به گزارش مشرق، روز 21 اسفند ماه شهر آماده عید نوروز شده است البته با مهمانی ناخوانده که بیش از 21 روز است به طور رسمی در دل این شهر جا خوش کرده است. وعده مان ساعت 15 دفتر شهردار تهران است طبقه نهم ساختمان شورای اسلامی شهر تهران. دفتری که به چشم خود حداقل 4 شهردار و چند سرپرست را دیده است و این روزها پیروز حناچی بر صندلی آن تکیه زده است.
با آسانسور خود را به طبقه هفتم رسانده و از آنجا از مسیر پله ها به طبقه هشتم میرسیم جایی که ورودمان را به دفتر شهردار اطلاع می دهند و برای پیش درآمد از ما تب سنجی می کنند.
بیشتر بخوانید:
پس از دقایقی به سمت طبقه نهم راهنمایی می شویم دقیقا پشت در اطاق شهردار تهران. چند ثانیه ای از ورودمان نمی گذرد که عوامل اورژانس به پیشوازمان می آیند.
مجدد تب سنجی و این بار سنجش میزان اکسیژن خون تا مبادا فرد مشکوکی از نظر ابتلا به ویورس کرونا وارد دفتر شهردار تهران شود که البته اقدامی شایسته است که شاید اگر سایر مسؤولان هم عمل میکردند کمتر مبتلا می شدند.
شهردار تهران پس از دقایقی در حالی که ماسکی به صورت دارد وارد اطاق می شود و سلام و احوالپرسی میکند و به درخواست ما و با کمی نگرانی از اینکه ما مبتلا نشویم می پذیرد که برای مصاحبه ماسک خود را بردارد و به شوخی هم می گوید نگران شما هستم که نگیرید زیرا این روزها ابتلای به کرونا میان مسؤولان زیاد است.
یک ساعتی فرصت داشتیم تا با حناچی گپ و گفتی در خصوص شرایط شهر تهران در سالی که گذشت و اتفاقات روزهای اخیر بزنیم که در زیر مشروح این مصاحبه را می خوانید.
جناب آقای حناچی برای شروع در سال 98 هم کشور و هم شهر تهران شرایط حساس و خاصی را پشت سر گذاشته است از نگاه شهردار تهران شرایط حساس این شهر در سالی که گذشت چه بوده است؟ برای مثال سیل احتمالی ابتدای سال، بارش برف در آبان ماه، مراسم تشییع پیکر حاج قاسم، شیوع ویروس کرونا و ...
حناچی: به نظرم همه این مثالهایی که گفتید نقاط حساس شهر تهران بودند زیرا هر کدام را اگر به موقع سراغش نمی رفتیم یا اقداماتی انجام نمی دادیم ممکن بود حادثه جبران ناپذیری به ما وارد شود.
قطعات نیوجرسی سرگردان در کانالهای آب
در اولین این حوادث که همان موضوع سیل ابتدای سال بود ما در برخی از کانال های آب شهر تهران تا مرز سیل و سرریز شدن آب پیش رفتیم. اما اقدامی که انجام داده بودیم مربوط می شد به ماه ها قبل که مناطق را مامور به لایروبی انهار کرده بودیم.
ما قطعات بتنی نیوجرسی در وسط برخی کانال ها داشتیم که نمی دانستیم از کجا آمده بود و حالا فرض کنید سیل با دبی بالا بیاید و این احجام هم در سر راهش باشد. ما بعد از هر بارندگی مجبوریم یک بار دیگر انهار را لایروبی کنیم و اگر این اقدام انجام نگیرد به راحتی و در چشم بر هم زدنی سیل وارد تهران می شود.
ما یکی از کارهایمان همکاری مستمر میان سازمان مدیریت بحران و سازمان هواشناسی است که باعث می شود به سرعت از پیش بینیها آگاه شده تا ما در شبکه مجازی شهرداران به صورت فوری هشدارهای لازم را درخصوص پیش آمدهای محتمل اعلام کنیم و اقدامات لازم انجام گیرد.
رسیدن آب به زیر عرشه پل فتح
برای مثال در همین سیل ابتدای سال در روز دوازدهم فروردین خاطرم هست که بارش شدیدی را تجربه کردیم و در پل کن آب به زیر عرشه پل رسید. ما در آنجا یک کاری انجام دادیم که اگر در شیراز هم این اقدام انجام می شد شاید سیل نمی آمد. همیشه همراه سیل، زباله و خیلی چیزهای دیگر جاری می شود که اگر این وسایل جمع اوری نشود دهنه رود دره را می بندد.
ما با دو بیل مکانیکی دائما مشغول جمع اوری زباله ها از کف و روی سیلاب بودیم که اگر این اتفاق نمی افتاد حتما آب سرریز می کرد و سرریز آب از پل کن یعنی بسته شدن اتوبان فتح به عنوان یکی از شریانهای حیاتی غرب تهران که ما را با گرفتاریهای زیادی مواجه می کرد.
البته یک سری اقدامات عمرانی هم انجام شد تا برخی نقاطی که در گذشته دچار آب گرفتگی میشد دیگر شاهد آبگرفتگی نباشیم برای مثال در دور میدان آزادی ما در بارندگی اخیر کمتر شاهد سرریز آب بودیم زیرا آب از قانون سیالات تبعیت می کند و اگر مسیرش بسته باشد پس می زند. ما تمام کارمان در این خلاصه شده بود که مسیر آب را باز بگذاریم تا آب داخل شهر نیاید.
