به گزارش مشرق، حجتالاسلام حسين اشرفي اصفهاني در گفتوگو با فارس با بيان اينکه از سال 1330 تا لحظه شهادت، در کنار پدر بودم، اظهارداشت: آيتالله اشرفي اصفهاني از سال 1335 به درخواست آيتالله العظمي بروجردي به کرمانشاه رفت و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، به عنوان نماينده حضرت امام خميني (ره) در اين شهر به فعاليتهاي خود ادامه داد که در همه اين دوران بنده همراه پدر بودم و بعد از انتصابشان به امامت جمعه کرمانشاه توسط امام (ره)، بنده مسئوليت دفتر آيتالله اشرفي اصفهاني را بر عهده داشتم.
فرزند شهيد آيتالله اشرفي اصفهاني بيان داشت: به دليل نزديکي زيادي که با پدر داشتم، در همه ملاقاتهاي او با امام خميني (ره) حضور داشتم و حتي برخي موارد به دستور پدر، موضوعاتي که لازم بود را بنده خدمت امام عرض ميکردم و ايشان نيز ميفرمودند که "بعد از جلسه، مواردي که عنوان شد را با احمد آقا مطرح کن ".
وي گفت: آيتالله اشرفي اصفهاني يک روحاني با اخلاص، سادهزيست، عاشق، عارف و بيآلايش بود؛ او زندگي سادهاي داشت و بسيار مهمان دوست بود.
فرزند شهيد آيتالله اشرفي اصفهاني افزود: وقتي مسئولان براي ديدار پدر به منزل ما ميآمدند، خودشان در را به روي آنها باز ميکرد و اگر تلفن خانه زنگ ميزد، ميگفت "اينها که به خانه زنگ ميزنند با من کار دارند؛ بگذاريد خودم گوشي را جواب دهم " و حتي اجازه نميداد که خط تلفن ديگري تهيه کنيم.
وي ادامه داد: پدرم معتقد بود که ملجأ و پناهگاه مردم روحانيت است و ميگفت "در کرمانشاه، من بايد دستگير مردم باشم؛ بنابراين هر فردي که تماس بگيرد بايد خودم پاسخش را بدهم ".
*آيتالله اشرفي اصفهاني همواره رسيدگي به مردم را به مسئولان گوشزد ميکرد
حجتالاسلام اشرفي اصفهاني مهمترين دغدغه پدر را رسيدگي به مردم و رفع مشکلات آنها خواند و اظهار داشت: پدرم در همه خطبههاي نماز جمعه، رسيدگي به امورات مردم به مسئولان استان گوشزد ميکرد؛ در دوران دفاع مقدس نيز که مهاجرين از قصرشيرين، سرپل ذهاب و گيلانغرب به کرمانشاه ميآمدند، پدرم مرتب به مردم توصيه ميکرد که "مهاجرين را اسکان دهيد؛ اينها مهمانهاي شما هستند ".
وي درخصوص رابطه آيتالله اشرفي اصفهاني با حضرت امام (ره) نيز بيان داشت: پيام امام (ره) بعد از شهادت پدرم نشان دهنده عمق علاقه ايشان به آيتالله اشرفي اصفهاني بود؛ امام (ره) در اين پيام فرمودند که "شهيد محراب اين جمعه، يکي از آن شخصيتهايي است که اينجانب يکي از ارادتمندان اين شخص والامقام بوده و هستم و غريب به 60 سال است که اين عالم متعهد را ميشناسم ".
حجتالاسلام اشرفي اصفهاني اظهارداشت: در يکي از اين ملاقاتها شهيد محراب به امام (ره) فرمودند "به اين بندهزاده گفتهام که 2 ماه يکبار برايم ملاقات بگذارند تا من شما را ببينم "؛ و حضرت امام (ره) نيز فرمودند که "براي شما دوماه و يکماه مطرح نيست؛ هر زمان و هر روزي که تصميم بگيريد، اينجا در خدمت شماست ".
