .
از دید این گروه که اتفاقا ، اکثریت را در میان جمهوری خواهان تشکیل می دهند – بر خلاف موضوع اوکراین – تصمیمات ترامپ در عرصه سیاست خارجی در تعارض کامل با جهت گیری های هفتاد ساله سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکاست . این گروه از جمهوری خواهان نگران هستند توسل به شعار « اول آمریکا» در نهایت به فروپاشی نظم آمریکایی، سرخوردگی متحدان و واگذاری مناطق حساس جهان از جمله خاورمیانه به رقبا و دشمنان آمریکا بینجامد .برخی نشانه ها نیز حکایت از آن دارد که جامعه اطلاعاتی آمریکا به عنوان ضامن غیر حزبی ثبات سیاسی در کشور ، در حال تضعیف ترامپ از طریق درز اطلاعات دردسرساز است تا رئیس جمهور غیر همراه را برای بازگشت به مسیر طی شده هفتاد سال اخیر تحت فشار قرار دهد یا حتی اگر لازم شد ؛ این رئیس جمهور ساختار شکن را از قدرت کنار بگذارد . به نظر می رسد جمهوری خواهان یا حداقل برخی از شاخص ترین حامیان سیاست بین الملل گرای امنیتی نظیر لیندسی گراهام ، با دل نگرانی های جامعه اطلاعاتی همراهی می کنند .
اختلاف یا تجزیه
گرچه شکاف ها میان دونالد ترامپ به عنوان رهبر غیر رسمی حزب جمهوری خواه با برخی از جناح ها و چهره های مطرح حزب در تعارض قرار دارد ، اما هنوز نشانه ای از شورش عمومی علیه رئیس جمهوری در حزب حاکم بر کاخ سفید دیده نمی شود .
مطابق نظرسنجی هیل، هم اکنون ۱۷ درصد از جمهوری خواهان با رویکرد اقتصادی حاکم بر کاخ سفید مخالف هستند.این میزان، در گذشته حدود ۱۵ درصد بوده است. اگرچه در ظاهر، محبوبیت ترامپ در نزد جمهوری خواهان تنها «۲ درصد» کاهش یافته است، اما همین میزان می تواند دموکرات ها را در خصوص پیروزی نهایی بر ترامپ امیدوار سازد،هرچند انتخابات میان دوره ای سال 2018 نشان داد که ترامپ و تفکراتش در حزب جمهوری خواه حامی زیادی دارد و کسانی که در این انتخابات کرسی هم حزبی های خود را تصاحب کردند ، اتفاقا در پیروی از ترامپ عزم راسخ تری دارند .
به همین دلیل قابل انتظار نخواهد بود که اعتراضات به رئیس جمهوری در حزب جمهوری خواه ؛ چه در موضوع اوکراین و چه در موضوع سوریه در حد غرغرهای رسانه ای فراتر رود و جایگاه دونالد ترامپ را در رهبری حزب و هدایت دولت به خطر اندازد .
با این حال ، همراهی سران و بدنه اجتماعی جمهوری خواهان با ترامپ تا حد زیادی به سرنوشت جنگ جامعه اطلاعاتی با کاخ سفید ارتباط دارد به گونه ای که چه بسا با انتشار اطلاعات حساس تری علیه رئیس جمهوری ، در نهایت حمایت ها از وی در میان محافظه کاران رو به افول گذارد، اما تا آن زمان ، ترامپ می تواند همچنان با افتخار توئیت کند که« 95 درصد جمهوری خواهان طرفدار من هستند.»
لزوم شفافیت در اموال وداراییهای مسئولان
محمود صادقی در آرمان نوشت:
قانون رسیدگی به اموال و دارایی کارگزاران نظام در سال 94 به تصویب مجلس رسیده که اکنون پس از چهار سال توسط رئیس قوه قضائیه اجرایی شده؛ چرا که این قانون 4سال منتظر آییننامه بود. طبق خود این قانون اطلاعات مسئولان و کارگزاران نظام نزد رئیس قوه قضائیه میماند و طبق همان چیزی که در قانون اساسی نسبت به سران قوا وجود دارد، دایره این قانون نسبت به سایر مقامات گسترده شده و صرفا شامل نمایندگان نیست و وزرا، معاونین وزرا و معاونین میانی این قانون را پوشش میدهد که بسیار میتواند در کنترل و نظارت بر رفتارهای اقتصادی مدیران موثر واقع شود.
