سرویس فرهنگ و هنر مشرق - ایران کشوری است که ساختار فرهنگیاش بر اساس ستونهای محکم ادبیات و شعر فارسی بنا شده است. بر خلاف این رویه بسیاری اعتقاد دارند، هنر فرومایه رنسانسی که اصالت را به فرم میدهد، با تلاش گسترده چندین قرنی هنرمندان اروپایی و ساختار شکنیاش، به دلیل عدم اتکا به محتوا و عدم توزان و با گرایش به «فرم» و «محتوا» نتوانست به هنر تودهها و دلخواه عموم تبدیل شود.
اساسا هنر فرمگرای رنسانی با توجه به تکاپو و استمرار در اروپا که سعی میکند جلوهای ساختارشکنانه داشته باشد، تجلیهای متنوعی در هفت هنر داشت، اما برخلاف تعاریف رنسانسی هیچگاه به نوزایی منجر نشد. تجلی نوین هنر رنسانسی پساساختارگرا در سینمای نئورئالیسم ایتالیا، موج نوی فرانسه و سینمای اکسپرسیونیسم آلمان دارای مقاطع زمانی مشخصی، دارای یک بازه زمانی مشخص توام با تولد و مرگ است و استمرار پیدا نمیکند. در حوزه تئاتر، اجرای نمایشهایی که اتکا و بنایشان مبتنی بر ساختار و فرم است و حرکت و گاهی کنشهای موزون بدن را مبنا قرار میدهد، منجر به پدید آمدن گونه نمایشی با عنوان پرفرمنس آرت شد، تئاتری که ریشههای اکسپرسیونیستی دارد و این سبک توسط اسکار اشلمر آلمانی در دوران ماقبل ظهور نازیها به بلوغ دست یافت و تبدیل به تئاتر مولتی مدیا شد.
بیشتر بخوانید:
وقتی صحنه «همجنس بازی» و «الفاظ رکیک» مورد تایید مسئولان تئاتر است!
نظرات اسکار اشلمر در مورد هنر به خصوص فرم و حرکت به قدری آوانگارد بود که گاهی حتی جنبش شبه مترقی بائوهاوس هم پذیرای آن نبود. با این حال همه آثار او به طور گسترده ای در آلمان و خارج از این کشور به نمایش گذاشته شد.اما پرفرمنس آرت شکلی از اجراست که ترکیب عناصر تشکیل دهنده هنرهای گوناگون مانند نقاشی ، فیلم ، رقص و نمایشنامه پدید می آید.
هنرمند پرفرمنس معمولاً با دنبال هم آوردن تصاویری که موضوعاتی متفاوت و غیر مرتبط دارند، نظراتش را به گونه ای غیرروایی بیان میکند، این سبک چقدر با فرهنگ ایرانی محتواگرای ضد رنسانسی، نسبت دارد. پرفرمنس آرت از هنرهای تجسمی وارد تئاتر شد و ابزار مسلط آن بدن بازیگران است. این گونه خاص تئاتری از دهه ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ دستخوش تغییرات فراوانی شد اما با توجه فراوانی که به این شکل خاص از اجرا میشود، هیچگاه به "برادوی" راه نیافت. (منطقهٔ تئاتری خیابان برادوی، در منهتنِ نیویورک )
فیلیپ سیمون هافمن بازیگر درگذشته آمریکایی (برنده جایزه اسکار و گلدن گلوب) که خاستگاه تئاتری بسیار ریشهداری دارد، وقتی یک گروه فرانسوی نمایش (پرفورمنس آرت) 2 ساعتهای را روی صحنه برد (در دهه نود میلادی) و در هفته نخست نمایش با شکست مواجه شد، درباره این نمایش گفت: وقتی قصهای در کار نباشد، تماشاگر با حرکات بدن بازیگران نمیتواند سرگرم شود.
