به گزارش مشرق، کتاب «سبک شناسی تفصیلی نثر پارسی» کوششی است از سوی دکتر محمد غلامرضایی که آن را سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها منتشر کرده و در اختیار دانشجویان و عموم علاقمندان قرار داده است.
این کتاب در هشت بخش و سی فصل تدوین شده و به جز بخش نخست که کلیات است، در سایر بخش ها بر اساس تقسیم بندی زمانی و تاریخی، ابتدا درباره مسائل کلی مربوط به نثر هر دوره بحث کرده و سپس آثار مهم آن دوره را بررسی کرده است.
در این کتاب که ۸۵ متن منثور بررسی شده دکتر محمد غلامرضایی، استاد بازنشسته دانشگاه شهید بهشتی از تمام تلاش خود برای دقت و صحت مطالب بهره برده است.
این کتاب در ۵۸۴ صفحه وزیری به طبع رسیده و با قیمت ۴۲۰۰۰ تومان در اختیار علاقمندان است.
آنچه در ادامه می خوانید، بخشی از این کتاب در رابطه بین زبان های عربی و فارسی است.
هجوم تازیان به ایران و مسلمان شدن ایرانیان، هیچ گاه باعث تغییر زبان در ایران نشد؛ حال آنکه اقوام دیگری با پذیرفتن اسلام، به تدریج زبان اصلی خود را نیز فراموش کردند و زبان عربی را پذیرفتند. ایرانیان با پذیرفتن تدریجی دین اسلام به زبان و فرهنگ ملی خود پایبند ماندند و عموم آنان به همان زبان مادری خود سخن گفتند؛ اما خواص ایرانی، ضمن پایبندی به زبان و فرهنگ ملی خود، زبان عربی را بنا به ضرورت می آموختند.
آنچنان که از منابع کهن می توان دریافت تا اواخر قرن اول هجری قمری، دیوان های حکومتی در داخل ایران به دست کارگزاران ایرانی اداره می شد و آنان دفترهای دیوانی را به زبان مادری خود می نوشتند. در عصر امارت حجاج بن یوسف (۴۱-۹۵ ه.ق) بنا بر فرمان وی ابتدا در منطقه عراق عجم در دیوان های دولتی، زبان عربی جای فارسی را گرفت و مدتی بعد ۔ یعنی از حدود سال ۱۲۴ ه.ق - در خراسان نیز این تغییر ایجاد شد.
از این زمان به بعد، ایرانیانی که طالب همکاری با دیوانهای حکومتی بودند به ناچار عربی می آموختند (همان، ص۳۰۷-۳۱۴).
دلبستگی ایرانیان به دین جدید باعث علاقه آنان به زبان عربی - که زبان دینی به شمار می آمد . نیز می شد. خواص آنان به تدریج، آن چنان پیش رفتند و در عربی دانی مهارت یافتند که قواعد زبان عربی را جمع و تدوین کردند و پس از پیدایش نهضت علمی در دنیای اسلام در ترجمه و تدوین آثار علمی گوناگون مشارکت کردند و تمدن اسلامی را بنا نهادند.
همایی، در یکی از گفتارهای خود، آورده است اینکه می گویند، ایرانیان به عربی علاقه می ورزیدند بدان سبب که عربی زبان علمی دنیای اسلام بود، درست است، اما عامل مهم دیگری نیز در میان بود و آن اینکه زبان علمی و مهذب عربی را ایرانیان خود ساخته و پرداخته بودند، زبانی که با زبان محاوره رایج در میان تازیان تفاوت بسیار داشت؛ و چون این زبان پرداخته خود آنان بود به آن علاقه داشتند و در تقویت آن می کوشیدند (پژوهشگران معاصر، ج۸، ص ۳۲۹-۳۳۰). بدین ترتیب، بسیاری از دانشمندان ایرانی نه تنها در سده های آغازین پس از اسلام تا قرن
پنجم، بلکه تا ادوار بعدی نیز آثار علمی خود را به عربی پدید آوردند. به همین سبب، می بینیم که در زمینه های دینی چون تفسیر، حدیث، فقه، صرف و نحو، لغت عربی، تاریخ، جغرافیا، فلسفه، طب، حکمت، اخلاق، نجوم و دیگر زمینه های علمی، مهم ترین آثار به همت آنان به عربی پدید آمده است.
تأکید می کنیم آنچه گفتیم در میان خواص و اهل علم جریان داشته است و از میان همین گروه نیز فراوان اند کسانی که بعضی از آثار خود را به زبان فارسی پرداخته اند، یا یک کتاب را هم به عربی و هم به فارسی تألیف کرده اند؛ مانند ابوریحان بیرونی که التفهیم را هم به عربی و هم به فارسی تألیف کرده و ابن سینا که بیشتر آثارش به عربی است و دانشنامه علایی را به فارسی نوشته است و غزالی که احیاء علوم الدین را به عربی و کیمیای سعادت را در همان موضوع به فارسی تألیف کرده است؛ حال آنکه عموم مردم ایران هیچ گاه زبان خود را فراموش نکرده و به عربی سخن نگفته اند.
در سراسر ایران، در خراسان و نواحی مرکزی، غربی و جنوبی، افرادی بوده اند که به عربی هم شعر می سروده اند یا به عبارت دیگر دوزبانه بوده اند. در بثیمة الدهر ثعالبی نام و نشان کثیری از شاعران را می توان یافت که در خراسان و ماوراء النهر به عربی شعر می سروده اند (تاریخ زبان فارسی، خانلری، ج ۱، ص ۳۰۸). د
ر دوره های بعد نیز این گونه شاعران کم نبودند. اما در دیوان های دولتی به سبب آنکه حکومتی مرکزی در دنیای اسلام وجود داشت. یعنی خلافت عباسی - پیوسته زبان عربی به نوعی به کار می رفت. تقریبا همه وزیران و دبیران برجسته، عربی دانان ماهری نیز بوده اند.
ظاهرا تا زمان سلطنت محمود غزنوی دفترها و دیوانهای دولتی را به عربی می نوشته اند. در زمان حکومت وی، ابوالعباس فضل بن احمد اسفراینی - که تا سال ۴۰۱ هق وزارت محمود را برعهده داشت . از روی ایران دوستی دستور داد تا دیوان های دولتی را به فارسی بنویسند. اگرچه پس از زندانی شدن وی و به وزارت رسیدن احمد بن حسن میمندی وزارت میان سال های ۴۰۱-۴۱۶ ق) بار دیگر دفترها و دیوانها به عربی در آمد. پس از معزول شدن او، فارسی زبان رسمی دیوانی در دربار غزنوی شد و از آن پس هیچ گاه عربی جای آن را نگرفت (همان، ص ۳۱۱-۳۱۴).
با وجود این، رابطه فارسی و عربی همچنان ادامه یافت، زیرا علاوه بر وجود حکومت مرکزی در دنیای اسلام (خلافت بغداد) و ضرورت حضور دبیران و نویسندگان عربی دان در دربارها، سنت مکتب و مدرسه - که آموزش زبان و ادب عربی از پایه های آن بود- و رابطه زبان عربی با دین اسلام، از عواملی بود که این پیوند را حفظ می کرد و به ویژه در دوران هایی که عربی دانی و عربی مآبی بر سلیقه نویسندگان حاکم بود، واژه ها و ترکیب های عربی جواز ورود به فارسی می یافت.