سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
جنگ 19 ساله و رویکرد حکیمانه ایران
محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت:
نومحافظهکاران آمریکایی وقتی به دو همسایه شرقی و غربی ایران لشکرکشی کردند، گفتند این آغاز «جنگ جهانی چهارم» است که دهها کشور اسلامی از جمله ایران را هدف گرفته است. همچنین در پی جنگهای نیابتی تروریستها در عراق و سوریه که تا پشت مرزهای ایران پیش آمد، هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا و موشه یعلون وزیر جنگ وقت اسرائیل تأکید کردند این جنگ، «جنگ جهانی سوم» است. هدف اصلی هر دو جنگ به فاصله 15 سال، محاصره و نابودی ایران بود. اگر این جنگها را دولت جمهوریخواه بوش آغاز کرد، دولت دموکرات اوباما همان را به شکلی پیچیدهتر و در اوج مذاکرات هستهای با ایران ادامه داد. دولت ترامپ، وارث دو دولت قبلی بود. هر سه دولت اگرچه یکدیگر را بهخاطر ارتکاب این جنگها سرزنش کردهاند، اما همان پروژه جنگی را بهروزرسانی و تداوم بخشیدهاند. بنابراین اولین نتیجهای که باید از روند تحولات 20 سال گذشته بگیریم، این است که جنگهای مذکور انتخاب ما نبود تا بخواهیم استقبال یا نکوهش کنیم؛ تحمیل بود و امنیت ما و منطقه ما را هدف گرفته بود.
برخی افراطیون مدعی اصلاحطلبی، در قبال این رویکرد جنگی آمریکا، دائما واکنشهای افراطی و تفریطی نشان دادهاند. برخی از بزرگان این طیف، سی سال قبل وقتی صدام به کویت حمله کرد و با آمریکا درگیر شد، مدعی شدند صدام همان خالد بن ولید است و باید کنار او با آمریکا جنگید! البته نظام، این توهم غلط را رد کرد.
یک دهه بعد هم وقتی آمریکا به افغانستان حمله کرد، برخی از همینها در مجمع روحانیون و سازمان مجاهدین (انقلاب) مدعی شدند باید در کنار طالبان وارد جنگ با آمریکا شویم! در عین حال و در مقابل این نگاه افراطی، دولت مدعی اصلاحات، رویکردی تفریطی پیشه کرد و سرگرم چراغ سبز دادن برای مذاکره و تعامل و شراکت با آمریکا شد. وقتی سازمان ملل در بیانیهای سال 2001 را «سال گفتوگوی تمدنها» نام نهاد، تصور این شد که آمریکا موافق ایده تعامل است. اما آمریکا در همین سال، به افغانستان حمله کرد و عجیب اینکه دولت اصلاحات به دشمن برای تسریع در پیروزی یاری رساند! خاتمی و وزیر خارجه او از اینکه آمریکا، کمکشان را با گذاشتن ایران در لیست محور شرارت جبران کرد، گلایه کردند. روند تحولات نشان داد ایران در این جنگ تحمیلی نمیتواند به دشمن اعتماد کند یا منفعل باشد. بلکه باید به بسیج ملتهای منطقه برای تشکیل جبهه مقاومت یاری رساند تا امنیت به منطقه برگردد. این تجربه تاریخی، از ارکان تشکیلدهنده سیاست خارجی ما است.
اخیرا یک روزنامه زنجیرهای، ضمن تحریف واقعیتها نوشت «حکومت عراق، محصول نهادهای بینالمللی است و نه مبارزه مردم عراق... موضع رسمی ایران، پرهیز از تقابل با آمریکا در عراق است. شاهد ماجرا، حمایت ایران از الکاظمی بهعنوان نخستوزیر است. اغلب نیروهای سیاسی نزدیک به ایران در عراق نیز طرفدار این دیدگاه هستند... برخی نیروها در عراق نگاه متفاوتی دارند. نگاه افراطی شیعهگری و ضدآمریکایی آنان موجب میشود که برای بههم زدن این بازی کوشش کنند و این مجموعه در ایران نیز همپیمانانی دارند».
(این روزنامه و نویسندهاش، همان هستند که مدتی قبل منطبق با نقشه مشترک آمریکا برای عراق و لبنان و ایران، خواستار استعفای آقای روحانی شده بودند!). چرا باید نقش مبارزه مردم عراق در تاسیس نظام سیاسی جدید انکار گردد، یا ادعا شود سیاست ایران، حتی با وجود ترور سبعانه سردار سلیمانی، همسویی با آمریکاست؟!
تحولات عراق در دو دهه اخیر، بسیار فراز و نشیب داشته، اما مهم است که در یک ارزیابی روندی، بررسی کنیم عراق از کجا به کجا رسیده و آمریکا و ایران، هر یک چه رویکردی داشتهاند؟ ایدهآل آمریکاییها، قبضه قلدرانه حکومت پس از اشغال بود. به همین دلیل هم بیتعارف، جی گارنر و پل برمر را بهعنوان حاکم گماشتند. اما این کار، با اعتراض مرجعیت و مردم مواجه شد.
در مقابل، نگاه جمهوری اسلامی، احترام به رای و انتخاب مردم عراق بود. این نگاه مشروع در حالی بر نقشه آمریکا چیره شد که «دانیل پایپز» مشاور بوش (مدیر اندیشکده میدل ایست فروم) خرداد 1382 در نشریه نیویورکپست هشدار میداد «اگر اجازه برگزاری انتخابات را در عراق بدهیم، به احتمال قوی، طرفداران ایران و فرزندان معنوی آیتالله خمینی روی کار خواهند آمد. چند میلیون نفر در شهر کربلا، شعاره «نه آمریکا، نه صدام، آری به اسلام» سر دادند.
هر روز تعداد بیشتری از مردم با این شعارها موافق میشوند و این عواقب ناخوشایندی را برای ما خواهد داشت. آری به اسلام، یعنی آری به اسلام مبارزی که پیام خمینی در آن نهفته است. صدام با همه عیبها، یک حسن داشت و آن دیکتاتوری و سرکوب بود. ما باید دستکم به مدت 10 سال، مدل حکومت نظامیان در ترکیه را به اجرا بگذاریم».
او هفت سال بعد در روزنامه جروزالمپست نوشت: «طغیانها از مراکش تا جنوب خاورمیانه، در متن یک شطرنج منطقهای و جنگ سرد تعریف میشوند. در یک سوی جنگ، بلوک مقاومت به رهبری ایران (با حضور لبنان و سوریه و غزه) قرار دارد که در پی تغییر نظم فعلی به نظم مبتنی بر اسلام و مقاومت در مقابله با غرب است. جبهه دیگر، طرفداران حفظ وضع موجود، از جمله عربستان و اسرائیل هستند».
