دست‌خالی نجنگیدیم، رزمندگانی داشتیم که هیچ کشوری نداشت

برای من، مهم‌ترین اتفاقی که در کودکی تجربه کردم، جنگ بود. بزرگ‌تر که شدم، در دوران مدرسه، چیزهایی از جنگ شنیدم که باعث شد سوال‌های متعددی برایم ایجاد شود و البته پاسخ‌هایی را هم دریافت کردم.

به گزارش مشرق، حدود دو هفته دیگر، چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس، گرامی داشته می‌شود. بخش عمده جمعیت امروز ایران، کسانی هستند که پس از پایان جنگ به دنیا آمده‌اند یا در آن زمان، سن کمی داشته و چیزی را به یاد ندارند. ولی جنگ ایران و عراق، چنان رویداد بزرگی است که پس از چهار دهه، همچنان در زندگی امروز مردم کشورمان، تاثیر دارد و محل بحث و طرح پرسش‌های فراوان است.

اگر در جریان جنگ، آثار موسیقی، سینمایی و ادبی و کتاب‌های منتشر شده، بیشتر رنگ و روی حماسی داشتند، هرچه بیشتر از آن رویداد فاصله گرفتیم، بررسی و بازتاب دیگر وجوه جنگ هم بیشتر فرصت بروز یافتند.

با این‌حال، هنوز که هنوز است، پس از گذشت ۳۲ سال از پایان جنگ، فضای طرح پرسش، گفتگو و بحث درباره هشت سال جنگ ایران و عراق، آن‌چنان که باید، باز نشده است.

برای بررسی این موضوع، سراغ یک پژوهشگر و تاریخ‌نگار معاصر رفتیم که بخش عمده آثارش درباره جنگ هشت ساله است.

جعفر شیرعلی‌نیا، ۲۴ جلد کتاب درباره تاریخ ایران در سال‌های پس از انقلاب دارد؛ تولد او در بهمن ۵۷، شاید در این علاقه بی‌تاثیر نبوده است.

جدا از آثار شخصیت‌نگارانه او، چون «دایره‌المعارف مصور تاریخ زندگی امام خمینی»، «روایتی از زندگی و زمانه آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای- ۱۳۱۸تا ۱۳۹۳»، «روایتی از زندگی و زمانه آیت‌الله اکبر هاشمی‌رفسنجانی»، «روایتی از زندگی و زمانه آیت‌الله بهشتی» و ...، شیرعلی‌نیا، بیشتر کتاب‌هایش را در موضوع جنگ ایران و عراق تالیف و منتشر کرده است.

مجموعه ده جلدی «راوی (جبهه جنوب)» که برگزیده بیست و هشتمین دوره کتاب سال شد، مجموعه شش جلدی «راوی (جبهه میانی)»، کتاب «موج سرخ»، کتاب «هشت‌سال این‌گونه گذشت» و ... از جمله آثار پژوهشی جعفر شیرعلی‌نیا در موضوع جنگ هشت ساله است.

با او به گفت‌وگویی بلند نشستیم تا بدانیم به عنوان یک پژوهشگر و تاریخ‌نگار، در چهلمین سال آغاز جنگ تحمیلی، چه انتظارات و چه پیشنهادهایی دارد.

جنگ ایران و عراق، یکی از مواردی است که همه جناح‌ها و طیف‌های سیاسی داخل کشور پشت آن با هم متحد هستند. حتی بسیاری از منتقدان، مخالفان و براندازان خارج‌نشینِ جمهوری اسلامی هم وقتی به جنگ می‌رسند، نمی‌توانند از تحسین رزمندگان ایرانی، خودداری کنند. این فضای حماسی، کارِ تحلیلِ پژوهشگرانی، چون شما را سخت نمی‌کند؟

ببینید، در جنگ، ما جمعیتی نوجوان و جوان داریم که جان‌شان را خالصانه فدا کردند و بسیار هم مورد احترام تمام طیف‌ها هستند، ولی این موضوع نباید باعث شود تا ما مدیریت جنگ را نقد نکنیم و کاستی‌ها و اشتباهات را مورد اشاره و تحلیل قرار ندهیم.

