به گزارش مشرق، تیمهای اروپایی مدتهاست که چرخه حفظ ستاره های خود را پس از اتمام دوران بازیگری آغاز کردهاند و این برنامه ریزی در وضعیت کنونی برخی از تیمها از جمله چلسی، منچستریونایتد، رئال مادرید، بایرن مونیخ، آث میلان و... نمود پیدا میکند.
داشتن یک برنامه ریزی بلند مدت مختص به باشگاههای بزرگ اروپا نیست و خیلی از تیمها به علت حفظ سرمایههای مالی و مادی باشگاه، از مدتها قبل به سمت این برنامه ریزی سوق پیدا کردهاند و توانستند در بهبود عملکرد فنی و اقتصادی خود نقش به سزایی را ایفا کنند.
نمونه بارز این رویکرد را میتوان در تیم های مختلف مشاهده کرد. رئال مادرید که امسال توانست با هدایت زیدان، قهرمان لالیگا شود، از چندین سال قبل سرمایه گذاری روی این مربی فرانسوی را آغاز کرد و او را در بخشهای مختلف مدیریتی و مربیگری باشگاه به کار گرفت و پرورش داد و امروز میتواند ادعا کند در زمینه مربیگری هم قادر به رفع نیازهای خود است و مانند سالهای دور به دنبال مربیان سرشناس سایر تیمها نمیرود و مبالغ چند ده میلیون دلاری را نمیپردازد. چرخه آموزش زیدان در مادرید نشان میدهد او در لایههای مختلف مدیریتی و فنی باشگاه حضور داشته و بعد از چندین سال بازی و حضور در این تیم، کاملا به وضعیت رئال آگاه است.
بایرن مونیخ هم بعد از ناکامی در ابتدای فصل جاری، به سراغ هیچ گزینهای خارج از باشگاهش نرفت و بعد از سالها سرمایه گذاری روی فلیک، او را به عنوان سرمربی انتخاب کرد و با نتایج فوق العاده خوب این مربی آلمانی، سود بزرگی از برنامه ریزی بلند مدت خود برد و تا سالهای سال صاحب یک مربی درجه یک با سابقه سالهای بازی و فعالیت در این باشگاه شد.
از دیگر مثالهای بارز در این زمینه تیمهایی مانند چلسی و منچستریونایتد هستند که با وجود داشتن میلیونها پوند سرمایه، صرفا به داشتههای خود اعتماد کرد و مزد این کار را با نتایج درخشان تیمشان بردند.
بیشتر بخوانید:
موضوع مهمی که سعادتمند از هواداران استقلال مخفی کرد!
*ورود ستارههای دنیا فوتبال به عرصه مدیریت
باشگاه بایرن مونیخ یک سال قبل اعلام کرد که اولیورکان، دروازهبان سابق این تیم و تیم ملی آلمان طی یک برنامه ریزی بلند مدت به این باشگاه ملحق شده و قرار است از سال ۲۰۲۲ مدیرعامل بایرن مونیخ شود. در این فرآیند، اولیورکان که بعد از دوران فوتبال، مدارک دانشگاهی را کسب کرده بود، ابتدا به عنوان رئیس و مدیر اجرایی کارش را آغاز و در یکسری فعالیتهای تجاری و گاهاً به عنوان کارشناس هم ایفای نقش کرد تا طی دو سال آینده به مدیرعامل این تیم تبدیل شود.
اگرچه بایرن سرآمد خیلی از تیمهای بزرگ در این زمینه به شمار میرود که مدیرعامل باشگاه هم از میان بازیکنان سابق انتخاب میشود، اما مدت هاست که مدیریت اجرایی در تیم های مختلف به ستاره های سابق واگذار می شود تا این بازیکنان با اتکا به سابقه و شناخت شان از فوتبال و همینطور به علت داشتن توانمندی های مدیریتی، به نفع تیم های خود عمل کنند.
حتی در حال حاضر از جرارد پیکه، مدافع کنونی بارسلونا به عنوان مدیرعامل آینده این باشگاه یاد می شود که به علت داشتن دستاوردهای فوتبالی ارزشمند و سابقه خانوادگی در این باشگاه، شایسته ترین فرد برای مدیرعامل بارسلونا است و بعد از اتمام فوتبالش وارد بدنه مدیریتی باشگاهش خواهد شد.
این وضعیت در تیم های مختلفی از جمله یوونتوس، آث میلان، رئال مادرید، پاری سن ژرمن و ... نمود دارد و به عنوان یک چرخه کاملا مثبت شناخته می شود و مورد قبول قرار گرفته است.
*فوتبال ایران کجای کار است؟
در فوتبال ایران نیز در مواقعی دیده شده که ستاره های بزرگ تیم ملی یا بازیکنان وفادار باشگاه ها توانستند در دوران مربیگری هم به موفقیت برسند اما این موضوع هیچ ارتباطی به سرمایه گذاری باشگاه ها ندارد و در نتیجه بازیکنان سابق و مربیان موفق امروز در بازگشت مجدد به تیمشان، آنطور که باید از نظر مالی به سود باشگاه خود نیستند.
علت این موضوع کاملا روشن است چرا که در سالیان گذشته چرخه مناسبی برای پرورش مربی در باشگاه های ایران دیده نشده و اگر بازیکنان سابق تیم ها به باشگاه و رده های پایه هم بازگشتند، صرفا به صورت سلیقهای بود و مرتب جابه جاییهایی در این زمینه رخ داده که اجازه پرورش یک مربی آینده دار و باتجربه را به باشگاه نمیدهد.
تا به حال شنیده نشده که بازیکن سابق یکی از تیمهای لیگ برتری و تیم ملی از رده نوجوانان و جوانان آن باشگاه مشغول به فعالیت شود و پل به پله خودش را به سطوح بالاتر باشگاه بیاورد تا به مرور فلسفه مدنظر مجموعه را اجرا کند و از دیدگاه مسائل فنی و مالی به سود باشگاههای عمدتا بدهکار ایرانی عمل کنند.
غیبت ستارههای ایرانی در عرصه مدیریتی بارزتر است؛ جایی که تقریبا هیچ یک از فوتبالیستهای سابق و فعال در سالهای دور، امروزه جایی در عرصه مدیریتی این رشته ایفا نمیکنند و با وجود داشتن برخی مدارک مدیریتی، در داخل چرخه مدیریتی فوتبال قرار نگرفتند تا با طی کردن یک فرآیند طولانی مدت، تبدیل به نقطه قوت باشگاههای مورد علاقه خود شوند.
اگر به انتصابها در این زمینه توجه کنید، میتوان مشاهده کرد که از میان این همه ستاره حاضر در استقلال، پرسپولیس، سپاهان، ذوب آهن و حتی در فدراسیون فوتبال هیچ یک به خوبی نتوانستند از داشتههای خود استفاده کنند و همه مدیران کاملا وارداتی و خارج از چرخه فوتبال هستند.
در واقع به همین دلیل است که تیمهای ایرانی در سالیان گذشته بیشتر متحمل ضرر و زیان شدهاند و هنوز قادر نیستند این ستارههای سابق خود در جهت پیشرفت باشگاه در خیلی از معضلات فنی و مدیریتی بهره ببرند.