به گزارش مشرق، سید محمدعماد اعرابی در یادداشت روزنامه کیهان نوشت:
اعتراضات مردم آمریکا و دیگر کشورهای غربی به بیعدالتی و نژادپرستی؛ پس از حدود بیست روز وارد مرحله تازهای شده است. حالا اعتراضات از حادثه مرگ یک سیاهپوست فراتر رفته و در لایهای عمیقتر در دل تاریخ غرب دنبال میشود. شاید مجسمه محصور شده وینستون چرچیل و یا مجمسه بدون سر کریستوف کلمب را بتوان نماد جدیدی از این اعتراضات دانست. در بلژیک تاکنون مجسمه لئوپولد دوم(پادشاه این کشور در دوره استعمار کنگو) پایین کشیده شده و بر روی مجسمه بودئون (پادشاه پیشین بلژیک و عموی پادشاه فعلی) به نشانه اعتراض رنگ قرمز پاشیدهاند.
معترضین در محوطه بیرونی دانشگاه اوریل آکسفورد تجمع کرده و با شعار «آن را پایین بیاورید» خواستار پایین کشیدن مجسمه «سیسیل رودز» (تاجر انگلیسی در جنوب آفریقا و یکی از حامیان مشهور سیاستهای استعمارگرانه این کشور) از سردر این دانشگاه شدهاند. مجسمه «ادوارد کلوستون»(تاجر انگلیسی برده) در بریستول به آب انداخته شده و شورای منطقه تاور هملتس شهر لندن پیش از آنکه معترضان دست به کار شوند مجسمه «رابرت ملیگان»(بردهدار انگلیسی) را از خیابان وستایندیا در شرق این شهر پایین آورده است. در آمریکا هم اوضاع چندان متفاوت نیست. دست کم در پنج شهر و ایالت معترضان مجسمه کریستوف کلمب را تخریب کرده، پایین آورده، به آتش کشیده و یا به آب انداختهاند. شخصیتهایی که به نمادی در تاریخ غرب تبدیل شدند؛ سالها زندگیشان افتخارآفرین قلمداد و در کتابهای رسمی تدریس شده و تندیسشان را ساخته بودند حالا مورد اعتراض قرار گرفته و به زیر کشیده میشوند. بر این اساس تاریخ رسمی غرب به شکل بیسابقهای خدشهدار شده و معترضین قرائت دیگری از تاریخ را به رسمیت میشناسند.
اکنون غرب در مقابل بخشی از تاریخ خود ایستاده است. تاریخی که در آن زانوی ظلم همیشه بر گردن مظلومان تاریخ فشرده شده و اجازه نفس کشیدن را از آنها گرفته است.
در دهه 1950 وقتی ارتش انگلستان بهدنبال زمینی برای آزمایش سلاحهای هستهایاش میگشت؛ رابرت منزیس نخستوزیر وقت استرالیا؛ نقشه اراضی بومیان در مارالینگا را به عنوان مناطق «خالی از سکنه» در اختیار آنها گذاشت و اجازه داد تا آزمایشهای هستهایشان را در آنجا انجام دهند. پتریک کونالی افسر نیروی هوایی سلطنتی انگلستان که در مارالینگا خدمت میکرد بعدها بخشی از خاطراتش را در دوران خدمت اینطور تعریف کرد: «طی دو سال و نیمی که آنجا بودم، 400 تا 500 نفر بومی را در مناطق آلوده به تشعشعات اتمی مشاهده کردم. گاه آنها را برای آلودگیزدایی همراه میبردیم. سایر اوقات مثل اینکه به دستهای حیوان برخورد کرده باشیم، با «کیش-کیش» کردن، از محل میراندیمشان.» تا اواخر دهه 1960 مقامات استرالیا، بومیان این قاره را سرشماری نمیکردند و این در حالی بود که حتی گوسفندان استرالیا سرشماری میشدند. به گفته نوئل پیرسن، حقوقدان بومی استرالیایی: «ما ساکنان این سرزمین بودیم اما گویا جزو جانوران به حسابمان میآوردند!» گویی بومیان استرالیا تحت فشار استعمارگران انگلیسی حق نفس کشیدن نداشتند.