جنس برف آبان ماه خاص بود
در آبان ماه یک برفی داشتیم که در مناطق شمالی ما را درگیر کرد برای مثال در منطقه 1،2،3،4 و 22. البته جنس برف برف پاییزی بود و آمادگی هم داشتیم ولی نوع برف برف خاصی بود که در زمستان هم دیده نمی شود یا کمتر دیده میشود. یعنی برفی که انقدر ببارد که لایه زیرین هم آب نشود و خشک باشد و از بد حادثه زمانی بارش شروع شد که ترافیک صبحگاهی شروع شده بود.
در موارد معمول بارش برف با پاشیدن نمک و شن برف را حل میکنیم اما زمانی که در حین ترافیک آن هم ترافیک صبحگاهی اتوبانی برف با آن حجم ببارد دیگر پاشیدن نمک و شن مشکل را حل نمی کند.
این ها را به این موضوع اضافه کنید که مردم ما هم یک سری آمادگی برای مقابله با چنین برفی را هم نداشتند خاطرم هست ماشین ها در خیابان باهنر در آن سربالایی بدون تجهیزات سر می خوردند و راهبندانی ایجاد شده بود که تا خیابان ولیعصر کشیده شد.
علت حضور شهردار در مرکز مانیتورینگ
البته در آن زمان شرایط روز بعد سهمیه بندی و گرانی بنزین را هم داشتیم که خیلی از مسیرها به عمد توسط عده ای بسته شده بود. برخی از دوستان شوخی کردند که چرا شما در حین بارش برف به جای حضور در میدان پشت مانیتور نشستید که البته ما آن زمان پاسخی ندادیم اما مراکز مانیتورینگ در همه دنیا ساخته می شود برای اینکه مدیریت بتواند در مدت زمانی اندک از وضعیت همه نقاط با خبر شود.
خب ما در مرکز مانیتورینگ بیش از 200 نقطه را در آن واحد رصد می کردیم و برای رفع مشکل هر کدام از آنها نکات لازم را به مأموران می گفتیم در حالی که اگر به فرض در یک نقطه از شهر حاضر بودیم اطلاعات ما محدود به همان رصد میدانی ما می شد.
در مورد شهادت سپهبد سلیمانی ما این حادثه وحشتناک را یک قضیه ملی می دانستیم و همه شهر را برای استقبال از این افتخار ملی آماده کردیم. ما اعتقادمان این بود که سردار سلیمانی لحظه لحظه با خطر جنگیدند و برای گرامیداشت چنین سردار بزرگی بر خودمان فرض می دانستیم که باید هر اقدامی برای بزرگداشت این شهید عالی مقام داشته باشیم.
دلجویی از بازماندگان سقوط هواپیما ضروری بود
اما بعد از آن درست زمانی که از یک انتقام ملی خوشحال بودیم سانحه سقوط هواپیما به ما اطلاع داده شد که دل همه را داغدار کرد و ما وظیفه می دانستیم این را یک غم ملی بدانیم و بگوییم که همه از این اتفاق ناراحتند و اصلا کسی دلش نمی خواسته چنین کاری کند.
اقدامات شهرداری التیام بخش بود و خانواده های شهدای این حادثه از ما تشکر کردند و توصیه کردیم که حتما همه مسوولین در غم این عزیزان شریک باشند و اجازه ندهند کسی از بیرون ادعای غمخوار بودن داشته باشد چون این موضوع طبیعی است که اگر شما غم کسی را نخورید کسانی از بیرون می آیند و خود را غمخوار مردم جلوه می دهند.
بعد از اینها باز ما وقوع یک بارندگی خطرناک را پشت سر گذاشتیم که البته به دلیل تجارب اوایل سال و آن بارشهای فروردین ماه توانستیم بدون هیچ مشکلی از آن گذر کنیم و اصلا مردم بارش این باران و مشکلات ناشی از آن را حس نکردند.
کرونا ویروسی وحشی و هار
اما بعد از همه این اتفاقات ریز و درشتی که یک سال با ما همراه بودند رسیدیم به موضوع کرونا که فکر می کنم از آن دست اپیدمی هایی است که دنیا هم نظیر آن را تجربه اش نکرده است این نوع از ویروس به دلیل هار بودنش و فراگیری آن بسیار خطرناک است و ما داریم این وحشی بودن را این روزها در جای جای کشور لمس می کنیم.
خب ما بخشی از امکاناتمان برای شرایط بحرانی شهر تهران است و امروز همه این امکانات را بسیج کرده ایم برای کمک به موضوع رفع بحران کرونا. حتی برخی کارها را که از ما خواسته نشده بود را شروع کردیم به انجام دادن، برای مثال همین موضوع ضدعفونی کردن معابر و محل های پرتردد یکی از اینها بوده است.
شهرداری در قبال همه فضاهای عمومی مسؤولیت ندارد
شما می دانید همه فضاهای عمومی شهر متعلق به شهرداری نیست و ما مسؤولیتی در قبال آن نداریم اما از آن جایی که مردم به آن رفت و آمد می کنند و تردد در آن زیاد است و سلامت شهروندان برای ما اهمیت دارد ما نسبت به آن عمل کردیم.
از چند روز قبل هم دستگاهی که تماما تولید داخلی است برای ضدعفونی کردن معابر به راه افتاد که توانایی ضد عفونی کردن شعاع 30 متری از دو طرف را دارد و کاملا ساخت ایرانی است و در مسیرهای خیابانی می توان از آن در شبها استفاده کرد.
ما 181 نقطه عمومی شهر تهران را که پر جمعیت بودند نظیر ایستگاه های مترو، میادین میوه و تره بار، پایانه های اتوبوسرانی، پایانه های تاکسیرانی محل های اسکان کارگری را ضدعفونی کردیم. در این روزها بیش از 1600 واگن متروی فعال را ضدعفونی کردیم و همزمان حدود 5000 اتوبوس شهری را هم ضدعفونی کردیم که البته تعداد اتوبوس ها امروز کمتر شده است زیرا مردم هم کمتر با اتوبوس تردد می کنند.
