به گزارش مشرق، میلان باز هم شکست خورد. شکست هفته جاری میلان در مقابل لاتزیو، اولین شکست میلان در سن سیرو مقابل بیانکوچلستی در 30 سال گذشته بود. این باخت پس از شکست هفته اول مقابل اودینزه؛ 3 شکست متوالی مقابل اینتر، تورینو و فیورنتینا و شکست هفته 9ام مقابل رم، 6امین شکست فصل میلان بود. میلان در بحران بزرگی به سر میبرد و پی بردن به آن کار سختی نیست. شکستهای متعدد، وضعیت ملتهب سکوها، تردیدهای بزرگ در حسن نیت مالکان آمریکایی، آشفتگی عجیب ترازهای فیرپلی مالی، سر در گرمی مدیران و تنشهای روزانه که در روزنامههای ایتالیا علیه میلان ایجاد میشود، هر کدام به تنهایی معضل بزرگی هستند که حالا همه با هم در میلان وجود دارند و بخشهای مختلف باشگاه در شکل گیری آن سهم داشتهاند.
بیشتر بخوانید:
میلان باز هم شکست خورد
میلانی که در سال 2007 موفق به فتح لیگ قهرمانان اروپا شده بود، در زمانی نزدیک به 5 سال به نقطهای رسید که مجبور شد در تنها یک پنجرهی نقل و انتقالاتی، تیاگو سیلوا و زلاتان ابراهیمویچ را به دلیل مشکلات مالی ناشی از خرید بازیکنان نامدار اما تمامشدهای مانند بکهام و رونالدینو بفروشد. پنجرهای که با مدیریت ضعیف خروجیها همراه شده بود و علاوه بر ۳ فروش فوق، بازیکنان با تجربهی پرشماری مانند سیدورف، گتوزو، اینزاگی، فن بومل، زامبروتا، اودو و نستا نیز از میلان جدا شدند. بعد از این خروجهای یکباره و تغییرات پرشمار بود که میلان دیگر هرگز نتوانست سهمیه لیگ قهرمانان اروپا را کسب کند.
مدیریت ضعیف و عدم توانایی میلان در جذب بازیکنان با کیفیت از یک سو و مشکلات و رسواییهای خصوصی و شخصی سیلویو برلوسکونی از سوی دیگر، موجب اعتراض شدید هواداران میلان شد تا در نهایت با به اوج رسیدن فشارها، این سیاستمدار کهنه کار، قید تیمداری را بزند.
سیلویو برلوسکونی میلان را به گروهی چینی به رهبری یونگ هونگ لی فروخت. چینیها با خریدهای متعدد در تابستانی شلوغ، امیدهای بسیاری به هواداران میلان تزریق کردند اما موفق به نتیجه گیری نشدند. یونگ هونگ لی که برای تامین منابع خرید میلان، 400 میلیون یورو از یک موسسه مالی به نام الیوت وام گرفته بود پس از شکست پروژهاش، موفق نشد وام خود را برگرداند و موسسه آمریکایی الیوت با تنها 400 میلیون یورو، مالکیت باشگاهی که حداقل 750 میلیون یورو ارزش داشت را به دست آورد.
موسسه مالی آمریکایی الیوت که به پائول سینگر تعلق دارد، در اکوسیستم مالی آمریکا نامی شناخته شده بود ولی با فوتبال رابطهای نداشت که شرایط میلان (و همینطور لیل فرانسه) فصل مشترکی میان فعالیتهای مرسوم الیوت و صنعت فوتبال ایجاد کرد.
شرح ساده فعالیت الیوت اینگونه است: موسسه الیوت شرکتهای ارزشمند و پر ظرفیتی که در آستانه ورشکستگی هستند را میخرد و با تزریق ثروت، دانش ِروز و نیروی انسانی، با برگرداندنش به شرایط مطلوب، از فروش آن شرکت سود میکند. البته معروف است که الیوت از خرابکاری علیه شرکت هدف، در جهت تسریع فرایند فروش و کاهش بهای نهایی هدف نیز ابایی ندارد.
بنابر ادعای فایننشال تایمز، اگر اوضاع خوب پیش برود، الیوت قصد ندارد میلان را بفروشد و هدف آنها این است که به هموطنان بیلیونرشان در منچستر یونایتد، لیورپول، رم، تاتنهام، آرسنال و ... ملحق شده و وارد صنعت بسیار پولساز فوتبال شوند.
