به گزارش مشرق، آمریکاییها طی دو سال اخیر، راهبرد «فشار حداکثری» را علیه مردم ایران به کار گرفتهاند. هدف غایی آنها از این راهبرد، سرنگونی نظام مردمی جمهوری اسلامی است.
البته سردمداران رژیم آمریکا مزورانه ادعا میکنند که هدفشان از راهبرد فشار حداکثری، تحمیل سختی به مردم ایران و سرنگونی نظام مردمی ایران نیست، اما فکتهای فراوانی وجود دارد که این ادعای آمریکاییها را مردود میکند.
بیشتر بخوانید:
نمیدانیم کمکهای واریز شده به حساب سلبریتیها کجا هزینه شد
از بُعد تلاش سردمداران رژیم آمریکا برای تحمیل سختی به مردم ایران در قالب راهبرد فشار حداکثری، کافی است داستان غمانگیز آوا کودک دو ساله اهوازی و ۱۵ فرد مبتلا به بیماری پروانهای را به یاد آوریم که از اردیبهشت ۹۷ تا اردیبهشت ۹۸ جان خود را بواسطه تحریم ظالمانه آمریکا و منع واشنگتن در ارسال پانسمان مخصوص بیماران پروانهای از سوئد به ایران، از دست دادند.
همچنین میتوان به فروردین سال جاری اشاره کرد که آمریکاییها با مسدود کردن حسابهای هلال احمر ایران، مانع کمکرسانی صلیب سرخ جهانی و ایرانیان مقیم خارج از کشور و سایر انساندوستان جهانی به مردم مناطق سیلزده ایران شدند.
اما از بُعد تلاش سردمداران رژیم آمریکا برای سرنگونی نظام مردمی ایران در قالب راهبرد فشار حداکثری نیز باید به اغتشاشات آبان سال جاری اشاره کرد؛ آمریکاییها با آغاز اغتشاشات آبان ۹۸، اینچنین تفسیر میکردند که این اغتشاشات با همه توطئههایی که در این ۴۱ سال علیه ایران طراحی کردهاند فرق دارد و سبب تمام شدن کار نظام مقتدر و مردمی ما میشود، لذا تمام انرژی و تمرکز سیاسی و رسانهای خود را معطوف به تخریب امنیت روانی مردم ایران کردند. البته این اغتشاشات با بصیرت مردم و نیروهای حافظ امنیت مردم، ظرف ۴۸ ساعت خاتمه یافت.
حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی سهشنبه ۸ بهمن در مراسم بهرهبرداری از طرحهای صنعت آب و برق استان تهران، از تلاش و امید سردمداران رژیم آمریکا برای سرنگونی نظام مردمی ما پرده برداشت و گفت: خود ترامپ به رهبران کشورهای اروپایی که برخی از آنها برای بنده به طور مستقیم نقل کردند، گفته بود که شما ۳ ماه صبر کنید دیگر جمهوری اسلامی در ایران وجود نخواهد داشت.
علی ایحال، مقاومت مردم و نظام ما، آمریکاییها را در پروژههای شوم خود نظیر «تروریسم اقتصادی» ، «دی ۹۶»، «تابستان داغ ۹۷» ، «آبان ۹۸» و ... ناکام گذاشت؛ پروژههایی که اگرچه سختیها و خساراتی را به مردم ما تحمیل کرد ولی مقاومت مردم ما را مخدوش نکرد و هدف نهایی شوم سردمداران واشنگتن یعنی سرنگونی نظام مردمی ما را محقق نساخت.
اما خاصیت شیطان، دست نکشیدن از شیطنت و آزمودن راههای مختلف برای داماندازی است؛ سردمداران شیطانصفت آمریکا نیز از این قاعده مستثنی نیستند و پس از ناامیدی از پروژههایی نظیر «حمله نظامی»، «تروریسم اقتصادی» و «ایجاد آشوب در ایران» سایر مؤلفههای جنگ تمامعیار و فشار حداکثری خود علیه مردم ایران را فعال کردند. جنگ و فشاری که در قالب مفهومی به نام «جنگ هیبریدی» تعریف میشود.