دنیا هم تجربه مقابله با چیزی مثل کرونا را ندارد
البته خوب است بدانیم که ما اصلا چنین تجربه ای نداشته ایم و آخرین تجربه ما بر میگردد به گسترش وبا که بیش از 100 سال از آن می گذرد و جالب است همان زمان هم براساس متون منتشر شده عده ای بوده اند که توصیه های پزشکی را رعایت نکرده اند و اتفاقا امروز هم شاهد بودیم که رئیس جمهور کشورمان به این موضوع که باید زنجیره انتقال شکسته بشود اشاره کردند.
علت اینکه توصیه می شود مردم بیشتر در خانه باشند شکستن همین زنجیره است و همه نگران ایام نوروز هستند اما من مطمئنم مردم وقتی فداکاری پزشکان را می بینند بیشتر به فکر میافتند و کنار این پزشکان تلاش می کنند تا با کمتر کردن رفت و آمدها به کنترل این بیماری کمک کنند.
همه اپیدمی ها از یک موج سینوسی تبعیت می کنند و این موج سینوسی یک قله ای دارد که اوج بیماری در آن زمان شکل میگیرد. قله نقطه اوج درگیر یو ابتلاست و قاعده این نمودار زمان است اگر قله خیلی بیشتر درگیر بشود یعنی خیلی بیشتر از ظرفیت درمانی مان مبتلا داریم. اگر کاری کنیم که قله به اوج نرسد و زمان هم کوتاه بشود از پس آن بر می آییم.
علت بیمار شدن پزشکان و پرستاران
علت اینکه پزشکان در معرض خطر هستند حادترین نوع بیماران به بیمارستانها مراجعه میکنند و پرستاران و پزشکان با بدحال ترین نوع بیماران مواجه می شوند و امروز هم توصیه ها بر این است که تا به شرایط تنگی نفس نرسیده اید و نیاز به ریکاوری تنفسی پیدا نکرده اید به بیمارستان مراجعه نکنید.
ما هم تلاش کردیم آن کاری که از ما بر می آید در حوزه های مختلف اعم از پسماند، سازمان آتش نشانی و سایر دستگاهها انجام دهیم. برای مثال سازمان بهشت زهرا از آن سازمان هایی است که فشار بسیار زیادی را تحمل می کند و از سوی دیگر تمام همکاران ما در حوزه خدمات شهری که از جان و دل کار میکنند و همه تلاش مان این است که آب در دل شهروندان تکان نخورد.
برخی معتقدند مدیریت شهری به دلیل تغییر خطوط و تغییر ریل های متعدد در دو سال و نیم گذشته نتوانسته است آن میزانی که انتظار می رفته است و به طور کلی در مقایسه با مدیریت قبلی اقدامات جدی و زیر بنایی انجام دهد آیا این موضوع را قبول دارید یا خیر و اگر قبول ندارید مثال های شما برای انجام کارهای خاص کدام است؟
نه. این را قبول ندارم زیرا این قیاس مثل موضوع مسکن مهر است اگر یادتان باشد در خصوص مسکن مهر هم می گفتند این دولت هیچ کاری نکرده است در حالی که مهمترین کار این است که کاری که سایرین شروع کرده اند و به دلیل پایان مسؤولیتشان نصفه مانده است را به ثمر برسانیم و تمامش کنیم.
باید یادمان باشد اینکه وسط یک کار و کلی پروژه عمرانی بیاییم کار جدیدی شروع کنیم آن هم زمانی که کلی بدهی سرسام آور داریم نه منطقی است و نه عقلانی. در روزهای اولی که من در معاونت عمرانی بودم و بعدها به شهرداری آمدم یک اولویت بندی برای تمام کردن پروژه های عمرانی گذاشتیم.
دسته بندی پروژههای برای انجام کارهای نیمه کاره
ما یک سری پروژه داشتیم که اینها پیشرفتهای 20 تا 50 درصدی داشتند و مردم هم گلایه مند بودند از تاخیر اجرای آن و با چند فاکتور نظیر پیشرفت فیزیکی میزان رضایتمندی و امکان تمام شدن پروژه این ها را در سه دسته بندی تقسیم کردیم که برای مثال پروژه آرش-اسفندیار در دسته اول قرار گرفت و خیلی زود به پایان هم رسید و در زمان آقای افشانی بهره برداری شد یا برای مثال اتصال صیاد به ارتش که کلی زحمت برای مردم آن منطقه هم ایجاد کرده بود.
این پروژه ها همان پروژه های لازم الاجرا بودند که گره های سنگینی برای ما به وجود آورده بودند و نارضایتی زیادی از طرف شهروندان ایجاد کرده بود برای مثال گیشا و استاد معین در مرحله دوم قرار داشتند که اتفاقا بدون هیچ وقفه ای بهره برداری از آنها انجام شد و اتفاقا به دلیل شرایط کرونایی ما مجبور شدیم بدون هیچ تشریفاتی از آن بهره برداری کنیم.
دو فاز دیگر از گیشا باقی مانده است
البته پروژه گیشا سه فاز داشت که فعلا فاز اول آن به بهره برداری رسیده است و فاز دوم دور برگردان جنوب به جنوب است و فاز سوم هم پروژه ایجاد دسترسی پیاده محله گیشا به چهار طرف چمران است که آنها هم به سرعت کارهای اجرایی اش انجام خواهد گرفت.
امروز می توانیم بگوییم تمام پروژه هایی که در دوره مدیریت شهری قبلی آغاز شده بود و به دلیل پایان دوره مدیریت به اتمام نرسیده بود انجام گرفته و فقط پروژه شهید رستگار باقی مانده که آن هم به دلیل مقداری عدم همکاری معارضان ملکی این منطقه تأخیر افتاده است. ما در آن منطقه دلمان نمی خواهد با قوه قهریه برخورد کنیم زیرا منطقه جنوبی تهران است و نمی خواهیم نارضایتی ایجاد شود و تلاش مان این است که با سعه صدر جلب رضایت کنیم و فکر کنم با خرید 5 خانه مشکل حل شده و مسیر تندروی آن بازگشایی شود.