تفکر رنسانسی نفوذ کرده در تئاتر هیچ نسبتی با الگوی نمایشی ایرانی مبتنی بر اصالت محتوا ندارد و تقریبا نمایشی شکست خورده است. ضمنا، تعارضات فرهنگی که در متن چنین اجراهایی نمود پیدا میکند که عملا با فرهنگ ایرانی نسبتی برقرار نمیکند.
تئاتر«شِیهیدن » که این روزها در سالن ناظرزاده کرمانی روی صحنه میرود یکی از اشکلات فنیاش این است که نمیتوان کشف کرد که اسلوب و الگوی نمایش چیست، آیا این یک پرفرمنس آرت است یا یک تئاتر مولتی مدیا؟ بدون تردید و با صراحت باید اشاره کرد که کمسوادهای هیجانزده و ناآگاه، در تئاتر غوطهورند و کم سوادترها خلأ خود را با اتکای به فرم پر کردهاند؛ آن هم متاثر از هنر نمایشی پسارنسانسی که عمرش در دهه هفتاد میلادی به پایان رسید. نمایشی از این جنس مبتنی بر حرکات بدن مجموعه بازیگران، که بازیگر را نیز زایل میکند، مصداق همان غذای فاسدی است که اداره بهداشت ( وزارت ارشاد) نظارتی بر تاریخ انقضای آن ندارد و این غذای فاسد فرهنگی فرمگرا که تاریخ مصرف آن به دهه ساختار شکن 70 میلادی اروپا باز میگردد، چه نسبت فرهنگی با فرهنگ عامه ایرانی برقرار کند؟
اینکه عدهای هنرور در هم غوطهور شوند، بدون آن که نقشه راه محتوایی اثر آشکار و بارز باشد و حتی نتوان یک خط روایت از آن برداشت کرد، چه نسبتی با فرهنگ بالنده محتواگرای ایرانی دارد؟ با این فرم خاص از تئاتر باید چالش بنیادینی را آغاز کرد و به مدیران نظارتی وزارت ارشاد گوشزد کرد، این سبک خاص و منحط از درهم آمیختگی نه ساختار شکن است و نه حتی با گونههای و ساختار شکن اروپایی نسبتی دارد. این نمایش حتی انتزاعی نیست و یک خط روایت از آن را نمیتوان کشف کرد. عدهای پراکنده در صحنهآرایی نخوتواری در هم تنیده شدهاند و جملاتی الکن و بدون معنا از خودشان ادا میکنند. این شیوه اجرای تاریخ مصرف گذشته، هیچ دریافتی از انتزاع به مخاطبان نمیدهد و صرفا مخاطب با صحنهای روبروست که جنبههای انسانی اجرا کنندگان نادیده گرفته میشود.
کدام مدیر از وزارت ارشاد با حداقل سواد نمایشی به این اثر مجوز داده است که روی صحنه برود؟ آیا طی مراحل قانونی اخذ مجوز برای چنین نمایشی، از نویسنده و کارگردان این اثر پرسیدهاند هدف این نمایش ظاهرا آوانگارد شما چیست؟ اصلا نویسندگی در متن این نمایش معنایی پیدا میکند؟
صدور مجوز و بازبینی صرفا نباید بر اساس خطوط کلیشهای وزارت ارشاد باشدد، همین که اثر، از هنر تئاترفاصله دارد، همین که معنا و محتوا در بیمعنایی و سرگشتگی مستتر است موید این مهم است که خالق این اثر آگاهی لازم و کافی را در شناخت پرفرمنس آرت و تئاتر مولتی مدیا ندارد.
این نمایش حتی در متن خود اجرایی ضد انسانی است و حرکات موزون نمایش، تصویری است که انسان را رسما به حیوان تشبیه میکند و حتی نقل به مضمون چنین عبارتی را اجرا کنندگان به کار میبرند. وقتی اثر انتزاعی ساخته میشود دایره استنتاجها و استنباطها گسترده میشود و به همین دلیل میتوان اشاره کرد، این اثر ماقبل تئاتر است و شایسته اجرا روی صحنه نیست.