جمعبندی هزینه - فایده آمریکا در اشغال عراق را باید در چند خط زنجموره ترامپ خواند: «خیلی غمانگیز است؛ هفت تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کنی، اما برای رفتن به آنجا ناچار باشی سفرت را فوقالعاده مخفی نگه داری؛ هواپیماهای اسکورت دور و برت باشند و هر کاری بکنی تا سالم به مقصد برسی... قبل از فرود آمدن در عراق، تمام چراغهای هواپیما را به دلایل امنیتی خاموش کردند. فکرش را بکنید! ما هفت تریلیون دلار خرج کردیم و نمیتوانیم با چراغ روشن واردش شویم! چقدر بد است». این سرشکستگی به شکل اتوماتیک پدید آمد یا حاصل تدبیر ایران در احترام و اتحاد ملتهای مسلمان منطقه بود؟
گزینه آمریکا پس از ناکامی در اشغال، احیای حزب بعث و سایر طیفهای مرتجع، از طریق تروریسم داعش بود که تا مرز اعلام تاسیس حکومت هم پیش رفت. اما اعلام جهاد علیه داعش، دومین ضربه مرجعیت به اشغالگران بود که موجب شد گروههای مقاومت مردمی ضرورت پیدا کند. بسیجکننده میدانی، فرماندهانی بودند که در مقابل جنایات صدام، دوشادوش هم جنگیده بودند: حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس. وقتی جنگ جهانی سوم رو به پایان بود، مجلهنیوزویک، عکس صفحه اول خود را به «ژنرال سلیمانی» اختصاص داد و نوشت: «او ابتدا با آمریکا جنگید. اینک در حال له کردن داعش است». مهرماه 96، سردار سلیمانی از پایان عمر داعش تا کمتر از سهماه دیگر خبر داد. همینطور هم شد و آن سال، با نابودی دومین پروژه بزرگ صهیونیسم مسیحی به پایان رسید. ۲۲ اردیبهشت ۹۷، چهارمین انتخابات پارلمانی عراق بعد از سرنگونی صدام برگزار شد و به پیروزی بزرگ دیگری برای «ائتلاف ضد اشغالگری و تروریسم» انجامید.
عراق اما اوایل مهر 98، شاهد التهابات خیابانی بود. اعتراض به نابسامانی اقتصادی و فساد، به سرعت، به آشوبی خشونتطلبانه تغییر ماهیت داد. بانیان گرفتاریهای دامنهدار ملت عراق سعی داشتند سوار بر موج نارضایتی، ناکامیهای دو جنگ را جبران کنند. حزب بعث از سال ۱۹۶۸ که با کودتا بر عراق حاکم شده و به مدت 35 سال حاکم بلامنازع بود. صدام، خسارتهای جنگ را به ملت ایران و عراق تحمیل کرد. آمریکا، از این حمله حمایت کرد اما هنگامی که صدام متعرض کویت شد، جنگ با آمریکا کلید خورد. این چند جنگ، موجب ویرانی زیرساختهای عراق و نابودی درآمدها ظرف 4 دهه شد. آمریکا و عربستان، بهعنوان حامیان صدام، القاعده، داعش و سایر گروههای تروریستی، متهمان اصلی نابودی اقتصاد عراق هستند. خیانت بعدی آمریکا، غارت بخشی از درآمد نفت عراق، بهعنوان هزینه جنگ بود. با این همه، سران آشوب اکتبر 2019 آدرس غلط میدادند. «رغد» دختر صدام به همراه بقایای حزب بعث و داعش، مشغول فتنهانگیزی بودند. انتقام از اسلام، آشکارا در پیامهای دعوت به آشوب به چشم میخورد: «ای عراقیها، بتهای دینی را بشکنید. مرجعیت را بهخاطر تایید اسلامگراها بازخواست کنید. به هیچ جریان دینی اجازه مداخله ندهید. تصاویر همه روحانیون را در خیابان بسوزانید». پلاکاردی در دست برخی آشوبگران دیده میشد که نوشته بود «نمیتوانید
[در اربعین] به سمت کربلا راهپیمایی کنید».
اوضاع برای چند ماه متشنج شد. بروز برخی غفلتها و اختلافات در میان اکثریت سیاسی پیروز در انتخابات، موجب شد عادل عبدالمهدی که نقشی در نابسامانیهای موجود نداشت، آذر 98 بهخاطر مصالح بزرگتر، از نخستوزیری کنارهگیری کند. عراق برای قریب پنج ماه فاقد نخستوزیر ماند. ترجیح جمهوری اسلامی ایران بر خلاف آمریکا که هرج و مرج و زدن زیر میز دموکراسی و قانون بود، ثبات و امنیت عراق بوده است. بنابراین بیشترین کمک را برای همدلی گروههای سیاسی به خرج داد و سرانجام پس از اعلام اسامی متعدد، مصطفی الکاظمی بهعنوان فرد مرضیالطرفین همه طرفهای عراقی معرفی شد. با تدبیر انجامگرفته، آشوب که بدیل جنایات داعش بود، امکان تداوم نداشت. الکاظمی که ۱۷ اردیبهشت امسال رای اعتماد گرفت، «مکلف» به برگزاری انتخابات پارلمانی است و موعد آن را ششم ژوئن (16 خرداد ۱۴۰۰) اعلام کرده است. با تدبیر طیفهای مقاومت، چه در عراق و چه در لبنان، اکثریت پارلمانی همسو تا انتخابات بعدی و تعیین دولت جدید محفوظ مانده است.
در این میان، جنایت علیه دو فرمانده بزرگ مبارزه با تروریسم در منطقه (شهیدان سلیمانی و ابومهدی مهندس)، حساب جداگانهای دارد که باید تماما از سوی آمریکا تادیه شود. تاوان این جنایت، اولاً انتقام از یکایک عاملان آن و ثانیاً اخراج اشغالگران است. این مطالبه، منحصر به جمهوری اسلامی نیست بلکه تمام فرزندان مقاومت در منطقه، خود را مقیّد به انجام آن میدانند. تروریستها در حالی در فرودگاه بغداد مرتکب جنایت شدند، که سردار سلیمانی مهمان رسمی مقامات عراقی بود. حق با سناتور کریس مورفی بود که به CNN گفت: سلیمانی «شهید» میتواند برای آمریکا، خطرناکتر از سلیمانی زنده باشد. عراق پس از آن جنایت، برای آمریکاییها به مراتب ناامنتر از گذشته شده است. به همین دلیل هم بود که پارلمان برآمده از رای مردم، به فاصله دو روز پس از جنایت، اخراج نیروهای آمریکایی از خاک عراق را تصویب کرد. این، یک تحقیر و تودهنی دیگر به اشغالگران بود. اخراج آمریکا، هم موضع ایران و هم مصوبه رسمی پارلمان عراق است. جنایت مذکور سبب شد خون ملت عراق به جوش آید و آن تظاهرات ضدآمریکایی کمسابقه و چند میلیونی در بغداد شکل بگیرد.