و حالا جالب است این را بدانید که در شرایطی این اتفاقات افتاد که همه از وضعیت بدهی های شهرداری تهران با خبرند زیرا بخش عمده بدهی های ما به سیستم بانکی است و وقتی دچار دیرکرد می شویم سود مضاعف به آن تعلق می گیرد البته پیگیری هایی از دولت داریم اما دولت هم وضعیت خوبی ندارد و این ها همه باعث شده است که ما بد حساب جلوه کنیم.
ماجرای بدحسابی و عقب کشیدن بانکها
وقتی شما بدحساب می شوید دیگر بانک ها برای کمک به پروژه های شما جلو نمی آیند و به شما کمک نمی کنند و همین باعث می شود دست شما بسته شود و نتوانید همه کارهای وعده داده شده را انجام دهید. بخشی از بودجه ما از طریق اخذ تسهیلات تامین می شود که وقتی ما نمی توانیم بدهی های قبلی را تسویه کنیم بانک ها تسهیلات جدید نمی دهند و همین باعث می شود تا از اوراق مشارکت هم نتوانیم بهره کافی را ببریم.
به هر صورت رقم هایی که ما با آن سر و کار داریم در کمتر دستگاه کشور دیده می شود برای مثال یک خط متروی ما نظیر خط شش و هفت همین الان هر کدامش ارزش بالای 15 هزار میلیارد تومان را به خود اختصاص می دهد و چنین رقم هایی در سایر نقاط و شهرهای کشور کمتر هزینه می شود.
رقمهای میلیاردی در شهرداری تهران
تهران همه مواردش مگا و بزرگ است برای مثال ما حدود 850 میلیارد تومان حقوق می دهیم به کارکنان و به هر تقدیر با رقم های درشت سر و کار داریم و اگر روزی 35 میلیارد تومان درآمد نداشته باشیم عملا در پرداخت های خود دچار مشکل می شویم و متأسفانه از زمانی که وارد فاز تحریم ها شده ایم در تحقق درآمدهایمان و بودجه های مان دچار مشکلاتی شده ایم اما همه تلاش مان در این ایام این بوده که نارضایتی پیش نیاید و بتوانیم همان خدماتی که مردم نیاز دارند را به آنها بدهیم.
یکی از شعارهای اصلی شما پس از انتخاب به عنوان عالی ترین مقام مدیریت شهری تهران مخالفت با شهر فروشی بوده به گونه ای که در سخنرانی های بسیار زیادی به این موضوع اشاره کردید اما در همین اثنا خیلی ها معتقدند مدیریت شهری تحت مدیریت شما هم شهر فروشی داشته/ آیا تعریف شما از شهر فروشی با گذشتگان متفاوت است یا باید بپذیریم که برخلاف گفته شما شهرفروشی یک موضوع ناگزیر برای مدیریت شهر هستش؟
اول باید تعاریف مربوط به شهرفروشی را با هم یکی کنیم و بگوییم ما چه چیزی را نقد می کنیم و به چه چیزی می گوییم شهر فروشی. ما می گوییم اگر فضاهای شهری به گونه ای واگذار شود که از برنامه ریزی ها فاصله بگیرید این می شود شهر فروشی یعنی اینکه شما نتوانید بگویید پایان سال چه بلایی سر شهر و فضاهای شهر آمده است.
فروش املاک شهرداری به معنای شهرفروشی نیست
آن چیزی که مشکل است میزان وابستگی بودجه به منابع ناشی از فروش فضاهای شهری است. اینکه شما ملکی از املاک شهرداری را بفروشید ایرادی ندارد کما اینکه ما خیلی از املاک را در شهر خریداری و احیا می کنیم بازسازی می کنیم به نقطه مطلوب می رسانیم و بعد واگذار میکنیم و درآمدش به شهر بر میگردد.
اما اینکه شما بیایید با یک تصمیم نادرست و شتاب زده یک باره دو طبقه به طبقات شهر اضافه کنید آن هم بدون اینکه زیرساختهای مورد نیاز آن را فراهم کنید و هیچ فکری هم برای تبعات آن نکنید این می شود شهرفروشی.
شهرفروشی یعنی یک شبه دو طبقه به تهران اضافه کردن
من زمانی که قصد داشتم از شورا برای شهردار شدن رای بگیرم گفتم کاری می کنم در یک دوره پنج ساله میزان وابستگی بودجه شهرداری تهران به ساخت و ساز را از 80 درصد به 50 درصد برسانم و جالب اینجاست که ما امروز ساخت و سازها را بر روی طرح تفصیلی شهر تهران قفل کرده ایم.
این بزرگترین موفقیت بوده است البته روی آن خیلی مانور نکردیم برخی مواقع به همکاران می گویم ما قول دادیم پنج ساله این کار را انجام دهیم اما یک ساله آن را انجام دادیم البته خیلی برای ما تبعات به همراه داشته است که باعث شد ما از خیلی از درآمدها چشم پوشی کنیم و مجبور شدیم شرایط ریاضتی خیلی وسیعی را به اجرا بگذاریم اما به هر تقدیر باید این کار انجام می گرفت.
من نظر شما را قبول ندارم که ما هم مانند گذشتگان شهر فروشی کردیم اگر شهر فروشی می کردیم وضعیت مان فرق داشت. شما بروید ببینید میزان فروش پراونه در شهرها و آخر سال چگونه بوده است در حالی که ما امروز روزانه کمتر از 40 پروانه صادر می کنیم. امروز میانگین متراژ صدور پروانه ما روزانه کمتر از 1500 متر مربع است.
