به گزارش مشرق، روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
به گزارش نامهنیوز، اصلاحطلبان علیرغم اصرار برخی از چهرهها مثل محمدرضا عارف و موسوی لاری به ارائه لیست، بنا را بر عدم لیست گذاشتند. به این ترتیب احزاب اصلاحطلب در صورت تمایل از داوطلبان حمایت خواهند کرد اما شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان از تجزیه ائتلاف در انتخابات ۹۴ درس گرفته است.
بیشتر بخوانید:
مشکل اصلاحطلبان کمبود نامزد نیست
چرا اصلاحطلبان خود را از پیش باخته میدانند؟
منطق اصلاحات در انتخابات
اسماعیل گرامیمقدم سخنگوی حزب اعتماد ملی به «نامهنیوز» گفته است: «ما در شورای عالی سیاستگذاری ماهها درباره راهبرد اصلاحطلبان بحث و بررسی کردیم. کارگروههای مختلف در این خصوص کار کردند و نهایتا تصمیم بر این شد که حفظ هویت اصلاحطلبی در منشور اساسی ما قرار گرفت. با این راهبرد صرفا باید نیروهای اصلاحطلب در لیست قرار میگرفت اما به دلیل اینکه شورای نگهبان تمامی نیروهای اصلاحطلب را رد صلاحیت کرد عملا امکان ارائه لیست را نداشتیم. به همین دلیل هم با درس گرفتن از تجربه مجلس دهم تصمیم گرفتیم که لیست ارائه نکنیم و هر حزبی در حمایت از کاندیدای موردنظر خودمختار باشد».
وی در پاسخ به اینکه این رویکرد اصلاحطلبان چه نتایجی برای این جریان خواهد داشت؟ گفت: «مهمترین نتیجه این است که سرمایه اجتماعی و هویت ما حفظ میشود، یعنی اگر ما لیستی با حضور افرادی از جناح متفاوت ارائه دهیم، معیارهای اصلاحطلبی زیر سوال میرود و بعدها نمیتوان از اصلاحطلبی دفاع کرد یا آن را در معرض انتخاب مردم گذاشت. به همین دلیل میتوان گفت که حفظ هویت اصلاحطلبی مهمترین دستاورد ما از این تصمیم است».
این سخنان در حالی است که مدعیان اصلاحطلبی هرگز هویت ثابت و معتبری نداشته و ظرف ۴ دهه گذشته بهویژه ۳۰ سال اخیر (۶۸-۹۸) بارها رنگ عوض کردهاند. آنها در دهه اول انقلاب بر چپگرایی رادیکال تاکید داشتند. در دهه دوم برای ۸ سال ژست منتقد دولت سازندگی را که راست و لیبرال توصیفش میکردند، گرفتند؛ اما ناگهان در انتخابات خرداد ۷۶، با حزب حاکم بر دولت سازندگی ائتلاف کردند و دولت ائتلافی موسوم به اصلاحات را تشکیل دادند.
اما همین طیف از سال بعد، مجددا ریل عوض کردند و با وجود ائتلاف با حزب کارگزاران که پدر معنوی آن مرحوم هاشمی رفسنجانی بود، در انتخابات مجلس ششم از خجالت آقای هاشمی درآمدند و او را «پدرخوانده» و «عالیجناب سرخپوش» قتلهای زنجیرهای نامیدند. با این حال، شش سال بعد یعنی انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴، دور همین آقای هاشمی جمع شدند و از او قدیس اصلاحات ساختند که البته در رقابت با احمدینژاد موفق نبود.
افراطیون مدعی اصلاحات، در سالهای ۹۲ و ۹۶ نیز بهخاطر نداشتن رأی کافی از حسن روحانی حمایت کردند، در حالی که بعدها تصریح کردند روحانی اصلاحطلب نبوده است. با این وجود آنها حاضر نشدند پشت عارف یا جهانگیری جمع شوند، چرا که به تعبیر محمدعلی نجفی، رأی عارف در سال ۹۲ زیر هشت درصد بود.
اکنون که ۶ سال از دولت روحانی میگذرد و اغلب وعدههای او برعکس از آب درآمده، همین اصلاحطلبان میگویند روحانی را به عنوان اصلاحطلب قبول نداشتند و ائتلاف با او یا علی لاریجانی اشتباه بوده است. آنها در حالی میگویند مجبور شدند از روحانی حمایت کنند که عارف و جهانگیری را در گود انتخابات داشتند و درحالی دم از فقدان نامزد در انتخابات مجلس میزنند که کسانی چون مجید انصاری، محمدعلی افشانی شهردار قبلی تهران و محمدحسین مقیمی معاون قبلی وزیر کشور و... را در گود انتخابات دارند و عارف را هم با اصرار خود (از ترس رأی نیاوردن) وادار به عدم نامزدی مجدد کردند. بنابراین نمیشود یکی در میان، ائتلافهای شترمرغی کذایی در ۲۰ سال گذشته را عین عقلانیت و حکمت و درایت توصیف کرد ضمنا مدعی اصالت و «حفظ سرمایه اجتماعی» شد. در واقع دروغهای پشت سر هم این طیف ظرف ۶ سال گذشته، اعتبار و سرمایه اجتماعی برای آنها نگذاشته و به همین دلیل هم دنبال بهانهتراشی برای شرکت نکردن در انتخابات میگردند تا خود را به آزمون رأی مردم ناراضی از فریبکاریهایشان نگذارند.