شهیدان سلیمانی و ابومهدی، به سالار شهیدان(ع) اقتدا کردند؛ امامی که در زیارت اربعین و درباره عظمت حماسه او به پروردگار متعال عرض میکنیم «و بَذلَ مُهجَتـهًْ فیکَ لیَستـَنقـِذَ عِبادکَ مِنَ الجَهالهًْ وَ حَیرَهًْ الضـَلالهًْ؛ و جانش را در راه تو بخشید تا بندگانت را از نادانی، سرگردانی و گمراهی نجات دهد». این، خون جاری و همیشه جوشان خداست و مطالبه انتقام او، تا کندن ریشه مستکبران متوقف نخواهد شد.
حفظ حقوق مردم در گرو ماسک زدن
علی شکوریراد در روزنامه ایران نوشت:
زدن ماسک حفظ حقوق مردم است. ما حق داریم که اگر از ابتلای خود به بیماری بیمی نداریم یا مبتلا شدنمان به کرونا از اهمیتی برایمان برخوردار نیست، ماسک نزنیم اما حق نداریم دیگران را در معرض تهدید قرار دهیم. تهدید به ابتلا به بیماریای که جهان را فراگرفته و معلوم نیست تا چه زمانی شیوع آن ادامه خواهد داشت، با عدم استفاده ما از ماسک رقم میخورد. فلسفه زدن ماسک این نیست که چه کسی مبتلا است و چه کسی نیست. استفاده ما از ماسک به این معنی بوده که ممکن است ما ندانیم مبتلا به بیماری هستیم و با حضور در بین مردم، آنان را گرفتار این بیماری کنیم.
برخی به اشتباه تصور میکنند که ما فقط برای حفظ سلامتی خودمان از ماسک استفاده میکنیم و از مردم هم میخواهیم که برای حفظ سلامتی خودشان ماسک بزنند، اما این تنها نیمی از قضیه است. نیمی از اصرار و سختگیریهای مسئولان به دلیل حفظ حقوق سایر مردم است تا آنانی که رعایت میکنند از جانب کسانی که مراعات نمیکنند دچار بیماری نشوند.
پس برای حفظ حقوق مردم باید به توصیهها گوش بسپاریم تا با کم شدن آمار مبتلایان به این بیماری منحوس، کشور و بخصوص کادر درمان را نجات دهیم. یکی از مسائلی که ما با آن در بیمارستانها روبهرو هستیم این است که بخشی از کادر درمان بیماری کووید19 خسته شده و بعضاً مبتلا به این بیماری شدهاند و بار اضافی بر دوش بقیه افتاده است. بهگونهای که با بحران کمبود کادر درمان روبهرو شدهایم. حداکثر ظرفیت کادر درمان در بیمارستانها در اختیار بیماران کووید 19 قرار دارد و اگر تعداد ابتلای مردم بیش از این شود، وضعیت نگرانکننده خواهد شد. پس مردم خود رعایت کنند تا در وهله اول کمتر مبتلا به بیماری شوند و در وهله دوم خستگی کادر درمان و عدم سرویس دهی به بیماران کرونایی مزید بر علت نشود و آمار تلفات را بالا ببرد.
علت فحاشیهای شدید در مناظره انتخاباتی آمریکا چه بود؟
ثمانه اکوان در روزنامه وطن امروز نوشت:
بعد از مناظره داغ و سرشار از توهینهای بیسابقه بین ترامپ و بایدن، این سوال برای افراد تأثیرگذار در فضای سیاسی آمریکا به وجود آمده است که آیا ادامه این مناظرهها به نفع منافع ملی آمریکاست؟ کرونا گرفتن ترامپ باعث شده است افکار عمومی در ایالاتمتحده نفس راحتی بکشند که شاید دیگر خبری از مناظرههای بعدی تا روز سوم نوامبر، روز برگزاری انتخابات نباشد و اعصاب رأیدهندگان بیشتر از این به هم نریزد. با این حال رسانههای آمریکایی سعی دارند از این فضا استفاده کرده و به نمونههایی از برگزاری مناظره در طول تاریخ آمریکا بپردازند که میتوانست الگوی مناسبی برای ۲ نامزد ریاستجمهوری فعلی باشد و شاید کمک میکرد آبرویی برای سیستم سیاسی آمریکا در خارج از مرزهای این کشور باقی بماند.
رسانههای آمریکایی با اشاره به اینکه این مناظره سرشار از توهین، به هم پریدن و قطع کردن صحبت و تهمتزنیهای بیپایه و اساس بود، بیان کردهاند این مناظره نشان داد فضای سیاسی آمریکا از سپتامبر سال 1960 که نخستین مناظره تلویزیونی نامزدهای انتخاباتی آمریکا بین ریچارد نیکسون و جاناف کندی برگزار شد، تا چه حد به سمت ابتذال رفته است. اشاره به این مناظره در بسیاری از رسانههای آمریکایی دیده میشود اما فارینپالیسی1 در تحلیل خود این مناظره را معیاری برای حفظ ترتیبات سیاسی، احترام بین نامزدهای انتخاباتی و احترام آنها به فضای سیاسی و منافع ملی آمریکا میداند. در این مناظره ۲ نامزد انتخاباتی هرگز صحبتهای یکدیگر را قطع نکردند، به یکدیگر توهین نکردند یا سلامت عقلی یکدیگر و حتی پایبندی طرف مقابل به منافع ملی آمریکا را زیر سؤال نبردند. کندی به نیکسون دروغگو یا دلقک نگفت؛ همانطور که بایدن به ترامپ گفت و نیکسون نیز کندی را به تمایل به سوسیالیستها متهم نکرد؛ آنطور که ترامپ، بایدن را متهم کرد.
