به گزارش مشرق، با توجه به سوابق روابط رژیمهای عربی با صهیونیستها از گذشته تاکنون و پیشتازی عربستان در این زمینه به ویژه در دوره اخیر انتظار میرفت سعودیها نخستین کسانی باشند که پرده از این روابط برداشته و آن را در سطح جهان فریاد میزنند.
به همین دلیل است که محافل سیاسی جهان از شنیدن توافق علنی امارات با تلآویو شوکه شدند؛ چرا که نفس این خبر جای تعجب نداشت، بلکه همه منتظر بودند تا ابتدا ریاض با عادیسازی علنی روابطش با رژیم صهیونیستی چراغ سبز مستقیم را به سایر کشورهای عربی در این راستا بدهد.
بیشتر بخوانید:
دعای پادشاه و ولیعهد سعودی برای «شفای عاجل» ترامپ
در مرحله بعد از علنی شدن روابط ابوظبی با صهیونیستها نیز به ویژه پس از اینکه آمریکا اعلام کرد عربستان اجازه تردد هواپیماهای اسرائیلی از حریم هوایی خودش را صادر کرده، گمانهزنیهای زیادی درباره توافق قریبالوقوع ریاض با اسرائیل مطرح شد و مانورهای رسانههای عربی و غربی به ویژه ایالات متحده و رژیم صهیونیستی نیز متمرکز بر همین موضوع بود.
اما عربستان هیچگونه حمایت مستقیمی از امارات در این زمینه نکرده و حتی هیچ نمایندهای به مراسم رسمی امضای توافق میان ابوظبی و تلآویو در کاخ سفید که 15 سپتامبر جاری برگزار شد نفرستاد.
پلیس خوب و بد عربستان در پرونده سازش با صهیونیستها
پس از آن روزنامه واشنگتنپست در گزارشی نوشت که میان «سلمان بن عبدالعزیز» پادشاه عربستان و پسرش «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی درباره عادیسازی روابط با اسرائیل اختلاف نظر وجود دارد.
اینکه ملک سلمان در تحولات عربستان همواره یک پا عقبتر از پسرش نگه داشته امری پوشیده نیست؛ در واقع سیاست نظام سعودی پس از پادشاهی ملک سلمان و ولیعهدی محمد بن سلمان به این شکل بوده که ولیعهد جوان عربستان عملا زمام امور این کشور را در دست گرفته و حتی از بسیاری از خطوط قرمز جامعه محافظهکار سعودی عبور کرد. در مقابل، ملک سلمان به عنوان یک پادشاه نمایشی تاکنون در قبال همه این اقدامات تنها سکوت کرده و آنها را تایید و تکذیب نکرده تا از هجمه انتقادات افکار عمومی در امان بماند.
همان طور که بیان شد عربستان حمایت رسمی از عادیسازی کشورهای عربی با صهیونیستها نکرده و حتی هیئت دولت سعودی به ریاست ملک سلمان همان شب امضای توافق امارات و بحرین با تلآویو در کاخ سفید با صدور بیانیهای تاکید کرد که کشورش در کنار ملت فلسطین میایستد و بر حفظ حاکمیت و وحدت تمامیت ارضی عربی پایبند است؛ بدیهی است که باور کردن چنین اظهاراتی از جانب کشوری همچون عربستان که کاملا در خدمت خواستههای آمریکا و دولت «دونالد ترامپ» است کمی سادهلوحانه به نظر میرسد.
بنابراین میتوان گفت نقش پلیس خوب و پلیس بد در عربستان میان پادشاه و ولیعهد توزیع شده تا آل سعود دست کم توجیهی برای افکار عمومی داشته باشد.
این احتیاط ریاض در قبال علنی کردن روابطش با اشغالگران قدس با تکیه بر چند عامل در سطح داخلی و خارجی قابل بررسی است:
-در سطح داخلی، درست است که اصلاحات بیسابقه محمد بن سلمان بسیاری از اصول سنتی جامعه سعودی را درهم شکست؛ اما افکار عمومی این کشور و نظام قبیلهای و فرقهای آن در این بازه زمانی آمادگی پذیرش آشتی و سازش علنی با صهیونیستها را ندارد.
