سرویس جنگ نرم مشرق- مؤسسه رند با انتشار گزارشی راهبردی به قلم چند تن از کارشناسان و پژوهشگران ارشد این اندیشکده آمریکایی به بررسی سناریوهای احتمالی از آینده و چشم انداز نقش حوثیها در یمن پرداخت. این اندیشکده نزدیک به پنتاگون در این گزارش ۱۵۰ صفحهای مینویسد: ایران از ۵ سال گذشته سرمایهگذاری خود در جنبش حوثی را به شکل چشمگیری افزایش داده و این گمانهزنی را مطرح کرده که حوثیها نیز به نیروی نیابتی منطقهای دیگری تبدیل خواهند شد که در جهت محافظت از منافع ایران و ترویج آن فعالیت خواهد کرد. ایران به منظور گسترش نفوذ خود در خاورمیانه و تحریک دشمنانش و در عین حال به حداقل رساندن خطر وقوع درگیری مستقیم، بارها به روابط حامی- وابسته روی آورده است. حوثیها در هر دوی این زمینهها فرصتی جذاب محسوب میشوند؛ هم نفوذ ایران در یمن و دریای سرخ در مجاورت آن را فراهم میکنند و هم راهی برای آزار دادن رقیب منطقهای ایران، یعنی عربستان سعودی در اختیار آن قرار میدهند.
مخاطبان گرامی، محتوا و ادعاهای مطرحشده در این گزارش، صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر شده است و ادعاها و القائات احتمالی این مطالب هرگز مورد تأیید مشرق نیست.
پویایی استراتژی ایران و نحوه شکلگیری روابط نوظهور
مؤسسه رند در این گزارش راهبردی به منظور بررسی احتمال موفقیت ایران، ضمن مورد توجه قرار دادن نظریه سیاسی روابط حامی- وابسته، اقدامات مشابه ایران در موارد دیگر- یعنی در لبنان، عراق و کشورهای حوزه خلیج فارس- را نیز مورد بررسی قرار داده است. در بیشتر نظریههای موجود پیرامون روابط حامی- وابسته، از مدل کارفرما و کارگزار استفاده میشود. مدل کارفرما و کارگزار که از نظریهای اقتصادی در خصوص روابط قراردادی سلسله مراتبی گرفته شده، روابط حامی- وابسته را حول واگذار کردن وظایف از کارفرما به کارگزار شکل میدهد. این مدل، بدهبستانهایی را که حامیان و وابستگان باید بین منافع و خطرات انجام دهند، به طور مؤثری توصیف میکند، اما تحرکات بین سازمانهای کاملاً مشخص و رسمی با سلسله مراتب روشن را میتواند به بهترین نحو توضیح دهد. بین بیشتر گروههای مبارز و حامیان دولتی آنها هیچ مقررات رسمی یا روابط قراردادی وجود ندارد و این، کارایی مدل مذکور برای تشریح روابطی که ما مورد بررسی قرار میدهیم را تضعیف میکند. به علاوه، این مدل عموماً ایستا است و در نتیجه، توصیف تحول روابط حامی- وابسته را دشوار میکند؛ موضوعی که در فهم چگونگی شکلگیری و تحول روابط ایران با حوثیها مهم و کلیدی است.
به این دلایل، ما استفاده از مدلی جایگزین را پیشنهاد میدهیم که میتواند پویایی استراتژی ایران و نحوه شکلگیری روابط وابستگی نوظهور آن را به شکل مؤثرتری توضیح دهد. مدل ورود به بازار و سرمایهگذاری، فعالیت ایران را به عنوان شرکتی که به دنبال توسعه بازار خود است، تصویر میکند. برای بکارگیری این مدل، ما کشورها را به عنوان بازارهای بالقوهای در نظر میگیریم که ایران در آنها بعد از جستجوی فرصتها و گزینش شرکا، در نهایت روی روابط سرمایهگذاری میکند. عوامل مرتبط در جریان بررسی بازارها عبارتند از ارزش استراتژیک، میزان دسترسپذیری یا شرایط باز (مانند دولتی ضعیف با مرزهای نفوذپذیر) و میزان تقاضای نهفته (مانند جمعیت ناراضی شیعه). لبنان در دهه ۸۰، با توجه به دسترسی آسان از سوریه، جامعه شیعیان محروم از حقوق شهروندی و نزدیکی به اسرائیل، بازاری فوقالعاده برای سرمایهگذاری ایران بود.