سال 1965 وقتی ژنرال سوهارتو با حمایت انگلستان و آمریکا در اندونزی به قدرت رسید عدهای شمار قربانیان این کودتا را حدود ۴۰۰ هزار نفر اعلام کردند. رابرت مارتنز سفیر وقت ایالات متحده در جاکارتا به کتی کادین(روزنامهنگار آمریکایی) گفت: «احتمالا دست من به خون بسیاری آلوده است، ولی این آنقدرها هم بد نیست. مواقعی وجود دارد که در لحظهای تعیین کننده باید ضربهای قاطعانه وارد کرد.» فوریه ۱۹۶۶ گیلکر ایست سفیر وقت انگلستان در اندونزی طی نامهای به وزارت خارجه این کشور آمار کشتار در اندونزی را بیش از ۴۰۰ هزار نفر برآورد کرد. یک سال بعد یعنی در سال ۱۹۶۷ پس از استقرار و تثبیت حکومت ژنرال سوهارتو، ریچارد نیکسون رئیسجمهور وقت ایالات متحده مغرورانه و با افتخار از مهمترین غنیمت جنگیاش در جنوب شرق آسیا گفت که به قیمت خون بیش از 400 هزار انسان به دست آمده بود: «اندونزی، با ۱۰۰ میلیون جمعیت و ۴۸۰ کیلومتر طول کمان جزیرههایی که سرشار از منابع طبیعی منطقهاند، بزرگترین غنیمت در آسیای جنوب شرقی است.» آن روز زانوی آمریکا روی گلوی مردم اندونزی بود و راه تنفسشان را بسته بود!
آگوست 1998 بیل کلینتون رئیسجمهور وقت ایالات متحده دستور حمله موشکی به یک «کارخانه سلاحهای شیمیایی» در سودان را صادر کرد. اما مکانی که کلینتون دستور حمله به آن را داده بود، نه محلی برای تولید سلاحهای شیمیایی بلکه «کارخانه دارویی الشفاء» بود. این کارخانه تنها منبع تولید 90 درصد داروهای اساسی سودان به عنوان یکی از تنگدستترین کشورهای جهان محسوب میشد. کارخانهای که مؤثرترین دارو برای مداوای مالاریا و سل را در سودان تولید میکرد. جاناتان بلک در ارزیابی اثرات این حمله فاجعهبار، جبران کمبود جدی دارویی ناشی از نابودی کارخانه الشفاء را «غیرممکن» خواند و نوشت: «دهها هزار انسان که بسیاری از آنان کودکان بودند به مالاریا، سل و سایر بیماریهای قابل علاج مبتلا شده [و به علت نبود دارو] جان دادهاند.» سفیر آلمان در سودان جان باختن چند ده هزار نفر در سودان را به علت نابودی کارخانه الشفاء حدسی منطقی عنوان کرد. دولت سودان خواستار تحقیقات سازمان ملل در این زمینه شد اما واشنگتن از این کار جلوگیری کرد! رئیسجمهور دموکرات ایالات متحده نیز دست کمی از پلیسی که راه تنفس یک سیاهپوست را با زانو بست نداشت با این تفاوت که او با نابودی کارخانه دارویی الشفاء راه تنفس دهها هزار انسان مبتلا به سل، مالاریا و بیماریهای انگلی را مسدود کرد.