هر چند نمایندگان خود در این امر نیز پیش قدم شده و به ثبت اموال و دارایی خود مبادرت ورزیدند. از طرف دیگر در مجلس پیشنهاد شد که به لحاظ امنیتی اطمینان بیشتری نسبت به محرمانه بودن قانون لحاظ شده و به نوعی تضمین گردد. آنچه که رئیس مجلس نیز در جلسه سران قوا مبنی بر کدگذاری اطلاعات مالی نمایندگان بدان اشاره داشت نیز در همین راستاست. شمول این قانون نسبت به همه مقامات است و صرفا خاص نمایندگان نیست. در این قانون هدف نوعی نظارت رئیس قوه قضائیه بر اموال و دارایی کارگزاران نظام پیشبینی شده و بنایی بر انتشار عمومی وجود ندارد گرچه باید اذعان داشت که شفافیت ملازمه با انتشار عمومی ندارد.
شفافیت یعنی این اطلاعات در جایی ذخیره شود و عندالزوم در دسترس قرار گیرد. حال ممکن است که سطح این دسترسی تعریف شود که در این قانون سطح دسترسی با رئیس قوه قضائیه و در سطح فراگیر با عامه مردم است، اما در مورد اموال و دارایی مسئولان سطح دسترسی صرفا در اختیار رئیس قوه قضائیه است. در اینجا نیز هدف نه انتشار عمومی بلکه نظارت بر این اموال بوده که به تبع آن موجبات پیشگیری از فساد را فراهم میآورد. البته این قانونی بوده که در مجمع تشخیص مصلحت نظام جرح و تعدیلی بر آن صورت گرفته است، اما طی ماده 29 قانون حقوق و مزایای مدیران دیگری که در برنامه ششم به تصویب رسیده، پیشبینی شده که اموال تمامی مسئولان از جمله نمایندگان در سامانه سازمان اداری و استخدامی کشور در دسترس عموم قرار بگیرد. از طرف دیگر یک لایحه شفافیت هم دولت ارائه کرده که در آنجا نیز حوزههای شفافیت را به زوایای بیشتری تسری داده است.
دایره شمول لایحه دولت نیز شامل شورای نگهبان، مجلس خبرگان، شورای امنیت و... میشود که البته با قیودی انجام میپذیرد. در طرح نمایندگان نیز این مساله وجود دارد که باید منتظر مراحل تصویب و تایید شورای نگهبان ماند. ولی فعلا در متنهایی که به عنوان طرح و لایحه مطرح است، همه فراگیر هستند و دایره شمول آنها تمامی سازمانها، ارگانها و نهادهای حاکمیت را دربر میگیرد. لازمه اعتماد عمومی نیز همین است که اموال و داراییهای همه کارگزاران نظام اعم از قوای 3گانه و سایر نهادهای حاکمیتی بهصورت شفاف مشخص و اعلام شود تا از سویی برای جامعه شفافسازی شود و از سوی دیگر جلوی برخی مفاسد احتمالی گرفته شود.
پیروزی راهبردی نزدیک است
عباس حاجی نجاری در جوان نوشت:
۲۴ بهمن سال ۱۳۹۷، زمانی که رهبر معظم انقلاب اسلامی بیانیه گام دوم انقلاب را منتشر نمودند، در کنار الزامات هفتگانهای که همگان وبه ویژه جوانان را به رعایت و تلاش برای تحقق آن فراخواندند، هوشیاری نسبت به جنگ روانی دشمن ومبارزه با تبلیغات یأس آفرین، در کنار امید به آینده را در زمره پیش نیازهای اساسی تحقق بیانیه گام دوم دانستند وپس از آن در تمام بیانات خود پیروزی نظام اسلامی در برابر فشار حداکثری دشمنان را نوید دادند.