در مقابل، عربستان سعودی با توجه به حضور فراگیر نیروهای امنیتی و جمعیت کم شیعیان، بازار نسبتاً بستهای محسوب میشد. ما در فصل سوم، با بکارگیری این مدل نظری در مورد لبنان، عراق و به شکل عمیقتر خلیج فارس، اقدامات گذشته ایران برای شکل دادن به گروههای نیابتی را با استفاده از مدل ورود به بازار و سرمایهگذاری توضیح خواهیم داد.
ایران چگونه حوثیها را انتخاب کرد
این اندیشکده آمریکایی مینویسد: بطور خاص در مورد یمن، مرحله اول مدل ورود به بازار و سرمایهگذاری، جستجوی فرصتها است. بازار روابط وابستگی در یمن بعد از سال ۲۰۱۱، با توجه به سقوط قریبالوقوع دولت و افزایش تقاضا به واسطه توسعه سیاسی و نظامی سریع حوثیها، کاملاً باز بود. کنترل ملی ضعیف و مسیرهای قدرتمند قاچاق، شرایط آسانی را برای ارسال تجهیزات نظامی به یمن بدون ریسک یا هزینه بالا فراهم میکرد.
جذابیت این بازار با تشدید تنشها بین ایرانیها و سعودیها و مداخله عربستان سعودی در یمن افزایش پیدا کرد، زیرا فرصتی را در اختیار ایران قرار میداد تا از طریق درگیریهای نیابتی با ریسک پایینِ رویارویی مستقیم، هزینههای بالایی را به ارتش سعودی وارد کند.
گرچه غالباً تمرکز بر حمایت ایران از حوثیها است، اما ایران به گزینش و انتخاب چندین گروه نیابتی در یمن توجه داشته و این، مرحله دوم مدل ورود به بازار و سرمایهگذاری است. برای شراکت حوثیها با ایران، موانعی طبیعی وجود دارد که از جمله آنها میتوان به تفاوت فرقههای شیعهای که به آن باور دارند، اشاره کرد. پیش از سال ۲۰۱۴، ایران ایجاد روابط با شرکای بالقوه دیگری مانند جنبش جداییطلب جنوبی را بررسی میکرد تا بتواند به مجموعه وابستگانش تنوع ببخشد.
در ادامه این گزارش آمده است: البته از زمان شروع جنگ، حوثیها به عنوان تنها گزینه نیابتی در یمن مطرح شدند و به این ترتیب، ایران به مرحله نهایی مدل ما، یعنی سرمایهگذاری وارد شد.
حمایت ایران شکلهای مختلفی به خود گرفته است، اما شاید مهمترین آنها تهیه تسلیحات پیچیده مانند موشکهای بالستیک و ضدکشتی باشد که قابلیتهای جدیدی را برای حوثیها فراهم میکند. به خصوص، دستیابی حوثیها به موشکهایی با قابلیت حمله به ریاض، نگرانکننده است. تا زمانی که حوثیها بتوانند روابط خوبی با قبایل و دیگر بازیگران خط تجدید تدارکات به عمان حفظ کنند- روابطی که احتمالاً با پول خریداری میشود- و سواحل را نیز در اختیار خود داشته باشند، هزینه و ریسک تأمین فیزیکی برای ایران پایین خواهد بود.
حوثیها تنها به حمایت ایران وابسته نیستند
اندیشکده رند در بخش دیگری از این گزارش آورده است: موضوع مهم و برجستهای که در اینجا وجود دارد این است که آیا سرمایهگذاری ایران روی حوثیها بازدهی دارد یا خیر. حوثیها تنها به حمایت ایران وابسته نیستند و از طریق دریافت مالیات از محمولههایی که از شهر بندری الحدیده یمن جابجا میشوند منابع درآمدی خاص خود را ایجاد کردهاند.
