به گزارش مشرق، یکی از شبهاتی که همه ساله در ایام محرم الحرام و سوگواری سالار شهیدان توسط دشمنان دین و اهل بیت (ع) منتشر میشود، شبهاتی است که مضمون آنها دشمنی سیدالشهدا با ایرانیان است! در این زمینه با حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد حاجی ابوالقاسمی گفتوگو کردیم که مشروح آن در ادامه میآید:
متن شبهه چنین است:
نظر امام حسین (ع) نسبت به ایرانیان نقل شده از امام جعفر صادق (ع) از ۳ منبع معتبر فقه شیعه: ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی هستند؛ روشن است که هر عربی از ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است! ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت. (کتاب بحار الانوار علامه مجلسی ج ۶۴ ص ۱۷۶- کتاب الایمان والکفر باب اصناف الناس فی الایمان حدیث ۱۳؛ و در کتاب معانی الاخبار شیخ صدوق ص ۴۰؛ و کتاب سفینة البحار و مدینة الاحکام و الآثار نوشته حاج شیخ عباس قمی، ص ۱۶۴ چاپ دو جلدی سنگی)
پاسخ حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد حاجی ابوالقاسمی را بخوانید:
پاسخ اجمالی
در این نوشته ۱۹ مغالطه، دروغ و گزاره غیر علمی وجود دارد. نویسنده بدون بررسی سندی روایت، متن یک روایت را با شرح روایت در کتاب دیگر، و روایتی از باب دیگر در کتاب سوم ترکیب کرده، و در ترکیب نیز بسیاری از کلمات را حذف کرده و با تحریف ترجمه، چنین نتیجهگیری در مورد سیدالشهدا (ع) کرده است! جدای از اینکه در همان متونی که مورد حذف نویسنده قرار گرفته، ثابت میشود که حضرت علی (ع) و ائمه، ارتباط بسیار خوبی با ایرانیان داشتهاند!
پاسخ تفصیلی
در این نوشته ۱۹ مغالطه، دروغ و گزاره غیر علمی وجود دارد که عبارتند از:
۱. به دروغ نسبت دادن روایت به امام حسین (ع)
در متن اصلی روایت، اصلا سخنی از امام حسین (ع) نیست، ولی طراح شبهه به خاطر عدم آشنایی با اصطلاحات روایی شیعه «ابوعبدالله» را که در متن روایت آمده، امام حسین علیهالسلام دانسته است! به همین سبب در سالهای گذشته که این شبهه را مطرح میکردند عبارت «نظر امام حسین نسبت به ایرانیان نقل شده از امام جعفر صادق» در آن نبود!
۲. اضافه کردن دروغ نقل روایت توسط امام صادق از امام حسین علیهما السلام
در مرحله بعد وقتی نویسنده متوجه شده است که این روایت (با وجود ترجمه غلط) به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده و ربطی به امام حسین علیه السلام ندارد، نوشته است «نظر امام حسین نسبت به ایرانیان نقل شده از امام جعفر صادق»؛ اما همانطور که گفته شد، آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده است، ارتباطی با نقل کلمات امام حسین علیه السلام ندارد!
۳. معرفی کتب معانی الاخبار، بحار الانوار و سفینة البحار به عنوان کتب فقهی
نوشته است از «سه منبع معتبر فقه شیعه»! و حال آنکه هر کس در مورد فقه شیعیان کار کرده باشد، میداند که این کتب، اولا منبع مستقیم فقهی نیستند؛ و جزو منابع دست اول روایی هم به حساب نمیآیند! به خصوص که کتاب «سفینة البحار» تألیف شیخ عباس قمی (م ۱۳۵۹ ق) یک کتاب متاخر است!
۴. معرفی کتب معانی الاخبار، بحار الانوار و سفینة البحار به عنوان منابع معتبر
کسانی که اندک آشنایی با عقیده شیعیان دارند، میدانند که یکی از مزیتهای فقه شیعی، باز دانستن درب اجتهاد است؛ یعنی تلاش برای اجتهاد و فهم صحیح دین را برای تمامی کسانی است که توانایی اجتهاد داشته باشد ممکن میدانند؛ و به همین سبب نظرات یک نویسنده غیر معصوم - هر چقدر والا مقام و جلیل القدر- در مورد کتاب خویش را برای دیگران حجت نمیدانند و تنها کلام معصوم را بدون غلط میدانند! بر خلاف دیگر مذاهب اسلامی که اعتقاد دارند اگر کسی مثل محمد بن اسماعیل بخاری یا مسلم بن حجاج نیشابوری بیش از ۱۱۰۰ سال قبل در مورد کتاب خویش ادعای اعتبار کرد، ما نیز باید آن را بپذیریم! بنابراین، طرح مسئله معتبر بودن یک کتاب، برای قبول تمام روایات آن توسط دیگران در نزد شیعیان امری غیر قابل قبول است!
۵. ذکر ۳ منبع به جای منبع اصلی روایت یعنی معانی الاخبار!
اصل این روایت اساسا در یک منبع یعنی معانی الاخبار شیخ صدوق آمده، و علامه مجلسی در بحار الانوار، همان را نقل کرده و شرح زده و در مستدرک نیز تلخیص همان روایت از معانی الاخبار آمده است!
۶. عدم ذکر سند روایت
همانطور که در شماره ۴ مشخص شد، این روایت باید از جهت سندی توسط علما مورد بررسی قرار گیرد، تا قوت یا ضعف آن مشخص شود؛ اما طراح شبهه اصلا سند را نیاورده است! تا امکان بررسی سندی را در دید ابتدایی بگیرد.
۷. ضعف سند
سند این روایت در کتاب معانی الاخبار به صورت ذیل است
محمد بن علی بن بابویه از پدرش علی بن بابویه از سعد بن عبد الله از سلمة بن خطاب براوستانی از حسن بن یوسف بن عمیر نخعی از عثمان بن جبلة از ضریس بن عبد الملک از امام صادق علیه السلام.
در این سند «حسن بن یوسف بن عمیر نخعی» و «عثمان بن جبله» قرار دارند که در رجال شیعه هیچ توثیق و تضعیفی ندارد. و لذا روایت ایشان در چنین موضوعی معتبر نیست. همچنین در این سند «سلمة بن خطاب» قرار گرفته است که نجاشی او را تضعیف کرده و آیت الله خویی نیز به صراحت حکم به ضعف روایات او کردهاند.
۸. مغالطه در تقدم و تأخر در ترجمه در «وشیعتنا العرب وعدونا العجم»
در عربی، جا به جا کردن کلمات، بار معنایی خاص خود را دارد؛ به عنوان نمونه اگر به یک سرباز شجاع گفته شود «انت القائد» یعنی تویی که شایسته صفت فرماندهی هستی؛ چه این لقب روی تو باشد چه نباشد؛ اما اگر به کسی گفته شود «القائد انت» یعنی تو فرماندهای و سرباز نیستی!
حال وقتی طبق روایت گفته شده است «شیعتنا العرب» یعنی شیعیان ما هستند که شایسته صفت «عرب» (که ترجمه آن در ادامه خواهد آمد) هستند! و وقتی گفته می شود عدونا العجم، یعنی دشمنان ما هستند که شایسته صفت «عجم» هستند!
اما اگر گفته بود العرب شیعتنا، و العجم عدونا، معنی چنین میشد که عربها شیعیان ما هستند و عجمها دشمنان ما!
۹. مغالطه در ترجمه به مشابه در «وعدونا العجم»
نویسنده این متن که متوجه بوده است اگر الفاظ را آنطور که در متن روایت آمده (حتی با جابهجایی) ترجمه کند، به مقصود خود در ایجاد دشمنی با سید الشهدا نمیرسد، الفاظ را به جای ترجمه صحیح به مشابه آن ترجمه کرده است؛ به عنوان نمونه به جای کلمه «عجم» فارس گذاشت است! که چنین نیست؛ و معنی عجم (که بازهم به صورت مغالطهای استفاده کرده و در ادامه راجع به آن توضیح داده خواهد شد) غیر عرب است! و نه فارس!
۱۰. مغالطه خلط شرح حدیث با متن حدیث
وی به جای آنکه شرح حدیث در کتاب بحار الأنوار را که به صورت «بیان: (وشیعتنا العرب» أی العرب الممدوح من کان من شیعتنا، وإن کان عجما، والعجم المذموم من کان عدونا، وإن کان عربا) بیاورد، آن را (با ترجمه غلط) داخل در متن حدیث کرده و به امام نسبت داده است!
۱۱. مغالطه خلط دو روایت غیر مرتبط با یکدیگر
نویسنده، در متن خویش دو روایت را با یکدیگر خلط کرده است؛ یک روایتی که در مورد امام صادق علیه السلام و سخن ایشان است، و روایت دیگر، روایتی که در مورد نظر خلیفه دوم در مورد ایرانیان است!
که این دو مطلب در ذیل دو عنوان در کتاب آمده است که عنوانها به صورت ذیل هستند:
* العجم (که در آن روایت امام صادق علیه السلام آمده است.)
* سوء رأی الثانی فی الأعاجم (که در آن روایت خلیفه دوم در مورد به بردگی گرفتن ایرانیان آمده است.)
اما نویسنده این دو را با هم خلط کرده و در ترجمه نیز دست برده تا بتواند بیشتر در مخاطب تاثیرگذار باشد.
۱۲. مغالطه یکی کردن آدرسها با وجود اختلاف متن
نویسنده به جای اینکه بگوید هر کدام از متن روایت، شرح، و روایت دوم مربوط به کدام کتاب است، همه آنها را یکی آورده و سه آدرس برای هرسه اینها ذکر کرده است!
۱۳. مغالطه در ترجمه شرح حدیث
معنی این روایت که به خوبی (حتی بدون توجه به روایات قبل و بعد) قابل فهم است، که (در صورت صحیح بودن روایت) امام علیه السلام میفرماید اگر واقعا صرف عرب بودن مدح باشد، و کسی را به خاطر خصائص عربی مدح کرد آنها شیعیان ما هستند (که صفاتی مثل شجاعت و کرم و وفاداری را که اعراب به عنوان مدح خویش میآورند دارا هستند، حتی اگر عرب نباشند) و اگر بنا باشد کسی را به خاطر نداشتن این صفات و خصائص مورد توبیخ قرار داد، آن دشمنان ما است، حتی اگر این دشمنان از عرب باشند!
۱۴. آدرس دهی به چاپی که در اختیار خود نویسنده نبوده است!
نویسنده به چاپی آدرس داده است که در اختیار او نبوده است! وی تنها در اینترنت خوانده که چاپ سنگی کتاب سفینة البحار دو جلد دارد! اما فراموش کرده است که اگر این کتاب دو جلدی است، باید به یکی از این دو جلد آدرس دهد! اما شماره جلد را بیان نکرده است!
۱۵. حذف کلمات از عنوان باب در کتاب سفینة البحار
همانطور که گذشت، نویسنده دو روایت از دو باب پشت سر هم در کتاب سفینة البحار را به یکدیگر متصل کرده، بد ترجمه کرده، و اگر عنوان بین این دو را آورده بود، چنین سوء برداشتی صورت نمیگرفت!
عنوان باب دوم چنین بود: «سوء رأی الثانی فی الأعاجم» یعنی نظر بد خلیفه دوم در مورد غیر عربها! و سپس روایتی را از مناقب ابن شهرآشوب نقل میکند که که سیره بد خلیفه دوم در مورد ایرانیان را نشان میدهد!
۱۶. مغالطه در ترجمه روایت دوم
روایت دوم که در مورد برخورد بد خلیفه دوم با ایرانیان بود را بعد از ترکیب با روایت اول چنین ترجمه کرده است:
نظر امام حسین نسبت به ایرانیان ... ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.
اما ترجمه صحیح چنین است:
وقتی اسیران ایرانی را به مدینه آوردند، خلیفه دوم خواست که زنان آنها را بفروشد و مردان را بردگان عرب قرار دهد، و تصمیم داشت که افراد فلج و ضعیف و پیران را در طواف و در اطراف خانه کعبه بر دوش ایرانیان سوار کند! و اصلا ربطی به نظر امام حسین علیه السلام ندارد!
۱۷. حذف نظر امیرمومنان علی علیه السلام از روایت
در ادامه مغالطه خویش، نظر حضرت علی علیه السلام را در مورد این کار خلیفه دوم حذف کرده است! زیرا میدانست که نظر حضرت، دقیقا خلاف مقصود او است! متن روایت چنین است:
فقال أمیر المؤمنین (علیه السلام): إن النبی (صلی الله علیه وآله) قال: أکرموا کریم قوم وإن خالفوکم، وهؤلاء الفرس حکماء کرماء، فقد ألقوا إلینا السلام، ورغبوا فی الإسلام.
امیرمومنان علیه السلام فرمود: پیامبر صلی الله علیه وآله فرموده است: کریم هر قومی را حتی اگر با شما مخالفت کرد، اکرام کنید، و این ایرانیان حکیم و کریم هستند! و خویشتن با ما در صلح در آمده بودند و رغبت در اسلام داشتند!
۱۸. حذف برخورد عملی امیرمومنان علی علیه السلام با ایرانیان در مقابل خلیفه دوم از روایت
در ادامه روایت آمده است که حضرت برای اینکه مانع اجرای تصمیم خلیفه شوند، چیزی گفتند که وی نتواند ایرانیان را به بردگی بگیرد؛ فرمودند:
و من حق خویش و بنیهاشم از ایشان را به خاطر خدا آزاد کردم!
وقد أعتقت منهم لوجه الله حقی وحق بنی هاشم.
زیرا یکی از قوانینی که اسلام برای از بین بردن بردهداری قرار داده بود، این بود که اگر چند نفر به شراکت مالک یک برده باشند، و یک نفر از آنها سهم خود را (حتی اگر از دیگران کمتر باشد) آزاد کند، آن برده خود به خود آزاد میشود! و دیگر کسی نمیتواند وی را در بردگی نگاه دارد! و چون همه مسلمانان از این حکم آگاه بودند، خلیفه دوم نمیتوانست با آن مخالفت کند، و مجبور به آزاد کردن کل اسیران ایرانی شد!
۱۹. عدم ذکر سیره واقعی تعامل حضرت علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام با ایرانیان
با وجود آنکه یکی از روشهای علمی تحلیل یک گزاره تاریخی، مطابقت دادن آن با سایر گزارهها و دادهها است، این نویسنده به هیچ وجه به بررسی سایر دادهها در مورد برخورد و تعامل امیرمومنان و سیدالشهدا با ایرانیان نپرداخته است! که خود سید الشهدا با یکی از همین اسیران ایرانی آزاد شده ازدواج کرد، و ماحصل این ازدواج امام علی بن الحسین زین العابدین است! که خود را ابن الخیرتین (یعنی فرزند دو گروه نیکوی اهل بیت پیامبر و ایرانیان) معرفی میکرد!
همچنین دهها روایت وجود دارد که یکی از علل مخالفت خلفا با حضرت علی علیه السلام، تعامل نزدیک ایشان با غیر اعراب و به خصوص با ایرانیان بود! که موجب شده بود خانه آن حضرت، ملجأ و پناه ایرانیان شده و حتی در موارد بسیار در روایات آمده است که ائمه خود با زبان فارسی با شیعیانشان سخن گفتهاند!
منابع
خویی، سیدأبوالقاسم موسوی (م ۱۴۱۳ ق)، معجم رجال الحدیث، بینا، پنجم، ۱۴۱۳ ق.
صدوق، محمد بن علی بن بابویه (م ۳۸۱ ق)، معانی الأخبار، قم، نشر اسلامی، بیتا.
قمی، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، قم، اسوه، اول، ۱۴۱۳ ق.
مجلسی، محمد باقر (م۱۱۱۰ ق)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، سوم، ۱۴۰۳ ق.
نجاشی، أبوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن عباس اسدی کوفی (م ۴۵۰ ق)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة (رجال النجاشی)، قم، نشر اسلامی، پنجم، ۱۴۱۶ ق.