اکنون که نزدیک به یک سال ونیم از اجرای راهبرد فشار حداکثری کاخ سفید علیه مردم ایران میگذرد، تنها ترامپ ومعدود افراطیون باقی مانده در اطرافش در کاخ سفید به شکست این راهبرد اعتراف نکردهاند، اگرچه سخنان چهار روز پیش ترامپ که گفت «ورود به خاورمیانه بدترین تصمیم امریکا بود» و «جنگهای بیپایان احمقانه برای امریکا رو به اتمام است» گواهی برآن است.
سخنان هفته گذشته پمپئو وزیر خارجه امریکا نیز که تنشهای منطقه را ناشی از اجرای این سیاست اعلام کرده بود، به نوعی اذعان به این واقعیت است. اما در نقطه مقابل ارزیابی اجمالی از روند حرکت نظام اسلامی در طی ماههای اخیر، بیانگر آن است که به رغم تشدید فشارهای دشمنان، نظام اسلامی پیروز این میدان و امریکا ومتحدانش، متحیر وسرگردان از شکستهای پی درپی، در پی گریزگاهی برای جبران شکستها و ناکامیها هستند که از نظام اسلامی وسرپنجههای آن متحمل شدهاند.
شاید روشنترین مصداق این مدعا را بتوان در مقایسه شرایط کنونی ترامپ ومحمد سلمان با دوسال پیش دید که به اذعان شبکه امریکایی «پیبیاس» محمد بن سلمان در جریان سفر رئیس جمهور امریکا به ریاض در مه ۲۰۱۷ با توهم شکست ایران در پی سیادت براعراب و جهان اسلام بود و از ترامپ خواسته بود که چنانچه واشنگتن به او کمک کند «ایران را شکست دهد و کنترل خاورمیانه را به دست بگیرد» او اسرائیل را به رسمیت خواهد شناخت.
اما اکنون باگذشت دوسال واندی از آن زمان نه تنها از آن پیروزیها خبری است و رژیم صهیونیستی بیش از هرزمان دیگری در جهان منزویتر شده، بلکه هم ترامپ وهم محمد سلمان ودیگر سلطاننشینهای منطقه با ارسال میانجیهای متعدد در پی درخواست مذاکره و برقراری رابطه با ایران هستند.
در این زمینه نشریه هیل وابسته به کنگره امریکا با اذعان به استیصال رژیمهای امریکا وعربستان در برابر ایران مینویسد که: دونالد ترامپ و ولیعهد سعودی، محمد بنسلمان یک مشکل مشترک بزرگ دارند؛ که این درد مشترک ناظر به این واقعیت است که در مورد محافظت و دفاع از حیاتیترین امکانات خود در مقابل جمهوری اسلامی ایران، هم ترامپ و هم بنسلمان در واقع امپراتورهای بدون لباس هستند. اما علاوه بر نشانههای این شکست، روند تحولات بیانگر قریب الوقوع بودن دستیابی ایران به یک پیروزی راهبردی است. برخی از شاخصههای آن عبارتند از:
روند هزیمت و فرار امریکاییها از منطقه که آخرین مورد آن خالی کردن پشت کردهای سوری است که کاخ سفید میلیونها دلار برای تجهیز، آموزش وسازماندهی آنها هزینه کرده و اکنون در برابر حمله ترکیه، کردها را رها کرده است. همین وضعیت را در مورد سعودیها و ناتوانی در واکنش نسبت به عملیات غرورآمیز انصارالله در حمله به آرامکو میتوان دید و مهمتر از آن ناتوانی در واکنش نسبت به اسقاط پهپاد پیشرفته امریکایی در آبهای ایران در خلیج فارس.