این جریان درآمدی مستقل باعث شده حوثیها در زمان پذیرفتن پیشنهادهای حمایت ایرانیها، تا حدی از قدرت یا دستکم استقلال برخوردار باشند. مهمتر آنکه، منافع و اهداف رهبران ایران و حوثیها لزوماً در همه مسائل در یک راستا قرار نمیگیرند. گرچه هر دو دشمن مشترکی دارند (سعودیها)، اما حوثیها بطور سنتی بر منافع داخلی خود متمرکز بودهاند.
حوثیها در مقایسه با دیگر وابستگان ایران، تمایل کمتری به صادر کردن ایدئولوژی انقلابی نشان دادهاند. به همین ترتیب، با وجود لفاظیهای ایران مبنی بر حمایت از گروههای به حاشیه رانده شده، این کشور عملاً منافع خود را دنبال میکند. بنابراین این رابطه عمدتاً تعاملی است. البته شرایطی که این گروه در آن فعالیت میکند میتواند ناگهان و بطور چشمگیری دچار تغییر شود و این میتواند تحول این رابطه در آینده را در مسیرهای مختلفی رقم بزند.
چهار سناریو برای آینده حوثیها و پیامدهای آن برای ایران
اندیشکده رند در این مطالعه به بررسی چهار سناریو پرداخته است که پیامدهای متفاوتی برای رابطه ایران و حوثیها و چشمانداز درازمدت آن در پی خواهند داشت. این سناریوها حول دو محرک کلیدی مطرح میشوند که عبارتند از موفقیت کارزار نظامی حوثیها و فرصتها و فشار بر حوثیها برای ایفای نقش به عنوان یک بازیگر سیاسی مشروع در یمن. ما با استفاده از این محرکها، چهار مسیر فرضی را برای رابطه ایران و حوثیها ترسیم میکنیم.
- سناریو اول: در اولین سناریو- که بنبست سیاسی و نظامی کنونی همچنان در آن باقی مانده است- حوثیها کنترل سرزمینی را حفظ کردهاند، اما دولت عبدربه منصور هادی و ائتلافی که رهبری آن را عربستان سعودی به عهده دارد، همچنان از هرگونه مصالحه با حوثیها خودداری میکنند. در این سناریو، ارزیابی ما این است که رابطه تعاملی کنونی بین حوثیها و ایران برای هر دو طرف ارجحیت دارد. حوثیها نمیخواهند تحت کنترل، وابسته یا مدیون خیران ایرانی باشند. اگر حوثیها حمایت چشمگیرتری بپذیرند، ممکن است به نیروی نیابتی ایرانیها تبدیل شوند و این هزینههای جدیدی را برای این سازمان مطرح میکند. رابطه تعاملی این سناریو، منافع ایرانیها را نیز تأمین میکند. باتلاق نظامی عمدتاً با استراتژی منطقهای ایران و اهداف فوری آن برای درگیری همراستاست، ضمن اینکه بیثباتی در مرزهای عربستان سعودی را حفظ کرده و روشی کمهزینه برای ضربه زدن به ارتش سعودی بدون ترس از رویارویی یا تنش مستقیم ارائه میدهد.
با تحقق این اهداف استراتژیک، ایران احتمالاً اِعمال کنترل حداقلی بر حوثیها را میپذیرد. گرچه این نوع رابطه بین حوثیها و ایران در کوتاه مدت میتواند دارای ثبات باشد، اما در درازمدت، با توجه به اینکه بنبست نظامی کنونی سرانجام تحت تأثیر عواملی در هم خواهد شکست، موازنهای شکننده خواهد بود.
- سناریو دوم: در سناریو دوم، حوثیها قلمرو خود را حفظ میکنند، اما جامعه بینالمللی به ائتلاف و دولت منصور هادی فشار میآورد تا توافق تقسیم قدرت در یک دولت انتقالی جدید را بپذیرند. اگر این سناریو به وقوع بپیوندد، پیشبینی ما این ست که حوثیها- مانند حزبالله- به عنوان یک گروه مسلح نظامی در کنار یک سازمان سیاسی باقی میمانند. در چنین سناریویی، حوثیها شریک جذابتری برای ایران خواهند بود و ایران سرمایهگذاری خود روی این گروه را توسعه خواهد داد تا آن را به سازمانی شریک تبدیل کند.