این مناظره به این دلیل مورد توجه رسانهها قرارگرفته است که کاملا در راستای منافع ملی آمریکا بود. ۲ نامزد انتخاباتی در طول این مناظره به تفاوت دیدگاههای ۲ حزب جمهوریخواه و دموکرات درباره مسائل اقتصادی، بهداشت، امنیت اجتماعی و مسأله نوع مواجهه آمریکا با دشمنانش پرداختند و هر کدام از زاویه خود بیان کردند راه و روش آنها برای رسیدن به این اهداف تا چه حد با رقیبشان متفاوت است و تا چه حد میتواند باعث پیشرفت آمریکا شود. در این مناظره نکته کلیدی، مساله ابرقدرتی آمریکا در جهان بود و به همین دلیل سیاست خارجی به مرکز اصلی بحثها تبدیلشده بود. بحثهای کندی- نیکسون در نخستین مناظرهشان قرار بود به مسائل داخلی محدود شود اما آنها به مسائل مرتبط با گسترش نفوذ شوروی سابق در جهان پرداختند و هر کدام از زاویه نگاه خود منافع ملی آمریکا در برخورد با این مساله را بیان کردند. نیکسون معتقد به برخورد همهجانبه با اتحاد جماهیر شوروی بود و کندی اعتقاد داشت با به کار گرفتن تمام امکانات جهت تقویت اقتصاد آمریکا، این کشور میتواند جلوی شوروی قدرت بیشتری از خود نشان دهد. او معتقد بود مردم دنیا باید به آمریکا و اقتصاد و وضعیت معیشتی مردم آمریکا نگاه کنند و آن را با وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم شوروی مقایسه کنند و به این مساله پی ببرند که کمونیسم نمیتواند پاسخی برای اقتصاد و قدرت سیاسی در کشورهای مختلف باشد. نیکسون اما اعتقاد داشت رسیدگی به سیاست خارجی در اولویت قرار دارد و بعد میتوان به مسائل داخلی و اقتصادی نیز رسیدگی کرد. او معتقد بود ارتباط بیشتر با کشورهای آمریکای جنوبی و طرح و اجرای برنامههای آموزشی برای رهبران بعدی این قاره میتواند جلوی نفوذ کمونیسم در آمریکا را بگیرد و مرزهای آمریکا را از شوروی در امان بدارد.
بعد از این مناظره، با این حال مردم کندی را پیروز میدان دیدند و استدلال او برای برتری اقتصادی آمریکا را بر استدلال نیکسون در به راه انداختن جنگ تجاری و عقیدتی علیه شوروی قانعکنندهتر یافتند.
نگاهی به این مناظره و تلاش رسانههای آمریکایی برای الگوسازی از آن نشان میدهد اشکال کار جو بایدن و ترامپ در شرایط فعلی آمریکا چیست و چرا مناظره اول آنها به بدترین و توهینآمیزترین مناظره تاریخ سیاسی آمریکا تبدیل شد؛ کندی و نیکسون اهداف مشترکی داشتند اما راه رسیدن به این اهداف، از نظر آنها بسیار متفاوت بود. ترامپ و بایدن با این حال هم هدف مشترک دارند و هم راهحل یکسان و این اشتراک بیش از حد در موضوعاتی است که آنها را به تقابل شخصی (و نه رویکردی) به یکدیگر میکشاند تا یکی بر سر دیگری داد بزند خفه شو! و دیگری طرف مقابل را فاسد و ناکارآمد و خوابالو بخواند!
شاید این تئوری از دید بسیاری از افرادی که معتقدند احزاب دموکرات و جمهوریخواه مطمئناً اهداف یکسان اما استراتژیهای متفاوت دارند، چندان هم جالب نباشد اما مروری بر گفتههای این ۲ نامزد انتخاباتی و موضعگیریشان در مسائل مختلف چه در درون آمریکا و چه بیرون از آن نشان میدهد نه تفاوتها، بلکه شباهتهاست که مناظرهها را به ابتذال و فحاشی رسانده است.
* اقتصاد آمریکا
در بعد داخلی، مهمترین مساله در شرایط فعلی آمریکا، مساله اقتصادی، همکاریهای اقتصادی آمریکا با جهان، ایجاد شغل، بالا بردن سطح معیشت مردم و مسائل مرتبط با کرونا و بهداشت و درمان است. در همه این مسائل، نامزد دموکرات نتوانسته برنامهای فراتر از اقدامات ترامپ داشته باشد و اخبار جالب توجهی نیز از رویکرد او در قبال جنگهای تجاری با چین و اروپا منتشر شده که نشان میدهد چندان هم با اقدامات فعلی ترامپ فاصلهای ندارد.2 بایدن بیان کرده است مسائل مرتبط با جنگ تجاری با چین در اولویت برنامههای کاری او قرار ندارد اما این جنگ در صورتی که سرمایهگذاری بیشتری در اقتصاد آمریکا نشود، نمیتواند پایان یابد.3 تحلیلگران آمریکایی از این صحبتها چنین نتیجه گرفتهاند که به احتمال زیاد نباید در انتظار این بود که ایالاتمتحده به عضویت در پیمان تجاری اقیانوس آرام یا شراکت ترنس- پسیفیک بپیوندد، برای تبادلات جدید اقتصادی با اتحادیه اروپایی مذاکره یا هرگونه قرارداد تجاری جدیدی را امضا کند. آنها بر این عقیدهاند روابط تجاری خوب اوباما با چین و کشورهای اروپایی باعث شد طبقه کارگر و متوسط در آمریکا با بحران بیکاری مواجه شود و بدین ترتیب شعارهای ترامپ در سال 2016 برای در اولویت قراردادن طبقه کارگر و متوسط باعث رأیآوری او بویژه در ایالتهای میشیگان، ویسکانسین و پنسیلوانیا شد که توانستند از فرمانهای اجرایی او در جنگ تجاری با چین و افزایش تعرفهها بیشترین سود را ببرند. بایدن حالا میخواهد در هر ۳ ایالتی که جزو ایالتهای «نوسانی» در رأیهای انتخاباتی هستند، دست بالا را داشته باشد و بدین جهت هنوز حرفی از پایان دادن به جنگ تجاری با چین نزده است. او صراحتا بیان کرده است: «هدف اصلی در هر تصمیمگیری درباره سیاستهای تجاری، در نظر گرفتن طبقه متوسط در آمریکا، ایجاد شغل و بالا بردن دستمزدهاست».4
در مساله کرونا نیز او اعلام نکرده است دقیقا به دنبال اجرای چه سیاستهایی است. با این حال نگاهی به بالا رفتن میزان بیکاری در آمریکا زمانی که ایالتهای مختلف این کشور در قرنطینه قرار داشتند، نشان میدهد بایدن برای گریز از رکود اقتصادی و دستوپنجه نرم کردن با ابعاد آن، نمیتواند سیاست دموکراتها را که تعطیلی برخی شهرها و ایالتهای پرخطر است اجرایی کند و این کار به ایجاد فضای دوقطبی و خشونتها اضافه میکند، بنابراین دولت او نیز در صورت پیروزی نمیتواند راهی را غیر از راه ترامپ برود.