این شرایط حتی سبب شده که صهیونیستها که مهمترین متحد منطقهای امریکا بوده وتمام جنایات امریکا در منطقه برای حفظ رژیم شکننده صهیونیستی است به شدت نگران شوند. روزنامه نیویورک تایمز در پی قطع حمایت امریکا از کردهای سوریه مینویسد: اسرائیلیها نظارهگر رها شدن کردها توسط امریکا هستند و نگران میپرسند: بعدی کیست؟ وقتی چنین خیانتی میتواند برای کردها اتفاق بیفتد، اسرائیلیها میپرسند، چه چیزی مانع از آن خواهد شد که امریکا یکی دیگر از متحدان سرسختش را رها نکند؟
این شرایط سبب شده که نشریه هیل وابسته به کنگره این سؤال را مطرح کند که جمهوری اسلامی ایران که حالا با نمایش قدرت نظامیاش جسورتر هم شده، اگر دست به حملهای دیگر بزند، آنوقت پاسخ دونالد ترامپ به این جریان چگونه خواهد بود؟
این نشریه در ادامه مدعی شده: «در شرایط حاضر بهنظر میرسد که به احتمال زیاد جمهوری اسلامی پیش از انتخابات ریاستجمهوری امریکا در سال ۲۰۲۰ ضربه دیگری به ترامپ خواهد زد؛ ضربهای که میتواند یک ضربه مستقیم و رودررو باشد و البته این نیز امکان دارد که این ضربه از طریق گروههای نیابتی وفادارش در منطقه به ترامپ وارد خواهد شد. باید منتظر ماند و دید که این اتفاق چگونه رخ خواهد داد.»
روند گستردگی و نهادینه شدن جبهه مقاومت، سبب شده است که موازنه قدرت به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کند. شبکه آلمانی ZDF در این زمینه مینویسد: چه بخواهیم و چه نخواهیم، تحریم و فشار حداکثری امریکا برای تسلیم کردن ایران، کاملاً شکست خورده است و امکان غلبه نظامی و سیاسی بر ایران مطلقا وجود ندارد.
این شبکه در ادامه میافزاید: در حدفاصل اقیانوس اطلس (صحرای مراکش) تا اقیانوس آرام (مجمعالجزایر اندونزی)، ایران تنها کشور جهان است که مشی سیاسی مستقلی از غرب را در پیش گرفته و با وجود همه موانع، راه مستقل خودش را ادامه میدهد و امریکا هم هیچ راهحل عملی برای مهار این کشور ندارد.
رهبری بسیار هوشمند ایران توانسته تمام اقدامات امریکا را خنثی کند. کارشناس آلمانی این شبکه در ادامه تأکید میکند که: ایران با ایجاد متحدان بسیار مقتدر از سواحل مدیترانه تا اقیانوس هند، از طریق تشکیل شبکه نیروهای دفاع مردمی، یک ارتش نامنظم و مؤثر را برای مقابله با امریکا و همپیمانانش پدید آورده است.
خلأ استراتژیک و راهبردی امریکاییها ومتحدانش در برابر ایران و به خط پایان رسیدن تحریمها (به اعتراف وزیر خزانهداری امریکا)، سبب شده است هیچ گزینهای جز اعزام میانجیهای متعدد و در خواست مذاکره برایشان باقی نمانده باشد که البته واکنش قدرتمندانه ایران این ترفند را نیز خنثی کرده است.
مصونیت جبهه داخلی در برابر فشارها و تحریمها در عین یافتن راههایی برای دور زدن تحریمها و گشایش رونق تولید و باب تجارت و تعامل با کشورهای منطقه و فعال شدن شرکتهای دانش بنیان، روح خودباوری وامید به آینده را در کشور تقویت کرده است.
تقویت روابط و پیوندهای ایران با کشورهای منطقه و حضور ایران در پیمانهای منطقهای عملاً سیاستهای تحریم امریکا را خنثی کرده است. در حالیکه کاخ سفید با ندادن ویزا به هیئت ایرانی برای حضور در نشست مجمع عمومیسازمان ملل، در پی القای انزوای ایران بود، محل استقرار هیئت ایرانی در سازمان ملل شاهد بیشترین رفت وآمدها بود.
