به گزارش مشرق، «حسن رشوند» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
امریکا طی این دو هفتهای که از کشته شدن یک سیاهپوست توسط پلیس در شهر «مینیا پولیس» میگذرد، آبستن اتفاقات غیرمنتظره و خطرناکی شده است که از سال ۱۹۱۸ به این طرف بیسابقه بوده است. این برای مقامات کاخ سفید که در پی انتشار ویروس کرونا، بزرگترین بیکاری را در تاریخ خود تجربه میکنند و حالا در این بحبوحه باید بهدنبال مدیریت صحنههای درگیری و اعتراضات خیابانی هم باشند خیلی سنگین است. بیکاری در امریکا بهعنوان یک موضوع حیاتی برای شهروندان و دولتمردان امریکایی، برای نخستین بار پس از سال ۱۹۲۸ به حدود ۴۳ میلیون نفر رسیده و برای مردم امریکا این وضعیت غیرقابل تحمل شده است. امریکا وارد مرحلهای از آغاز پایان دموکراسی خود که همواره با این ابزار دیگران را تخطئه میکرد، شده است.
بیشتر بخوانید:
برادر جورج فلوید: سزاوار نبود که برادرم به خاطر ۲۰ دلار کشته شود
نانسی پلوسی جورج فلوید را «شهید» خواند +فیلم
کرونا، اعتراضات گسترده مردمی، افزایش روزافزون بیکاری، افت دادهها و شاخصهای اقتصادی و رفتارها و سیاستهای نامتعارف و جنجالی کاخ سفید، پنج چالش مهمی هستندکه همزمان، ظهور و بروز یافته و عرصه را بر «سیاست و قدرت» در امریکا سخت و تنگتر کردهاند.
اینکه چالشهای ذکر شده که روز به روز فاصله ترامپ را با کاخ سفید در انتخابات پیشرو زیاد میکند، تا چه اندازه بر سرنوشت سیاسی ترامپ در انتخابات ماه نوامبر اثر خواهد گذاشت، فعلاً مسئله مهم نیست. شاید هم با توجه به ساختار حزبی حاکم در امریکا و رفتار سنتی رأیدهندگان و هواداران دو حزب اصلی جمهوریخواه و دموکرات که عمدتاً ثابت است و کمتر تحت تأثیر رخدادها و وقایع داخلی و خارجی قرار میگیرد، ترامپ مجدداً در انتخابات پیروز شود، اما آنچه بیش از پیروزی یا شکست ترامپ در انتخابات آینده از اهمیت برخوردار است، نوع نگاه شهروندان امریکایی به ساختار قدرت و دولتمردان خود و تعامل آنها با شهروندانشان و چالشهایی است که امریکا از این پس با آن مواجه خواهد شد. این همان نگرانیای است که صاحبنظران امریکایی از چامسکی گرفته تا فرید زکریا و حتی رقیب انتخاباتی ترامپ، جو بایدن را نگران کرده است. امروز دیگر نه دموکراتها، بلکه جمهوریخواهان در یک سنگر نشسته با ترامپ هم از نژادپرستی سیستماتیک در امریکا سخن میگویند و «جو بایدن» رقیب انتخاباتی ترامپ در انتخابات پیش روی امریکا در مصاحبه با شبکه سی بی اس به صراحت میگوید: نژادپرستی سیستماتیک و نظاممند در سرتاسر ارکان نیروهای اجرای قانون در امریکا وجود دارد، از جمله پلیس. او دیگر کانون توجه خود را تنها به سمت ترامپ نشانه نرفته است و این سخن او یعنی اگر من هم در قدرت باشم از آنجا که همه ارکان کشور دچار مشکل و شکاف شده است، نمیتوان کار خاصی را انجام داد.
او در پاسخ به این سؤال خبرنگار که آیا نژادپرستی سیستماتیک در پلیس و نیروهای اجرای قانون وجود دارد، گفت: «بله قطعاً. این مسئله تنها در نیروهای اجرای قانون نیست. نژادپرستی در سرتاسر سیستم وجود دارد. در آموزش، در پلیس و در هر کاری که انجام میدهیم. این واقعیت است. این مسئله جدی است». اگر تا دیروز کسی رئیس جمهور امریکا را فاشیست لقب میداد رگهای گردن شهروندان امریکایی یا حداقل نخبگانش متورم میشد و چنین لقبی را شایسته مقامات کشوری که عنوان لیبرال دموکراسی را یدک میکشد نمیدانستند، اکنون دیگر علاوه بر مردم عادی، سفرا و دیپلماتهای اتوکشیده و ادکلن زده امریکایی هم رئیس جمهورشان را یک فاشیست تمام عیار همچون موسولینی، دیکتاتور فاشیست ایتالیا میدانند.