* سیاست خارجی
درباره مسائل مرتبط با سیاست خارجی اما شباهتها بیشتر آشکار میشود. بایدن شاید دوباره به توافق آب و هوایی پاریس بازگردد اما مطمئنا بازگشت به تعدادی دیگر از توافقها مانند توافق هستهای ایران، پیمان منع موشکهای میانبرد هستهای با روسیه یا بازگشت به پیمان «آغاز 2»5 به این آسانیها هم نخواهد بود. او نمیخواهد در همین ابتدای کار خود را رودرروی کنگره قرار دهد و در عین حال میخواهد از منافع اقداماتی که ترامپ تاکنون انجام داده (مانند افزایش تحریمها علیه ایران) استفاده کند. او در یادداشتی که 23 شهریورماه در پایگاه خبری شبکه «سیانان» منتشر کرد، نوشت: «به تهران مسیر قابل اطمینانی را برای بازگشت به دیپلماسی پیشنهاد خواهم داد. اگر ایران به تعهدات دقیق توافق هستهای بازگشت، آمریکا نیز به توافق به عنوان نقطه شروعی برای دنبال کردن مذاکرات بعدی باز خواهد گشت... . ما به تلاشها برای عقب راندن ایران از فعالیتهای بیثباتکننده که دوستان و شرکای ما را در منطقه تهدید میکند، ادامه خواهیم داد. همچنین با استفاده از توافق کمکهای امنیتی آمریکا و اسرائیل که در زمان معاونت ریاستجمهوری من امضا شد، آمریکا از نزدیک با اسرائیل همکاری خواهد داشت تا اطمینان حاصل کند تلآویو میتواند از خودش در برابر ایران و بازیگران نیابتی آن دفاع کند. ما همچنین به استفاده از تحریمهای هدفمند علیه نقض حقوق بشر در ایران، حمایت این کشور از تروریسم و برنامه موشکهای بالستیک ادامه خواهیم داد».6 این صحبت شاید بهخودیخود فاقد مدارک لازم جهت این موضوع باشد که بایدن همچنان فشارها بر ایران را حفظ میکند اما اگر صحبتهای او را با مشاور سیاست خارجیاش «آنتونی بلینکن» در کنار هم قرار دهیم، متوجه میشویم نیت اصلی دموکراتها از بیان اینکه به برجام بازمیگردیم، چیست. مشاور ارشد جو بایدن در نشست مجازی کمیته یهودیان آمریکا گفته بود چنانچه وارد کاخ سفید شوند، تمام تحریمها علیه ایران از جمله تحریمهای اعمالشده توسط دونالد ترامپ را حفظ خواهند کرد.7 بلینکن همچنین گفته بود بایدن به دنبال «توافقی قویتر» با ایران خواهد بود: «اگر ما به پایبندی به تعهداتمان در توافق هستهای با ایران بازگردیم، از این مساله به همراه شریکان و متحدانمان که بار دیگر در موضع یکسانی با ما قرار میگیرند، به عنوان سکویی استفاده خواهیم کرد تا به مذاکره بر سر توافقی «طولانیمدتتر» و «قویتر» بپردازیم».
بایدن همچنین قرار نیست سفارت آمریکا را از اورشلیم [بیتالمقدس] به تلآویو بازگرداند یا مانع شهرکسازیهای بیشتر توسط رژیم صهیونیستی شود. او همچنان با بسیاری از دیکتاتورهای جهان در منطقه دوست خواهد بود و قرار نیست مانع دستیابی عربستان به توان هستهای شده یا معاملات سلاح با این کشور را بر هم بزند. او همچنین با وجود اینکه گفته تلاش میکند به جنگ یمن پایان دهد، هنوز موضع روشنی درباره اقدامات حمایتی آمریکا از نیروهای سعودی در جنگ یمن نداشته است.
* قلدری و بددهنی
نکته جالب توجه درباره شخصیت بایدن که در مناظره اول با ترامپ مشخص شد، این است که او نیز قرار است مانند ترامپ لحن تند و گزنده خود را در سیاست خارجی و نوع برخورد با اطرافیانش حفظ کند. ترامپ یک بار در دیدار با مرکل، با تمسخر به او گفته بود آلمان یک تریلیون دلار به آمریکا بدهکار است؛ اشاره او به هزینههای کمتر آلمان در ناتو نسبت به ایالاتمتحده بود. رسانهها معتقدند بایدن نیز زمانی که معاون رئیسجمهور بوده است در برابر بسیاری از متحدان آمریکا از جمله آلمان با چنین ادبیاتی رهبران را مورد خطاب قرار میداده و از این منظر تفاوت چندانی با ترامپ ندارد. این لحن تند آنطور که تحلیلگر مجله پولیتیکو8 نیز بیان کرده است، به احتمال زیاد در برابر چین نیز حفظ خواهد شد. بایدن شاید مانند ترامپ از ویروس کرونا با عنوان «ویروس چینی» یاد نکند اما او چین را متهم کرده بود در اقتصاد بینالمللی «تقلب» میکند و در عین حال «شی جین پینگ» رئیسجمهور چین را نیز به دلیل نوع برخورد این کشور با اویغورها، «قاتل» خوانده بود.
به نظر میرسد تنها وجه تفاوت ترامپ و بایدن، نه در نوع رفتار، بلکه در میزان خشونت موجود در این رفتار باشد. شاید ترامپ هنگام خروج از شورای حقوق بشر سازمان ملل، چند حرف درشت نیز نثار سازمان ملل کند اما بایدن با اجرای همین سیاست، حرفهای کمتر خشونتآمیزی میزند و در عین حال سعی میکند خود را از ترامپ و اقداماتش دور کند. با این حال یکی از فواید مناظره اول این بود که نشان داد در همین میزان خشونت در رفتار نیز نمیتوان مطمئن بود بایدن با ترامپ تفاوتی داشته باشد!
