به گزارش مشرق، تقریباً همزمان با شیوع بیماری کرونا در کشور، خبری مبنی بر چاپ کتاب «نیم دانگ پیونگ یانگ» در رسانهها منتشر شد. رضا امیرخانی، این بار آخرین کتاب خود را در قالب سفرنامهای به کرهشمالی شرح میدهد.
کتاب شامل سه بخش است. بخش اول آن که «کیم چی» نام دارد، گزارش سفر به کرهشمالی در خردادماه ۹۷ است؛ سفری رسمی که با دعوت کرهشمالی از حزب مؤتلفه شکل میگیرد. حزب مؤتلفه نیز تصمیم میگیرد علاوه بر افراد حزب، چند نفری از جمله امیرخانی را با هزینه شخصی خودشان برای مستندنگاری این سفر، دعوت کند، اما کار امیرخانی در این سفر، یک کار معمولی و تکرار مکررات نیست.
خود او در قسمتی از کتاب مینویسد: «از آن سو شاید در ابتدای سفر با پوشش مستندساز ویزا گرفته باشم، اما بازگویی همگانی دیدارهای رسمی حزب که قسمت اصلی این سفر است، وظیفه من نیست و به نظرم خلاف اخلاق هم باشد (مگر اینکه نکتهای خلاف منافع ملی باشد). من چیزی را مینویسم که اولاً مربوط به نگاه خودم باشد. در ثانی به کار مخاطب بیاید. باقی نه در وظیفه من است و در حوصله مخاطب.»
در بخش اول کتاب بیشتر شاهد دیدارهای رسمی از برخی مراکز کرهشمالی هستیم. اصلیترین حزب موجود در کرهشمالی، یعنی حزب کارگران، مجری این دیدارهاست و به مهمانان خود اجازه ارتباط مستقیم با شهروندان را نمیدهد، حتی در قسمتی از کتاب میخوانیم وقتی رضا امیرخانی، با جا گذاشتن مسئولان حزب کارگران، سعی در ارتباط مستقیم با مردم داشت، مردمان شهر پیونگ یانگ از حضور آنها گویی هراسان میشدند و بعضاً پا به فرار میگذاشتند! اما او در همین دیدارهای رسمی و دید و بازدیدهای کنترل شده، نکاتی قابل توجه ثبت کرده است، مانند احترام ویژه مردم کرهشمالی برای رهبران خود. این موضوع به طور متناوب در فصل اول تکرار شده است، حتی وقتی در قسمتی از سفر رضا امیرخانی تیم مستندنگاری، به عکس رهبران بیاحترامی و بیاعتنایی میکنند، با برخورد تند اعضای حزب کارگران کرهشمالی مواجه میشوند.
از نکات جالب توجه دیگر این فصل، پی بردن امیرخانی به تکصدایی شدن کرهشمالی است. امیرخانی در جایی از کتاب مینویسد: «به من اگر بود فتوا میدادم که هر نفر موظف است با سه نفر خارج از قوم و قبیله و زبان و مذهب، با سه نفر غیرکرهای رفاقت کند. ارتباط فرهنگی بگیرد، مراوده داشته باشد، آنها را به خانه خود دعوت کند...» در پایان قسمت اول کتاب، دیدار اعضای حزب مؤتلفه با یکی از مقامات ارشد حزب کارگران، ری سویونگ، حسن ختام این سفر است.
اما کار برای امیرخانی در اینجا به پایان نمیرسد. او در دیدار با ری سویونگ، فرصتی برای صحبت با او پیدا میکند و از او گلایه میکند: «فرصت بسیار خوبی بود تا در این سفر ببینم آنچه را که میخواهم، اما این فرصت از دست رفت. قالب دیدارهای رسمی جلوی ارتباط واقعی ما را گرفت...» ری سویونگ با شنیدن این جملات از امیرخانی دعوت میکند که هر وقت خواست، میتواند دوباره به پیونگ یانگ سفر کند و این انگیزهای شد برای سفر دوم امیرخانی به کرهشمالی.
در فصل دوم شاهد حال و هوای امیرخانی پس از بازگشت از پیونگ یانگ هستیم. نویسنده، در این فصل از انگیزه هایش برای نوشتن و منتشر کردن این سفرنامه مینویسد. در قسمتی از این فصل، اشارهای میشود به برخورد امیرخانی در یکی از سفرهای خارجیاش با فردی از سئول. وقتی فرد کرهای متوجه میشود امیرخانی پیونگ یانگ را از نزدیک دیده است، دیگر رهایش نمیکند و میخواهد که به سؤالاتش درباره پیونگ یانگ جواب دهد.