در مقابل کسانی برای حقیقت جانشان را فدا کرده‌اند، بزرگ‌ترین توهین به آن­‌ها این است که بگویی مصلحت‌شان در این روزها این است که برخی حقایق گفته نشود. در حالی که بیشترین تشویق در پیام­‌هایی که از طرف خوانندگان آثارم برای من می­‌رسد، از رزمندگان جنگ و خانواده‌ها­ی شهدا است که خواستار تجزیه و تحلیل زوایای پنهان و ناپیدای هشت سال دفاع مقدس هستند.

آن چیزی که مورد علاقه و احترام تمام گروه‌ها و طیف‌ها است، پاکی آن رزمندگان و شهدا است. اما بعضی از افراد می‌گویند، چون آن جوان‌ها پاک بودند، تقدس‌شان به همه وجوه جنگ می‌رسد و نمی‌توان دست به نقد دیگر مسائل زد. من پیام‌های زیادی از خانواده جانبازان و شهدا دارم که به من می‌گویند دلسرد نشو و واقعیت را مطرح کن. در حال حاضر ممکن است برخی موضوعات تلخ باشد، ولی همه دوست دارند واقعیت را بدانند. هفته گذشته یکی از جانبازان به من پیام داد و گفت ما همیشه روایت فتح را داشتیم و آرزو می‌کردیم یک نفر هم روایت درد را بگوید.

برخی برای توجیه کاستی‌ها و کمبودها در جنگ، می‌گویند با دست خالی جنگیدیم، از زوایه‌­ای درست است، اما کجای دنیا، رزمندگانی پیدا می‌کنید که نیروهایش مثل رزمندگان ما بدون چشم‌داشت و با کم‌ترین تجهیزات و امکانات، جان‌شان را در طبق اخلاص قرار دهند و به ناملایمات هم اعتراضی نکنند. در واقع وقتی فرماندهان و مسئولان کشور، چنین سرمایه عظیمی را داشتند، دیگر نمی‌توانتد بگویند با دست خالی جنگیدیم. در واقع اگر می‌گوییم جنگ را مدیریت کردیم، باید بگوییم چه نیروهایی را هم زیر فرمان داشتیم. حجم عظیم کمک‌­های مردمی و حجم عظیم نیروی کمکی مردمی و کارهای فراوانی که بدون چشم­داشت مادی برای جبهه‌­ها انجام شده است بی‌­نظیر است. مستند «ننه قربون» از آقای یاسر عرب نشان می­‌دهد که صدها زن بدون هیچ چشم­داشتی چه کارهای بزرگی برای پشتیبانی از جبهه انجام داده‌اند. حقیقت این است که این‌­ها همه سرمایه­‌هایی است که در اختیار دولت و نیروهای نظامی آن زمان بوده است و البته خریدهای خارجی نیز به جای خود.

کتاب‌های شما، همان‌طور که آن جانباز گفته است، روایت درد است که کام خواننده را خیلی جاها تلخ می‌کند.

طبیعی است، چون ذات جنگ، تلخ و دردناک است. خودم هم هنگام نوشتن بخشی از مطالب، کامم تلخ می­‌شود. یک مثال می‌زنم؛ همیشه از عملیات خیبر به عنوان یک پیروزی یاد شده است و شهید همت را به عنوان فاتح خیبر نامیده‌اند، ولی وقتی وارد اصل ماجرا می‌شوید، می‌بینید فارغ از این فضای زیبایی که درحال ترسیم شدن است، اگر جزئی‌تر به موضوع نگاه کنید، ماجرای خیبر و آخرین روزهای همت از تلخ‌­ترین روزهای جنگ است. من اخیرا این را در یادداشتی منتشر کردم که نوشتنش اشک خودم را هم سرازیر کرد. تا امروز هم خیلی از افراد را دیدم که می‌گویند با این مطلب ذهن‌شان را به هم ریخته‌ام. تحلیل کردن یعنی همین، یعنی لایه رویی ماجرا را کنار بزنی و آن زیر را نشان بدهی.

