به گزارش مشرق، کارش را با کشیدن تصویر شهدا آغاز کرد؛ خودش هم در جبهه بود؛ کارهای تبلیغاتی و فرهنگی انجام میداده، البته سالها رزمنده هم بوده، بنابراین با صاحبان بسیاری از تابلوهایی که کشیده خاطره دارد، اما تعداد آثار هنری او از شهدا آنقدر زیاد است که حتی خودش هم تعداد آنها را نمیداند. در واقع او با کشیدن تصویری از شهید و اهداء آن تابلوی نقاشی به خانواده شهدا تلاش میکرده تا یاد شهدا را زنده نگه دارد؛ چه شیرین است وقتی میتوانی یک روح آسمانی را در قاب بیاوری و چه دست توانایی باید داشت تا بتوان چنین تصاویری ناب از فرشتگانی که عروج کردهاند را در قاب گنجاند؛ وقتی با استاد «محمد اسدی جوزانی» به بهانه برپایی نمایشگاه مروری بر آثارش تماس گرفتم تصور نمیکردم با مردی مواجه شوم که چهرهای نورانی دارد که گویا آیینه جمال شهداست، آرام و متواضع به حوزه هنری آمد، بسیاری از شهدا را همراه خود داشت، چنان شفافیت و آرامشی در کلام و بیان او بود که واژگان محدود از وصف آن عاجزند؛ بیتردید همان بوم و رنگها بهترین ابزار کار برای توصیف نورانیت و روح بزرگ است که خود استاد به نیکی از آنها بهره جسته؛ گفتوگو با استاد نقاش که راز و اسرار رنگها را در ثبت چهره شهدا یافته بود، در ادامه آمده است؛ بخوانید گپی را با «محمد اسدی جوزانی»:
لطفا از خودتان بگویید، چطور شد که نقاش شدید و سبک نقاشی شما چه بوده؟
بسمالله الرحمن الرحیم، من محمد اسدی جوزانی هستم، کار نقاشی را از دوره جنگ شروع کردم با کشیدن عکس شهدا؛ یعنی ابتدا و شروع تجربیاتم با کشیدن تصویر شهدا بود و نقاشی را از آنجا شروع کردم، مدتی کار کردم و دیدم نیاز هست دوره آکادمی نقاشی را هم پیگیری کنم. دانشگاه رفتم، هم لیسانس نقاشی خواندم و هم فوق لیسانس نقاشی در دانشگاه تربیت مدرس؛ از ادغام تجربیات عملی و تئوری توانستم کارهای آبرنگ را هم در این شیوه به اجرا برسانم.
از چه سالی نقاشی را شروع کردید؟
از سال ۶۳ با نقاشی عکس شهدا نقاشی را آموختم، خودم را مدیون شهدا میدانم چون باعث نقاش شدن من شهدا بودند و چون به چهره آنها علاقهمند بودم، نقاشی از آنها را شروع کردم.
معمولا نقاشیهای شما کجا نگهداری میشد؟
در یادبود و مراسم شهدا و به طور معمول بعد از شهادت هر شهید تابلو آن نقاشی میشد و به خانواده آنها هدیه میشد. در واقع بعد از هر عملیات و آمدن شهدا، کار من شروع میشد، نقاشی آنها را میکشیدم.
با کدام یک از شهدا ارتباط بیشتری برقرار کردید؟ -البته ممکن است که این ارتباط برای شما با همه سوژههای نقاشیتان برقرار شده باشد اما منظورم ارتباطی خاص و ویژه است-.
همه شهدا عزیز هستند و من هنگام تصویرسازی چهره شهید آوینی بیشتر حالم خوب بود، چون چهرهای شیرین داشت و کار نقاشیاش هم به خوبی درآمد؛ یعنی ناخودآگاه که قلم میزنی بدون اینکه بخواهی دقتی داشته باشی خود قلم میچرخد و کار به نهایت میرسد و این تابلو برایم لذتی بیشتر از کارهای دیگر داشت.
بلافاصله بعد از شهادت شهید آوینی تابلو نقاشی از او کشیدید؟
بعد از شهادت آوینی و تا امروز هم بیش از ۱۰ تابلو از چهره او کار کردم.
قبل از شهادت شهید آوینی با او دیدار داشتید؟
خیر، فقط چیزهایی که از او شنیده بودم و یا کارهایی از او دیده بودم.