-عربستان سعودی با طرح ابتکار صلح عربی در سال 2002 سعی داشت خودش را ناجی اعراب در مواجهه با صهیونیستها و نیز حامی مسئله فلسطین نشان دهد که سازش آسان و بی قید و شرط با اسرائیل عملا نابودی و ناکارآمدی این طرح را به اثبات میرساند.
-وهابیت در عربستان به عنوان جریان حاکم این کشور آمیخته با یکسری دیدگاههای افراطی و خشن مذهبی است. هرچند که این جریان یک نهاد دینی مستقل نبوده و تصمیمات و فتواهای آن کاملا وابسته به نظام دولتی سعودی است؛ اما با توجه به سرکوبگریهای نظام عربستان علیه تعدادی از مفتیهای این کشور و سابقه اختلافات ریشهای وهابیت با نظام سیاسی ( هرچند که تاکنون مجال علنی کردن آن را نیافتهاند) سازش با یهودیان اشغالگر در عربستان مانند یک بمب ساعتی است که انفجار آن ساختار سیاسی آل سعود را به کلی درهممیریزد.
-باوجود این که محمد بن سلمان تاکنون بسیاری از رقبای خود در میان شاهزادگان سعودی را برای تصاحب تاج و تخت پادشاهی از خلال سرکوبگریهایش کنار زده، اما هنوز هم بسیاری از آنها در قالب هستههای خفته ضد ولیعهد جوان سعودی هستند که عادیسازی با صهیونیستها می تواند بهانه خوبی برای شوراندن افکار عمومی علیه محمد بن سلمان و مانعتراشی در مسیر رسیدن وی به تخت پدرش باشد.
-اما در سطح خارجی، اول اینکه عربستان سعودی همواره داعیه سردمداری کشورهای اسلامی را داشته و آل سعود خود را خادم حرمین شریفین میداند؛ بنابراین عادیسازی علنی با یهودیان صهیونیست به معنای پشت پا زدن به همه این اصول بوده و به قیمت از دست رفتن بخش قابل توجهی از امتیازات و نفوذ و جایگاهش در میان کشورهای عربی اسلامی تمام خواهد شد.
-دوم، با تکیه بر همان دلیل اول عربستان هیچگاه خود را تابع کشور عربی و اسلامی دیگری نمیداند، بلکه در هر زمینه مشترکی پیشقدم است. حتی هر مسئول آمریکایی و یا عربی که اقدام به سفر در منطقه کند٬ این سفر را از ریاض آغاز میکند یا اینکه به کشورش بازمیگردد و دوباره به عربستان میرود. بنابراین اقدامات و توافقهای محوری مانند توافق سازش با رژیم اسرائیل نیز تابع همین روند است و ریاض نمیپذیرد بلافاصله بعد از امارات که در سیاست خارجی خود کاملا وابسته به عربستان است دست به چنین اقدامی بزند.
-سوم، همانطور که گفته شد عربستان داعیه سردمداری کشورهای اسلامی را دارد؛ بنابراین اگر بدون هیچ مقدمه و فورا با یهودیان صهیونیست که زمینهای عربی و اسلامی را اشغال کردهاند سازش کند در این میان جمهوری اسلامی ایران در مجامع جهانی پیشتاز حمایت از آرمان فلسطین و مبانی و اصول اسلام در مجامع جهانی شناخته میشود که با توجه به سیاست خصمانه سعودیها در مقابل ایران این امر برای ریاض قابل تحمل نیست.
اما دلایلی که مطرح شد مربوط به علت عقبنشینی سعودیها از توافق علنی با رژیم صهیونیستی در زمان حاضر است، نه اینکه ریاض اصلا قصد سازش نداشته باشد؛ چرا که کارنامه روابط غیر رسمی سعودیها با صهیونیستها از امارات نیز سیاهتر است.
انگیزههای عربستان برای سازش با اشغالگران قدس
-زمزمههای برقراری روابط صمیمی با رژیم اشغالگر صهیونیستی در عربستان از زمان ولیعهدی محمد بن سلمان بیش از پیش در محافل سیاسی این کشور شنیده میشد. ولیعهد جوان سعودی برای رسیدن به تخت پادشاهی از هیچ تلاشی دریغ نمیکند؛ همانطور که در حجم سرکوبگریهای آن ضد مخالفانش حتی اگر از نزدیکترین افراد او باشند روشن است. بن سلمان در این راه «دونالد ترامپ» رئیسجمهوری کنونی آمریکا را یک متحد همهجانبه برای خود میبیند.