از این لحاظ، کاری که انجام می‌دهیم، این است که بگوییم این فضا قابل مطالعه است و در این فاصله، یک‌سری اشتباهات رخ داده که ممکن است تعدادی از آن‌ها دوباره تکرار شود.

شاید برخی‌ها بگویند با این‌کار ممکن است قداست رزمندگان از بین برود. چه پاسخی در برابرش دارید؟

برعکس. این اتفاق هم اگر رخ دهد، بخشی از آن مرتبط با عدم اجازه طرح پرسش‌ها است. وقتی فضای پرسش را تنگ کنیم، افراد را نسبت به آن قداست، دچار تردید کرده‌ایم.

من می‌گویم زمانی که اجازه طرح پرسش داده نمی‌شود، قداست ماجرا زیر سوال می‌رود. ائمه هم همیشه اجازه می‌دادند حتی در باره مقدس‌ترین مسائل، پرسش شود تا هیچ شک و شبهه‌ای باقی نماند. مطمئن باشید با باز کردن فضای پرسش درباره مسائل جنگ، قداست رزمندگان بیشتر هم خواهد شد.

شما اسنادی را دیده و خوانده‌اید، حرف دیگران را شنیده‌اید و بر اساس آن، به یک تحلیل رسیده‌اید. دیگران ممکن است با مراجعه به همین مدارک و مستندات شما، تحلیلی دیگر داشته باشند.

سعی کردم طبق اسنادی که به آن‌ها دسترسی داشته‌ام، به موضوع بپردازم؛ باید متعهد به اسناد و مدارک بود. ولی من دنبال این بودم که درباره یک صحنه مطالعه کنم و بعد روایت خودم از آن موضوع را در اختیار مخاطب قرار بدهم.

پس ادعا ندارید که روایت‌تان ۱۰۰درصد درست است.

اصلا همچین چیزی امکان ندارد، هیچ کس نمی‌­تواند چنین ادعایی داشته باشد. من می‌گویم تحقیق کرده‌­ام، اسنادی را خوانده‌ام، با این آدم‌ها مصاحبه داشته و از این زوایا، موضوع را بررسی کرده‌ام. این روایت من است و این اتفاقی است که در تاریخ رخ می‌دهد و من تنها کاری که می‌توانم انجام دهم، این است که آن‌چه را که که به آن رسیده‌­ام، بنویسم و برای خوشایند کسی کاری انجام ندهم.

می­‌خواهیم قدری هم به سرگذشت خودتان در این حوزه بپردازیم. شما دانش‌آموخته فیزیک هسته‌ای هستید. بین این رشته و پژوهش و تالیف در حوزه تاریخ معاصر، فاصله زیادی است. چطور شد به این عرصه علاقه‌مند شدید؟

من متولد ۲۸ بهمن ۱۳۵۷ هستم و کودکی ما در ابتدای تجربه انقلابیون قرار گرفت و از چهار، پنج سالگی به بعد، آموزشی که دیدیم، برنامه‌ای که تماشا کردیم، حسی که نسبت به زندگی داشتیم و اندیشه‌ای که داشتیم، حاصل برنامه‌­ریزی­‌های جمهوری اسلامی بوده است.

