به گزارش مشرق، آیتالله جوادی آملی در تشریح عرفان (نظری و عملی)، تفاوتهای آن با وحی و اخلاق در صفحات ۲۴۷ تا ۲۵۰ کتاب دینشناسی که از سلسله بحثهای فلسفه دین و به همت مرکز نشر اثرا منتشر شده است، توضیحاتی مختصر و کاملی را میفرمایند که در ادامه بخشهایی از آن را میخوانید.
عرفان نظری و عرفان عملی
همانگونه که تجربه دینی مؤمنان در مسائل دینی با وحی انبیا فرق دارد، تجربه عرفانی و شهودی عارفان نیز با وحی انبیا تفاوت دارد، ولی پیش از بیان این فرق، به عرفان و شهود عارفان اشاره میشود. عرفان دارای دو بخش است، بخش عملی و بخش نظری، بخشی عملی عرفان، رابطه و وظایف انسان را با خود، جهان و خدا توضیح میدهد. در این بخش از عرفان بیان میشود که انسان چگونه میتواند به قله منیع انسانیت یعنی توحید برسد؛ از کجا سلوک را شروع و چه منازل و مراحلی را به ترتیب طی کند تا به مرحلهای برسد که جز خدا چیزی را نبیند. به دیگر سخن، عارف در بخش عملی به جایی میرسد که به وحدت شهود، راه مییابد، اما در بخش نظری عرفان جهانبینی عارف بیان میشود.
عارف، وقتی به سیر و سلوک و تجربه عرفانی مشغول است، حقایقی برای او کشف میشود و محصولات حال یا گذشته خود را در خواب یا بیداری، در مثال متصل یا منفصل مییابد. وقتی وی چیزی را یافت، معیاری میطلبد که با آن مشهودهای خود را بسنجد، زیرا بسیاری از عارفان در شهود با یکدیگر اختلاف داشته و دارند و گاهی مشخص میشود که مشهود عارف اشتباه است. از این رو، به معیار و میزانی نیاز دارد تا مشهودات صحیح و ربانی را از مشهودات باطل و شیطانی جدا کند.
البته اگر عارفان در سیر و سلوک، تابع شریعت و ولایت اهلبیت هم باشند و راه صحیح را طی کنند، گوشهای از علوم شهودی انبیا و اولیا به آنها میرسد؛ چنانکه گوشهای از علوم حصولی به آنها رسیده است.
فرق وحی و تجربه عرفانی
بنا بر آنچه گذشت، وحی با تجربه عرفانی فرق دارد، زیرا اولاً در بین انبیا اختلافی نیست، بلکه یافتههای انبیا با یکدیگر اتفاق دارد و موافق هم است، از این رو، در قرآن کریم [آیه ۹۷ سوره بقره]آمده است: «مصدقا لما بین یدیه»؛ یعنی پیامبرِ پسین، پیامبر پیشین را تصدیق میکند؛ چنان که پیامبر سابق به پیامبر آینده بشارت میدهد. ثانیاً اگر در برخی موارد یافتههای انبیا اختلاف دارد، آن اختلاف نیز پیشبینی شده است.
بنابراین، وحی، سنخ خاصی از علوم شهودی است که با مشاهدات عرفا فرق دارد، زیرا عرفا در شهود دچار اختلاف و خطا میشوند، چون گاهی مشاهدات خود را در مثال متصل میبینند و زمانی در مثال منفصل، ولی انبیای الهی پیوسته از مثال منفصل خبر میدهند، زیرا همان را مشاهده کردهاند.
فرق عرفان و اخلاق
علم اخلاق، بخشی از فلسفه است و با عرفان ارتباط ندارد، زیرا موضوع و مسائل علم اخلاق، نفس و تهذیب شؤون نفس، شناخت فضایل و رذایل آن، راه تحصیل فضایل و پرهیز از رذایل و مانند آن میباشد. اصل وجود نفس و تجرد آن و شؤون و قوای ادراکی و تحریکیاش در فلسفه ثابت میشود؛ آن گاه در علم اخلاق درباره کیفیت تخلق وی سخن به میان میآید.
در اخلاق، انسان متخلق به فضایل میشود و واجبات را انجام میدهد و مستحبات را ترک نمیکند و نیز از حرام پرهیز و مکروهات را ترک میکند و برای رضای خدا کار و تلاش میکند، ولی همه اینها در محور تهذیب نفس است. اما در عرفان، اولاً عارف تلاش و کوشش دارد که واحد حقیقی یعنی خدای سبحان و جمال و جلال او را مشاهده کند و توحید ذاتی و توحید اوصاف و افعال و آثار را ببیند. ثانیاً عارف از حد تهذیب نفس میگذرد، زیرا تهذیب نفس از پلههای سکوی پرواز عارف است؛ یعنی عارف، زمانی در سکوی پرواز قرار میگیرد که متخلق به اخلاق خوب بوده و با تهذیب نفس تزکیه شده و واجبها و مستحبات را انجام داده باشد.
ثالثاً همانگونه که عرفان، برتر از فلسفه است و اخلاق پایینتر از فلسفه، عارف نیز برتر از فیلسوف است و متخلق نیز پایینتر از فیلسوف؛ البته در صورتی که فیلسوف، الهی و عالم به عمل باشد.
*روزنامه جوان