سپتامبر 2001 در جریان حمله به برجهای تجارت جهانی نیویورک حدود ۳ هزار آمریکایی کشته شدند. اما در جنگی که آمریکا به بهانه این اقدام تروریستی در افغانستان آغاز کرد، طبق آمار غیر رسمی تاکنون بیش از 100 هزار غیر نظامی افغان کشته شدهاند؛ افرادی که اصلا در جریان چگونگی حمله به برجهای تجارت جهانی هم نبودند! در حالی که بودجه سالانه کشور افغانستان تنها ۸۳ میلیون دلار یعنی معادل با یک دهم قیمت یک بمبافکن B52 آمریکایی بود؛ آمریکا با بمبافکنهای B52 به مناطق مسکونی افغانستان حمله میکرد تا برایشان صلح و آزادی به ارمغان بیاورد! دسامبر سال ۲۰۰۱ مجاهدان افغانی گزارش کردند بمبافکنهای B52 ایالات متحده یک شبهدهکدهای کوچک در این کشور را بمباران کرده و احتمالا بیش از ۳۰۰ تن از اهالی آن را قتل عام کردهاند. همان ایام خبرنگار روزنامه ایندیپندنت نوشت از یک خانواده ۴۰ نفره، فقط پسری خردسال و مادربزرگش زنده ماندند. اندکی بعد مشخص شد فقط از ۱۷ اکتبر تا ۱۰ دسامبر ۲۰۰۱ حداقل ۳۷۶۷ نفر از شهروندان افغان در اثر پرتاب بمبهای آمریکا کشته شدهاند یعنی بهطور متوسط ۶۲ نفر در یک روز. زانوی آمریکا حداقل 19 سال است که بر گردن مردم مظلوم افغانستان سنگینی میکند!
آگوست 2018 حدود یک سال و چهار ماه از قرارداد بزرگ تسلیحاتی آمریکا و عربستان به ارزش 460 میلیارد دلار میگذشت که اتوبوس دانشآموزان یمنی در ضحیان؛ هنگام بازگشت از گردش توسط بمب MK82 ساخت گروه تسلیحاتسازی لاکهید مارتین آمریکا تکهتکه شد. 40 کودک زیر 15 سال در میان 51 قربانی این فاجعه بودند. دو سال قبل در اکتبر 2016 دقیقا از همین نوع بمب برای هدف قرار دادن یک مراسم تدفین استفاده شد که طی آن 155 شهروند یمنی جان باختند، در ماه مارس همان سال یک بار دیگر این بمبهای MK82 ساخت کارخانه لاکهید مارتین آمریکا بود که در حمله هوایی به یک بازار محلی مورد استفاده قرار گرفت و منجر به کشته شدن 97 غیرنظامی یمنی شد. پس از این حملات رسانهها این سؤال را مطرح کردند که آیا دولت آمریکا خود را در شکلگیری چنین حملاتی همدست عربستان میداند؟ ژنرال جیمز متیس، وزیر دفاع وقت آمریکا در پاسخ به چنین سؤالی گفت: «اجازه دهید به شما بگویم، بله ما به آنها در طراحی حملاتشان کمک میکنیم. اما در جزئیات نقشی نداریم.» شعار «نمیتوانم نفس بکشم» را این روزها باید در چهره مردم یمن جستوجو کرد وقتی به گزارش یونیسف: «در هر ده دقیقه یک کودک در یمن جان میدهد.»
اینها فقط چند پرده از به شماره انداختن نفس مظلومان جهان توسط رژیمهای نژادپرست و در عین حال مدعی تمدن غربی بود و مسلما نمونههای به مراتب بیشتری از این دست در طول تاریخ یافت میشود. مرداد 1366 وقتی امام خمینی(ره) پیام خود به زائران خانه خدا را تنظیم میکرد برائت جستن از همین تاریخ را یکی از شروط مقبولیت حج مسلمانان اعلام کرد: «فریاد برائت ما فریاد مردم مسلمان آفریقا است، فریاد برادران و خواهران دینی ما که به جرم سیاه بودن، تازیانه ستمِ سیهروزان بیفرهنگِ نژادپرست را میخورند... فریاد برائت ما، فریاد برائت همه مردمانی است که دیگر تحمل تفرعن آمریکا و حضور سلطهطلبانه آن را از دست دادهاند و نمیخواهند صدای خشم و نفرتشان برای ابد در گلوهایشان خاموش و افسرده بماند و اراده کردهاند که آزاد زندگی کنند و آزاد بمیرند و فریادگر نسلها باشند.» حالا معترضان اروپایی و آمریکایی با شکستن نمادهای تاریخی غرب برائت خودشان را از این تاریخ اعلام میکنند و البته این ابتدای راهی است که به شکستن بت سیادت ابرقدرتها ختم خواهد شد.