شنیدهها و اطلاعات شما از شهید در خلق اثر و تابلو نقاشی از شهید اثر دارد؟
قطعا اثر دارد؛ به عنوان مثال من تابلویی که از شهید کار میکنم همچون شهید «قربانزاده» که قبل از کشیدن تابلو او کتابی که در رابطه با او چاپ شده بود را خواندم و خاطراتی از شهید بود که بر روی نقاشی هم اثر دارد، خیلی هم اثر دارد، وقتی که رنگ را قاطی میکنی حسی که نوشتهها و خواندهها از شهید به من منتقل کرده، قطعا به قلم و رنگ و تابلو هم منتقل میشود.
همه شهدا برکت هستند و برای من خیلی برکت آورند. قطعا هر کسی که وارد وادی شهدا میشود لطف و برکت به زندگی او وارد شده است.
آماری هم از تابلوی شهدایی که کشیدید دارید، شهدای دفاع مقدس، مدافعان حرم و شهدای پس از انقلاب؟
من تجربه شخصیام کشیدن تابلوی نقاشی شهدای هشت سال دفاع مقدس بود، چهار سال هم در جبههها بودم، این تجربه را در سوریه هم داشتم، کار تبلیغاتی انجام دادم و با همرزمان و شهدا انس داشتم، در واقع هم رزمنده بودم و هم کار تبلیغاتی انجام میدادم، مدتی در گردانها و در تیپ حضرت رسول بودم و مدتی هم در کار تبلیغاتی و کشیدن تصویر شهدا مشغول بودم؛ به دلیل اینکه در این دو وادی حضور داشتم به هر حال بیشر برایم جذاب بود که این فعالیت هنری را داشته باشم و ادامه دهم، جبهه را از نزدیک حس کرده و در آن زندگی کردم.
عمده کار تبلیغاتی شما چه بود؟
غیر از جبههها در کشورهای همسایه و دچار بحران هم به همکاری ارگانها و نهادهای متولی، نمایشگاههای تبلیغاتی برپا میکردم و در این فعالیتها مشارکت داشتم، کارم فعالیتهای تبلیغاتی در زمینه شهدا بود، یعنی به جایی رسیدم که دیدم باید برای این شهدا کار کنم.
رهبر انقلاب حضرت آیتالله خامنهای فرمودند: جنگ جبههها که تمام شد، جنگ تمام نشده و جنگ روایتها شروع شده، این جنگ اصلی است، من فکر میکنم تصاویر شهدا هم عینیترین روایت از جنگ است.
آقا میفرمایند که یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست، ما که رفتیم و شهید نشدیم، شاید آن حس و حال باعث شده یک گوشهای از ایثار شهدا را بچشم و به لطف خدا از این مرحمت به واسطه شهدا بینصیب نماندم.
شما سالهاست که هنری متعالی را عرضه کردید و اسوههای دلاوری و ایثار را به تصویر کشیدید؛ فعالیت هنری دیگری هم داشتید؟
در طول دوران کاریام هدفم حفظ شأن جمهوری اسلامی ایران بود. هم اکنون یک کار نیمه کاره دارم و در حال کار بر روی تصویر «مجید قربانخانی» هستم که در سوریه شهید شد و به «مجید موتوری» معروف بود و داستان زندگی جالبی دارد؛ مستندی از شهید دیدم و علاقهمند شدم تا بر روی چهره او کار کنم، به هر حال اینها باید به جامعه معرفی شوند. کسی که میتواند تا این حد از حال و هوای جبهه و ایثارگری دور باشد، یکباره برگردد و بیاید و به درجه رفیع شهادت برسد، توفیقی داشته و من هم حس کردم او باید معرفی شود، من که قلم توانایی ندارم اما در حد وسعم میخواهم کاری کرده باشم.
ایدههای شما معمولا از شهدا چطور شکل میگرفت، چطور با شهدا آشنا میشدید؟
مستندی از یک شهید مدافع حرم دیدم که با همسر شهید مصاحبهای انجام داده بودند و گفته بود که پس از ۲ ماه از شهادت شهید به منزل نرفته بود. در مستند برای اولین بار بعد از شهادت همسرش به خانه برگشت و همان موقع از هوش رفت، من با دیدن این مستند تصمیم گرفتم که تصویر شهید را نقاشی کنم و به فاصله چند روز بعد موفق شدم با همسر شهید تماس بگیرم و از او خواستم یک عکس خوب از شهید برایم ارسال کند، من هم نقاشی شهید را کشیدم و برای او ارسال کردم.
