به گزارش مشرق، اظهارات اخیر چند فعال سیاسی اصلاح طلب در مورد رئیس دولت اصلاحات و استعفای موسوی لاری از عضویت در شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان تنها برافروختن دوباره آتشی بود که مدتهاست زیر خاکستر اصلاحات است و گهگُداری خود را نشان میدهد.
بیشتر بخوانید:
ترقی: اصلاحطلبان دچار نوعی سرگیجه سیاسی شدهاند
خاتمی؛ رهبر سالهای نه چندان دور اصلاحطلبان
یکی از وجوه این معضل بزرگ در جریان اصلاحطلب، رهبری آن و شخص سیدمحمد خاتمی است. اصلاحطلبان خواه یا ناخواه در سالهای متمادی و حتی بعد از دوران ریاست جمهوری خاتمی نیز او را در محافل سیاسی به عنوان یک رهبر معرفی کرده بودند ولی اکنون و بهویژه در یکسال اخیر بارها نقش او در هِرم اصلاحات توسط اصلاحطلبان زیر سوال رفته است.
مصطفی معین در گفتو گو با ویژهنامه نوروز ۹۴روزنامه شرق در پاسخ به این سوال که چرا با وجود حمایت خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ رای نیاوردید؟ میگوید: «در آن شرایط، جبهه اصلاحات مدیریت نداشت. اگرچه رهبری اصلاحات را آقای خاتمی بر عهده داشت ولی او رئیسجمهور بود؛ به همین دلیل چون شخصیت حقوقیاش اجازه نمیداد که وارد انتخابات شود و کمک کنند، عملاً کنار بود».
همچنین صادق خرازی دبیرکل حزب ندای ایرانیان نیز طی گفتگویی که مهرماه ۹۳ با روزنامه «الحیات« داشته در مورد جایگاه خاتمی در هرم اصلاحطلبی میگوید: « آقای خاتمی رئیس بلامنازع جریان اصلاحات است و تحت هر شرایطی اینگونه باقی خواهد ماند. چه بخواهیم چه نخواهیم او جایگاه خاصی در جامعه دارد».
این نشان میدهد که خاتمی از دوران ریاست جمهوری و دست کم تا انتخابات ۹۴ که منجر به پیروزی قاطع لیست اصلاحطلبان در انتخابات مجلس شد، به عنوان رهبر اصلاحات شناخته میشد و همین منوال تا انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ هم ادامه یافت ولی پس از این انتخابات بود که کم کم اظهار نظرهایی از سوی اصلاح طلبان مطرح شد که بوی حذف خاتمی از عرصه سیاسی کشور می داد.
رهبر دیروز؛ مجسمه نمادین امروز
صادق خرازی که سال ۹۳ آنچنان به ستایش نقش خاتمی در اصلاحات پرداخته بود، به یک باره خرداد ۹۸ در گفتوگویی میگوید که «آقای خاتمی نتوانسته جامعه را اقناع کند و این نشان میدهد که بین آقای خاتمی، مشاورین ایشان و عمق جامعه فاصله زیادی افتاده است».
همچنین ۲۵ مرداد ۹۸ بود که بهزاد نبوی در توصیف نقش خاتمی میگوید: «خاتمی هیچگاه نگفته که رهبر اصلاحات است. داشتن کاریزما موضوع متفاوتی است. اگر منِ نوعی صد بار «تکرار کنم» کسی به حرفم توجه نمیکند. ایشان یک بار تکرار میکنند، تمام لیستشان رأی میآورد. اصلاحطلبان باید از این امتیاز حداکثر بهره را ببرند و این ربطی به رهبری فردی ندارد و آقای خاتمی هم مدعی آن نیست. ما شورای عالی سیاستگذاری داریم که تمام احزاب اصلاح طلب شناخته شده و شخصیتهای حقیقی اصلاح طلب از همه طیفها در آن حضور دارند. این که کاراییاش کم یا زیاد است، بحث دیگری است».
اظهاراتی که تقی آزاد ارمکی جامعه شناس اصلاح طلب نیز تاحدودی بر آن تاکید دارد. او میگوید: «اصلاح طلبی، خاتمی را بیشتر مورد استفاده قرار میدهد تا اجازه بدهد که کُنش نمادین انجام بدهد. به همین دلیل رهبری در خدمت اصلاحات است تا اصلاحات در خدمت رهبری، بنابراین نمیتواند آن بازی نمادین را انجام دهد و نقش آفرین باشد و از بحران ها عبور کند.
چون اگر آنها خواستند به آقای خاتمی مراجعه میکنند و اگر نخواستند هم مراجعه نمیکنند، از خاتمی میخواهند که خودش را برای اصلاح طلبی مصرف کند، در صورتی که این بازی رهبری نیست؛ رهبر باید آنقدر قدرتش زیاد باشد که به صورت نمادین بازی را سر و سامان بدهد و عمل کند. شما اصلا این اجازه را به خاتمی نمیدهید و دارید خاتمی را فرسوده میکنید».
هرچند آزاد ارمکی در این اظهار نظر خود نقش خود خاتمی را در به وجود آمدن وضعیت فعلیاش نادیده میگیرد، ولی شهاب طباطبایی روزنامه نگار و عضو شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان نیز تقریبا چنین عقیده ای دارد.