* شهيد اشرفي اصفهاني شيفته حضرت امام (ره) بود
وي با بيان اينکه شهيد اشرفي اصفهاني نيز بسيار دلباخته و شيفته حضرت امام (ره) بود، افزود: آيتالله صدوقي، آيتالله مدني و پدرم در امام (ره) ذوب بودند و در برابر ايشان، ادعايي نداشتند.
فرزند شهيد آيتالله اشرفي اصفهاني گفت: هر يک از اين علماي بزرگوار، امام منطقه خود بودند و از لحاظ درجات علمي نيز از امام (ره) کمتر نبودند؛ اما نسبت به ايشان ادعايي نداشتند و پدرم نيز ميگفتند که "امروز، امام خميني محوريت اسلام است و حفظ اسلام به ايشان بستگي دارد ".
وي ادامه داد: پدرم جايگاه امام (ره) را همانند جايگاه رسولالله (ص) ميدانست و به صراحت ميگفت که "بر هر انساني حتي بر فقها و مجتهدين واجب است که از امام تبعيت کنند و بايد از ايشان اطاعت محض داشته باشند ".
حجتالاسلام اشرفي اصفهاني گفت: شهداي بزرگ محراب، امام (ره) را به عنوان وليفقيه مطلق ميدانستند و معتقد بودند که در راه امام (ره)، چيزي نيستند که اين امر نشانه ولايتمداري اين علماي بزرگوار است.
*اين آخرين ملاقات من با امام است
وي با بيان خاطرهاي از آخرين ملاقات شهيد اشرفي اصفهاني با حضرت امام (ره) اظهار داشت: روز چهارشنبه 20 مهر، حاج آقا با حضرت امام ملاقات داشت؛ امام (ره) قبل و بعد از آن ديدار، تمام قامت ايستادند و پدرم را در آغوش گرفتند؛ وقتي از اتاق ايشان خارج شديم، پدرم به بنده گفت "بچه! من فکر ميکنم اين آخرين ملاقات من با امام بود؛ چون ايشان دوبار من را در آغوش گرفت ". اين حرف پدر در ذهن من بود تا اينکه دو روز بعد در نماز جمعه به شهادت رسيد.
وي با اشاره به روز شهادت آيتالله اشرفي اصفهاني ادامه داد: روز 23 مهر پيش از ظهر، حاج آقا صيغه عقد مراسم ازدواج يکي از برادران سپاه را خواندند؛ مهريه عروس خانم هم يک کلامالله مجيد، رساله امام خميني (ره) و يک عدد سکه تعيين شده بود. پدرم بعد از عقد رو کردند به محافظانشان و گفتند که "اگر شما هم چنين مهريهاي درنظر بگيريد، مهريههاي همه را من تقبل ميکنم و همين امسال براي شروع زندگي مشترک کمکتان ميکنم ".
*شهيد اشرفي اصفهاني با ذکر «ياحسين» به شهادت رسيد
فرزند اين شهيد محراب افزود: بنده پيش از شروع نماز به محل نماز جمعه رفتم؛ يکي از مسئولين کشور سخنران پيش از نماز جمعه بود؛ تعدادي از اسراي عراقي که در عمليات مسلمبن عقيل به اسارت رزمندگان در آمده بودند نيز در دو صف جلوي نماز جمعه نشسته بودند.
حجتالاسلام اشرفي اصفهاني بيان داشت: وقتي حاج آقا آمدند، کنار من نشستند و طرف ديگر ايشان هم استاندار کرمانشاه آقاي رحماني نشسته بود؛ بعد از اينکه شعارهاي مردم کمي خوابيد، منافقي که در کمين حاج آقا بود به همراه دو نفر ديگر زماني که پدرم ميخواست براي ايراد خطبههاي نماز جمعه به جايگاه برود، به سمت حاج آقا هجوم آورد و در حاليکه لباس رزم پوشيده بود، حاج آقا را در آغوش گرفت.
وي گفت: در کمتر از 30 ثانيه ضامن نارنجکي را که به کمر بسته بود، کشيد که صداي عجيبي از اين انفجار بلند شد و ترکشهاي آن نارنجک به اطراف برخورد کرد؛.