برای من، مهم‌ترین اتفاقی که در کودکی تجربه کردم، جنگ بود. بزرگ‌تر که شدم، در دوران مدرسه، چیزهایی از جنگ شنیدم که باعث شد سوال‌های متعددی برایم ایجاد شود و البته پاسخ‌هایی را هم دریافت کردم. اما بعدتر، در دوران دانشجویی، آن سوال‌ها به گونه دیگر مطرح شد و به پاسخ‌های متفاوتی رسیدم. همین موضوع من را علاقه‌مند و کنجکاو به این حوزه کرد و این شروع کار بود.

فضای حاکم بر خانه و خانواده هم در این علاقه‌مندی موثر بود؟

خاطره‌ای که من همیشه تعریف می‌کنم، این است که ما اصالتا شمالی بودیم و در کرج سکونت داشتیم. اقوامی که از گیلان می‌خواستند به جبهه بروند، اول می‌آمدند خانه ما و از آنجا راهی می‌شدند و خب همین موضوع یکی از دلایلی بود که زندگی من را با جنگ پیوند داده بود. من دیده بودم زمانی که خبر شهادت بچه‌ها می‌رسید، چگونه خانه ما به هم می‌ریخت. فضای شهر و مدرسه هم ذهن من را درگیر جنگ کرده بود، برای مثال بارها که در مدرسه بودیم، یک دفعه آژیر زده می‌شد و با تعطیلی کلاس‌ها، ما راهی پناهگاه می‌شدیم.

در مدرسه قلک­‌هایی به ما می‌­دادند که شکل نارنجک بود، حالا که فکر می­‌کنم، برای کودکی ما، قلک خیلی خشنی بوده است. ما را جمع می­‌کردند می­‌بردند تا ببینیم از دارایی­‌هایی که با قلک­‌های نارنجکی جمع کرده بودیم، چی خریده‌­اند. یک مراسم رژه‌­مانندی بود که ماشین‌­های جنگی و اسلحه و این­‌ها را نمایش می­‌دادند. دلهره، زندگی همه­ ما را جنس دیگری کرده بود. قطع شدن برق، آژیر هراسناک قرمز، وقتی هم آژیر وضعیت سفید می‌­زدند، یادم نیست با آژیر قرمز تفاوت داشت یا نه، اما سفیدش هم از همان جنس بود.

در دوره دبیرستان هم، ارتباط من با جنگ، از طریق خواندن خاطرات بود؛ چون خاطرات فضای شیرینی دارد، بعضا باعث می‌شود انسان به برخی واقعیت‌ها که پشت پرده است، آگاه نشود. جلوتر که رفتم، دیدم جنگ، آن‌قدر هم که در خاطرات خوانده‌ام، شیرین نیست.

از کِی علاقه‌مند شدید پشت پردهِ این خاطرات را بدانید؟

آن اوایل، خاطرات من را مشتاق می‌کرد که‌ای کاش دوباره جنگ شود که من هم در آن شرکت کنم، اما بعدتر که در جریان مسائل قرار گرفتم و بی‌واسطه پای صحبت‌ها نشستم، تازه متوجه شدم که جنگ هم صحنه‌های وحشتناکی دارد و هم پشت پرده‌هایی دارد که خارج از خاطرات است. در واقع، یک بخشی از جنگ در بخش دوکوهه و ایثار و شهادت است و یک جایی هم فضای خشن و از دست دادن آدم‌ها است. این موضوع را کم کم در مصاحبه و صحبت با فرماندهان مختلف جنگ دریافتم.

از سال ۷۸، ۷۹، در دوران دانشجویی به این موضوع علاقه‌مند و از آن‌جا متوجه شدم که ما به تمام وجوه جنگ به درستی نپرداخته‌ایم و از آن موقع به ابعاد دیگرِ جنگ حساس‌تر شدم و فهمیدم می‌توان به موضوعات جنگ، یک نگاه تازه داشت.

در لا به لای برخی کتاب­‌ها توانستم روایت­‌های متفاوتی از آن­چه قبل­‌تر خوانده بودم، پیدا کنم. با اتکا به این روایت­‌ها می‌­شد از یک زاویه دیگر به جنگ نگاه کرد و تصمیم گرفتم نه به عنوان کسی که می‌خواهد تاریخ را بنویسد، بلکه به عنوان علاقه‌مند، از یک زاویه جدید جنگ را برسی کنم.

