به گزارش مشرق، «سید محمدعماد اعرابی» در یادداشت «روزنامه کیهان» نوشت:
«انگلیس با رادیو گندم وارد و با کامیون خارج میکند.» این عبارت طعنه آمیزی بود که روزنامههای ایران در ایام قحطی ناشی از جنگ جهانی دوم، برای توصیف گزارشهای خلاف واقع رادیو لندن(BBC) به کار بردند. BBC در حالی با وارونه کردن واقعیت از ارسال گندم به ایران توسط انگلستان برای کمک به قحطی زدگان خبر میداد که این کشور نه تنها گندمیارسال نمیکرد بلکه نیروهای اشغالگر انگلیسی محصولات غله ایران را از کشور خارج میکردند!
آن روزها بخش فارسی رادیو لندن یا همان BBC به تازگی با هزینه دولت انگلستان، توسط حسن موقر بالیوزی(رهبر وقت محفل بهائیان انگلیس) راهاندازی شده بود و هنوز در خبرسازی و دروغپراکنی، ناشیانه و خام عمل میکرد. چیزی در حدود ۱۰ سال بعد آنها کمیحرفهایتر شدند و در حالی که انگلستان منافع خود را با ملی شدن صنعت نفت ایران در خطر میدید، تمام قد در کنار استعمار انگلیس ایستادند و علیه نهضت ملی ایران خبرسازی کردند.
رادیو BBC و همکاران ایرانیاش آنقدر در میان جامعه ایران منفور شده بودند که برخی از کارمندان آن تصمیم به استعفا از این رسانه دولتی انگلستان گرفتند. ابوالقاسم طاهری یکی از گویندگان وقت بخش فارسی رادیو BBC به نمایندگی از چند تن از همکارانش در نامهای به روزنامه باختر امروز نوشت: «[آنها از] کسانی نیستند که بیشرمانه خود را ایرانی بخوانند و به منافع ایران حمله کنند.»
با ملی شدن صنعت نفت ایران در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ رادیو BBC دور تازهای از خبرسازی و وارونهنمایی را آغاز کرد شاید جانمایه این تبلیغات سیاه را بتوان اختلاف افکنی در میان گروههای فعال سیاسی و بزرگنمایی خطر کمونیست به منظور مردد کردن علما و مردم برای ادامه مسیر دانست.
۲۴ تیر ۱۳۳۰ رادیو BBC با تحلیلی غیرواقعی از اوضاع ایران، نسخه مورد نظر خود را ارائه داد و گفت: «کمونیستها در کمین هستند که ایران را ببلعند و اگر انگلستان پای خود را کنار بکشد، کار ایران تمام است.» آنها آشکارا با تحریف واقعیات، حضور و مداخله انگلستان در ایران را توجیه و تجویز میکردند.
اما این فقط بخش فارسی رادیو دولتی انگلستان نبود که در خارج از مرزها به تحریف و وارونهنمایی واقعیات ایران میپرداخت. گروهی از نویسندگان، روشنفکران، روزنامهنگاران و اصحاب رسانه در داخل کشور وجود داشتند که در همکاری با سرویسهای اطلاعاتی انگلستان و آمریکا و همسو با رادیو BBC ادامه تبلیغات سیاه را در درون مرزها پیگیری میکردند. این گروه بخشی از شبکهای گسترده بودند که در اسناد اطلاعاتی آمریکا از آن با اسم رمز «بدامن» یاد میشد.
شبکه «بدامن» دستکم متشکل از دو شاخه عملیاتی و رسانهای بود. نیروهای عملیاتی به بحرانسازی و غائلهآفرینی دست میزدند و شاخه رسانهای با ارائه تحلیلهای وارونه از اوضاع به بهرهبرداری از آن غائله میپرداخت. حوادث ۲۳ تیر ۱۳۳۰ و ۲۵ تا ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ را میتوان بهعنوان دو نمونه از این سیاست تحلیل کرد. سیاستی که در آن آشوبهای میدانی با آدرسهای غلط رسانهای تکمیل میشد. شبکه سازماندهی شده تحریف، نزاع ۲۳ تیر را به لزوم حضور انگلستان در ایرانترجمه کرد و از درگیریهای ۲۵ تا ۲۷ مرداد، بازگشت شاه را نتیجه گرفت. با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، الگویی موفق از مداخله غیرمستقیم در جهت تأمین منافع سیاست خارجی برای دولتهای غربی شکل گرفت.
آنقدر که جان پرکینز مأمور سابق آژانس امنیت ملی آمریکا(NSA) نوشت: «اگر آمریکا میخواهد رؤیای«امپراتوری جهانی» خود را به منصه ظهور برساند باید راهبردهایی را به کار گیرد که بر اساس الگوی ایرانی روزولت(مأمور CIA در ایران برای پیشبرد کودتای ۱۳۳۲) شکل گرفته باشد.»
تقریبا ۱۰ سال بعد همین الگو در اندونزی پیاده شد. مانند نمونه ایران، بخش رسانهای و فرهنگی به اندازه عوامل میدانی کودتا اهمیت داشت. باز هم ماجرا با یک بحرانسازی و غائلهآفرینی شروع شد و در ادامه این شبکه رسانهای کودتا بود که توانست با تحریف واقعیت از یک دیکتاتور خونریز فرشته نجات بسازد و راهکار مورد نظر غرب برای عبور از این بحران را جا بیاندازد.
