به گزارش مشرق، «عزیز غضنفری» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
همان زمان ساقط شدن پهپاد امریکاییگفته میشد که رخداد ساقط کردن پهپاد امریکایی در خلیج فارس فقط یک حادثه و اقدام نظامی صرف نیست، بلکه منشأ تحولات سیاسی و راهبردی مؤثری در خلیج فارس و حتی در غرب آسیا میتواند باشد. در کنار این برخی دیگر از اقدامات صورت گرفته در خلیج فارس و در حوزه اقتصادی عربی سبب شد شرایط منطقه پیچیدهتر نیز شود.
بیشتر بخوانید:
توهم ابرقدرتی امریکا و پاسخ قاطعانه ایران
مهمترین خصلت و پیامد تحولات سال گذشته که در خلیج فارس صورت گرفت، آن بود که جمهوری اسلامی موازنه استراتژیک را کاملاً به نفع خود تغییر داد. پیامد دیگر رخدادهای سال گذشته خلیج فارس آن بود که روابط سیاسی و امنیتی امریکا و کشورهای بخش جنوبی خلیج فارس را دستخوش تغییر کرد. برخی کشورهای عربی که به زعم خود، امنیت و بقای خود را در برابر مخاطرات ایران در پیوند و ائتلاف امنیتی با امریکا تنظیم کرده بودند، حال به چشم خویش دیدند که ایران هواپیمای بدون سرنشین رژیم امریکا را ساقط کرده، اما در برابر این اتفاق، امریکاییها از خودشان نمیتوانند دفاع کنند، چه برسد به اینکه در هنگامه خطر تصمیم بگیرند از رژیمهای عربی به دفاع و مراقبت بپردازند. لازم به ذکر است که این محاسبه جدید تولید شده در کشورهای عربی که در نتیجه آن رفتارهای برخی دولتهای عرب منطقه را نسبت به ایران دچار تغییر کرد، هر چند در سطح تاکتیکی قابل بررسی است، اما اهمیت فراوان داشته و دارد.
در همین دوران توجه به گزارش مطرح شده در کنگره امریکا بسیار حائز توجه است؛ اعلام شد که رویکرد و اقدامات جدید ایران در خلیج فارس، بازدارندگی منطقهای را به نفع جمهوری اسلامی تغییر داده و هژمونی ایالات متحده به شکل زائدالوصفی با چالش مواجه گردیده است.
از اینجا به بعد امریکاییها تصمیم به انجام برخی اقدامات برای بازگرداندن شرایط به نفع ایالات متحده و یا دست کم به نقطه موازنه و بازدارندگی برابر شدند. اقدام به ترور سردار سلیمانی در چارچوب این سیاست ارزیابی میشود. چرا که بعد از این اتفاق در کنگره امریکا این بحث مطرح شد که امریکا با ترور سردار سلیمانی توانسته رخنههای ایجاد شده در توان بازدارندگی امریکا در خلیج فارس را تا حد نسبتاً زیادی ترمیم نماید. در ادامه این واقعه، بخش شناوری امریکایی در خلیج فارس در سطح تاکتیکی و البته به شکل بسیار محدود، سلسله رفتارهایی از خود بروز دادند تا حضور مؤثر و تعیینکننده نیروی دریایی ایران در خلیج فارس را در موقعیتی ضعیفتر نسبت به گذشته تثبیت کنند.
این، اما یک طرف ماجراست. چرا که برای ایران هم بسیار اهمیت داشته و دارد که ثابت کند ترور شهید سلیمانی به هیچ گونهای در رویکرد جمهوری اسلامی ایران در منطقه خلیج فارس تأثیر منفی ایجاد نخواهد کرد. بر این مبنا نیروی دریایی سپاه با طراحیهایی عملیاتی جدید، به حضور خود در خلیج فارس به شکل مؤثرتر، فراگیرتر و جدیتر ادامه داد.
خلاصه تحولات خلیج فارس که این روزها در جریان میباشد، آن است که امریکا بهدنبال بازگرداندن موازنه استراتژیک این منطقه به دوره پیش از ساقط کردن گلوبال هاوک و احیای هژمونی منطقهای خود با هدف بازیابی اعتبار سابق بین کشورهای عربی است؛ خیلی روشن است که امریکا چندین دهه است با معرفی خود به عنوان بازیگر بی بدیل و تعیین کننده در خلیج فارس، دول عربی این منطقه را دوشیده و منافع سرشار اقتصادی را به سمت امریکا روانه کرده است. در سوی دیگر این مصاف، ایران نیز در این زمینه میخواهد محاسبه و رفتار امریکاییها را اصلاح و تصحیح نماید که هرگز از شرایط سیاسی و امنیتی که پس از ساقط کردن گلوبال هاوک پدید آمده عقب نشینی نخواهد کرد و کماکان بازیگر اصلی و تعیین کننده در خلیج فارس باقی خواهد ماند. تجربه و تاریخ تحولات خلیج فارس، مخصوصا از اواخر جنگ تحمیلی به این سو، نشان داده جمهوری اسلامی ایران با اعلام و اعمال بازدارندگی نامتقارن در خلیج فارس، قابلیتها و امکانات تثبیت موازنه راهبردی به نفع خود در این حوزه جغرافیایی را در اختیار دارد.