در واقع به این نتیجه رسیدید آن‌چیزی که بیان می‌‍‌شود، تمام واقعیت نیست و به همین سبب رفتید دنبال اصل ماجرا.

بله درست است. تحقیق آن‌­جایی آغاز می‌­شود که شما درباره­ پاسخ‌­هایی که همیشه به شما داده­‌اند دچار تردید می­‌شوید. زندگی‌­ام شد جستجو در دل روایت‌­های جنگ. تا چندین سال کتاب­‌های قدیمی را می­‌خواندم و همچنین هر چه را جدید منتشر می‌­شد. در هر برنامه‌­ای که روایت­‌های تحلیلی در آن نقل می‌­شد، یا نقد کتاب بود، شرکت می­‌کردم و از هر فرصتی برای گفتگو با نیروهای ارتش و سپاه و رزمندگان جنگ استفاده می­‌کردم. بسیاری از گفتگوها را ضبط کرده‌­ام.

از چه زمان پژوهش روی تاریخ معاصر و جنگ ایران و عراق، به کار تمام‌وقت شما تبدیل شد؟

در واقع ورودم به مرحله جدی مطالعه روی این موضوع، در پایان دانشجویی بود. من بورسیه بودم و بعد از پایان تحصیل باید وارد سپاه می‌شدم، اما دوران دانشجویی که تمام شد، وارد سپاه نشدم و تسویه کردم و بیرون آمدم. می‌توان گفت از سال ۱۳۸۰ به صورت جدی مطالعه را آغاز کردم، کارهایی در سال­‌های ۸۳ و ۸۴ انجام دادم، اما نوشتن جدی‌­تر را از سال ۱۳۸۵ آغاز کردم.

کار روی مجموعه ۱۰ جلدی کتاب «راوی (جبهه جنوب)» را که نشر فاتحان منتشر کرد، از همین سال آغاز کردم که سال ۸۹ به پایان رسید. موضوع کتاب درباره مناطق و رویدادهای جنگی در جبهه جنوب بود. کتاب تک جلدی «موج سرخ» هم درباره جنگ خلیج فارس بود؛ و همچنین «بحران بالا می‌گیرد» که شامل وقایع کردستان است. کتاب­‌ها بر اساس پژوهش بود و از مصاحبه­‌های شفاهی نیز برای تکمیل کار استفاده می­‌کردم.

شما در واقع چندین سال مطالعه، پژوهش و کار کردید، بدون آن‌که درآمدی داشته باشید. هزینه‌های زندگی خود را از کجا تامین می‌کردید؟

تا یک زمانی از لحاظ معیشتی بسیار سخت زندگی می‌کردیم، ولی منبع درآمدم همین بود. البته با تعدادی دوستان دفتری داشتیم که برخی پروژه‌­ها درآمدی هم برای‌مان داشت. اما حقیقتا آن­‌سا­ها سخت گذشت.

۲۴ یا ۲۵ سالگی، سنی است که همه می‌روند سرِ یک کارِ ثابت تا درآمدی مطمئن داشته باشند. شما سر این موضوع به مشکل بر نخوردید؟

چرا اتفاقا. من یک دوره‌ای را پشت سر گذاشتم که برای نرفتن به شرکت سایپا مقاومت کردم، چون پدرم کارمند آن‌جا بود و هنگام پایان کار می‌توانست یک نفر را به عنوان جانشین خود معرفی کند. همه اعضای خانواده اصرار داشتند که من آن‌جا مشغول به کار شوم، اما من آن را نپذیرفتم و مقاومت کردم و در حال حاضر هم بسیار از این موضوع راضی هستم.