ایران احتمالاً با بهرهگیری از نیاز حوثیها به قابلیتهای گسترده نظامی و حمایتهای مالی، نفوذ سیاسی خود را تقویت کرده و از این نیازها در جهت وابسته کردن این گروه به حمایت ایران استفاده خواهد کرد. این میتواند خطرناکترین سناریو برای امنیت منطقه و منافع آمریکا باشد. در این شرایط نه تنها نفوذ بالقوه ایران افزایش پیدا خواهد کرد، بلکه ضعف دیگر گروههای سیاسی یمنی میتواند به ائتلاف پختهتر حوثیها به عنوان نیروی برتر در عرصه سیاسی یمن منجر شود.
حوثیها گروه نیابتی ارزشمندی برای ایران هستند
- سناریو سوم: سومین سناریو ما یمن را شبیه به شرایط پیش از جنگ آن در نظر میگیرد؛ شرایطی که در آن حوثیها محدود به منطقه صعده بودند و در قدرت سیاسی مشارکت نداشتند. این سناریو نیز به شیوهای مشابه با وضعیت کنونی که در آن، جنگ داخلی و فشار سعودیها بر حوثیها منجر به نزدیکتر شدن آنها به ایران شده، تقاضا برای حمایت ایرانیها را افزایش خواهد داد. حتی در صورتی که موقعیت استراتژیک حوثیها کوچکتر شود، باز هم میتوانند گروه نیابتی ارزشمندی برای ایران باشند.
حوثیها تمایل دارند در عمق خاک سعودی دست به حمله بزنند و قابلیت چنین اقدامی را نیز دارند. تضعیف موقعیت حوثیها حتی میتواند به نفع ایران باشد، چرا که نومیدی و استیصال آنها را به وابستگان انعطافپذیرتری تبدیل خواهد کرد. ممکن است ایران ضمن مشروط کردن حمایتهای خود، حوثیها را وادارد تا عملیاتهای خود را بیشتر علیه عربستان سعودی متمرکز کنند. با توجه به تضعیف قابلیتهای نظامی حوثیها و افزایش دشمنی آنها با سعودیها [در این سناریو]، احتمالاً چنین توافقی را خواهند پذیرفت. گرچه در این شرایط، ممکن است ریسک و هزینه حمایت نظامی از حوثیها افزایش یابد و هزینههای بالاتر، میتواند ایران را متوجه شرکای بالقوه دیگری کند.
فشار غرب برای تضعیف حوثیها و ایجاد تفرقه
- سناریو چهارم: در آخرین سناریو ما، حوثیها قلمرو خود را از دست میدهند، اما جامعه بینالمللی، هادی و متحدان ائتلافی وی را تحت فشار بیشتری قرار میدهد تا به نوعی راهکار سیاسی دست پیدا کنند که دستکم چند نماینده حوثیها در آن حضور داشته باشند. این سناریو میتواند در جنبش حوثی منجر به دودستگی و نفاق شود، زیرا گرچه میانهروها از این شمول سیاسی بهرهمند میشوند، اما در مقابل، تندروها حمایت ایران و موضعگیری علیه دولت را انتخاب خواهند کرد.
حتی با وجود تضعیف موقعیت، این عوامل تندروی حوثی وابستگان جذابی برای ایران محسوب میشوند و ایران احتمالاً به طولانی کردن رابطه خود با آنها، در ازای تداوم عملیاتها علیه عربستان سعودی علاقهمند خواهد بود. البته حتی با وجود شرایط ساختاری پایداری مانند بروکراسی دولتی ضعیف و نفوذ نظامی محدود- که در گذشته، توسعه گروههای نیابتی را برای ایران تسهیل کرده- حمایت از این عوامل تندروی حوثی در برابر دولت انتقالی جدید یمن احتمالاً برای ایران دشوار خواهد بود. با اینکه دولت یمن هنوز دامنه نفوذ محدودی دارد، اما شمول سیاسی عناصر میانهروی حوثی، نفوذ نظامی آن در صعده را افزایش خواهد داد.