فرزند شهيد آيتالله اشرفي اصفهاني با بيان اينکه ذکر "يا حسين " آخرين عباراتي بود که از دهان پدرم شنيدم، افزود: بنده خودم را حاج آقا رساندم و در حاليکه سر او را روي پاي خود گذاشتم، به محاسن و صورتش بوسه زدم و پدرم در حاليکه ذکر «ياحسين» را زمزمه ميکرد، به شهادت رسيد.
*شهيد اشرفي اصفهاني رزمندگان را بسيار مورد تفقد قرار ميداد
وي در خصوص حضور آيتالله اشرفي اصفهاني در دوران دفاع مقدس نيز بيان داشت: پدرم در 5 ـ 4 عمليات حضور داشتند و حتي رمز عمليات فتحالمبين که يا «زهرا (س)» بود، به پيشنهاد حاج آقا انتخاب شد؛ شهيد صياد شيرازي پيش از اين عمليات به ديدار آيتالله اشرفي اصفهاني آمد و گفت که عمليات مهمي در پيش داريم؛ آقا هم گفتند که نام حضرت زهرا (س) را حتماً در ذهن داشته باشيد.
وي افزود: بعد از اين عمليات، آيتالله اشرفي اصفهاني براي 16 ـ 15 هزار اسير عراقي صحبت کردند؛ پدرم در عملياتهاي مسلم بن عقيل، آزادسازي قصرشيرين و تنگه چذابه نيز حضور داشت و در جبهه غرب نيز به مرتباً سر ميزد.
فرزند شهيد آيتالله اشرفي اصفهاني بيان داشت: با اينکه فرماندهان جنگ ميگفتند که منطقه آلوده است و آقا نبايد در اينجا باشد، پدرم راضي نميشد و ميگفت که من "بايد با اين بچهها صحبت کنم؛ من که عزيزتر از اينها نيستم " و در همه سنگرها حضور پيدا ميکرد و رزمندگان را بسيار مورد تفقد قرار ميداد.
وي در خصوص رابطه فرماندهان دوران دفاع مقدس با آيتالله اشرفي اصفهاني نيز گفت: شهيد بروجري که فرمانده سپاه غرب بود، مرتب با شهيد اشرفي اصفهاني در اتباط بود؛ شهيد خرازي و شهيد همت نيز با حاج آقا ارتباط داشتند و شهيد صياد شيرازي هم بسيار به منزل حاج آقا رفت و آمد ميکرد و بعد از شهادت ايشان نيز هر سال در مراسمهاي او شرکت ميکرد.
حجتالاسلام اشرفي اصفهاني خاطرنشان کرد: وقتي فرماندهان ارشد سپاه و ارتش براي شرکت در عملياتي به ديدار حاج آقا ميآمدند، پدرم يک انگشتر به آنها هديه ميداد که همهشان انگشترهاي يادگاري حاج آقا را داشتند.
*«اميدوارم من چهارمين شهيد محراب باشم»
وي با بيان اينکه شهيد اشرفي اصفهاني آماده شهادت بود، گفت: بعد از شهادت آيتالله صدوقي و پيش از عمليات مسلمبنعقيل، تعدادي از خبرنگاران تلويزيون به ديدار پدر آمدند تا با او مصاحبه کنند.
حجتالاسلام اشرفي اصفهاني ادامه داد: خبرنگاري به من گفت "ما شنيدهايم که بعد از شهيد صدوقي، گزينه مورد نظر منافقين آيتالله اشرفي اصفهاني است، ميخواهم نظر ايشان را در خصوص اين قضيه بدانم "؛ من اين نکته را به حاج آقا عرض کردم و پدر در پاسخ اين خبرنگار گفت "دو بار به من سوء قصد شد؛ يکبار در مشهد و يک بار در ماه رمضان؛ من در انتظار شهادت هستم و اميدوارم در آن لحظه، اخلاص داشته باشم و با توجه خدا را ملاقات کنم؛ اميدوارم من چهارمين شهيد محراب باشم ".