همین دیروز بود که جک بلانچارد، سفیر سابق امریکا در اتحادیه اروپا در مصاحبهای گفته بود: «دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا یادآور بنیتو موسولینی، دیکتاتور فاشیست ایتالیا است.» بنابراین دیگر نمیتوان اتفاقات درون امریکا را که ابعاد و دامنه وسیعی پیدا کرده است، با نگاه انتخاباتی بررسی کرد و از دریچه انتخابات به آن نگریست. مسئله مهمتر، آثار و «پیامدهایی» است که چالشهای ذکر شده بر «هژمونی» و «جایگاه بینالمللی» و همچنین بر «سیاست و قدرت» در امریکا گذاشته است. چالشهایی که امروز امریکا با آن مواجه است فراتر از آن چیزی است که تصور میرفت با یک انتخابات بتوان آن را حل و فصل کرد. چرا که اکنون همه ابعاد قدرت امریکا نه تنها دچار سایش شده بلکه به مرز فروپاشی رسیده است. امروز دو بعد مهم از ابعاد چهارگانه قدرت امریکا یعنی اقتصاد و سیاست به صورت «مستقیم» و قدرت نظامی و تکنولوژیکی بهصورت «غیرمستقیم» هدف قرارگرفته است.
بعد سوم قدرت یعنی نظامی که همواره امریکاییهاخود را صاحب علّه آن میدانستند نیز با تقویت زیرساختهای نظامی سایر کشورهای جهان از یک سو و ظهور اشکال دیگری از قدرت در حوزههای نرم و سایبری، در حال کمرنگ شدن است. این در حالی است که علم و فنّاوری بهعنوان بعد چهارم قدرت نیز، در شرایطی که ابعاد و مؤلفههای دیگر قدرت آسیب ببینند یا عملکرد مناسبی نداشته باشند یا درست کار نکنند، فاقد کارآمدی و کارکردهای مؤثرخواهند شد.
امریکا، امروز در محاصره حوادث تلخ و بحرانهای در هم تنیدهای است که پیش از این کمتر آن را تجربه کرده بود. اینکه یک رژیم همچون رژیم ترامپ برای حل و فصل بحران، دست به سلاح میبرد و ارتش را روانه خیابانها میکند و بنا بر گزارشهای منتشره حتی از کاربرد سلاحهای ممنوعه علیه معترضان ابا نمیکند، به تنهایی نشاندهنده عمق فاجعه در امریکاست.
بنابراین میتوان گفت امریکای امروز با پدیده تروریست داخلی مواجه شده است و اولین و مهمترین تروریستهای آن، افراد و گروههای سفید خودبرتربین و خشونتطلب و نژادپرستی هستند که از نخستین روزهای پیدایش ایده امریکا، امریکاییهای سیاهپوست را به هولناکترین روشها کشته، اموالشان را غارت کرده، بدون محاکمه مجازات کرده، شکنجه داده، ترور کرده، سرکوب کرده و آنها را بهطور سیستماتیک هدف تبعیض نژادی قرار دادهاند.
اکنون فضای امریکا توسط فاشیستها و نئونازیستهایی از جنس ترامپ که خود را صاحب قدرت و اختیار میدانند و در کاخ سفید تجمع کردهاند، چنان امنیتی شده است که قبل از این مشابه آن وجود نداشته است. بنابراین باید گفت حتی اگر این بحران با زور گلولههای پلاستیکی و حتی جنگی هم فروکش کند، به آتش زیر خاکستر تبدیل شده و دولتمردان آتی امریکا را چه ترامپ باشد یا نباشد رها نخواهد کرد و باید به انتظار نشست و روزها و ماههای دیگر امریکا و سرزمین دموکراسی دروغین را هم دید و آن روز خیلی دور نخواهد بود.