نکتهای که به اذعان آقای روحانی محصول مقاومت بود رئیس جمهور در جلسه هفته گذشته هیئت دولت خاطرنشان کرد: هر چه داریم از مقاومت ملت ایران است؛ اگر ملت ایران مقاومت نمیکرد، کسی سراغمان نمیآمد، کسی اصرار نمیکرد؛ کسی نمیآمد بگوید که راهحلی پیدا کنیم؛ اگر نشان دادن اقتدار ملی توسط نیروهای مسلح مان برای دفاع از کشور نبود و پهپاد آنها به فضای کشورمان تجاوز میکرد و تنها نگاه و سکوت میکردیم، این جایگاه را امروز نداشتیم.
روند تحکیم بنیانها و بنیادهای داخلی در تقویت اجماع و همبستگی ملی در برابر فشارها و تحریمهای کاخ سفید به دلیل آگاهی مردم نسبت به اهداف امریکاییها در طول تاریخ انقلاب کم سابقه است. تحکیم اقتدار و توان بازدارندگی ایران در عرصه دفاعی و امنیتی وکارآمدی سیستمها و تجهیزات دفاعی ایران که نقش مهمی در بازداشتن دشمن از هر گونه تهدید و یا اقدام نظامی علیه ایران دارد، موجب تقویت غرور ملی واستحکام نظام گردیده است.
براین اساس روند تحولات نوید بخش پیروزیهای بزرگتر مردم ایران است. این نوید هم مبتنی به وعدهها و عنایات الهی است که انقلاب اسلامی در طی چهل سال گذشته همواره از آن بهره برده و هم متکی بر عزم اراده ایران است که رهبر معظم انقلاب در دیدار با فرماندهان سپاه نوید آن را داده وبرخی از الزامات آن را بر شمردند.
معظم له با اشاره به شکست بیتردید سیاست فشار حداکثری امریکا و تسلیم نشدن ایران، یادآور شدند که از هر زاویه که به مواجهه کنونی ملت ایران با دنیای ظلم و استکبار و کفر نگریسته شود پیروز نهایی ملت ایران است و بر اساس وعده الهی در قرآن و همچنین براساس تجربه چهل ساله انقلاب اسلامی، ملت ایران به لطف خداوند، صاحب یک پیروزی راهبردی خواهد شد.
چندصدایی به مثابه یک ضرورت
علیرضا صدقی در ابتکار نوشت:
نیاز جامعه به چندصدایی بهویژه در نظامهای متکی بر آراء عمومی، امری ضروری و حیاتی محسوب میشود. گرچه در این میان باید توجه داشت که زمانی که از چندصدایی در سیاست، سخن به میان میآید به معنای عدم وجود چارچوب نیست.
چرا که بدون چارچوبها، جامعه به سمت هرجومرج و بیقانونی خواهد رفت. بررسی تبارشناختی چندصدایی در سپهر سیاست نشان میدهد که اولینبار «میخائیل میخائیلویچ باختین» فیلسوف و ادیب روسی بود که «پُلیفونی» یا «چندصدایی» را در ادبیات به کار برد.
این باختین بود که در ادبیات، گذار از سخن تکگو به سخن چندآوایی را تاریخی میدانست و میان شعر، نمایش و حماسه وجه مشترکی قائل بود که در سخن تکگو خلاصه میشود، درصورتیکه رمان بر اصل چندصدایی استوار است؛ بنابراین میان این دو قسم سخن، به نوعی گسست تاریخی و معرفتشناختی را باور داشت.
این بررسی تنها با این هدف صورت گرفت که ریشهها و تاریخچه شکلگیری این مفهوم سترگ در ادبیات که بعدها به دنیای سیاست نیز وارد شد، مشخص شود. باید توجه داشت زمانی که هر یک از اعضای جامعه مطمئن باشند که حقیقتی وجود دارد که فقط نزد اوست، در چنین وضعی گفتوشنود شکل نمیگیرد و آنجاست که تحجر جای خود را باز میکند.