فرزند اين شهيد محراب با بيان اينکه تدبير خوبي براي محافظت از شهيد اشرفي اصفهاني به عمل نيامد، اظهار داشت: بعد از شهادت آيتالله صدوقي يک نامه به در منزل ما آمد که لاک و مهر شده و محرمانه بود. در آن نامه نوشته شده بود که منافقان قصد دارند همانطور که آيتالله صدوقي را ترور انتحاري کردند، آيتالله اشرفي اصفهاني را نيز به شهادت برسانند.
وي افزود: اين نامه را آقاي هاشمي رفسنجاني که آن موقع رئيس مجلس بود، به فرمانداري کرمانشاه، فرمانده سپاه و دادگاه انقلاب فرستاده بودند که حفاظت آيتالله اشرفي اصفهاني را بيشتر کنند.
*«اي کاش به سراغ من بيايند که من براي شهادت آمدهام»
حجتالاسلام اشرفي اصفهاني گفت: من وقتي اين نامه را ديدم، حالم دگرگون شد؛ حاج آقا داشتند ناهار ميخوردند که گفتند نامه چه بود و اصرار کردند که آن را ببينند؛ وقتي نامه را خواندند، يک نگاه به آسمان کردند و نگاهي هم به مادرم و ما کردند و گفتند "الحمدلله، معلوم ميشود که ما مورد کينه و عداوت منافقين قرار گرفتيم و نسبت به من مصمم هستند؛ من هيچ ترسي از شهادت ندارم و شهادت آرزوي من است؛ اي کاش به سراغ من بيايند که من براي شهادت آمدهام ".
وي بيان داشت: حضرت امام (ره) نيز وقتي از اين نامه مطلع شدند، به فرمانده کل سپاه آقاي محسن رضايي نامه نوشتند که "اگر اتفاقي براي آيتالله اشرفي اصفهاني بيفتد، من کل سپاه را مسئول ميدانم؛ مراجع و مسئولين کشور نيز بعد از شهادت آيتالله صدوقي به منزل ما آمدند و محرمانه ميگفتند که مراقب حاج آقا باشيد؛ اما متأسفانه به دليل ضعيف بودن حفاظت ايشان، منافقين به خواسته خود رسيدند.
فرزند اين شهيد محراب افزود: آيتالله اشرفي اصفهاني چهارمين شهيد محراب است اما بعد از شهادت آيتالله قاضيطباطبايي به دست گروه فرقان، پدرم به عنوان نخستين شهيد محراب ناميده شد و به اين ترتيب شهيد اشرفي اصفهاني پنجمين شهيد محراب هستند.
فرزند شهيد آيتالله اشرفي اصفهاني بيان داشت: به دليل نزديکي زيادي که با پدر داشتم، در همه ملاقاتهاي او با امام خميني (ره) حضور داشتم و حتي برخي موارد به دستور پدر، موضوعاتي که لازم بود را بنده خدمت امام عرض ميکردم و ايشان نيز ميفرمودند که "بعد از جلسه، مواردي که عنوان شد را با احمد آقا مطرح کن ".
وي گفت: آيتالله اشرفي اصفهاني يک روحاني با اخلاص، سادهزيست، عاشق، عارف و بيآلايش بود؛ او زندگي سادهاي داشت و بسيار مهمان دوست بود.
فرزند شهيد آيتالله اشرفي اصفهاني افزود: وقتي مسئولان براي ديدار پدر به منزل ما ميآمدند، خودشان در را به روي آنها باز ميکرد و اگر تلفن خانه زنگ ميزد، ميگفت "اينها که به خانه زنگ ميزنند با من کار دارند؛ بگذاريد خودم گوشي را جواب دهم " و حتي اجازه نميداد که خط تلفن ديگري تهيه کنيم.
وي ادامه داد: پدرم معتقد بود که ملجأ و پناهگاه مردم روحانيت است و ميگفت "در کرمانشاه، من بايد دستگير مردم باشم؛ بنابراين هر فردي که تماس بگيرد بايد خودم پاسخش را بدهم ".
