سرویس سیاست مشرق- مدتی است که رسانههای حامی دولت تبدیل به ستاد انتخاباتی «جو بایدن» در ایران شدهاند. تا حدی که روزنامه رسمی «کارگزاران»، یعنی سازندگی، چنان روی جلد خود را به تحولات ستاد انتخاباتی بایدن اختصاص می دهد که تنها شاید از طرفداران متعصب حزب دمکرات در ایالات متحده بر می آید.
از سوی دیگر، اخبار و گزارشهای بسیاری وجود دارد که بسیاری از بخشهای دولت، عملا کار مملکتداری را رها کردهاند و صرفا چشم به انتخابات آمریکا بستهاند که این خود مسمومترین و خطرناکترین و مهلکترین نوع «شرطی سازی» امور مملکت به یک رویداد خارجی است که تازه درباره خروجی آن رویداد (در صورت وقع هر کدام از شقوق محتمل) حرف و حدیثهای بسیار وجود دارد.
اما چرا اینچنین دولت و رسانههای حامی آن، با وجود تجربه تلخ و مهلک برجام و «برجامیزاسیون» تمام شوون مملکت، باز این چنین به درگاه حوادث و وقایعی خارجی دخیل بستهاند و نه تنها هیچ طرحی برای مهار و تعدیل مشکلات کشور (در راس آن اقتصاد) ندارند، که همان میزان تلاشی را که پیش از این صورت می گرفت، متوقف کردهاند؟
هنوز دیرزمانی از دو مقطع انتخابات ۹۲ و ۹۶ نگذشته که حافظه تاریخی (حتی کوتاه مدت و فراموشکار) کلیدواژههایی چون «بلد بودن زبان دنیا»، «نرمالیزاسیون» (عادی سازی) و «لزوم تعامل با دنیا» را که شبانهروز از بلندگوهای تبلیغاتی حامی جریان «اعتدال» شنیده می شد، فراموش کند که خود تبدیل به دستاویزی برای هجمه به منتقدان و حتی تمسخر آنان شده بود.
برای جریانی که اصولا هیچ طرح و برنامه کلانی برای اداره مملکت، جز همان کلیدواژههای پیشگفته نداشت و سادهاندیشانه و خامدستانه می اندیشید که «عرصه بینالملل» همان شعر و قصههایی است که در کتابهای شبه روشنفکری ترجمهای و بر پایه نظریات منسوخ روابط بینالملل دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی (که از سوی اتاق فکرهای سیاسی-امنیتی نظام سلطه به کشورهای غیرغربی صادر میشد) اداره می شود.
بر چنین پایه سست و خامی، گمان می بردند که فرمول اداره مملکت بسیار ساده است و دیگران «لقمه را دور سر می چرخانند» و فقط کافی است «با کدخدا ببندیم»، تا سیل سرمایههای میلیاردی و شرکتهای گردن کلفت غربی وارد کشور میشوند و خود به خود اشتغال و رفاه و توسعه ایجاد میشود و ما هم در مقام «مصدق دوران» و «ماهاتیر محمد زمان»، از دفاتر شیک و مجلل خود صرفا «کارتابل» های مدیریتی را امضاء می کنیم و هر روز در مراسم امضای توافق با یک «برند» بزرگ غربی حاضر می شویم.
شاید این طنز تلخ روزگار بود که یک کابارهزادهٔ بی رگ و ریشه، رییس ممالک «آزاد «و «متمدن» شود، تا با زدن زیر بازی و پاره کردن نقاب تزویر «تمدن غربی»، نشان دهد که دنیا «جنگل» تر از ان آرمانشهر رمانتیکی است که نشریات کارگزارانی به عنوان «دهکده جهانی» در همه این سالها به طبقه متوسط ایرانی فروختند.
اما اگر معیار دانستن «زبان دنیا»، انگلیسی حرف زدن است، پس کل دستگاه عریض و طویل دیپلماسی را تعطیل کنیم، یک شعبه از موسسات زبان را به جای آن دایر نماییم؛ وگرنه امتیازات نقد (که بابت آن سالها از خزانهٔ رنج و فکر و مال ملی هزینه شد) را پیش پیش و هول هول دادن و امتیازات نسیه را هم نگرفتن، نه هنر است و نه اساسا دیپلماسی.
دست مطایبه روزگار بود یا سیلی واقعیت، تنها امتیاز نقدی و قابل شمارش دوران پسابرجام، همان دستههای دلار پک شده و داخل گونی بود که نه محصول «هنر» دیپلماسی، که حاصل کار جوانان انقلابی بود که جاسوس رخنه کرده به دفتر کار رییس جمهور را به دام انداختند و آمریکاییهای زبان نافهم و گاوچران که جز زبان زور نمی فهمند، بابت شاهمهره جاسوسی خود میلیارد دلاری با دولت محترم حساب کردند.