رویکرد الیوت در تیمداری هنوز به طور شفاف معلوم نیست. عدهای از سرمایه گذاری کلان برای بازگرداندن میلان به دوران باشکوهش صحبت میکنند، اما پایگاههای نزدیک به الیوت از چیز ترسناکتری خبر میدهند. شنیدهها حاکی از این است که الیوت میخواهد همان کاری که در لیل انجام میدهد یعنی خرید استعدادها، پرورش آنها و فروش آنها به قیمت بالاتر را در ابعاد کلان در میلان نیز انجام دهد که جذب ایوان گازیدیس نشانهای بر جدی بودن این نیت الیوت است.
ایوان گازیدیس رابط اصلی الیوت و دنیای فوتبال در میلان است. گازیدیس را به خاطر سالهای حضورش در آرسنال میشناسند؛ جایی که سیستم کشف، جذب، پرورش و فروش استعدادها و دوباره جایگزین کردن آنها با استعدادهای تازه و تکرار مداوم این چرخه را پایهگذاری کرد. سیستم گازیدیس هر چند آهسته آهسته آرسنال را از یک مدعی قهرمانی به یک تیم معمولی بالای جدولی تبدیل کرد، اما برای جیبهای استن کروئنکه و علیشیر عثمانف سود فراوانی داشت. سمیر نصری، رابین فن پرسی، امانوئل آدبایور، توماس فرمائلن، الکس سانگ، گائل کلیشی و الکس اوکسلید چمبرلین از مهمترین نمونههای سیستم معروف گازدیدس هستند؛ همچنین الکساندر هلب و سسک فابرگاس که پیش از گازیدیس جذب شده بودند نیز در دوران او به فروش رسیدند.
دیگر پست مدیریتی کلیدی در اختیاز مالدینی است. انتصاب مالدینی به عنوان مدیر ورزشی واکنشهای کاملا متضادی داشت، شماری از هواداران اعتقاد داشتند که گره میلان به قدری کور است که مدیران کارکشته نیز برای گشودنش به مشکل میخورند و انتصاب مالدینی در پله اول باعث حل نشدن مشکلات چندین سالهی میلان میشود و از سوی دیگر مانند اتفاقی که برای اسطورههای دیگر در کسوت سرمربی افتاد، باعث خدشهدار شدن وجههی اسطورهای مالدینی میشود. اما از سوی دیگر کم نبودند کسانی که مالدینی را شخص مناسبی برای بیرون کشیدن میلان از بحران میدانستند. شاید پائولو مالدینی تجربه مدیریت ورزشی نداشت، اما به لطف سالها حضور در فوتبال ایتالیا، هم ارتباطات گستردهای داشت و هم با زیر و زبر فوتبال آشنایی داشت.
اولین و مهمترین تصمیم مالدینی انتخاب مارکو جامپائولو بود. انتخابی که خیلی زود شکست خورد. مالدینی در تابستان بارها عنوان کرده بود که به دلیل جوان بودن تیم و با توجه به تغییر بزرگ در رویکرد تاکتیکی، هوادارن میلان باید صبور باشند و انتظار عدم نتیجه گیری در هفتههای اول را داشته باشند. او بار دیگر پیش از بازی با تورینو در مصاحبهای با تشبیه شرایط میلان جامپائولو با ابتدای دوران آریگو ساکی ، از سرمربی تیمش حمایت کرد و باز هم تاکید کرد که به جامپائولو ایمان دارد. یک هفته پس از این مصاحبه و پس از شکست مقابل فیرونتینا، یک مرتبه دیگر مالدینی بر لزوم زمان دادن به جامپائولو تاکید کرد. تنها یک هفته بعد، خود مالدینی مربیای که خودش بارها بر لزوم زمان دادن به او تاکید داشته و یک تابستان طبق برنامهها و تاکتیکهایش تیمش را به اردوی آمادگی فرستاده و یارگیری کرده بود را از کار برکنار کرد، آن هم در حالی که هنوز حتی جانشینی برای او پیدا نکرده بود.