*آيتالله اشرفي اصفهاني همواره رسيدگي به مردم را به مسئولان گوشزد ميکرد
حجتالاسلام اشرفي اصفهاني مهمترين دغدغه پدر را رسيدگي به مردم و رفع مشکلات آنها خواند و اظهار داشت: پدرم در همه خطبههاي نماز جمعه، رسيدگي به امورات مردم به مسئولان استان گوشزد ميکرد؛ در دوران دفاع مقدس نيز که مهاجرين از قصرشيرين، سرپل ذهاب و گيلانغرب به کرمانشاه ميآمدند، پدرم مرتب به مردم توصيه ميکرد که "مهاجرين را اسکان دهيد؛ اينها مهمانهاي شما هستند ".
وي درخصوص رابطه آيتالله اشرفي اصفهاني با حضرت امام (ره) نيز بيان داشت: پيام امام (ره) بعد از شهادت پدرم نشان دهنده عمق علاقه ايشان به آيتالله اشرفي اصفهاني بود؛ امام (ره) در اين پيام فرمودند که "شهيد محراب اين جمعه، يکي از آن شخصيتهايي است که اينجانب يکي از ارادتمندان اين شخص والامقام بوده و هستم و غريب به 60 سال است که اين عالم متعهد را ميشناسم ".
حجتالاسلام اشرفي اصفهاني اظهارداشت: در يکي از اين ملاقاتها شهيد محراب به امام (ره) فرمودند "به اين بندهزاده گفتهام که 2 ماه يکبار برايم ملاقات بگذارند تا من شما را ببينم "؛ و حضرت امام (ره) نيز فرمودند که "براي شما دوماه و يکماه مطرح نيست؛ هر زمان و هر روزي که تصميم بگيريد، اينجا در خدمت شماست ".
* شهيد اشرفي اصفهاني شيفته حضرت امام (ره) بود
وي با بيان اينکه شهيد اشرفي اصفهاني نيز بسيار دلباخته و شيفته حضرت امام (ره) بود، افزود: آيتالله صدوقي، آيتالله مدني و پدرم در امام (ره) ذوب بودند و در برابر ايشان، ادعايي نداشتند.
فرزند شهيد آيتالله اشرفي اصفهاني گفت: هر يک از اين علماي بزرگوار، امام منطقه خود بودند و از لحاظ درجات علمي نيز از امام (ره) کمتر نبودند؛ اما نسبت به ايشان ادعايي نداشتند و پدرم نيز ميگفتند که "امروز، امام خميني محوريت اسلام است و حفظ اسلام به ايشان بستگي دارد ".
وي ادامه داد: پدرم جايگاه امام (ره) را همانند جايگاه رسولالله (ص) ميدانست و به صراحت ميگفت که "بر هر انساني حتي بر فقها و مجتهدين واجب است که از امام تبعيت کنند و بايد از ايشان اطاعت محض داشته باشند ".
حجتالاسلام اشرفي اصفهاني گفت: شهداي بزرگ محراب، امام (ره) را به عنوان وليفقيه مطلق ميدانستند و معتقد بودند که در راه امام (ره)، چيزي نيستند که اين امر نشانه ولايتمداري اين علماي بزرگوار است.
*اين آخرين ملاقات من با امام است
وي با بيان خاطرهاي از آخرين ملاقات شهيد اشرفي اصفهاني با حضرت امام (ره) اظهار داشت: روز چهارشنبه 20 مهر، حاج آقا با حضرت امام ملاقات داشت؛ امام (ره) قبل و بعد از آن ديدار، تمام قامت ايستادند و پدرم را در آغوش گرفتند؛ وقتي از اتاق ايشان خارج شديم، پدرم به بنده گفت "بچه! من فکر ميکنم اين آخرين ملاقات من با امام بود؛ چون ايشان دوبار من را در آغوش گرفت ". اين حرف پدر در ذهن من بود تا اينکه دو روز بعد در نماز جمعه به شهادت رسيد.
وي با اشاره به روز شهادت آيتالله اشرفي اصفهاني ادامه داد: روز 23 مهر پيش از ظهر، حاج آقا صيغه عقد مراسم ازدواج يکي از برادران سپاه را خواندند؛ مهريه عروس خانم هم يک کلامالله مجيد، رساله امام خميني (ره) و يک عدد سکه تعيين شده بود. پدرم بعد از عقد رو کردند به محافظانشان و گفتند که "اگر شما هم چنين مهريهاي درنظر بگيريد، مهريههاي همه را من تقبل ميکنم و همين امسال براي شروع زندگي مشترک کمکتان ميکنم ".
