به گزارش مشرق، کانال تلگرامی اندیشکده راهبردی تبیین نوشت: نوع مواجهه دولتهای آسیایی، اروپایی و آمریکا با شیوع کرونا و تأثیرات این همهگیری بر سیاستگذاریهای دولتها در زمینههای مختلف داخلی و خارجی، بسیاری از متفکران مشهور دانش سیاست و روابط بینالملل را به غور در این مبحث کشانده که قواعد تعامل و تقابل میان دولتها پس از کرونا چه تغییراتی را تجربه خواهد کرد. کدام الگوهای سیاسیاقتصادی هژمونی یافته یا افول میکنند. موج گستردگی تلفات نسبت به بازه زمانی در مقایسه با اپیدمیهای مشابه یا حوادث غیرمترقبه؛ کمبود دارو و تجهیزات پزشکی لازم؛ ضربه اقتصادی به شرکتهای بزرگ یا چندملیتی؛ تعطیلی طولانیمدت صنعت توریسم و فستیوالهای ورزشی و نهایتاً تنشها و ناآرامیهای اجتماعی متعاقب تبعات این اپیدمی از جمله مهمترین روندهایی است که بر نظم روابط دولتها مؤثر خواهد بود. با این حال، چگونگی اثرگذاری کرونا بر روابط بینالملل به شدت وابسته به زمان و عمق اثرگذاری این اپیدمی است. این یادداشت مهمترین مؤلفههای اثرپذیر از کرونا در روابط بینالملل را مورد ارزیابی قرار داده است.
همگرایی یا یکجانبهگرایی
گرچه مرکل کرونا را بزرگترین چالش بعد از جنگ جهانی دوم دانسته ولی نوع مدیریت قدرت های غربی و شرقی در مقابل کرونا تناسبی با نوع مواجهه آنها با نازیسم ندارد. در مقابل هیتلر، نهفقط چرچیل، روزولت و دوگل با یکدیگر بلکه حتی با استالین نیز دست همکاری دادند، ولی این بار نهتنها آمریکا و چین همدیگر را به راهاندازی جنگ بیولوژیک متهم میکنند بلکه ایالات متحده با آنچه «دزدی دریایی مدرن» لقب گرفته سفارشهای پزشکی و دارویی شرکتهای اروپایی را نیز پیش از تحویل، در میانه راه خریداری کرده و به سوی آمریکا میبرد. از سوی دیگر وقتی آن همکاری جمعی برای نابودی فاشیسم پس از مدت کوتاهی به دوقطبی جنگ سرد بدل شد، چرا نمیتوان انتظار داشت همین چندگانگی کنونی با تداوم کرونا تشدید شده و تعارضهای بیشتری به بار آورد.
رقابتهای مبتنی بر منافع ملی بستر طبیعی نظام چندقطبی را در قرن نوزدهم فراهم آورد. ولی گرایش به روشهای خشونتآمیز در این راستا و وقوع جنگهای جهانی اول و دوم، سبب تجمیع جبههبندیها در دوگانه متحدین و متفقین شد و پس از آن نیز رویکرد ایدئولوژیک شوروی و آمریکا و تشدید جنگ سرد، سبب تقویت دوگانه کمونیسم و لیبرالیسم شد و رشد نظام چندقطبی را به تعویق انداخت. فروپاشی شوروی، مدتی دیگر این مثنوی را به تأخیر انداخت و تصور پایان تاریخ با محوریت لیبرالدموکراسی را در قالب یک نظام تکقطبی مطرح ساخت ولی رشد اقتصادی چین در کنار رشد نظامی روسیه در دو دهه اخیر خط بطلانی بر این توهم کشید و نهایتاً اختلافات درونی دو سوی آتلانتیک در دوره ترامپ، آخرین میخ بر تابوت نظام تکقطبی سرمایهداری غرب بود. به نظر میرسد تأثیر دیپلماتیک کرونا بر این روند، تشدید آن با رشد اختلاف درون اتحادیه اروپا باشد. بریتانیا که پیشتر مسیر خود را جدا کرده بود، ایتالیا و اسپانیا نیز در یکسو با بیشترین میزان شیوع آسیبهای بسیاری دیدهاند و در سوی دیگر آلمان و فرانسه قرار دارند که با وضعیت بهتر مالی درصدد مهار این بحران هستند و کار چندانی برای دیگر دولتهای ضعیف این اتحادیه نمیتوانند انجام دهند. چنانکه رسانه العرب نزدیک به سعودی مدعی است پس از کرونا، روابط بین دولتهای اتحادیه اروپا به سمت استقلال بیشتری حرکت کند و اقدامات جدیدی برای همکاری بین این دولتها صورت نگیرد. استفن والت، اندیشمند مشهور مکتب رئالیسم و ریچارد هاس، رییس شورای روابط خارجی آمریکا پیشبینی کردهاند جهان پس از کرونا شاهد رشد ملیگرایی و تضعیف پروسه جهانیشدن خواهد بود. نکتهای که نگرانی کیسینجر از افول افسانه دولت مدرن مبنی بر حفظ توازن اقتدار و آزادی را در پی داشته است.