در تابستان، مالدینی برای میلان راده کرونیچ، اسماعیل بن ناصر، رافائل لیائو، لئو دوارته، تئو هرناندز و آنته ربیچ را جذب کرد که به جز کرونیچ و ربیچ که 25 سالهاند، همه بازیکنان دیگر زیر 23 سال سن داشتند. این در حالیست که بازیکنانی باتجربهای مثل فرانک ریبریای که بهترین بازیکن ماه قبل سری آ شد، با هزینهای کمتر در دسترس بودند که با توجه به این که امکان فروش آنها وجود نداشت، میلان از خرید آنها منصرف شد. البته چندی قبل زوانمیر بوبان نوید خرید بازیکن باتجربه در زمستان را داد که در صورت عملی شدن، اتفاق خوبی برای میلان میتواند باشد.
استفانو پیولی که بعد از این که مارکو جامپوئولو در ۷ بازی، ۴ بار شکست خورد جانشین او شد، حالا در ۴ بازی، ۲ شکست و یک تساوی خانگی مقابل لچه را تجربه کرده است تا او نیز نتواند مانع سقوط آزاد میلان گردد و چه بسا خود او نیز پیش از نیم فصل اخراج شود.
روسونری، برای بازگشت به جمع بزرگان اروپا، نیاز دارد مربی بزرگی روی نیمکت خود بنشاند، نه افرادی مثل پیولی و جامپائولو؛ اما با توجه به در هم تنیدگی مشکلات، کار برای جذب نام بزرگ برای نیمکت سخت است. شریاط میلان به گونه ایست که هر مربی بزرگی که هدایتش را بپذیرد روی نام و اعتبار خود قمار خطرناکی کرده است. از سوی دیگر، توانایی مالی میلان نیز بالا نیست تا از اهرم پول، برای ترغیب مربیان نامدار استفاده کنند.
میلان در حال حاضر به مردی نیاز دارد که بتواند تیم را به سطحی برساند که حداقلها را ایجاد کند تا مربیان بزرگ به پذیرش نیمکت میلان راغب شوند. اتفاقی که لوچیانو اسپالتی و برندن راجرز در اینتر و لیورپول انجام دادند و با جدا کردن این دو تیم از میانهی جدول، بازگرداندن شخصیت تیمی و برقرار کردن حداقلها، شرایط را برای آمدن نامهایی مانند یورگن کلوپ و آنتونیو کونته فراهم کردند. کاری که در میلان نیز گتوزو به خوبی داشت آن را انجام میداد. گتوزو در حالی سال گذشته 5ام شد و به لیگ قهرمانان نرسید که تنها 1 امتیاز با تیم سوم جدول اختلاف داشت. آن هم در شرایطی که از لحاظ مهره تیمی بسیار کم مهرهتر از تیم فعلی داشت و از سوی جراید فشار عجیبی روی او بود و از اواسط نیم فصل اول سایهی مانند آرسن ونگر و گاسپرینی را بالای سر خود میدید.
گتوزو یک سال و نیم در میلان بود و با ابعاد مختلف باشگاه آشنا بود، بین بازیکنان و هوادارن محبوب بود و مهمتر از همه به باشگاه میلان حس تعلق داشت. او شاید مربیای نبود که برای میلان افتخار کسب کند، اما هر آنچه لازم بود برای بازگرداندن میلان به سطح داشته باشد را داشت. در حالت عادی شاید اخراج گتوزو اشتباه نمیود ولی اخراج او برای آوردن نامهایی مانند پیولی یا جامپائولو، نه تنها اشتباه بلکه مضحک بود.
به هر روی میلان مشکلاتی دارد. حالا خیلی از هواداران حتی تعداد سالهایی که در لیگ قهرمانان حاضر نبودهاند را به طور دقیق نمیدانند و با توجه به وضعی که میلان دارد، احتمالا امسال هم خبری از سهمیه لیگ قهرمانان اروپا نخواهد؛ کسی نمیداند این سالهای نفرین شده چقدر ادامهدار خواهند بود اما یک چیز قطعیست: توفان بالاخره تمام خواهد شد و توفان که تمام شود میلان دوباره مجموعهای از اهریمنان سرخ و سیاه خواهد بود. سرخ به سرخی آتش و سیاه به سیاهی واهمهای که نام میلان در دل حریفان خواهد انداخت.