تاکنون چه نمایشگاههایی از آثار شما برپا شده؟
تا امروز در نمایشگاههای زیادی در داخل کشور شرکت نکردم، اما در اکثر کشورهای همسایه مثل کشورهای افغانستان، تاجیکستان، بوسنی هرزگوین، آذربایجان، عراق، در سلمیانیه عراق حتی زمان حکومت صدام که مشکلات بود هم نمایشگاه برپا کردم و آثارم را در آن کشورها عرضه کردم و این اولین بار است که نمایشگاه انفرادی از آثار من در کشور برپا میشود. این هم با اصرار آقای شجاعی –سید مسعود شجاعی طباطبایی مدیر مرکز تجسمی حوزه هنری- صورت گرفته است وگرنه من چندان تمایل به این کار نداشتم.
علت خاصی داشت که در ایران نمایشگاه نداشتید؟
به هر حال من وظیفه خودم را انجام میدادم، به نظرم آثار خودشان به نوعی عرضه میشدند، دنبال این نبودم که حتما خودم را معرفی کنم و بگویم که من این کارها را انجام دادم، به نظرم خود شهدا کارها را به جایی میرسانند که عرضه شود، و این مسیر را هدایت میکنند؛ من هیچ تلاشی نکردم که بخواهم کارهایم را عرضه بکنم و بگویم که من این توانایی را دارم که این موارد با روحیه من سازگار نیست، خدا شاهد است که دوست نداشتم.
خاطره خاصی از شهدا دارید؟
وقتی چهار سال از شیرینترین دوران جوانی در جبهه بودم و بسیاری از دوستانم به شهادت رسیدند، این بر روی من اثر گذاشت و من تابلوی نقاشی اکثر این شهدا را کشیدم، یک تابلو نقاشی از شهید مدافع حرم «صادق عدالت اکبری» کشیدم، در یک همایش بود که از خانواده شهید تقدیر میکردند، در آن مراسم فردی من را با خبر کرد که خانواده شهید مقابل تابلو ایستادند و میخواهند من را ببینند، وقتی نزدیک تابلوی شهید رفتم، مادر و همسر شهید را دیدم؛ از من پرسیدند که: «شهید را میشناختی؟ چطور اینقدر خوب نقاشیاش را کشیدی که انگار اینجا حضور دارد». مادر شهید آنچنان حظ برد و من صد برابر او، حال بسیار خوبی داشتم و تابلو را همانجا تقدیم مادر شهید کردم.
نمایشگاه مرور بر آثار شما شامل چه آثاری است؟
برخی از این آثار شهید نیستند و ما آنها را به عنوان شهید زنده میشناسیم، همچون «قاسم سلیمانی» که رهبری، ایشان را با عنوان شهید زنده یاد کرده است، همینطور من از «زکراکی» نقاشی کشیدم که دیدم در دورهای هجمه سنگین بر روی او و خانواده اوست.
با توجه به تابلو نقاشی از شیخ «زکزاکی»، شما واکنش سریع نسبت به وقایع دارید؟
هنرمند باید موقعیتشناس باشد و اگر هنرمندی موقعیتشناس نباشد هنرمند نیست، دیدم هجمه سنگینی روی «زکزاکی» است، به سرعت شروع کردم و نقاشی کردم و اتفاقا کار خوبی شد، چرا که معمولا از شهدا کار میکنم خوب میشود، ولی کار شهید «زکزاکی» خوب شد و من خودم از آن کار راضی بودم، در اینستاگرام گذاشتم و به سرعت همهگیر و پخش شد و ۲ میلیون بار دیده شد. این برای من باعث رضایت بود؛ برای من پیغام میفرستادند که آیا اجازه داریم که از این عکس استفاده کنیم و من هم پاسخ مثبت میدادم. این تصویر در نیجریه خیلی استفاده شد و اثرگذار بود، برای هنرمند هم همین نتیجه کفایت میکند که به موقع کار انجام دهد و نتیجهاش را هم ببیند. چرا که به موقع بود و آقا میفرماید که آتش به اختیار باشید و آتش به اختیار برای هنرمند این است که از موقعیت فضای سیاسی که به عنوان مثال برای خط مقاومت اتفاق میافتد کاری انجام دهد که تاثیرگذار باشد، این یعنی آتش به اختیار، کسی نیامد به من سفارش دهد و بگوید این کار را به تو سفارش میدهم و این هم دستمزد این کار، من در آن مقطع دیدم لازم است یک کار انجام دهم و این اثر به لطف خدا کار خوبی شد و تاثیر خودش هم خوب گذاشت.
فقط آثار من از شهدا در نمایشگاه نخواهند بود و این شهدای زنده هم در نمایشگاه به نمایش گذاشته میشود.
*پایگاه خبری حوزه هنری