جنگ هیبریدی یا ترکیبی به معنای به کارگیری همه ابزارهای متعارف و نامتعارف نظامی، جاسوسی، سایبری، تروریستی و تبلیغاتی علیه یک کشور است؛ حربهای که در چارچوب راهبرد «فشار حداکثری» حدود دو سال است از سوی رژیم آمریکا و اذنابش علیه مردم ایران اعمال میشود.
آمریکاییها پس از ناکامی و ناامیدی از سرفصلهای جنگ هیبریدی علیه ایران یعنی «حمله نظامی»، «یورش سایبری»، «اقدامات پراکنده تروریستی»، «شگردهای جاسوسی»، «تروریسم اقتصادی» و «ایجاد آشوب در ایران»، به سراغ سایر مؤلفههای جنگ هیبریدی رفتهاند. در این مرحله یکی از اصلیترین ابزارهای دشمنان ملت ایران، بهرهگیری از مولفههای فشار اجتماعی و اصطلاحاً تولید نارضایتی اجتماعی با هدف القاء یأس و ناامیدی به مردم ماست.
اگر چه همه اقدامات آمریکاییها در چارچوب فشار حداکثری، هدف مقدماتی فشار اجتماعی و تولید نارضایتی اجتماعی را برای دلزده کردن مردم ما از نظام دنبال میکرد، اما اقدامات چند ماه اخیر دشمنان ملت ایران، جهتگیری آشکاری در القاء فضای دروغین یأس و اضطراب اجتماعی دارد. برای ملموس شدن موضوع شاید نیاز به ذکر چند مصداق باشد.
ورزش فوتبال در بین مردم ما بویژه جوانان و نوجوانان از محبوبیت بالایی برخوردار است. دشمنان ملت ایران برای اثرگذاری منفی اجتماعی علیه مردم ما در چارچوب جنگ هیبریدی، این ورزش محبوب را نشانه گرفتند.
موضوع زمانی آغاز شد که پس از حمله غیورمردانه سپاه پاسداران به پایگاه عینالاسد تروریستهای آمریکایی در عراق در واکنش به ترور ناجوانمردانه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی، کنفدراسیون فوتبال آسیا با نام اختصاری «ایافسی» که تحت ریاست لابی مرتجعین متموّل کشورهای حاشیه خلیج فارس است اعلام کرد، میزبانی چهار تیم ایرانی «پرسپولیس تهران»، «استقلال تهران»، «سپاهان اصفهان» و «شهر خودرو» در رقابتهای لیگ قهرمانان آسیا به سبب مسائل امنیتی ناممکن است.
این اعلامیه «ایافسی» که آبشخور آن مرتجعین متموّل برخی رژیمهای عربی موتلف آمریکا بود، باعث تکدر خاطر طرفداران پرشمار فوتبال در کشور ما شد. «ایافسی» در اطلاعیه خود که با آب و تاب فراوان در رسانههای غربی وعربی بازنشر میشد، اعلام کرد که تیمهای ایرانی باید در زمین ثالث از حریفان خود میزبانی کنند.
البته این حربه دشمنان ملت ایران که از زبان مسئولان یک سازمان منطقهایِ تحت انقیاد مرتجعین متحد آمریکا خارج میشد، با واکنش و مقاومت مردم دوستدار فوتبال ما و مسئولان تیمهای فوتبالی ما مواجه شد و صدای واحدی از ایران خارج شد که یا در ایران از تیمهای عربی میزبانی میکنیم و یا عطای حضور در لیگ فوتبال قهرمانان آسیا را به لقایش میبخشیم.
اگر چه در نتیجه مقاومت و پافشاری ما ایرانیها بر عزت خود، «ایافسی» از اطلاعیه گستاخانه خود عدول کرد و در سلب میزبانی از تیمهای ایرانی تجدیدنظر کرد، اما به هر ترتیب، دست نامرئی دشمنان ملت ایران در این قضیه در جهت تولید نارضایتی اجتماعی آشکار بود.
نمونه دیگری از تلاش دشمنان ملت ایران برای تولید نارضایتی اجتماعی و تزریق یأس و ناامیدی به مردم ما، در قضیه رفتار افراد موسوم به سلبریتی رخنمایی میکند. افراد پرتوقع و کمبهره که بیشترین عایدی و درآمد را در ساختار معیوب اقتصادی – هنری کشور دارند و با تولید و نقشآفرینی در مبتذلترین و نازلترین آثار به اصطلاح هنری، درآمدی بعضا تا دهها برابر دستمزد سالیانه یک کارگر زحمتکش را -آن هم احتمالاً بدون پرداخت مالیات- به جیب میزنند و در بزنگاههایی که باید در جبهه فرهنگی و تبلیغاتی از کیان کشور در برابر گرگهای دندان تیز کرده آمریکایی و صهیونیستی دفاع کنند، نانجیبانه به کارگزار همان گرگهای بین المللی تبدیل میشوند.