در سه سال به ظرفیت تهران 2.4 میلیون نفر اضافه کردند
چند آمار درباره سالهای 90 تا 92 و صدور پروانه ساخت می گویم تا خود مخاطبان مقایسه داشته باشند . در آن سالها سالی 30 میلیون متر مربع پروانه صادر شده است و اگر به خالص مسکونی و بعد 4 نفر در هر خانوار تبدیل کرده و هر واحد مسکونی را صد متری فرض کنیم هر سال شهری معادل 800 هزار نفر را به تهران اضافه کرده ایم.
در حالی که ما اصلا چنین کاری نکرده ایم نه تنها به این کار اعتقادی نداریم بلکه نمی گذاریم این کار انجام شود زیرا آن مسیر هیچ حد یقفی ندارد و ما هیچ وقت به آن انتها نمی رسیم و تلاش کردیم این را بشکنیم.
اما شاید پرسیده شود چگونه این کار را کردیم؟ ما شهر را بردیم به سمت اجرای درست طرح تفصیلی و گفتیم باید طرح تفصیلی اجرا شود. این امر باعث شد ما کمبود منابع پیدا کنیم گفتیم برای جبران این کمبود منابع چند راه پیش رو داریم. در اولین گام بروز رسانی عوارض را مد نظر قرار دادیم زیرا چند سالی بود دفترچه عوارض بروز نشده بود.
در کنار آنها دو کار کردیم یعنی دو لایحه را به دولت فرستادیم که یکی از آن ها بحث مالیات بر ارزش افزوده بود که باعث شد سهم شهرداری ها 4 درصد بشود که خیلی کار بزرگی محسوب می شود. یا برای مثال بحث لایحه عوارض موضوع مهمی بود برای ما.
اگر کسی مدعی است یک برگ سند رو کند
همچنین در قانون بودجه تمهیداتی به کار بردیم تا بخش هایی که در قانون بودجه است سهم کلانشهرها و شهرداری تهران را افزایش بدهیم و در کنار اینها تعدادی پروژه هم تعریف کردیم که هم سرمایه محور هستند و هم باعث می شوند تا عواید ناشی از بهره برداری به شهر بازگردد.
اما در نهایت یک قاعده حقوقی وجود دارد که می گوید اگر کسی مدعی است باید یک سند رو کند و ما هم می گوییم اگر کسی یک برگ سند درخصوص شهرفروشی در این دوره با همین تعریفی که گفته شد دارد به ما ارائه کند. ما ادعا می کنیم که به اجرای طرح تفصیلی نزدیک شده ایم البته برخی پروانه ها بوده است که دستور نقشه گرفته اند یا پولی داده بودند که برای آنها از لحاظ حقوقی حقی ایجاد کرده بود اما به آن پارادایم شیفتی که برای ما در شهرداری تهران ترسیم شده بود نزدیک شده ایم.
در چندین مصاحبه گفته بودید که تهران از انجام کارهای عمرانی بزرگ اشباع شده و دیگر وقت انجام کارهای عمرانی بزرگ نیست و باید به سراغ کارهای مردم محور و براساس برداشت ما اجتماعی فرهنگی تر برویم - همین موضوع باعث شده خیلی از منتقدان بگویند که شهر موجودی زنده است و کالبد ان نیاز به نگهداری داره و نمی شود قید کارهای عمرانی حتی به زعم شما بزرگ رو زد- نظر شما چیست؟
مگا پروژه ها پروژه های بزرگی اند که هم زمان زیاد و هم هزینه زیادی به شهر وارد می کنند ابعاد این پروژه ها به گونه ای است که وقتی آنها را اجرا می کنید با هدف خیر انجام می شود اما انقدر ابعاد ناشناخته دارد که همه آنها از قبل شناسایی نمی شود و برخی ابعاد ناصحیح هم وارد می شود.
بیایید یکی از این پروژه های مگا را با هم نگاه کنیم. درخصوص پروژه نواب آن هم در بستر محله ای با آن قدمت که شبیهش تا حدودی می شود سلسبیل و جیحون، ببینید اگر بخواهیم توجیه فنی کنیم باید بگوییم وصل کردن شمال شهر تهران به کمربند جنوبی تهران مسئله بوده است و به این هدف هم رسیده و خوب هم هست.
الان اگر بخواهیم در این بعد به نواب نمره بدهیم نمره قبولی پیدا می کند و انصافا هم دسترسی خوبی ایجاد کرده است مخصوصا با زیرگذر و تونلی که در آن قرار گرفته است و با کمترین زمان ممکن شهروندان از شمال به جنوب میروند.
نواب تنها در حوزه ترافیک نمره قبولی می گیرد
اما اگر بپرسند شاخصه های اجتماعی در نواب افزایش یافته است چه می گویید؟ مطمئن هستم جواب منفی است چرا این ادعا را مطرح میکنیم به دلیل برخی آمار موجود برای مثال ساکنین این منطقه بین 3 تا 5 سال در آن ساکنند عمدتا افراد مجرد و کارمندان دولتند و خانواده کمتر در آن حضور دارد همه این ایتم ها را کنار هم بگذارید و ببینید تازه ما خدمات لازم را هم برای این منطقه ایجاد نکرده ایم.
اینها همه کنار هم می شود ناامنی و عدم ایجاد امنیت. این یعنی مشکلات اجتماعی. مگا پروژه ها از این جنس هستند که در برخی موارد ایجاد مشکل می کنند برای ما در حالی که ساخته شده اند برای کمک به رفع مشکلات شهر.