«پیتر دیل اسکات» با تحلیل بخشی از این تبلیغات سیاه در نشریه «پاسفیک افرز» نوشت: «سیاستمداران، دیپلماتها، خبرنگاران و دانشوران مغرب زمین که برخی از آنان با سازمان جاسوسی ایالات متحد آمریکا ارتباطهای مهمیدارند شاید مسئولان اصلیترویج این افسانهاند که ژنرال سوهارتو و نظامیانش در مقام ناجیان شرافت ملت اندونزی عمل کردند.»
اتفاقا باز هم BBC یکی از رسانههای اصلی کودتا بود. «نورمن رداوی» ریاست بخش آی.آر.دی(یکی از واحدهای تبلیغاتی بهوجود آمده در جنگ سرد) را در وزارت امور خارجه انگلستان بر عهده داشت که یکی از وظایف آن «شکلدهی اخبار» بود.
مطابق سازوکار تعیین شده توسط رداوی روایتهای مورد تأیید دولت کودتایی اندونزی برای BBC فرستاده میشد و «سپس فورا از طریق BBC در خاک اندونزی منعکس میشد.» «رونالد چالیس» خبرنگار BBC که از افراد مرتبط با رداوی بود بعدها گفت: «این کودتا برای دستگاه تبلیغاتی غرب پیروزی بزرگی بوده است.» کودتایی که در آن دکتر احمد سوکارنو(رهبر استقلال اندونزی و بنیانگذار جنبش عدم تعهد) به زیر کشیده شد و با روی کار آمدن دولت کودتایی ژنرال سوهارتو، اندونزی تسلیم سیاستهای اقتصادی غرب در «صندوق بینالمللی پول» و «بانک جهانی» شد. یکبار دیگر پیروزی در تحریف رسانهای، آغازی برای جریان تسلیم بود. کودتای شیلی و عملیات ققنوس در ویتنام را نیز میتوان نمونههای دیگری از همین الگو دانست.
با گذشت سالها و با وجود تغییرات اساسی در توازن قوای منطقهای و جهانی اما همچنان این الگو یکی از شیوههای مورد اعتماد برای مداخله و اعمال قدرت در کشورهای هدف است. تصور اینکه «شبکه بدامن» که طی سالها با حمایت مالی، اطلاعاتی و امنیتی انگلیس و آمریکا در ایران شکل گرفت؛ یک شبه با انقلاب اسلامی ایران فروپاشیده و غیرفعال شود، کمیخامدستانه است. دستکم ردپای فعالیت بخشی از این شبکه وجود دارد. خط خبری برخی جریانهای رسانهای در داخل کشور و هماهنگی آنها با رسانههای بیگانه برونمرزی میتواند شواهدی برای این ادعا باشد. جریانی رسانهای که در «بحران» زیست میکند. با دوستنمایی دشمن به تحریف واقعیت و تزئین دشمن دست میزند و پس از هر غائله با القای انسداد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در کشور نسخههای مورد نظر غرب را بهعنوان راهکار عبور از بحران تجویز میکند.
از این منظر نبرد خزندهای که برای فتح افکار عمومی از طریق رسانه، پس از جنگ جهانی دوم شکلگرفت همچنان پابرجاست. اما شاید جالب باشد که بدانیم در شرایطی مشابه؛ دولتهای غربی با عوامل نبرد رسانهای علیه خود چه کردهاند. در این مورد ناگزیریم یکبار دیگر به تاریخ جنگ جهانی دوم بازگردیم و سرنوشت برخی عوامل بخش انگلیسی زبان رادیو برلین را مرور کنیم:
«ویلیام جویس» یکی از برنامهسازان بخش انگلیسی رادیو برلین بود. پدرش آمریکایی و خودش در۱۹۴۰شهروندی آلمان را پذیرفته بود. با این حال پس از جنگ جهانی دوم در آلمان دستگیر و در حالی که اصلا شهروند انگلستان نبود، در لندن به جرم «خیانت بزرگ» از طریق پخش برنامههایی با هدف تضعیف روحیه ملت و ارتش انگلیس بهدار آویخته شد.
«میلدرد گیلرز» گوینده آمریکایی بخش انگلیسی رادیو برلین بود. پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا گروهی ویژه را برای تعقیب و دستگیری او به آلمان فرستاد. گیلرز در مارچ ۱۹۴۶ دستگیر و به دلیل همکاری با تبلیغات رسانهای علیه آمریکا به جرم خیانت به ۱۰ تا ۳۰ سال حبس محکوم شد. او اولین زنی بود که توسط آمریکا به این اتهام محاکمه و مجرم شناخته شد.
«ایوا توگوری» از والدینی ژاپنی در لس آنجلس متولد شد. او گوینده بخش انگلیسی رادیو توکیو در ایام جنگ جهانی دوم بود. پس از جنگ به مدت یک سال توسط ارتش آمریکا در یوکوهاما بازداشت بود اما در نهایت به دلیل عدم مدارک کافی آزاد شد. وی پس از بازگشت به آمریکا مجدداً دستگیر، محاکمه و به جرم خیانت به ۱۰ سال حبس محکوم شد.
«لئونارد بانینگ» معلم زبان انگلیسی در دوسلدرف بود. سال ۱۹۴۰ قصد خروج از آلمان را داشت که توسط گشتاپو بازداشت و به شرط کار برای بخش انگلیسی رادیو برلین آزاد شد. انگلیسیها پس از جنگ او را دستگیر و به جرم تبلیغ برای دشمن به ۱۰ سال زندان با کار اجباری محکوم کردند.
در مقایسه با این موارد میتوان گفت اقدام قوه قضائیه ایران در ممنوعالمعامله کردن تعدادی از عوامل شبکه تلویزیونی BBC و یا حبس کوتاهمدت برخی عناصر مرتبط با این جریان رسانهای در داخل کشور؛ بسیار مهربانانه و انساندوستانه بوده است!