همزمان، حوثیهای جذب شده- که حالا به حفظ جایگاه سیاسی خود و منافع مرتبط با آن (مانند حمایت سیاسی و ...) علاقهمندند- انگیزه لازم برای کمک به مهار تندروها در صعده را دارند. چنین شرایطی، تحرکات و عملیاتهای ایران را نه تنها در صعده، بلکه در کل یمن محدود خواهد کرد. در نهایت، با وجود افزایش هزینههای حمایت ایران از حوثیها، منافع مورد انتظار آن کاهش خواهد یافت.
دولت هادی میتواند با جذب بخشهایی از جنبش حوثی، ضمن تضعیف این سازمان، ارزش بالقوه آن برای ایران را نیز کاهش دهد. دو عامل مهم و عمده وجود دارند که احتمالاً میتوانند در پیشبینی سناریوهایی که رخ خواهند داد به ناظران کمک کنند: احیای حزب کنگره عمومی خلق یمن و اختلافات درون ائتلافی. اگر شبکه سیاسی صالح بتواند توسط دولت جمهوری یمن مجدداً شکل بگیرد و نیروهای نظامی آن نیز توسط ائتلاف بازسازی شوند، دو سناریویی که در ستون سمت چپ جدول شماره ۱ آمده- و در آنها حوثیها قلمرو خود را از دست خواهند داد- محتملتر خواهند بود. برای اینکه چنین اتفاقی رخ دهد، کسی باید مدعی جایگاه رهبری صالح شده و طرفداران قدیمی حزب کنگره عمومی خلق یمن را تحریک کند. پیشنهاد ما این است که احمد علی پسر صالح و ارتشبد علی محسن الاحمر، معاون رئیسجمهور دولت جمهوری یمن، شخصیتهایی هستند که میتوان در این راستا مورد توجه قرار داد.
احتمال فروپاشی ائتلاف سعودی علیه یمن
عامل مهم دیگری که میتواند نشان دهد کدام سناریو محتملتر خواهد بود، میزان تعامل و وفاق در میان شرکای ائتلاف است. نیروهای اماراتی و سعودی نقشی مهم و حیاتی در این جنگ ایفا کردهاند و انتخابهای آینده آنها نیز در میزان و سرعت از دست رفتن قلمرو تحت کنترل حوثیها نقش عمدهای خواهد داشت. مهمترین این انتخابها به بازپسگیری شهر بندری الحدیده از حوثیها مربوط میشود که مدتهاست وعده آن داده شده است. این شهر برای تجدید تدارکات حوثیها اهمیت زیادی دارد. در صورت سقوط الحدیده، باید منتظر تصرف قلمروهای بیشتری از حوثیها نیز باشیم، چون نیروهای ائتلاف میتوانند از دو جهت غرب و شرق به سمت صنعا پیشروی کنند.
با اینکه به نظر میرسد نه عربستان سعودی و نه امارات متحده عربی آمادگی تشدید چشمگیر جنگ در یمن را ندارند، اما اگر حوثیها اقدام به حمله موشکی به مراکز پرجمعیت در ابوظبی یا ریاض کنند، این شرایط میتواند بطور ناگهانی دچار تغییر شود. البته فعلاً احتمال فروپاشی ائتلاف از تشدید اقدامات آن علیه حوثیها بیشتر به نظر میرسد. اختلافات داخلی «درون ائتلافی» فرصتی نادر برای حوثیها محسوب میشود، چرا که آنها از سال ۲۰۱۵ که مداخله سعودیها شروع شد، طرف بازنده این جنگ بودهاند. حوثیها این فرصت را دارند تا با استفاده از این اختلافات، حملات خود را شدت ببخشند یا صرفاً کنترل خود بر صنعا را تقویت و مسیری که انتخاب میکنند، میتواند ضمن ارائه دیدی کلی از اهداف درازمدت این جنبش، نقش مهمی را در شکل دادن به مسیر آینده روابط ایران با حوثیها ایفا کند.
در پایان گزارش رند آمده است: اگر حوثیها به حاکمیت پاسخگو روی بیاورند، میتوانند مشروعیت و حمایت کسب کرده و ماندگاری خود در عرصه سیاسی یمن را تضمین کنند. در این صورت ایران نیز همپیمان قدرتمندتری خواهد داشت و در نتیجه، توانایی ایران برای شکل دادن به سیاست در یمن و مقابله با نفوذ سعودیها تقویت خواهد شد.