مجریان مگا پروژهها همه واقعیت را نمی گویند
البته کسانی که علاقه به اجرای مگا پروژه ها دارند محاسن را خیلی گسترده می کنند اما به معایب نمی پردازند و معایب را خیلی بزرگ نمی کنند زیرا اگر بگویند شاید مجری طرح زیر بار اجرای آن نرود و هیچ وقت اجرا نشود.
از اینها مهم تر این است که معمولا در زمان شروع پروژه های مگا و بزرگ قیمت اجرای آن یک چیزی اعلام می شود در حالی که با عدد خیلی بزرگتری به پایان میرسد برای مثال به روزنامه های سالهای گذشته نگاه کنید چه عددی برای اجرای پروژه صدر بر زبان می آمد؟ فکر کنم آن زمان حدود 700 میلیارد می گفتند در حالی که این پروژه با 7 هزار میلیارد تومان اجرا شده است.
مگا پروژه ها چنین وضعیتی دارند و ضمن اینکه حالا بعد از اجرا هم عمدتا رضایتی در بین مردم وجود ندارد و حالا تازه نوبت آن است که بپرسیم با اجرای پروژه صدر اصلا کمکی به روان شدن ترافیک شده است؟ حتما پاسخ به این سوال منفی است زیرا همه ما تجربه ماندن در ترافیک روی پل صدر را در همه ایام سال داریم.
آیا بهتر نبود به جای طبقاتی صدر زیر اتوبان مترو می ساختیم؟
حالا وقت پرسیدن سوال دیگری است که اگر به جای ساخت این پروژه خط مترویی در زیر صدر می ساختیم بهتر نبود؟ کارایی آن بیشتر نمی شد؟ از این رو است که من نمی گویم پروژه عمرانی ایجاد نشود بلکه باید نوع اجرای آن عوض شود و وقتی ما شعار انسان محوری می دهیم باید حوزه قلمروی عمومی را افزایش بدهیم.
امروز در دنیا وقتی صحبت از سرمایه های یک شهر به میان می آید منظور آن بخشی از شهر است که در حوزه قلمروی عمومی در اختیار مردم شهر قرار دارد و مردم می توانند از آن استفاده کنند. یک اتوبان سرمایه شهر نیست کسی برای دیدن اتوبان به شهری سفر نمی کند اما همه برای دیدن برج ایفل به پاریس می روند، در میلان میدان دومو جاذبه است و سرمایه شهر محسوب می شود.
میدان تکسیم ترکیه هم پتانسیل با میدان امام تهران
در همین شهر تهران میدان امام خمینی یک سرمایه است که البته سالهای سال به فکر این سرمایه نبوده ایم و الان وقت آن است که به فکر تعریف چنین پروژه هایی برای افزایش سرمایه شهری برویم. یک نگاهی به همین کشور همسایه ترکیه بیاندازید. پروژه ای تعریف کرده اند به عنوان پروژه میدان تقسیم که در دو دهه اجرا شده است. یک محور پیاده وجود دارد و یک میدان که اتفاقا شبیه لاله زار ماست و در آنجا هم صنف الکتریک وجود دارد. شهرداری استانبول آنجا را به یک محور پیاده جذاب تبدیل کرده است.
این محور یک جاذبه شهری محسوب می شود و جالب است که جاهایی در شهر که تبدیل به یک جاذبه می شوند و مردم آنجا را به عنوان مقصد انتخاب می کنند هر کاری کنید اقتصادی می شود و اینگونه است که ثروت در شهر تولید می شود.
ما نگاهمان این است که میگوییم باید شکل پروژه های عمرانی تغییر کند و باید فضاهای حوزه قلمروی عمومی را افزایش بدهیم. وقتی سرانه فضاهای مسکونی به 50 متر می رسد مردم در قلمروهای عمومی می توانند خودشان را به ارامش برسانند و این یک تجربه موفق است و شهر را تبدیل به مقصد گردشگری می کند.
چرایی ساخت پل طبیعت
یک خاطره ای به ذهنم رسید. من عضو هیات مدیره اراضی عباس آباد بودم و به ما گزارش هایی رسید و می گفتند در تپه های عباس آباد امنیت وجود ندارد. بحث اولیه این بود که حضور پلیس را افزایش بدهیم اما همه می دانیم که حضور پلیس به خودی خود امنیت آور نیست. این درست است که وقتی ماشین پلیس رد می شود امنیت موقتی ایجاد می شود اما همین که خودرو یا نفر پلیس دور می شود ناامنی مجدد بر میگردد.
همه می دانند که راه ایجاد امنیت حضور حداکثری مردم در مکانهای ناامن است زیرا حضور مردم خودش امنیت آور است. ما این را به یک صورت مسئله تبدیل کردیم و گفتیم بهتر است پارک آب و آتش با یک پل به تپه های طالقانی متصل شود.
این را به یک مسابقه تبدیل کردم اما گفتیم این پل باید خودش مقصد گردشگری باشد و فقط یک پل نباشد و همه برای دیدن آن بیایند و اینگونه شد که 15 شرکت در مسابقه شرکت کردند و نهایتا یک شرکت هم برگزیده شد و جالب است که همه شرکت کنندگان پل ساز بودند فقط یک شرکت تخصصش آرشیتکتی بود و همان فرد هم برنده مسابقه شد.
زورآزمایی پل طبیعت و برج میلاد
در سال 93 من عضو شورای عالی معماری و شهرسازی بودم که شهردار وقت به ما اعلام کرد که ما امسال در پل طبیعت بازدید کننده هایمان بیشتر از برج میلاد است و به ایشان گفتم این پیامی برای شما ندارد؟ گفتم در برج میلاد چقدر هزینه کردید؟ گفتند حدود هزار میلیارد تومان گفتم در حالی که در پل طبیعت حدود 100 میلیارد تومان هزینه کرده اید.
