به گزارش مشرق، ماه رمضان که آمد علی اسامی دانشجویانی را که میخواستند روزه بگیرند، گرفت. و برای اینکه هنگام بیدار شدن برای سحری مزاحم دیگران نشوند، نموداری تنظیم کرد که تخت و اتاق آنان مشخص شده بود و پاسدار آسایشگاه میتوانست بدون مزاحمت بیدارشان کند.
علی خوشحال از ابتکارش نمودار را به دفتر فرمانده گروهان برد. سرگرد وقتی آن را دید با بیاعتنایی پرسید: «این دیگه چیه؟»
علی توضیح داد. اما سرگرد آن را به کنار انداخت و گفت: «امسال کسی روزه نمیگیرد.»
ـ مگه میشه روزه نگیرند؟ روزه واجبه!
ـ حالا میبینید که میشه.
خبر بهزودی در گروهان پیچید:
ـ فرمانده گروهان روزه گرفتن را قدغن کرده.
سحر همهٔ گروهان به رستوران آمده بودند. حتی آنانی هم که تا آن روز هیچ وقت روزه نگرفته بودند، آمدند تا آمادهٔ روزه شوند. سر میز گروهان نشستند اما هرچه که گذشت خبری از غذا نشد؛ درحالیکه غذای روزهگیران گروهانهای دیگر روی میزهایشان چیده شده بود. علی بلند شد و رفت علت را پرسید. شنید:
ـ فرمانده گروهانتان دستور داده جیره گروهان شما برای سحری قطع شود!
برشی از کتاب در کمین گل سرخ