*شهيد اشرفي اصفهاني با ذکر «ياحسين» به شهادت رسيد
فرزند اين شهيد محراب افزود: بنده پيش از شروع نماز به محل نماز جمعه رفتم؛ يکي از مسئولين کشور سخنران پيش از نماز جمعه بود؛ تعدادي از اسراي عراقي که در عمليات مسلمبن عقيل به اسارت رزمندگان در آمده بودند نيز در دو صف جلوي نماز جمعه نشسته بودند.
حجتالاسلام اشرفي اصفهاني بيان داشت: وقتي حاج آقا آمدند، کنار من نشستند و طرف ديگر ايشان هم استاندار کرمانشاه آقاي رحماني نشسته بود؛ بعد از اينکه شعارهاي مردم کمي خوابيد، منافقي که در کمين حاج آقا بود به همراه دو نفر ديگر زماني که پدرم ميخواست براي ايراد خطبههاي نماز جمعه به جايگاه برود، به سمت حاج آقا هجوم آورد و در حاليکه لباس رزم پوشيده بود، حاج آقا را در آغوش گرفت.
وي گفت: در کمتر از 30 ثانيه ضامن نارنجکي را که به کمر بسته بود، کشيد که صداي عجيبي از اين انفجار بلند شد و ترکشهاي آن نارنجک به اطراف برخورد کرد؛.
فرزند شهيد آيتالله اشرفي اصفهاني با بيان اينکه ذکر "يا حسين " آخرين عباراتي بود که از دهان پدرم شنيدم، افزود: بنده خودم را حاج آقا رساندم و در حاليکه سر او را روي پاي خود گذاشتم، به محاسن و صورتش بوسه زدم و پدرم در حاليکه ذکر «ياحسين» را زمزمه ميکرد، به شهادت رسيد.
*شهيد اشرفي اصفهاني رزمندگان را بسيار مورد تفقد قرار ميداد
وي در خصوص حضور آيتالله اشرفي اصفهاني در دوران دفاع مقدس نيز بيان داشت: پدرم در 5 ـ 4 عمليات حضور داشتند و حتي رمز عمليات فتحالمبين که يا «زهرا (س)» بود، به پيشنهاد حاج آقا انتخاب شد؛ شهيد صياد شيرازي پيش از اين عمليات به ديدار آيتالله اشرفي اصفهاني آمد و گفت که عمليات مهمي در پيش داريم؛ آقا هم گفتند که نام حضرت زهرا (س) را حتماً در ذهن داشته باشيد.
وي افزود: بعد از اين عمليات، آيتالله اشرفي اصفهاني براي 16 ـ 15 هزار اسير عراقي صحبت کردند؛ پدرم در عملياتهاي مسلم بن عقيل، آزادسازي قصرشيرين و تنگه چذابه نيز حضور داشت و در جبهه غرب نيز به مرتباً سر ميزد.
فرزند شهيد آيتالله اشرفي اصفهاني بيان داشت: با اينکه فرماندهان جنگ ميگفتند که منطقه آلوده است و آقا نبايد در اينجا باشد، پدرم راضي نميشد و ميگفت که من "بايد با اين بچهها صحبت کنم؛ من که عزيزتر از اينها نيستم " و در همه سنگرها حضور پيدا ميکرد و رزمندگان را بسيار مورد تفقد قرار ميداد.
وي در خصوص رابطه فرماندهان دوران دفاع مقدس با آيتالله اشرفي اصفهاني نيز گفت: شهيد بروجري که فرمانده سپاه غرب بود، مرتب با شهيد اشرفي اصفهاني در اتباط بود؛ شهيد خرازي و شهيد همت نيز با حاج آقا ارتباط داشتند و شهيد صياد شيرازي هم بسيار به منزل حاج آقا رفت و آمد ميکرد و بعد از شهادت ايشان نيز هر سال در مراسمهاي او شرکت ميکرد.