شما یک دهم هزینه کردید اما بازده شما بیشتر بوده است سرمایه گذاری در حوزه قلمروی عمومی نتیجه اش می شود این. البته به شرط آنکه مسیر درست طی بشود و جای اجرای طرح هم درست انتخاب شود و حضور مردم باعث می شود تا هر اقدامی بکنید اقتصادی شود. البته ما برخی جاها هم اشتباه رفته ایم و مکان اشتباهی انتخاب کرده ایم برای مثال پروژه میدان امام حسین کار اشتباهی بود و نتوانستیم نتیجه اصلی را از آن بگیریم که این موضوع به ما ضرورت انتخاب مکان درست را نشان میدهد.
کسبه امروز پانزده خرداد حاضر به بازگشایی خیابان نخواهند شد
در نقطه مقابل سری بزنیم به پروژه خیابان پانزده خرداد. در آن زمانی که این خیابان پر تردد بسته و پیاده راه شد جرأت بسیار زیادی به خرج داده شد. قبل از بسته بودن از چندین جهت ماشین و وانت می آمد. البته ما یک اشکالی هم داریم که پیش از اجرای پروژه ها با ذی نفعان بحث و گفت و گو نمی کنیم.
در همین پروژه پانزده خرداد اولین مخالفان بستن خیابان کسبه بخش جنوبی خیابان بودند که پیاده راه شدن انجا را به ضرر خود می دانستند و کسب و کارشان را فلج شده می پنداشتند. اما الان بروید و بگویید می خواهیم از فردا اینجا را سواره رو کنیم همین کسبه مخالفت می کنند زیرا از روزی که پیاده راه شده پاخور مغازه شان چندین برابر شده است.
من اساساً منظورم این نیست که پروژه عمرانی در شهر اجرا نشود اما باید نوع اجرای آن تغییر کند و باید به سمت تولید ثروت برای شهر برود و شهر را به مقصد سفر تبدیل کند. ما امروز این کار را در لاله زار شروع کردیم و با احیا و مرمت برخی مکان ها تلاش می کنیم تا این خیابان جاذبه خود را پیدا کند. البته نمی خواهیم در گذشته بمانیم و فقط می خواهیم کیفیت این خیابان را بالا ببریم.
در خیابان لاله زار امام خمینی فردوسی و جمهوری در هیچ پلاکی حتی یک خانواده ساکن نیست که این را شب مردگی می گویند و ما را دچار مشکل می کند. حالا اگر قرار باشد فکری برای آن بشود باید بتوانیم مردم را به توسعه مسکونی سازی تشویق کنیم و بتوانیم هتل و محلهای اقامتی ایجاد کنیم.
در مصاحبه اخیرتون گفتید که تهران امسال قصد ندارد مسافرپذیر و مهمان پذیر باشه حال آنکه در سالهای قبل یکی از اتفاقات خوبی که در شهر تهران شاهدش بودیم اقدامات فرهنگی و تفریحی بود آیا چون قرار نیست مسافرپذیر باشیم آن رنگ و لعابی هم که در آستانه عید به شهر داده می شد حذف خواهد شد؟ یا تهرانی ها از همه آن اقدامات فرهنگی منتفع می شوند؟
اولا آن کارهای جاری شهر تهران متوقف نمی شود ما از ابتدای شیوع کرونا گفتیم دو سناریو داشته باشیم با کرونا و بی کرونا. طبیعتا با کرونا دیگر آن تجمعات قبلی را نداریم و هیچ توصیه ای هم نمی کنیم در حالی که در گذشته محور بلوار کشاورز و عباس آباد و نوروزگاه را داشتیم اما گفتیم در شرایط کرونا این برنامه ها اجرا نمی شود.
اما گفتیم با وجود کرونا می شود شهر را زیبا کرد تا حداقل مردم شهر اگر هم ترددهای حداقلی در شهر داشتند از زیبایی آن بهره مند بشوند و با همین رویکرد گلکاری و درختکاری ها را آغاز کردیم.
کاشت درختان 14 ساله یک قدم بزرگ
امسال در حوزه درختکاری اقدام خوبی کردیم و هزار درخت دیگر در خیابان ولیعصر میکاریم که اتفاقاً بن درختان قوی تر است و 14 ساله است و اینها وقتی جان بگیرند انگار شما 14 سال جلوتر خواهید بود و این کارها با وجود کرونا هم تعطیل نمی شود. شرایط امروزمان سخت است اما کارهایی که برای زیبایی تهران انجام می دادیم حتما انجام خواهیم داد.
انجام خیلی از کارها در شهرهای دیگر راحت تر است برای مثال ضدعفونی کردن و گندزدایی از ناوگان حمل و نقل عمومی در یک شهر با جمعیت 200 هزار نفری به مراتب راحت تر از گندزدایی از شهری ده میلیون نفری است همین باعث شده تا در برخی از حوزه ها مثل تمیزی و گندزدایی از اتوبوس ها ضعف هایی وجود داشته باشد در مورد این موضوع برامون توضیح بدید آیا واقعا ضعفی هست؟ تدبیری اندیشیده شده؟
طبیعتا موضوعی مثل کرونا هر روز اتفاق نمی افتد و معمولا هر صد سال یک بحران اینچنینی تجربه می شود و البته امیدواریم صد سال دیگر هم تجربه نشود.
برای مثال هیچ وقت آتش نشانی وظیفه ضد عفونی کردن فضاهای عمومی را بر عهده نداشته است یا برای مثال امروز باری که روی دوش بهشت زهراست دو برابر شرایط عادی است یا برای مثال در حوزه پسماند ما امروز فقط زباله ها را حمل میکنیم و دفن می کنیم که اینها هزینه های مضاعفی ایجاد می کند.