با این حال یک عامل میتواند بار دیگر این روند چندقطبی را به سوی دوقطبی بلوک غرب و شرق سوق دهد و آن سویههای ایدئولوژیک رقابت است. اکنون منازعه دولتها بر سر کارآمدی در عبور از این بحران است که اندیشمندی چون فوکویاما نیز به درستی بدان اشاره داشته است. در این شرایط دست بالاتر با چین و کره جنوبی و در مراتب بعدی سنگاپور و آلمان است که ساختهای سیاسی آنها از اقتدارگرایی تا لیبرالیسم و نظام اقتصادیشان از دولتگرایی تا بازار آزاد در نوسان است. ولی اگر اروپا و آمریکا گمان ببرند که مزیت نسبی چین در این منازعه به محملی برای تهدید آزادیهای فردی و اجتماعی در قاموس لیبرالیسم بدل خواهد شد، بار دیگر علیرغم مشکلات و اختلافات درونی با یکدیگر متحد میشوند. تهدیدی که اکنون نیز بر زبان برخی دولتمردان اروپایی جاری شده است.
انزواگرایی یا مداخلهگرایی
محور دیگر این تغییر احتمال تقویت انزواگرایی پس از مهار کروناست. زیرا ممکن است آسیبهای ناشی از کرونا سبب کاهش نگرش مداخلهگرایانه قدرتهای جهانی و منطقهای و افزایش درونگرایی در سیاستگذاریهای دولتی شود. کرونا نشان داد در بحرانهای فراگیر هر دولتی، بزرگ یا کوچک، باید اهتمام خود را متوجه امنیت داخلی، معیشت و نظام خدمات اجتماعیاش نماید. این مسأله به ویژه در خصوص دولتهای قدرتمندتر مانند اعضای دائم شورای امنیت صدق میکند. شیوع کرونا و بر هم زدن سلسلهمراتب جهان اول تا سوم با توجه به مشکلات نظام بهداشتی کشورهای توسعهیافته غربی، سبب شده مطالبات عمومی به خصوص در اروپا و آمریکا به سمت اهمیت سیستمهای خدمات اجتماعی سوق یابد. تداوم طولانیمدت بحران و تبعات اقتصادیاجتماعی آن مانند افزایش قربانیان و رشد نرخ بیکاری، احزاب و سیاستمداران حامی سیاستهای مداخلهگرایانه را در موضع ضعف قرار خواهد داد و دولتهای کنونی و آتی را وادار به افزایش هزینهکرد بودجه در امور داخلی دولتهای غربی میکند.
یکی از مؤلفههای انزواگرایی احتمالی، کاهش هزینههای نظامی دولتها به خصوص نیروها و تجهیزات نظامیشان در خارج از مرزهاست که سیاستهای امنیتی کنونی آمریکا، بریتانیا، فرانسه و تا حدی روسیه را به چالش میکشد. این نکته به ویژه از این منظر مورد توجه قرار خواهد گرفت که وقتی یک ویروس بتواند چنین خسارتهای عمدهای به اقتصاد دولتها بزند دیگر تسلیحات سنگینوزن و گرانقیمت مصرف کمتری مییابند و احتمالاً قدرتهای غرب و شرق گرایش به توسعه تسلیحات بیولوژیک خواهند یافت.