یعنی تا این اندازه به این موضوع دلبستگی داشتید؟

بله، موضوع برایم بسیار جدی بود. هرچند که مدتی، زندگی برایم سخت گذشت، اما به مرور زمان که تعداد کتاب‌ها افزایش پیدا کرد و حق تالیف‌ها بیشتر شد، اوضاع بهبود یافت. استقبال از کارها هم خیلی خوب بود. به طور مثال کتاب «تاریخ جنگ» در حال حاضر در دست چاپ نهم است.

کارهای شما، بیشتر آثاری تحلیلی هستند، در حالی که خاطره‌نویسی، بر فضای نشرِ آثارِ دفاع مقدس غالب شده است. چرا راهی متفاوت را در پیش گرفتید؟

شما اگر حجم کتاب‌های خاطره را که منتشر شده است، نگاه کنید، کاملا بیانگر این موضوع است و نشان می‌دهد که تا چه اندازه فضای خاطره و تاریخ شفاهی گسترده است. متاسفانه این گونه آثار، از لحاظ استنادی، برای یک پژوهشگر، کمتر قابل استفاده هستند.

آثار تحلیلی اگر کم داریم، اما کتاب‌های مرجع که دارای آمار و اطلاعات باشند، وضعیت بهتری دارند. درست است؟

کتاب­‌های تحلیلی و مستند هم داریم، اما اغلب چنین کتاب‌هایی، یا خواندن‌شان سخت بوده، یعنی ادبیاتی آسان ندارند یا بسیار حجیم‌اند. برای مثال، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس یا همان مرکز مطالعات تحقیقات جنگ، کتابی را منتشر کرده که بسیاری از جلدهایش هزار و خُرده‌ای صفحه است و من یک‌بار موقع صحبت با دوستان سپاهی، شوخی-جدی به آن‌ها گفتم که فکر می‌کنم این کتاب‌هایی که منتشر شده است، فقط سه نفر خوانده باشند؛ ویراستار آن، نویسنده و من. به طور کلی بعید می‌دانم کسی این مجموعه ۲۸ جلدی را کامل خوانده باشد.

از طرف سازمان‌ها و نهادها از این کار شما استقبال شد؟ چون شما از آن روایت کلیشه‌ای فاصله گرفتید و رفتید سراغ تحلیل موضوع.

نمی‌توان به طور مطلق به این پرسش پاسخ داد، بعضا در شروع کار و در بعضی مواقع استقبالی صورت گرفته است، اما هرچه جلوتر رفتیم عده‌ای مایل بودند که تاریخ جنگ، مطابق خوشایندشان نوشته شود. اما من، یک ویژگی که تا امروز آن را حفظ کردم و بعضا هم از بابت آن ضربه خوردم، این بود که سعی کردم تاریخ را مطابق خوشایند کسی ننویسیم و آن­چه را واقعیت دریافته­‌ام برای مخاطبم روایت کنم.

تلاش می­‌کنم کتابم را به خوشایند این یا آن، تغییر ندهم. همین موضوع در برخی جاها چالش ایجاد می‌کند.

خب تحلیل شما متفاوت از روایت کلیشه‌ای است که از خیلی رسانه‌ها تکرار می‌شود و برای همین شاید در برابرش مقاومت باشد.

همین طور است. درواقع جنگ موضوعی بسیار خشن و ویرانگر است و آن­‌ها که جنگ را روشن و دوست­‌داشتنی جلوه می­‌دهند، در حال ارائه روایتی غیروافعی هستند.

امسال چهلمین سالگرد دفاع مقدس است؛ چرا ما آغاز جنگ را گرامی می‌داریم و نه پایان آن را یا مثلا روز آزادسازی خرمشهر را؟

این موضوع را دوستانی که تدبیر کردند، باید پاسخ دهند، اما نماد این ماجرا این است که به عنوان روز آغاز دفاع مقدس، گرامی می‌دارند. چون پایان جنگ، با تلخی تمام شد، نمی‌تواند روز جشن باشد، ولی موافقم که فتح خرمشهر روز مقاومت باشد. چون یک روز ملی و تاریخی شد و تمام ملت ایران به خیابان ریختند و شادی کردند.