در قضیه پرابهام سقوط هواپیمای اوکراینی، نیروهای مسلح جان بر کف کشورمان شجاعانه مسئولیتپذیری کردند. حال آنکه دوست و دشمن اذعان کردند اگر آمریکای جنایتکار عالیترین فرمانده نظامی ایران یعنی سردار حاج قاسم سلیمانی را ترور نمیکرد، هیچگاه اشتباه سهوی سقوط هواپیمای اوکراینی نیز رخ نمیداد. با این همه، سلبریتیها به نیابت از آمریکاییها وارد گود شدند و برای محو کردن حماسهسازی دهها میلیونی مردم ایران در مراسم تشییع پیکر مطهر حاج قاسم و حمله انتقامجویانه و غرورانگیز سپاه به پایگاه تروریستهای آمریکایی در عینالاسد عراق، ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی را برجسته کردند؛ یکی از آنها فراخوان تظاهرات در میدان آزادی داد! چند تن دیگر در معیت سفیر مفلوک انگلیس در یک تجمع هنجارشکنانه حضور یافتند؛ چند تن دیگرشان، بیانیه تحریم جشنواره فجر و رسانه ملی را صادر کردند و قسعلیهذا...
در همین قضیه سقوط هواپیمای اوکراینی، یک نمونه کوچک از اعمال جنگ هیبریدی علیه مردم ایران رخنمایی کرد؛ جنگی با چاشنی «جریانسازی وسیع رسانهای تبلیغاتی»، «تفرقهافکنی و ایجاد دودستگی در جامعه یکپارچه ما»،«شومنی ارتش همیشه طلبکار سلبریتیها» و نهایتاً «اغتشاشات خیابانی».
در شرایطی که در فاصله روزهای ۱۳ تا ۲۰ دی، مردم ایران حماسه تکریم از حاج قاسم و آری صددرصدی به رفراندوم مقاومت را به منصه ظهور گذاشته بودند و فرزندان این مردم نیز در سپاه پاسداران، عینالاسد مجهز تروریستهای آمریکایی را به گورستان تبدیل کرده بودند و موجی از غرور ملی در جامعه ما متبلور شده بود، آمریکاییها که در فکر پنهان کردن شکست خفتبارشان در عینالاسد بودند، با میدانداری ارتش همیشه طلبکار سلبریتیها بر آن شدند تا به بهانه سقوط هواپیمای اوکراینی، کام مردم ایران را تلخ کنند و اغتشاشاتی نظیر اغتشاشات آبان ۹۸ و دی ۹۶ را در ایران راه بیندازند.
لذا اختاپوس رسانهای آمریکایی – انگلیسی - سعودی در کنار انتشار اگزجره(بزرگنمایی شده) اخبار مرتبط با سقوط هواپیمای اوکراینی، بیانیهها و موضعگیریهای خائنانه و نانجیبانه سلبریتیها را نیز با شمایل و ضریبی ویژه منتشر میکرد. بیانیهها و موضعگیریهایی که ترسیم وارونه و تدلیسگونه جامعه ایران به عنوان جامعهای مأیوس و ابزورد(عبث) بود؛ حال آنکه مردم همین جامعه چند روز پیشتر از آن، در تشییع پیکر حاج قاسم، حماسه دهها میلیونی آفریده بودند.
اگرچه تولید نارضایتی اجتماعی در چارچوب «فشار حداکثری» و «جنگ هیبریدی» آمریکا علیه مردم ایران به دو نمونه فوقالذکر یعنی قضیه فوتبال و سلبریتیها خلاصه نمیشود، اما پیشبرد این قضایا از جمله مهمترین تمرکزهای دشمنان ملت ایران طی ماههای اخیر برای القاء یأس اجتماعی در بین مردم ما بود که البته تیرشان مانند همیشه به سنگ خورد.