اگر من با تمام یقینی که به یافتههایم دارم، اندکی بتوانم شک و تردید چاشنی ذهنم کنم و یا اصولا به وجود حقیقتی همهگیر شک روا دارم، چهبسا بنشینم و با دیگری گفتوگو کنم؛ آن هم نه به این منظور که او را مجاب کنم بلکه صرفا برای شناخت افقهای فکری جدید و تجارب نوی دیگر که برایم تازگی دارد و میتواند جزمهای مرا نرم کند و غنای بیشتری به تجربههایم ببخشد.
هرگاه در یک گفتوگو افراد دارای رایهای مختلف بهویژه مستقل باشند، چندصدایی صورت گرفته است. به طور مثال جامعه کرهشمالی را که چند میلیون نفرند در نظر بگیرید؛ در آن جامعه یک صدا بیشتر وجود ندارد؛ یعنی رئیس دولتی که دیگران مجبورند هرچه که او میگوید را اطاعت کنند؛ یعنی آن چند میلیون نفر دارای افکار مستقل نیستند و صرفاً به تکرار یک صدا مشغولند و آن صدای رئیس دولت است.
در کرهشمالی با وجود اینکه چند میلیون نفر وجود دارند، یک جامعه تکصدا داریم و یک صدا بیشتر آنجا نیست. در مقابل اگر جمعی که تعداد آنها به ۵ نفر محدود میشود اما نظر هریک با دیگری متفاوت باشد؛ اینجا یک جامعه پنجصدایی داریم؛ یعنی ۵ نفر میتوانند یک جامعه پنجصدایی تولید کنند، ولی ۵۰ میلیون نفر یک جامعه تکصدایی!
از نظر باختین صداها به کمیتشان نیست، به کیفیتشان است. چندصدایی یعنی وجود آدمهای آگاه، دانا، شجاع و افرادی که میتوانند عقاید خود را بیان کنند، اینها صاحبان صدا هستند. صاحبان صدا کسانی نیستند که صاحب زبان باشند؛ صاحب صدا یعنی صاحب فکر، صاحب نظر. صداها میتوانند به هم نزدیک یا دور باشند، این استقلال و آزاد بودن است که صدا را تبیین و تعریف میکند نه تعدد کمی آن.
مطمئنا جوامعی که به آنها اجازه ابراز سخنان گوناگون، چندصدایی و گفتوگو داده نشود خطرناک و افراطی میشوند. ما اگر جامعه را تکصدایی کنیم آن جامعه خطرناک میشود. باید اجازه دهیم که در جامعه صداهای گوناگون شنیده شود. صداها و افکار گوناگون خلق شدهاند که ما از افراطیگری دربیاورند.
یونانیان در عدم سازش با دیگری سرآمد همه تمدنها بودند تا حدی که دیگری را بربر میپنداشتند، درصورتیکه ایرانیان اینطور نبودهاند، اما متاسفانه مشاهده میشود که امروز در جامعه ما «دیگر دشمنپنداری» به وجود آمده است. جامعهای متعادل است که امکان پذیرش دیگری و چندصدایی را فراهم کند.
مشکل عمده ما مشکل رابطه با دیگری است، ما با دیگری و دیگران چگونه برخورد میکنیم؟ آیا دیگری در مقابل ما حق سخن دارد؟ متاسفانه در جامعه ما دیگری، یک دیگری مخوف، دشمن، قابل سرزنش، قابل تحقیر و توهین شده است. باید مواظب باشیم که بهخاطر افراط دیگران دچار افراط نشویم و به دلیل تکصدایی آنها ما دچار تکصدایی نشویم. ما باید نمونه یک جامعه متنوع و چندصدا با حفظ حرمتها و اجرای مکارم اخلاق باشیم.
بازآفرینی چنین موقعیتی در امروز ایران یک ضرورت بسیار مهم و حائز اهمیت است. اینجا بحث بر سر سلیقه سیاسی یا کنش جناحی نیست. موضوع بر سر موجودیت و هویت جمهوری اسلامی است. نظامی که تلاش دارد تا با تکیه بر آموزههایی مردمسالار، روشی خاص و منحصربهفرد را در عرصه حکومت دینی و تئوکراسی مدرن به جهانیان عرضه کند.