حجتالاسلام اشرفي اصفهاني خاطرنشان کرد: وقتي فرماندهان ارشد سپاه و ارتش براي شرکت در عملياتي به ديدار حاج آقا ميآمدند، پدرم يک انگشتر به آنها هديه ميداد که همهشان انگشترهاي يادگاري حاج آقا را داشتند.
*«اميدوارم من چهارمين شهيد محراب باشم»
وي با بيان اينکه شهيد اشرفي اصفهاني آماده شهادت بود، گفت: بعد از شهادت آيتالله صدوقي و پيش از عمليات مسلمبنعقيل، تعدادي از خبرنگاران تلويزيون به ديدار پدر آمدند تا با او مصاحبه کنند.
حجتالاسلام اشرفي اصفهاني ادامه داد: خبرنگاري به من گفت "ما شنيدهايم که بعد از شهيد صدوقي، گزينه مورد نظر منافقين آيتالله اشرفي اصفهاني است، ميخواهم نظر ايشان را در خصوص اين قضيه بدانم "؛ من اين نکته را به حاج آقا عرض کردم و پدر در پاسخ اين خبرنگار گفت "دو بار به من سوء قصد شد؛ يکبار در مشهد و يک بار در ماه رمضان؛ من در انتظار شهادت هستم و اميدوارم در آن لحظه، اخلاص داشته باشم و با توجه خدا را ملاقات کنم؛ اميدوارم من چهارمين شهيد محراب باشم ".
فرزند اين شهيد محراب با بيان اينکه تدبير خوبي براي محافظت از شهيد اشرفي اصفهاني به عمل نيامد، اظهار داشت: بعد از شهادت آيتالله صدوقي يک نامه به در منزل ما آمد که لاک و مهر شده و محرمانه بود. در آن نامه نوشته شده بود که منافقان قصد دارند همانطور که آيتالله صدوقي را ترور انتحاري کردند، آيتالله اشرفي اصفهاني را نيز به شهادت برسانند.
وي افزود: اين نامه را آقاي هاشمي رفسنجاني که آن موقع رئيس مجلس بود، به فرمانداري کرمانشاه، فرمانده سپاه و دادگاه انقلاب فرستاده بودند که حفاظت آيتالله اشرفي اصفهاني را بيشتر کنند.
*«اي کاش به سراغ من بيايند که من براي شهادت آمدهام»
حجتالاسلام اشرفي اصفهاني گفت: من وقتي اين نامه را ديدم، حالم دگرگون شد؛ حاج آقا داشتند ناهار ميخوردند که گفتند نامه چه بود و اصرار کردند که آن را ببينند؛ وقتي نامه را خواندند، يک نگاه به آسمان کردند و نگاهي هم به مادرم و ما کردند و گفتند "الحمدلله، معلوم ميشود که ما مورد کينه و عداوت منافقين قرار گرفتيم و نسبت به من مصمم هستند؛ من هيچ ترسي از شهادت ندارم و شهادت آرزوي من است؛ اي کاش به سراغ من بيايند که من براي شهادت آمدهام ".
وي بيان داشت: حضرت امام (ره) نيز وقتي از اين نامه مطلع شدند، به فرمانده کل سپاه آقاي محسن رضايي نامه نوشتند که "اگر اتفاقي براي آيتالله اشرفي اصفهاني بيفتد، من کل سپاه را مسئول ميدانم؛ مراجع و مسئولين کشور نيز بعد از شهادت آيتالله صدوقي به منزل ما آمدند و محرمانه ميگفتند که مراقب حاج آقا باشيد؛ اما متأسفانه به دليل ضعيف بودن حفاظت ايشان، منافقين به خواسته خود رسيدند.
فرزند اين شهيد محراب افزود: آيتالله اشرفي اصفهاني چهارمين شهيد محراب است اما بعد از شهادت آيتالله قاضيطباطبايي به دست گروه فرقان، پدرم به عنوان نخستين شهيد محراب ناميده شد و به اين ترتيب شهيد اشرفي اصفهاني پنجمين شهيد محراب هستند.