طباطبایی بر این باور است که «خاتمی تبدیل به چاه نفت جریان اصلاحات شده و گروه های اصلاح طلب در برهه های مختلف از این چاه نفت به شکل بی حساب و کتاب برداشت کردهاند. شبیه مدیریتی که در مورد چندین دهه است در کشور حاکم بوده و همیشه سر مست منابع سرشار نفت، به حیف و میل آن پرداخته است».
پیش از این نقل قولهایی مبنی بر اینکه خاتمی دیگر قصد کنشگری سیاسی ندارد به گوش میرسید و صادق خرازی هم در این باره گفته بود که «خاتمی خیلی از سیاست دور شده و به نظر می رسد علاقه ای ندارد کنشگر سیاسی باشد. ظاهرا آقای خاتمی علاقه دارد به شخصیت سیاسی تبدیل شود که از دور، دستی بر سیاست داشته باشد».
شخصیتهای مهم سیاسی تاریخ مادامی که فروغی در جامعه دارند و توانستهاند نقش خوبی برگنبد سیاست کشور بزنند، از فضای سیاسی دور نشدهاند و به نظر میرسد خاتمی نیز به این نتیجه رسیده که حضورش در متن اصلاحات نه تنها چارهساز نیست، بلکه هزینهساز هم هست.
بر این اساس سه کنش سیاسی ـ انتخاباتی عمده را میتوان عامل به محاق رفتن او از فضای سیاسی کشور دانست.
سه اشتباه سیاسی ـ انتخاباتی خاتمی
*فتنه ۸۸ و بنزین خاتمی بر آتش موسوی
سید محمد خاتمی روز انتخابات ریاست جمهوری سال۸۸ ضمن حضور در حسینیه جماران و انداختن رأی خود به صندوق، در جمع خبرنگاران اعلام کرد: «همه باید آنچه مردم انتخاب میکنند بپذیرند و از رأی مردم تمکین کنند ... همه شواهد امر حاکی است که مهندس موسوی انتخابات را برده است اما من پیشگو نیستم».
او همچنین در طول مدتی که آتش فتنه فرصتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور را سوزاند، بارها با صدور بیانیه و اظهارنظرهای مختلف بر عملکرد سران فتنه مهر تایید زد و همین مسئله او وجهه را در سطح افکار عمومی و حاکمیت دچار ضربات تاریخی کرد.
*حمایت از روحانی در انتخاباتهای ۹۲ و ۹۶
اصلاحطلبان در سال ۹۲ با وجود اینکه محمدرضا عارف را به عنوان یک نامزد اصلاح طلب پیش روی خود داشتند، ولی سراغ حمایت از روحانیای رفتند که هیچ تعهد تشکیلاتی، سیاسی و فکری با اصلاحطلبان نداشت و هیچ تضمینی هم برای ارج نهادن به اصلاحطلبان در دوران ریاست جمهوری خود نداده بود.
خاتمی همان دوران برای اولین بار با جمله معروف «تکرار میکنم» به حمایت از روحانی پرداخت و بدین طریق با هدایت بدنه رای اصلاحطلبی به سوی روحانی، علاوه بر ایفای نقشی بهسزا در پیروزی او، در کارنامه عملکرد آینده روحانی نیز شریک شد.
جلال جلالیزاده فعال سیاسی اصلاحطلب در پاسخ این سوال که آیا نحوه حمایت اصلاحطلبان از روحانی اشتباه بود، تاکید میکند که «من خودم یکی از افراد ستاد روحانی بودم و از او حمایت کردم، اما معتقدم اگر اصلاحطلبان آن زمان حمایت نمیکردند قطعا جریان اصلاحات ضربه نمیخورد و آقای خاتمی هم هزینه نمیشد».
*حمایت خاتمی از لیست امید و شورای شهر تهران
سال ۹۴ که خاتمی هنوز مغرور از «تَکرار میکنم» دوسال پیش خود در فضای جریان اصلاحطلب جولان میداد، دوباره در انتخابات مجلس برای پیروزی لیست امید این شعار را تکرار کرد.
اصلاحطلبان در آن انتخابات همبستگی خود با دولت و در عین حال سهم خود از عملکرد دولت تدبیر و امید را مستحکمتر کرده و با ارائه لیست مشترک با دولت و حمایت ضمنی شخص روحانی از این لیست، توانستند تمام ۳۰ کرسی تهران را از آنِ خود کنند.
کما اینکه غلامحسین کرباسچی معرفی لیست امید توسط خاتمی و حمایت او را از این لیست، خطا دانسته و اشاره میکند که «آقای خاتمی هم از شورای شهر و هم از مجلس و هم از دولت ابراز نارضایتی و انتقاد میکند».
آنچه به نظر میرسد، این است که مقصود اصلاحطلبان از کمرنگ کردن نقش خاتمی در جریان اصلاحطلبی نه آنچه که نشان میدهند بلکه پاکسازی حافظه تاریخی در سه بخش بدنه اجتماعی، افکار عمومی و حاکمیت است تا دست کم بتوانند در دورههای بعدی انتخابات مجلس و ریاست جمهوری در قامت یک جریان زنده سیاسی قد علم کنند.