به گزارش مشرق، زمانی که زندانیان زیر زمین اداره اطلاعات را به زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری انتقال دادند، عزتشاهی را به داخل بند نفرستادند، چرا که اعتراف نمیکرد.
او را چند ماه جلو بند پنج، روی یک تخت فلزی بدون تشک به صلیب کشیدند.
من هر زمان پاس کلید بندهای ۶-۵ میشدم، دست و پاهای او را به بهانه دستشویی رفتن باز میکردم و به داخل دستشوییهای بند میفرستادم. آنجا کمی راه میرفت و دست و پاهایش را تکان میداد.
بازجوها که میآمدند، میپرسیدند: «او کجاست؟» میگفتم: «همین الان فرستادم دستشویی.» وقتی دوباره میآمدند و میدیدند نیست، با پرخاش میگفتند: «پس این [فلان فلان شده] کجاست؟»
میگفتم: «اسهال گرفته، دوباره فرستادم دستشویی!» به عزت یاد داده بودم دستش را روی شکمش بگذارد و وانمود کند که دل پیچه دارد.
آنچه خواندید بخشی از کتاب رنج بیپایان عشق بود. این کتاب خاطرات خودنگاشت سرباز نگهبان علی اوسط تنهایی از کمیته مشترک ضد خرابکاری است که انتشارات سوره مهر با قیمت ۳۵هزار تومان به بازار نشر عرضه کرده.