از سوی دیگر ترامپ کمتر از 40 روز فرصت دارد که حضورش را در کاخ سفید تثبیت کند. فضای انتخاباتی حاکم بر آمریکا حاکی از برتری «جو بایدن» رقیب ترامپ است و وی اعلام کرده در صورت پیروزی در انتخابات، هماهنگی با اسرائیل را محدود میکند. «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی نیز در سایه ناتوانی کابینهاش در مقابله با بحران کرونا و پروندههای فساد شخصی شرایط خوبی در جامعه صهیونیستی ندارد. ترامپ نیز معتقد است برای پیروزی در انتخابات باید توجه لابی اسرائیلی را که نفوذ بالایی در آمریکا دارد جلب کند، به ویژه که «شلدون ادلسون» سرمایهدار یهودی-آمریکایی یکی از حامیان اصلی ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکاست. بنابراین محمد بن سلمان برای پادشاه شدن چارهای جز تسلیم شدن در برابر خواستههای ترامپ ندارد و در این فرصت اندک باید همه سرمایهگذاریهای خود را برای پیروزی وی در انتخابات به انجام برساند. بنابراین ولیعهد عربستان این عادیسازی و رضایت آمریکایی و صهیونیستی را تضمینی برای تسهیل در به قدرت رسیدن خود و نیز ضمانت دیگری برای به قدرت رسیدن مجدد دونالد ترامپ میداند.
-انگیزه بعدی سعودیها در مسیر عادیسازی با اشغالگران صهیونیست دشمنی مشترک با ایران و محور مقاومت است؛ همان ایدهای که سالهاست دشمنان مقاومت در میان اعراب رواج دادهاند. «یوئیل گوجانسکی» تحلیلگر کانون مطالعات امنیت داخلی دانشگاه تل آویو در این زمینه گفته که ترس از ایران و نبود اشتیاقی مشترک نسبت به سیاست های آمریکا در رابطه با این مسئله، منجر به همکاری رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس شده است.
همانطور که از سخنان ضد ایرانی ملک سلمان در مجمع عمومی سازمان ملل پیدا بود؛ عربستان سعودی میخواهد به همه جهانیان و مهمتر از همه ایالات متحده ثابت کند که در دشمنی با ایران تمامقد کنار آمریکا ایستاده است.
-عربستان همانند امارات تصور میکند که از خلال عادیسازی با تلآویو میتواند در وهله اول به معاملههای امنیتی و اطلاعاتی با رژیم اسرائیل و سپس قراردادهای تسلیحات پیشرفته با آمریکا دست یابد؛ چرا که فروش سلاحهای آمریکایی به کشورهای منطقه وابسته به موافقت رژیم صهیونیستی است. ریاض نیز با گرفتار شدن در حصار جنگی که از خلال بحران یمن اطراف خود کشیده احساس نیاز شدیدی به سلاحهای پیشرفته برای خروج آبرومندانه از این جنگ دارد.
زمان سازش ریاض با تلآویو
البته فرضیههای متعددی برای مقدمهچینی عربستان در راستای عادیسازی روابط با تلآویو مطرح شده که قویترین آنها مربوط به سازش نیابتی است. به این صورت که ریاض محرمانه سایر رژیمهای عربی را یک به یک برای عادیسازی روابط با اسرائیل ترغیب میکند تا نهایتا اگر مجبور به علنی کردن مناسباتش با صهیونیستها شد توجیه حداقلی برای افکار عمومی داشته باشد.
منابع آگاه از موضع عربستان در زمینه سازش با صهیونیستها بارها اعلام کردهاند که همه چیز برای عادیسازی با اسرائیل مهیاست و تنها تعیین زمان آن مانده است. اما این زمان بستگی به عوامل متعدد دارد که مهمترین آنها سرنوشت انتخابات آمریکا و آمادگی افکار عمومی برای پذیرش این موضوع است.