برخی بخشهای شهرداری هیچ وظیفه ای نداشتند اما پای کار آمدند
ما امروز یک سری از درآمدهایمان را نداریم و بیشتر به ما هزینه وارد می شود. برای مثال همین موضوع مواد شوینده و ضدعفونی کننده هزینه های گزافی برای ما دارد. ما همین چند روز پیش بیست هزار لیتر آب ژاول از ماهشهر به تهران آوردیم تا با ترکیبش با آب بتوانیم شهر را ضدعفونی کنیم اما این را هم بدانید که همه این مشکلات را به جان می خریم تا مردم خیالشان راحت باشد و این را وظیفه خود می دانیم. ما با شادی مردم شادیم.
امروز به اقدامات خودتان چه امتیازی می دهید چون یک چند روزی در میانه مسیر ضدعفونی به خوبی انجام نمی شد و موضوع نبود مواد شوینده مطرح می شد.
من نمره نمی دهم ولی برای من افتخار است که سازمان بهداشت جهانی کارهایی که ما انجام دادیم را به سایر شهرها توصیه کرده است و این نتیجه تجربیات ما است.
رئیس جمهور آمریکا زبان نفهم است
یکی از ظلم های ایالت متحده همین است که خود کرونا موضوعی است که کشورها به سختی از عهده حل آن بر می آیند اما در کنار این ما با کشوری طرفیم که هیچ زبانی نمی فهمد و نمی گذارد ما اقلام خودمان را هم خریداری کنیم. این کشور هیچ قاعده انسانی را نمی فهمد.
وقتی سیل و زلزله در کشوری می آید همه به هم کمک می کنند اما امروز در شرایط کرونا کسی به ما کمکی نکرده است و ما با شرایط سختی داریم کار خودمان را پیش میبریم، جالب است این کشورهای ظالم قدم به قدم دارند می چرخند تا شیر نفت را ببندند و مسیر درآمد ما را مختل کنند.
اینها تلاششان این است که به بهانه کرونا حتی کشورهای همسایه ما را ترغیب کنند که مراودات خود را با ما کاهش دهند تا ما را با سخت ترین شرایط ممکن مواجه کنند.
اولین مورد از شیوع ویروس کرونا در روز 30 بهمن به ثبت رسید و به گفته مدیران شهری اولین جلسه مقابله با این ویروس در اول اسفند ماه برگزار شد مدیران کشور و مقامات وزارت بهداشت به هر تقدیر از این موضوع با خبر بودند که احتمال رسیدن این ویروس به کشور ما هم وجود دارد آیا شهردار تهران پیش از برگزاری این جلسات به صورت شخصی به رسیدن این ویروس به تهران فکر کرده بوده؟ اگر فکر کرده بودید پیش بینی و اقدامی هم انجام شده بوده؟
ما در تاریخ 19 بهمن که در ابوظبی بودیم جالب است در فرودگاه دبی هیچ کنترلی نمی شد اما در خود کنفرانس مربوط به کلانشهرها اروپایی ها نیامده بودند چون به آنها توصیه شده بود که به سمت شرق دنیا نروید.
ما هم در سفر به این فکر بودیم که مبادا آنجا گرفتارش بشویم اما تا آن موقع و حتی بعد آن هم که 21 بهمن من به تهران آمدم چیزی مخابره نشده بود. خاطرم هست روز ۳۰ بهمن در هیات دولت وزیر بهداشت گفت تا به حال هیچ گزارشی نداشته ایم اما ایشان همان روز گفت که یک یا دو مورد مشکوک در شهر قم داریم.
ماجرای نگرانی شهردار تهران در ابوظبی
البته این را هم باید بدانیم که ما تا آن روز کیت تشخیصی لازم را هم نداشتیم، آن موقع کلا دو آزمایشگاه داشتیم که قابلیت تشخیص کرونا را داشتند که اولین مورد کرونا هم در دانشکده بهداشت کشف شده بود.
وزیر بهداشت اعتقاد داشت که باید موضوع به مردم اعلام شود و اعلام هم شد و تا قبل از آن تفاوت قابل مشخصی بین آنفلوآنزا و کرونا محسوس نبود چون در همین ایام آنفلوآنزا خیلی حاد است و ما اتفاقا تلفات هم می دهیم.
کمبود ماسک و مواد ضدعفونی مخصوص همه کشورهاست
درخصوص کمبود ماسک و مواد ضدعفونی هم این مشکل فقط مشکل کشور ما نیست و باید یادمان باشد که امروز نبود ماسک و کم یاب شدن مواد شوینده در همه دنیا و کشورهای درگیر این ویروس به چشم می خورد.
و اتفاقا ما تجربه هایی در این زمینه هم داشته ایم برای مثال در زمان جنگ ما مگر چه میکردیم؟ ما آن زمان هم خودمان ماسک می دوختیم و تولید میکردیم. قرار شد مواد اولیه را تامین کنیم و بعد خودمان دست به کار تولید بشویم.
آیا کرونا امروز در شهر ده میلیون نفری تهران که تا امروز حدود 3 هزار نفر رو گرفتار خودش کرده بحران تلقی می شه؟ اگر بحران هست آیا امکانات مقابله با این بحران در شهر تهران وجود داره؟
معمولا در این شرایط سازمان بهداشت جهانی یک سری مشخصه هایی دارد که براساس آن استانداردها ما امروز در شرایط و وضعیت قرمز هستیم و اینکه می گویند مردم در خانه ها بمانند به همین علت است.
می توانیم بگوییم که در شرایط بحرانی هستیم و همزمان در حال حرکت به سمت قله این بیماری هستیم. البته خوشبختانه همه نهادها و دستگاهها و بخشها دست به دست هم داده اند و امکانات خود را به میدان آورده اند تا با این پدیده و بحران مقابله کنیم.