به گزارش مشرق، چاپ پنجم کتاب «خط مقدم» روایتی داستانی و مستند از میانه خط زندگی حسن طهرانی مقدم است که به دور از تخیل و رویاپردازی های نویسندگی به نگارش درآمده و از مرداد سال ۶۳ تا دی سال ۶۵ را شامل می شود. مقطعی که اتفاقا پر از حادثه و موانع پیچیده است. پر از «نمی توانی ها» و «دیگر نمی شودها»، پر از جمله «اینجا دیگر آخر خط است.»
یک معرفی درباره این کتاب بخوانیم:
چند دقیقه با کتاب «خط مقدم»؛ / ۵۶
مخالفت «امام» با زدن کاخ صدام + سند
خط زندگی حسن طهرانی مقدم پر از حادثه است. پر از بالا پایین های ناگهانی و حساس. پر از موانع پیچیده. پر از «نمی توانی» ها و «دیگر نمی شود»ها. پر از جمله «اینجا دیگر آخر خط است». پر از سنگ هایی که جلوی راهش افتاده و موانعی که جلوی پایش سبز شده. اما همه را گذرانده. هیچ وقت نایستاده و توقف نکرده است.
هیچ وقت «شیبَش» منفی نشده و هیچ وقت برای بالارفتن بر روی خط های دیگر سوار نشده. همین ها بوده که خدا هم انگار به خط زندگی اش برکت داده. هرچه به انتها نزدیک تر شده تابع زندگی اش نمایی تر شده و آخر خطش مثل موشک اوج گرفته و بالا رفته. آن قدر بالا که بیشترخط ها به گَردش نمی رسند. خط هایی که مثل زندگی های ما درگیر «محور افقی» شده اند و با «محور عمودی» قهرند.
این کتاب برشی است مستند از میانه خط زندگی حسن طهرانی مقدم به دور از تخیل و رویاپردازی های نویسندگی. از مرداد سال ۶۳ تا دی ماه سال ۶۵. مقطعی که اتفاقا پر است از حادثه و موانعپیچیده. پر از «نمی توانی» ها و «دیگرنمی شود»ها. پر از جمله «اینجا دیگر آخر خط است».
اولین گام های پژوهشی این اثر، پیش از انتشار در سال ۱۳۸۴ و با تشویق و حمایت های سردار شهید حسن طهرانی مقدم بوده است. آن زمان هدف جمع آوری خاطرات و مستندات دوران دفاع موشکی بود.
سردار طهرانی مقدم در مصاحبه، بیش از آن که از خود بگویند از یاران شهیدشان گفته بودند و علاقه مند بودند که زحمات رزمندگان گمنام یگان موشکی در تاریخ ثبت و ضبط شود و تاکید می کردند که این شهدا را برای مردم الگو کنید.
برای نگارش این کتاب با بیش از ۵۰ نفر مصاحبه های عمیق و مفصلی صورت گرفته که در مواردی برای تکمیل و رفع تناقضات و ابهامات، مصاحبه با برخی افراد بیش از ۲۰ بار تکرار شده است.
برشی از کتاب:
در این دو سال و اندی که سنگ بنای توپخانه را گذاشته بود، تلاش کرده بود تا توپخانه بتواند گوشهای از بار جنگ را به دوش بکشد. حالا که گوشهای از بار جنگ به دوش آن بود نمیتوانست نسبت به ادامه کارش بیتفاوت باشد. اگر میخواست در مدتی که نیست کار توپخانه لنگ نشود، هرطور شده نباید شفیعزاده را از آن جدا میکرد.
- حاجیزاده چه طوره؟
- کدوم حاجیزاده؟
- امیر. رئیس ستادمون رو میگم .
آقا رحیم کمی فکر کرد و گفت:
- آره میشناسمش. به نظر پسر خوبیه. ان شاءالله که از پسش بربیاد. کار سختیه که باید کاملا محرمانه انجام بشه.
آقا رحیم ادامه داد:
- راستی به نظرت اسم گروه چی باشه؟
حسنآقا همینطور که فکر میکرد، گفت:
- هرچی شمابگین، آقارحیم .
هم زمان آقا رحیم هم شروع کرد به فکر کردن. چند اسم را روی کاغذی که جلویش بود نوشت و خط زد. عاقبت انگار یکی توجهش را جلب کرد.
- "حدید" خوبه؟
- آره. به نظرم خوبه.
- پس همین جا تشکیل "گروه حدید توپخانه سپاه" رو اعلام میکنم.
چاپ پنجم کتاب خط مقدم؛ روایتی مستند از تشکیل یگان موشکی ایران با محوریت زندگی شهید طهرانی مقدم به کوشش فائضه غفار حدادی در قطع رقعی و ۵۲۸ صفحه توسط انتشارات شهید کاظمی منتشرشده است.
علاقمندان جهت تهیۀ این کتاب می توانند از طریق سایت manvaketab.ir و یا از طریق ارسال نام کتاب به سامانۀ پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ آن را با پست رایگان دریافت نمایند.