بیشتر بخوانید

پس از گذشت چهار دهه از آغاز جنگ، به نظر شما چه موانعی سر راهِ پژوهشگری مثل شماست که باید برطرف شود؟

به آمار و اطلاعات هنوز به سختی دسترسی دارم. مثلا من به بنیاد شهید نامه زدم و آن‌ها تقریبا دقیق‌ترین اعداد و ارقام شهدا و جانبازان هر عملیات را بر اساس پرونده‌ها می‌توانند به من اعلام کنند که جوابی نمی‌دهند. عجیب این جاست که آمار کل شهیدان را همان سال‌های پس از پایان جنگ اعلام کردند، اما با یک پژوهشگر، همکاری نمی‌کنند.

یک چالشی که سال گذشته با فرماندهان سپاه داشتم و رسانه‌­ای شد، سر موضوع تعداد شهدای عملیات کربلای ۴ و کربلای ۵ بود. می‌دانیم در سال ۱۳۶۵، حدود ۴۱ هزار نفر از رزمندگان در جنگ شهید شده‌اند، اما نمی‌گویند به صورت تفکیکی مربوط به کدام عملیات‌هاست. می‌دانیم در آن سال، دو عملیات مهم و اصلی، کربلای ۴ و ۵ بوده است. اما وقتی آمارهای جزیی را که می‌­دهند می‌­بینیم با هم همخوانی ندارد و اختلاف فاحشی دارند.

بسیار بد است که ما کتاب‌هایی داریم که آمار کشته‌های عراقی را دارد، اما آمار شهیدان، جانبازان، مفقودالاثرهای خودمان را ندارد. یک بحثِ جدی که می‌شود درباره جنگ مطرح کرد، همین موضوع ارائه آمار است.

فکر می‌کنم به همین دلیل که رسانه‌های رسمی، فضای بحث در این موضوع را باز نمی‌کنند، شما در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی فعال شده‌اید تا با مخاطبان و حتی منتقدان خودتان به گفت‌وگوی عمومی بپردازید.

بله، زمانی که فضای عمومی شما قدرتمند باشد، فضای نخبگی شما هم قدرتمندتر می‌شود. وقتی بحث‌هایی که در فضای عمومی درباره جنگ مطرح می‌شود، بحث‌هایی قوی باشد، فضای تخصصی هم مجبور است خودش را بالاتر بکشد. بسیاری به من پیام داده‌اند و گفته‌اند «پس از این‌که شما نوشتن این سبک یادداشت‌ها را آغاز کردید، فضای پرسش در اردوهایی مانند راهیان نور هم تغییر کرده است.»

در برخی از دانشگاه‌ها، دو واحد درس عمومی دفاع مقدس ارائه می‌شود. زمانی که دانشجو درباره این موضوعات نداند، موضوع درس کلیشه‌ای می‌شود، اما زمانی که بحث در فضای عمومی جدی شود، این کلیشه‌ای بودن هم تغییر می‌کند.

البته مسیر آسانی نیست. هرچند سختی‌­ها و محدودیت‌­ها ما را قوی­‌تر کرده است و خیلی از دوستان از ما می‌­پرسند چرا بسیاری از کتاب‌­های من و انتشارات سایان با این­که کتاب مرجع است و حضورش در کتاب­خانه‌­های عمومی لازم است، اما در این کتاب­خانه­‌ها نیست، حالا این خود ماجرایی دارد و دوستان در نهاد کتاب­خانه‌­های عمومی می‌­توانند به این پرسش پاسخ دهند، اما من می­‌خواهم از دوستانی که علیه ما کار می­‌کنند تشکر کنم که باعث شده‌­اند بیشتر تلاش کنیم و قوی­تر شویم. اگر هم دوست داریم کتاب در کتاب­خانه‌­ها باشد به این دلیل است که بسیاری از دوستان به من پیام می‌دهند که قیمت کتاب فراتر از توان مالی آن‌ها برای خرید کتاب است و در کتابخانه‌های عمومی هم آن را پیدا نمی‌کنند. در واقع این ظلم در حق مردم است. حالا من در فضای مجازی وقت زیادی صرف می‌­کنم تا مخاطبم متن‌­هایی تحقیق ­شده را بخواند.