---------------------------------
پینوشت
1- https://foreignpolicy.com/2020/10/02/trump-debate-televised-kennedy-nixon-transcript/#
2- https://www.wsj.com/articles/whats-bidens-china-policy-it-looks-a-lot-like-trumps-11599759286
3- https://www.worldpoliticsreview.com/articles/28980/can-biden-outflank-trump-on-trade
4- https://foreignpolicy.com/2020/10/02/biden-trump-trade-wars-election-2020/#
5- Start II
6- https://edition.cnn.com/2020/09/13/opinions/smarter-way-to-be-tough-on-iran-joe-biden/index.html
7- https://www.algemeiner.com/2020/06/18/top-foreign-policy-adviser-says-biden-would-keep-all-us-sanctions-on-iran-in-place/
8- https://www.politico.com/news/2020/09/21/trump-biden-foreign-policy-419130
کلید اقتصاد در سیاست بین الملل
فرزانه ترکان در روزنامه آرمان ملی نوشت:
کشور ما تقریبا به جزیرهای تبدیل شده که ارتباطات بینالمللیاش کم و کوتاه شده است و به خاطر تحریمهای اعمالشده از طرف آمریکا و تبعیت دنیا از این تحریمها و همچنین بحث افایتیاف در تنگنا قرار داریم و مسلما به همین شکل در مباحث اقتصادی نیز تحت تاثیر قرار میگیریم. وقتی ما توان وارد کردن مواد اولیه به کشور و فعال کردن تولیدات داخل را نداریم، وقتی به دلیل تحریمها امکان تولید پویا وجود ندارد و عدم تصویب افایتیاف معادلات بانکی ما را بهطور کامل بلوکه کرده است، اقتصاد ما تحت تاثیر قرار میگیرد.
به نظر من نظام باید سیاستی هوشمندانه اتخاذ کند. وقتی در بیرون از مرزها با موضعگیریهای سیاسی و در کمک به کشورهای دیگری چون یمن، سوریه و عراق و سایر کشورها نقش و تاثیرگذاری داریم آمریکا و متحدانش ساکت نمینشینند و نگاه نخواهند کرد. امروز یکی از بزرگترین حربههای قدرتهای بزرگ دنیا جنگهای اقتصادی است. آنها ما را با جنگی از همین جنس درگیر کردهاند و اقتصاد ایران میراث همین جنگ است.
این جنگ اقتصادی باعث شده مردم جامعه و اقشار متوسط و فقیر، فقیرتر شوند و به زیر خط فقر بروند. اگر بخواهیم از این تنگنا خارج شویم و برای آن راهحلی داشته باشیم باید در سیاستهای خارجی و سیاستهای اقتصادی خود تغییری بدهیم.
بزرگانی که در مجمع تشخیص مصلحت نظام بحث عدم تصویب افایتیاف را افتخار خود میدانند باید بنشینند و بررسی کنند و عوارض را بسنجند و ببینند ما چه آسیبی دیدهایم. اگر همین برجام نصفه و نیمه نیز رخ نداده بود و یا اگر ما میتوانستیم با هوشمندی بیشتری برجام را سرپا نگه داریم و اجازه نمیدادیم کار به اینجا برسد شاید امروز از این هجمههای اقتصادی دور مانده بودیم و میتوانستیم از این بحران جلوگیری کنیم.
تصمیماتی که در این سطح گرفته میشود ربطی به دولت ندارد و در حد دولت نیست و بسیار بالاتر از قوای سهگانه است و باید در نظام به تصمیم مشترکی برسند. ما در بررسی سیاستهای داخلی و خارجیمان تحلیلی داریم که نشان میدهد، اقتصاد و سیاستهای اقتصادی کشور ما در خدمت سیاست خارجی ماست و چون سیاست خارجی ما برای دولتمردان اصل است، سیاست خارجی اقتصاد و سیاست داخلی نیز بر این اساس بنا نهاده میشود از این رو هر وقت در موضع گیریهای سیاست خارجی دچار مشکل شده و مورد تهاجم واقع شدهایم مستقیما روی اصول و برنامههای اقتصادی کشور تاثیر داشته است و هر زمان مشکلات ما کمتر بود اقتصادمان توانست رشد کند و بالا برود.
از این رو ما بیشترین تغییر را در بحث معاش و بحث اقتصاد داریم چون در سیاست خارجی دچار مواجههای جدی در برون مرزها هستیم. اینکه این مسیر را تا کجا باید ادامه بدهیم و تا کجاها باید پیش رفت و در کجا باید با سیاستگذاری مناسب به نوعی کار را پیش ببریم که این همه با مشکلات اقتصادی در کشور روبهرو نشویم.
نیروی انتظامی پشتوانه امنیت و اقتدار ملی
رسول سنائی راد در روزنامه جوان نوشت:
نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران که در ۱۳ مهرماه ۱۳۷۰ با ادغام شهربانی، ژاندارمری و کمیته انقلاب تشکیل شده، وظیفه خطیر حفظ نظم و امنیت داخلی را عهدهدار میباشد، یکی از سازمانهای نیروهای مسلح به حساب میآید که از متنوعترین و متعددترین وظایف و رستههای سازمانی برخوردار است.
این وظایف در قالب پلیسهای تخصصی و چندگانه سازمان یافتهاند که مهمترین آنها عبارتاند از:
پلیس پیشگیری که با فرماندهی کلیه کلانتریها و پاسگاههای انتظامی در تمامی شهرها و روستاها و مراکز فرودگاهی، بنادر، ایستگاههای راهآهن و... مسئولیت برقراری نظم و رسیدگی به شکایات مردمی را برعهده دارد. پلیس راهنمایی و رانندگی (راهور) که مسئول انتظام بخشی به تردد جادهای و رانندگی در شهر و جاده میباشد.
پلیس آگاهی که مبارزه با جرایم خاص، پدیدههای جنایی، سرقت و باندهای قاچاق کالا و ارز را دنبال میکند. پلیس مبارزه با مواد مخدر که امر مبارزه با قاچاق مواد مخدر و برخورد با سوداگران، قاچاقچیان و باندهای خرید و فروش مواد مخدر را برعهده دارد. پلیس اطلاعات و امنیت عمومی که در امر جمعآوری اخبار و اطلاعات مربوط به جرایم سازمانیافته و عوامل و زمینههای مخل امنیت عمومی کشور فعال است. پلیس دیپلماتیک که امور مربوط به اماکن و کارکنان سفارتخانهها، کنسولگریها و نمایندگیهای خارجی را برعهده دارد.
پلیس مهاجرت و اتباع خارجی که نظم بخشی به امور اتباع بیگانه و تردد و استقرار آنان در داخل کشور را دنبال میکند. پلیس بینالمللی یا اینترپل که در امر هماهنگی و همکاری با پلیس سایر کشورها برای پیگرد مجرمان فراری به خارج از کشور و مجرمانی را که از سایر کشورها به داخل کشور آمدهاند، فعالیت میکند. همچنین سازمان وظیفه عمومی، یگان ویژه پاسداران (نوپو) یا مرزبانی، واحد هواپیمایی نیروی انتظامی (هواجا) را میتوان از دیگر بخشهای نیروی انتظامی معرفی کرد که دارای وظایف تخصصی در مسیر نظم و امنیت داخلی هستند.
به موازات ایجاد پلیسهای تخصصی، نیروی انتظامی با برخورداری از دانشگاه تخصصی و پژوهشگاه علمی تخصصی اقدام به آموزش علمی-تخصصی پایوران خود با بهرهگیری از آخرین دستاوردهای علمی، پس از بومیسازی و تطبیق آن با نیازهای و ویژگیهای داخلی نموده و علاوه بر آن با اعمال پایشها و نظارتهای سازمانی بر عملکرد آنان و بیش از آن، تقویت باورهای دینی و وجدان کاری، صیانتبخشی از خانواده بزرگ پلیس در عرصه خطیر اعمال و وظایف و مأموریتها را به اجرا گذاشته است. همچنین با استفاده از تولیدات صنعت دفاعی کشور یا برخی اقلام وارداتی، نیروی انتظامی به امکانات و اقلام تخصصی تجهیز شده است که امکان اجرای مأموریتها را با بازدهی و سرعت و دقت بیشتر فراهم میسازد.
مجموعه اقدامات سازمانی نیروی انتظامی در کنار تعهد و وجدان کاری پایوران آن که تقدیم ۱۳ هزار شهید گلگونکفن برای امنیت کشور، گویاترین شاخص آن است، موجب گردیده ایران اسلامی با وجود اینکه در منطقهای مستعد ناامنی واقع شده امنترین کشور محسوب گردد. این درحالی است که نهتنها این نیرو در معرض فشارها و تهدیدات گوناگون قرار دارد، بلکه فرمانده آن در زمره افرادی است که از سوی وزارت خزانهداری امریکا تحریم گردیده و حتی کشورهای اروپایی با اذعان به نقش برجسته این نیرو در مبارزه با مواد مخدر و کاهش ترانزیت آن به کشورهای غربی، از واگذاری تجهیزات تخصصی به این نیرو خودداری میکنند. به موازات این سیاستهای ظالمانه، خط رسانهای و تبلیغی دشمنان ایران اسلامی و گروهکهای ضدانقلابی علیه نیروی انتظامی و اقدامات آن برای نظم و امنیت نیز فعال است که با استفاده از شگردهای دروغپردازی، شایعهسازی و متهمسازی تلاش میکند اقدامات قانونی این فرزندان غیور مردم را زیر سؤال برده و سرمایه اجتماعی آن، یعنی اطمینان و اعتماد مردم را فرسایش دهند. اما هیچکدام از این فشارها و فتنهها نتوانسته در انگیزه پایوران نیروی انتظامی و مجاهدتهای این فرزندان غیور میهن اسلامی کوچکترین خدشهای وارد سازد.
تأمین نظم، امنیت و اقتدار جمهوری اسلامی حاصل مجاهدتهای خاموش این دلاورمردان و شیرزنانی است که در انجام مأموریتها و وظایف خود، از هیچ تهدید و ملامتی هراس نداشته و برای امنیت مردم حاضر به ایثار جان هستند. هزینه ایفای این نقش هزاران شهید گلگونکفن مدافع امنیت است که در کنار شهیدان مدافع حرم و دفاع مقدس به کشورمان آبرو و عزت بخشیده و پلیس را مأمن مردم و مغضوب اشرار و دشمنان قرار داده است.
خراش سخنان ناسنجیده روی روان جامعه
ژوبین صفاری در روزنامه ابتکار نوشت:
هرچه زمان بیشتر میگذرد، انگار بیشتر متوجه میشویم که اظهارنظرهای مسئولان نه از سر نداستن که شاید به عمد قرار است باعث تکدر خاطر مردم شود. مگر آنکه مسئولان در یک محیط کاملاً ایزوله به دور از آنچه مردم درک و لمس میکنند و بدون ارتباط با هیچ رسانهای مشغول خدمترسانی هستند. بارها در رسانهها از اظهار نظرهای نا به جای مسئولان و بازی شدن با اعصاب مردم سخن گفته شده است اما باز به جای پاسخگویی درخصوص چرایی شرایط موجود و یا حل ریشهای مشکلات اعم از اقتصادی و فرهنگی سخنانی گفته میشود که نه تنها مرهم درد مردم نیست که اثرات مخربی بر روان جمعی میگذارد.
طی روزهای گذشته سخنانی از سوی برخی مسئولان امر گفته شد از جمله بهتر بودن اقتصاد ایران نسبت به آلمان توسط رئیس جمهوری، ناامن کردن فضای جامعه برای بدحجابان توسط امام جمعه اصفهان و یا کری خواندنهای بیش از اندازه و البته بیربط وزیر ارتباطات برای هواداران آبی پایتخت، که همه قطعات یک پازل از ندانستن مقتضیات جامعه امروز ایران است.
تردیدی نیست که طی چند دهه گذشته جامعه ایرانی انواع فشارها، تنش ها و دشواریها را برای زیست خود تحمل کرده است. همواره اما سعی کرده در کشاکش این سختیها با رفتارهای مدنی از جمله شرکت در انتخابات امید خود را برای عبور از این مراحل سخت حفظ کند. امیدی که البته نه تنها با عملکرد بد منتخبان به یاس عمیق تبدیل می شود بلکه انگار مردم ناچارند با انواع اظهارنظرهای نسنجیده درد مضاعفی را تحمل کنند.
مردم ایران برای بهبود شرایط زیستی خود و البته عبور از تندروی ها در سالهای 92 و 96 پای صندوقهای رای آمدند و دلخوش به این شعارها امیدوارانه به آینده خوشبین شدند. گو اینکه حالا منتخبانشان مطالبات مردم را به قطع نشدن آب و برقشان در زمان تحریم تقلیل می دهند و احتمالاً مردم هم همچنان خندان و امیدوار جلوی شیشه خودروی ریاست جمهوری ظاهر می شوند.
ناگفته پیداست سیاستهای اقتصادی و فرهنگی دولت هر چند که میراثدار نابسامانیهای قبلی نیز باشد دستاوردی جز سخت تر شدن شرایط نداشته است. اما در این شرایط ای کاش به جای اظهار نظرهای بیحاصل، مسئولان از مشاوران روانشناس و جامعه شناس بهره میبرند تا شاید آنها توضیح میدادند که این صحبتها نتیجهای جز یاس مضاعف برای جامعه نا امید شده ایرانی ندارد.
