به گزارش مشرق، رمان «دریادل» نوشته مریم قربانزاده بهتازگی توسط نشر ستارهها در شهر مشهد منتشر و راهی بازار نشر شده و سعید تشکری داستاننویس و پژوهشگر مشهدی پس از مطالعه آن، یادداشتی نوشته که آن را برای انتشار در اختیار مهر قرار داده است. کتاب مذکور روایت داستانی زندگی فاطمه دهقانی همسر شهید ابوالفضل رفیعی را در بر میگیرد.
تشکری در یادداشت خود به ایننتیجه میرسد که ناشر اینکتاب با چاپ آن، مسیر درستی را طی کرده و بهزودی جای خالی یکناشر حرفهای را در شهر مشهد پر میکند که باید چنین آثار داستانی را از نویسندگان کشورمان منتشر کنند.
مشروح متن نوشته تشکری در ادامه میآید:
روزی که عرض کردم میخواهم درباره رمان شهر بانو، اثرِ خانم قربان زاده بایستم و تعظیم کنم و بگویم، برای آثاری در گونه زندگی نوشتههای شفاهی و تبدیل آنها به رمانِ دفاع مقدس، باید راهی را انتخاب کنیم تا رمان متولد بشود، و نویسنده قرارگاهی نمیتواند آن را بنویسد، بلکه نویسندگان یکه و صاحب دقت و وقفوار، توان اینگونه نوشتن و خلق کردن را دارند، بسیاری به تصورِ یک تعارف، از این حرف گذشتند.
نشر ستارهها ناشری است فاخر، که با نشر هرکتاب، در یک مَحَک با نشر آثارِ ستارهوار کوششی بیدریغ میکند تا پنجرهای جدید را برای مخاطبان عام و خاص فراهم کند. آس و آن داشتن در ادبیات متعهد، نقشی است که نویسنده و ناشر باید تواما ایفا کنند، خانم قربانزاده در اثر جدیدِ خود -دریادل-ما را در حُزنی عاشقانه و وَقف وار میبرد! چرا میگویم داناییِ نویسنده، درکنار هوش عاطفی او به اثبات رسیده است؟ زیرا برای نوشتن از دریادلیِ یک زن رنجبَر و همیشه بر پا ایستاده به نام فاطمه دهقانی، در کنار یکقهرمانِ دفاع مقدس به نام شهید رفیعی، باید در کنار مستند نگاری، هوش رماننویسی هم داشت تا بتوان بسیار موزاییکی و دقیق، با داشتن یک راوی منحصر به فرد، و با زبانی خُبرهنویسی و کاملا زنانه، از اینقهرمانِ معصوم و مظلوم نوشت.
ما در روایتِ راوی، با فداکاریهای همسر شهید روبهرو هستیم، با بانو فاطمه دهقانی. اینزندگی دقیق و پُر از محنت و حماسی چنان دقیق است، که باید دقایق یک زندگی را با سرشک دید. پس سهم شادیها کجاست؟ همین دقتِ نویسنده و واکاویِ رنجهای همسران بهجای نگاه فیمینستی، یک روح شرقی، ایرانی، دینی و زینبوار را میسازد. که در تنهایی یک خانواده، ساخته میشود، نه پُشتِ دوربین یا صفحاتِ ساختگیِ دروغنویسی و یا آماتور بازیِ نانویسندگانِ مصاحبهگر، که بهشکل گسترده، اینروزها موجود است، دریادل دُردانه و معصومانه است. وقتی قرار است آتش بگیری، در همانصفحه اولِ کتاب، قهرمان و نه راوی، در نامه به همسرش جنس زندگی و رازهای مگو را بسیار دقیق و سرشار از عاطفه با اعتراضی خفیف که حاصل یک زندگی و قرار عاشقانه است، برملا میسازد، که از دل آن مایه مَلات یکزندگی پُر فراز و نشیب را در یکنامه چندخطی کاملا حس میکنیم.
میخوانیم :
«سلام ابوالفضل عزیزم
من تمام تلاشم را کردم تا به عهدی که با تو بستم وفادار باشم. نمیدانم در این آزمون الهی قبول شدهام یانه. اما از تو توقع دارم من را تنها نگذاری. سالها آنچه در زندگی من و تو گذشت در درون سینهام محفوظ ماند و امروز برای انتقال قصه به دیگران به عنوان تجربه شده یک کتاب. امیدوارم چراغ راهی برای زندگی جوانان میهنم باشد.
دوست دارت فاطمه.
همین نامه پُرملات در کتاب، به جای مکانیسمِ مصاحبه و شرح و نوشتن آنچه توسط قهرمان گفته شده، به یک زندگی نوشتِ شور انگیز، با هنرمندیِ تمام تبدیل شده است. بین آنچه مستند است و خانم دهقانی در گفتوگوی شفاهی گفتهاند، و نثر و لحن نگارشی در رمان تفاوت است، بهگونهای که اثر خانم قربان زاده در عین وفاداریِ مخلصانه به مستندات، اثر خود دریادل را به یک رمان مستند تبدیل کرده است، که در عین استقلال، اثر قابلیت آن را دارد تا روزیروزگاری خود به چندین رمان تبدیل شود. بین سال شمار روایت زندگی خانم دهقانی در زندگی مشترک، و تفاوت زندگی همسرانه و مادرانه که برای شهید و فرزندان شهید انجام داده است، هر نویسندهای را مغبون و مغلوب میکند.»
میخوانیم:
«سری تکان دادم و گفتم: دِگه انگشتر بختمان رِ گُم کردی، بختمان هم گم مِشه.
زد زیر خنده و گفت: ای چه حرفیه؟! خرافاتی نشو فاطمه. برمِگردم مِرِم یکی دگه مِخرِم. فعلا که بختمان خوش و خرم دِرِه جیک جیک مُکُنه.»
اینحجم از حوادث جذاب و بِکر، میتواند نویسنده را به سمتوسوی عاطفهسازی و قهرمان پروریهای قصهگونه ببرد. اما خانم قربانزاده دقیقا مثلِ خودِ شخصیت قهرمانِ اثر، فاطمه دهقانی، با ابزار ساخت تکنیک مستند نویسی و ترکیب آن به یک اُمیانه نویسی، همچنان وفادارانه نقش یک مادر را برای ادبیات شفاهی ایفا کرده است. با شجاعت میتوان گفت بعد از شهربانو دیگر اثر این نویسنده که یکرمان منحصر به فرد در حوزه دفاع مقدس و مادران شهدا است، دریادل برای ما تفاوتی را فراهم می سازد تا با درک و فن قابلیتهای نگفته، مستند را کشف و ضبط کنیم.
نشر ستاره ها با رویکردی که برای معرفی و انتشار اینگونه آثار در پیش گرفته است، برای ما اثبات میکند که خاطرات جعلی از زندگی افراد خیالی، چقدر با زندگی حقیقی از انسانهای حقیقی متفاوت است. و این راز ماندگاری، و آسِ هم نویسنده و هم ناشر در کنار یکدیگر است. مشهد اکنون با نشر ستارهها میرود تا جای خالی یک ناشر حرفهای را در حوزه اینگونه آثار، به خوبی پُر کند.