این فعالیت در فضای مجازی، شما را از کار اصلی‌تان که همان تالیف کتاب است، عقب نمی‌اندازد؟

بخشی از پژوهش‌­­هایم در این فضا ارایه می‌­شود. درباره یادداشت‌هایی که در فضای مجازی وجود دارند هم می‌توانم بگویم من واقعا برای آن‌ها وقت می‌گذارم، آن یادداشت‌ها معمولا ۷۰۰ کلمه‌ای است و تقریبا کتاب «تاریخ جنگ» هم در هر صفحه آن حدود ۷۰۰ کلمه وجود دارد. من می‌توانم بگویم زمانی که صرف هر یادداشت تلگرامی می‌کنم، بسیار بیشتر از زمانی است که برای ۷۰۰ کلمه کتابم گذاشته‌ام و کاملا آن یادداشت‌ها را با فکر، حوصله و وسواس نوشته‌ام و حتی برخی منابع را هم با وجود این­که قبلا فیش‌­برداری کرده‌­ام، برای انتشار در فضای مجازی دوباره چک کرده‌ام.

مخاطب شما در فضای مجازی با مخاطبان کتاب‌های‌تان چه قدر تفاوت دارتد؟

مسیری که در ذهن من است، آخرش به کتاب منتهی می‌شود و بحث‌هایی که در فضای مجازی انجام می‌دهم، کاملا جدی است و یک بحث آبکی برای من و مخاطبم نیست. برای همین فرقی بین مخاطبان نمی‌گذارم و همه را جدی می‌گیرم.

تلگرام من به مخاطبم می‌گوید که موضوع جنگ بسیار جدی است و نیاز به تفکر، تعمق و مطالعه دارد و بیان کردن یک‌سری از موضوعات در این فضا سبب شده است تا عده‌ای تصمیم بگیرند تا در مورد یک موضوع مشخص تحقیق کنند. البته برای رسیدن به ­این­‌جا خون‌دل­‌ها خورده‌­ایم.

منبع: خبرآنلاین

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • رسول عباس زاده IR ۰۸:۲۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۷
    2 0
    بلی منهم هم شنیدم هم دیدم امام جمعه شهرستان ورزقان به دیدار جانباز شیمیایی جناب آقای آِیت الله عباسزاده نرفته که یک جانباز شیمیایی بود درد کشید آخر هم شهید شد ولی با بعضی افراد که اعتقات به امام دین ندارد عکس می اندازد که از ایشان در شهرستان یک غول می سازد درست که ما بخاطر وطن رفتیم که بماند نه اینکه هر کسی بیاید تاراج کند به خدا این آیت الله عباس زاده هیچ ارتباطی با من ندارد فقط تشابه فاملی داریم وباهم یک بار اعزام شده بودیم می شناختمش و می دانستم که جانباز شیمیایی می باشد
    • بوالفضول IR ۰۸:۴۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۷
      3 0
      امریکا هم در جواب می گوید که ما نوکران مفسداتی ای داشتیم که هیچ ابلیس و شیطانی نداشت.
  • IR ۱۳:۵۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۷
    7 0
    ایران بیشه شیران است رزمندگانی داشتیم و داریم خواهیم داشت - باج به شغالهای با موشهای داخلیشان نمیدهیم -

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس