به گزارش مشرق، حجت الاسلام رسول جعفریان استاد تاریخ دانشگاه تهران در یادداشتی با عنوان روایت جاحظ: چه کسی حسین بن علی (ع) را به شهادت رساند؟، به کندوکاو در پاسخ به این سوال پرداخت:
عمرو بن بحر جاحظ (۱۶۰ ۲۵۵)، ادیب، متکلم و مورخ زبردستی است، و اینجا، ضمن چند سطر، روایت خود را درباره قاتل امام حسین (ع) بیان کرده است. بخشی از آن تازه است، اما دو نکته هم در آن هست: اول درباره نام «یزید بن خولی» است که باید «خولی بن یزید [اصبحی]» باشد. دوم درباره خوابی درباره شمر که اینجا میگوید امام حسین (ع) خواب دید، اما منابع دیگر آن را منسوب به پیامبر میدانند که خواهیم آورد. جاحظ این متن را در کتاب «البرصان و العرجان و العمیان و الحولان» جاحظ (ص ۱۲۸) آورده است.
قال الحسین بن علی بن أبی طالب رحمة اللّه علیه قبل أن یقتله بلیلة: إنّی رأیت فی المنام کأنّ کلبا أبقع یلغ فی دمائنا، فعبّرتُه هذا الأبرص الضّبابی؛ یعنی شمر بن ذی الجوشن.کان الرئیس فی قتل الحسین بن علی، و المَلِک یزید بن معاویة، و کان أمیر العراق الذی جهّز الجیش و عَقد اللواء عبید اللّه بن زیاد، و کان صاحب الجیش و أمیر الجماعة عمر بن سعد، و کان قائده الأکبر شمر بن ذی الجوشن، و کان الذی تولّی قتله یزید بن خولیّ، و الذی حفظ ظَهر [خولی بن] یزید حتّی نزل إلیه و حزّ رأسه سنان بن أنس.
حسین بن علی بن ابی طالب رحمة الله علیه، شبی قبل از آن که شمر او را بکشد، گفت: در خواب دیدم که سگی [پیسه ای] پنجه در خون ما انداخته است. آن را به این ابرص ضبابی، یعنی شمر بن ذی الجوشن تعبیر کردم. رئیس در قتل حسین بن علی و پادشاه وقت یزید بود. امیر عراق که لشکر را تجهیز و تدارک کرد و پرچم را بست، عبیدالله بن زیاد بود. فرمانده سپاه و امیر جماعت، عمر بن سعد بود. قائد بزرگ آن سپاه شمر بن ذی الجوشن بود. کسی که کار قتل امام حسین را بر عهده گرفت، خولی بن یزید بود. کسی که پشت یزید را گرفت تا بر حسین فرود آمد و سر او را جدا کرد، سنان بن انس بود.
زبیر بن بکار (م ۲۵۶) معاصر جاحظ، به نقل از جعفر بن محمد (ع) خواب را از پیامبر (ص) دانسته که شصت سال بعد، تعبیر شده است: کسی از امام صادق پرسید: چه قدر تعبیر یک خواب میتواند به تأخیر افتد؟ حضرت این حکایت را نقل کرد: فقال: رأی رسول اللّه- صلی اللّه علیه و سلم- کأنّ کلبا أبقع یلغ فی دمه، فکان شمر بن ذی الجوشن قاتل الحسین علیه السلام ذلک، و کان أبرص، و کان تأویل الرؤیا بعد ستین سنة [اخبار الموفقیات: ص ۱۶۷ ۱۶۸، این روایت جعفر بن محمد صادق (ع) در «نوادر الرسائل» مدائنی «م ۲۲۴» ص ۱۴۳ هم آمده است؛ همین طور بهجة المجالس ابن عبدالبر: ۳/۱۴۹.]