تدبیر برای توسعه اقتصادی کشور را در لوای دادن آدرسهای غلط نمیتوان پنهان کرد. شکی نیست که مردم هر زمان که لازم بوده شرایط بحرانی کشور را درک کرده اند اما اینکه حالا هم چوب را بخورند و هم پیاز، نتیجهای جز عمیقتر شدن شکاف بین مسئولان و مردم درپی نخواهد داشت. مردم این روزها به همدلی نیاز دارند و نه تهدید و تخیل. که اگر سخن مسئولان نزد مردم کم اعتبار شود اثرات آن تا مدت ها بر سپهر اجتماعی کشور باقی خواهد ماند.`
ابهامات یک انتخابات مبهم
امیرعلی ابوالفتح در روزنامه خراسان نوشت:
انتخابات جنجالی و پر حاشیه ریاست جمهوری 2020 آمریکا اکنون با ابتلای دونالد ترامپ ، رئیس جمهوری کنونی و نامزد حزب جمهوریخواه ، در ابهام بیشتری فرو رفته است.30 روز دیگر قرار است انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار شود در حالی که یکی از دو نامزد اصلی انتخابات که اتفاقا، رئیس جمهوری آمریکا نیزهست، به بدترین ویروس قرن یعنی ویروس کرونا مبتلا شده است. در پی انتشار خبر ابتلای ترامپ به کرونا که موجب ریزش شدید بازارهای سهام در آمریکا نیز شد، کاخ سفید اعلام کرد فعالیت های انتخاباتی ترامپ متوقف یا به شکل آنلاین برگزار می شود. با این حال، مشخص نیست که ترامپ اجازه داشته باشد در دومین مناظره تلویزیونی با رقیب دموکرات خود، جو بایدن روبه رو شود.
البته موضوع برگزاری مناظرات تلویزیونی فقط یکی از مشکلات پیش روی انتخابات آمریکاست. اگر وضعیت بیماری ترامپ رو به وخامت بگذارد و خطری، جان نامزد انتخابات ریاست جمهوری را تهدید کند، حتی چه بسا برگزاری انتخابات در روز سوم نوامبر در هاله ای از ابهام قرار گیرد. در این صورت، کنگره آمریکا برای تصمیم گیری در خصوص تعویق زمان انتخابات، تحت فشار قرار خواهد گرفت، موضوعی که با توجه به شکاف عمیق میان جمهوری خواهان و دموکرات ها، بر آشوب سیاسی در واشنگتن خواهد افزود.
درعین حال، تعیین جانشین ترامپ در انتخابات پیش رو در صورت بروز اتفاقات غیر منتظره برای سلامت نامزد جمهوری خواهان، برپیچیدگی اوضاع خواهد افزود. در تاریخ آمریکا تاکنون سابقه نداشته است که یک نامزد اصلی انتخابات در آستانه برگزاری انتخابات به هر دلیلی از صحنه رقابت ها خارج شود. در چنین صورتی، اعضای کمیته ملی حزب جمهوری خواه باید تصمیم بگیرند که عنوان نامزدی حزب در انتخابات 2020 را به مایک پنس، معاون ترامپ اعطا یا فرد دیگری را برای رقابت با بایدن معرفی کنند.
البته حتی اگر ترامپ هم در مبارزه با بیماری کووید-19، موفق بیرون بیاید، حداقل دو هفته سرنوشت ساز را برای حضور در میتینگ های انتخاباتی از دست خواهد داد. در این مدت ، بایدن فرصت مناسبی خواهد داشت تا در تجمعات انتخاباتی حضور بیشتری داشته باشد. این در حالی است که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از ماه ها پیش در وضعیت بحرانی قرار داشته است. از یک سو، شیوع ویروس کرونا و بحرانهای سه گانه سلامت، بیکاری و نژادی، وضعیت خاصی را برای آمریکا رقم زده است. از سوی دیگر، جنگ سیاسی میان جمهوری خواهان و دموکرات ها، صحت و سلامت انتخابات آمریکا را به شکل جدی زیر سوال برده است. تا پیش از ابتلای ترامپ به کرونا، نامزد جمهوری خواهان، پیشاپیش انتخابات 2020 را به دلیل گسترش شیوه رای گیری غیابی و پستی، انتخاباتی متقلبانه لقب داده بود. حال اکنون که ویروس کرونا، یک نامزد را راهی بیمارستان کرده و فرصت تبلیغات بیشتر را در اختیار نامزد دیگر قرار داده است، پیش بینی می شود اعتراضات انتخاباتی از سوی ترامپ شدت گیرد. البته ستاد انتخاباتی بایدن اعلام کرده است تا زمان بهبودی ترامپ، تبلیغات منفی علیه وی متوقف می شود. با این حال، بعید به نظر می رسد که جمهوری خواهان، به ویژه شخص ترامپ حاضر باشد از ادعاهای خود مبنی بر ناعادلانه بودن روند انتخابات صرف نظر کند و شکست احتمالی خود در انتخابات را بپذیرد.
این وضعیت موجب شده است که سوالاتی درباره واقعی بودن خطر سلامتی ترامپ و تاثیر آن بر صحنه انتخابات مطرح شود . به عنوان مثال، گروهی از ساعات اولیه انتشار خبر بیماری ترامپ اعلام کردند که نامزد جمهوری خواهان در ادامه جنجال آفرینی های انتخاباتی و با هدف پیروزی قطعی در انتخابات، موضوع بیماری خود به کووید -19 را مطرح کرده است تا ضمن فرار از حضور در مناظرات تلویزیونی ، زمینه را برای تعلیق انتخابات فراهم کند.
با این حال ، به نظر نمی رسد ترامپ و مشاورانش در کشوری که کمتر موضوعی محرمانه باقی میماند، بیماری رئیس جمهوری را مطرح کرده باشند. حتی در ادارات دولتی تحت مدیریت ترامپ در آمریکا نیز افراد منتقد حضور دارند که به راحتی ، اطلاعات پشت پرده را افشا میکنند. از این رو، ابتلای ترامپ به ویروس کرونا ، نمیتواند در ادامه تلاش های وی برای پیروزی در انتخابات قلمداد شود. با این حال، شاید چه بسا فضای روانی حاصل شده از بیماری ترامپ، برخی نقدها میان منتقدان رئیس جمهوری آمریکا را به حاشیه براند. اما این که در نهایت ، ترامپ قربانی سهل انگاری ، سوء مدیریت و بی توجهی به بزرگ ترین تهدید قرن یعنی ویروس کرونا شد ، انتقادات فراوانی را متوجه وی خواهد کرد. از این رو ، قابل انتظار است که بیماری ترامپ، انتقادات تندی را متوجه وی کند و موجب ریزش آرای نامزد جمهوری خواهان شود ؛ البته مشروط بر این که در نهایت این انتخابات جنجالی و پر حاشیه در زمان مقرر برگزار شود.