امیرخانی مینویسد: «وقتی یک همنژاد از کشورِ همسایه تا این حد مشتاق دانستن است، معلوم است که پیونگ یانگ باید سؤال بزرگی باشد برای همه.» این اتفاق و اتفاقات دیگری، امیرخانی را مجاب میکند که حتماً سفرنامهاش را منتشر کند و از آن بالاتر، عزمش را جزم کند که یک بار دیگر به پیونگ یانگ برود، بلکه این دفعه ارتباط مستقیم با مردم و آداب و رسوم اهالی پیونگ یانگ را تجربه کند. نامهنگاریهای او با سفیر کرهشمالی در تهران آغاز میشود و بالاخره پس از مدتی، کرهشمالی اجازه این سفر مجدد را میدهد. امیرخانی هم به همراه تیم مستندنگاری سفر قبل که مجموعاً میشوند سه نفر، راهی این سفر میشوند؛ و در فصل آخر شاهد سفر دوم امیرخانی به پیونگ یانگ در بهمن ماه ۹۷ هستیم.
گرچه این سفر، به اندازه سفر قبلی رسمی نیست، اما باز هم ارتباط مستقیم با مردم سخت است و گویا حزب کارگران تمایل به فراهمکردن چنین فضایی ندارد، حتی امیرخانی در بعضی از دیدارها، احساس میکند همه چیز به طور نمایشی در آن مرکز تدارک دیده شده تا همه چیز خوب جلوه داده بشود. در واقع گویا حزب کارگران کرهشمالی میخواهد تصویر خوبی از کرهشمالی در ذهن امیرخانی بماند. به هر حال با همه این نکات، برای نویسنده، سفر دوم راهگشاتر است از سفر اول. در سفر دوم، روزی امیرخانی به همراه نمایندگان حزب به یک خانه مسکونی در پیونگ یانگ میروند. نکات جالب توجهی در این دیدار وجود دارد.
در قسمتی از کتاب میخوانیم: «بعد صاحب خانه توضیح میدهد که همه لوازم این خانه هدیه جناب کیم جونگ اون است و این البته نه فقط در مورد این آپارتمان که در مورد همه خانههای کرهشمالی صادق است. هیچ کس مالک لوازم خانه نیست. لوازمِ هیچ خانهای جا به جا نمیشوند. با ارتقای شغلی یا نزول جایگاه، محل سکونت تغییر میکند و آپارتمان دیگر بسته به جایگاه لوازمِ دیگری دارد.» در دیدار از زایشگاه پیونگ یانگ، اثر تحریم کاملاً مشخص است؛ امیرخانی از کم وزن بودن کودکانِ تازه متولد شده و ضعف مادران و همچنین وضعیت نه چندان مرتب بیمارستان که در اثر مستقیم تحریم است، اظهار تأسف میکند. هر چند این سفر تجربه تازهای برای نویسنده بود، اما هنوز هم سؤالات بیپاسخی برای امیرخانی در پایان سفر میماند.
«نیم دانگ پیونگ یانگ» کتاب خوبی است برای آشنایی کلی با کرهشمالی. اما کتاب، زیاد وارد جزئیات نمیشود و شاید بهتر باشد بگوییم اجازه داده نمیشود که نویسنده وارد جزئیات بشود! بخش خوبی از کتاب، توصیف حال و هوای سفر است و شاید حرف تازهای برای گفتن نداشته باشد. به هر رو، قطعاً این کتاب، بعد از «رهش» که کمی تصورها را از رضا امیرخانی مخدوش کرد، اثر قابل تأملی است. هر چند در این کتاب، امیرخانی دیگر تکرار عبارات پرمضمون را با تکرار عبارت خودمانیتر در میان جملات این سفرنامه، عوض کرده است و دیگر خبری از جملاتی مانند «مؤمن در هیچ چارچوبی نمیگنجد» داستان سیستان نیست، اما باز هم این سفرنامه، جذابیتهای خاص خودش را دارد. کرهشمالی هنوز هم پیچیدگیهایی دارد که کمتر کسی غیر از اهالی کرهشمالی از آنها خبر دارد. به هر حال در شرایط کنونی که سفر فیزیکی به کشورهای مختلف جهان، قدری سخت و مشکل است، شاید بهترین راه برای آشنایی با مردمان سرزمینهای دیگر، خواندن همین سفرنامهها باشد.
منبع: روزنامه جوان