مؤلفه دیگر وضعیت عرضهوتقاضای انرژیهای فسیلی در شرایط کروناست. کاهش بیسابقه قیمت نفت در بلندمدت میتواند بر گرایش به سوی منابع انرژی جایگزین سوق یافته و دیگر مؤلفه مداخلهگرایی در غرب آسیا به مثابه مهمترین منطقه ژئوپلتیک جهان را تضعیف نماید. روند همگرایی یا واگراییهای اوپک برای مقابله با تبعات موارد مشابه بر اقتصاد بینالملل نیز در این امر تأثیر عمدهای خواهد داشت. کاهش شدید درآمدهای ارزی دولتهای صادرکننده نفت به خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس تأثیر مهمی بر هزینههای خارجی آنان و میزان مداخلات منطقهایشان خواهد گذارد. از سوی دیگر بر نوع مواجهه آمریکا با چین و روسیه نیز مؤثر خواهد بود. در حال حاضر چین با خرید نفت ارزان، بسیاری از نیازمندیهای انرژی خود را تأمین میکند ولی آمریکا با ارزانتر شدن نفت شیل متضرر شده و روسیه نیز نمیتواند در بلندمدت تبعات کاهش قیمت نفت را تحمل کند. بنابراین تداوم طولانی این بحران بر میزان سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا و روسیه تأثیر منفی خواهد داشت و این میتواند سبب نزدیکی بیشتر روسیه با چین برای تضعیف موقعیت ایالات متحده شود. به طوری که روسیه از توان نظامی در کنار موقعیت برتر اقتصادی چین برای تضعیف بیشتر مواضع منطقهای آمریکا در اروپای شرقی، غرب آسیا و آسیای دور بهرهبرداری کند. اتحادیه اروپا نیز که از یکسو با گرایشهای گریز از مرکز روبروست و از سوی دیگر با بحران اقتصادی منتج از کرونا دستوپنجه نرم میکند، توان چندانی برای مقابله با این روند نخواهد داشت.
جمعبندی
با توجه به موارد تبیینشده، لازم به ذکر است که دو مسأله کلیدی و مؤثر بر وضعیت روابط بینالملل در عصر پساکرونا، یکی طول زمانی بحران و دیگری امکان کارآمدی دولتها در غلبه بر آن است. با توجه به دو محور نوع نگرش به همکاریهای جهانی و سیاستگذاریهای داخلی، یک ماتریس دوگانه قابل ترسیم است.
با وجود اینکه ایالات متحده با وضعیت بحرانی در قبال سیستم بهداشت عمومی در گیرودار است ولی به راحتی قافیه را به چین که ازقضا دست برتری در کوتاهمدت خواهد یافت، نخواهد باخت. این نکته به طور خاص از رقابتهای انتخاباتی آمریکا متأثر خواهد بود، گرچه دموکراتها به رقابت با قدرتهای بزرگ اولویت بیشتری در سیاست خارجی ایالات متحده میدهند، ولی حتی در صورت پیروزی ترامپ نیز هسته اصلی تصمیمگیران در سیاست خارجی آمریکا، دولت ترامپ را وادار به اتخاذ سیاستهای رقابتجویانهتری در قبال چین و روسیه خواهد نمود. به نظر میرسد در صورت تضعیف جدی اتحادیه اروپا متأثر از کرونا، آمریکا مجبور باشد بار بخشی از این رقابت، حداقل در آسیای دور را به تنهایی به دوش بکشد. به خصوص که احتمالاً با توفیق دیپلماسی کرونایی چین در کمکرسانی به دولتهای بحرانزده اروپایی، برخی از این دولتها تمایلی به بازی در زمین آمریکا مقابل چین نخواهند داشت.
در سوی دیگر، چین و روسیه از فرصت تضعیف بلوک غرب، به طور بهینه برای گسترش نفوذ خود در آسیای غربی، اروپای شرقی و حتی اروپای مرکزی بهرهبرداری خواهند کرد و نوعی همگرایی میان توان اقتصادی چین و موقعیت برتر نظامیامنیتی روسیه در برابر هژمونی آمریکا شکل خواهد گرفت.
در اروپا، بریتانیا در صورتی که احتمالاً به مدت طولانی در بحران کرونا گرفتار شود، مجبور خواهد بود از اتحاد راهبردی با آمریکا، حداقل در کوتاهمدت عقبنشینی کرده و با توجه به خروج از اتحادیه اروپا، نوعی انزواگرایی یکجانبهگرایانه در راستای تقویت سیستمهای خدماتی و اقتصادیاش در پیش خواهد گرفت و توان اقتصادی لازم برای ادامه مداخلهجویاییهای منطقهایاش تحلیل خواهد رفت.
آلمان و فرانسه نیز گرچه با تبعات اقتصادی بحران مواجهند، از تلاش برای تداوم همگرایی در اروپا و جلوگیری از فروپاشی بیشتر این اتحادیه فروگذار نخواهند کرد. نکتهای که احتمالاً مخاطب اصلی آن دولتهایی مانند ایتالیا و اسپانیا خواهند بود. به همین دلیل به نظر میرسد رویکرد کلی دو قدرت اصلی اتحادیه نیز متمرکز بر حفظ یکپارچگی آن و نوعی انزواگرایی دروناتحادیهای باشد و از میزان مداخلهجوییهای اتحادیه اروپا در خارج از این قاره موقتاً کاسته خواهد شد.