تاسفبار این که دیپلماتهای دولت محترم اصلا حاضر نبودند زیر بار جاسوسی جیسون رضاییان برود، و جناب ظریف اخیرا در مصاحبهای، در کمال بیانصافی، درباره میلیارد دلار تحویل گرفته شده (که تنها دستاورد نقدی برجام بود) کملطفی و بیانصافی محض به خرج داد و حاضر نشد نامی از پاسداران گمنام امام زمان(عج) ببرد و تازه روایت تلویزیونی ماجرا را (که تازه یک حرف از هزار بود) دروغ خواند.
بیتحرکی و انفعال بیسابقه در دستگاه دیپلماسی و رکود در کلیت دولت، در این چند سال، آن اندازه ملموس و محسوس بود که کشور حتی نتوانست در بسترهایی که حوزه نفوذ جمهوری اسلامی است و برای این نفوذ، هزینههای کلان داده شده، آن چیزی را که شایسته و بایسته بود، در جهت منافع ملی برداشت کند و اصولا حوزههای نفوذی چون سوریه و عراق و افغانستان و پاکستان (به واسطه جمعیت شیعه قابل ملاحظه و عشق به انقلاب اسلامی) و...هیچگاه در اولویتهای دستگاه دیپلماسی برجامزده ما نبوده و نیستند.
در پیوند با شرکای راهبردی ما در سطح بینالمللی، یعنی روسیه و چین، دیپلماتهای ایرانی آنچنان سست و ضعیف و بی ابتکار عمل کردند که در چند نوبت موجبات دلخوری و رنجش جدی شرکای ما را رقم زدند. سفارتخانه ما در مهمترین شریک سیاسی و اقتصادی ما (که در واقع تنها خریدار واقعی و رسمی نفت ما در شرایط تحریم است) مدتها بدون متولی بود که در عرف دیپلماتیک و «زبان دنیا»، همین مساله معنای بسیار بدی برای کشور میزبان دارد.
اگر نبود درایت و تدبیر مقام معظم رهبری که از طریق نماینده ویژه، کانال روابط راهبردی ما را با مسکو و پکن باز نگه داشت و مدیریت کرد، مطمئنا اوضاع ما با همین متحدان هم در شرایط بسیار بدتری بود. البته دیپلماتهای کارنابلد و دولتمردان دولت تدبیر، حتی به اندازه نحوه اطلاعرسانی درباره یک قرارداد راهبردی ۲۵ ساله با چین هم تدبیر و درایت نداشتند.
در ماجرای خباثت آشکار کشورهای اروپایی در گروگانگیری دیپلمات رسمی جمهوری اسلامی در کشور بلژیک، با بهانههای واهی و داستانهای خندهداری که مشخصا توسط تیم سیاست خارجی ترامپ ساخته و پرداخته شده، یکی از نقاط «اوج» کاربلدی دستگاه دیپلماسی را شاهد بودیم. برخلاف همه پروتکلها و قواعد دیپلماتیک دنیا، که حتی کشورهای میکروسکوپی اقیانوس آرام هم بر سر آن ایستادگی می کنند، در روز روشن دیپلمات ما را که مصونیت دیپلماتیک دارد و هیچ دولتی حق بازداشت او را ندارد، پلیس یک کشور اروپایی بازداشت کرده و به زندان انداخته با فشار و شکنجه به دنبال اعترافگیری ساختگی از اوست، لیکن از وزارت خارجهٔ مدعی تعامل با همه «دنیا» حتی کلمهای درباره این موضوع شنیده نشد.
طرفه آن که مقامات دیپلماتیک ما در بلژیک و اتریش، نه تنها هیچ اقدامی برای مقابله با این کار آشکارا غیرقانونی و توهین آمیز کشورهای میزبان صورت ندادند، نه تنها از یک اعتراض خشک و خالی هم دریغ کردند، که تلویحا بر درستی کار دولتهای اروپایی در این دستگیری و این پاپوشسازی آشکار مهر تایید زدند!
دربارهٔ «شاهکار» و «فتحالفتوح» تیم دیپلماسی یعنی «برجام»، هم امروز آن اندازه ماه از پشت ابر درآمده تا روشن گردد وقتی از «خسارت محض» گفته شد، منظور چه بود.
جالب اینجاست که «رفع تحریم تسلیحاتی» ذیل برجام را یک تودهنی به «دلواپسان» منتقد برجام معرفی میکنند که معتقد بودند این توافق هیچ دستاوردی نداشت. اما نکته اینجاست که اصولا همین «تحریم تسلیحاتی» هم با ضعف و سستی و غفلت تیم مذاکرهکننده بر برجام تحمیل شد و حتی شرکای راهبردی ما در مذاکرات، یعنی چین و روسیه در برابر ادامه تحریم تسلیحاتی کشور ذیل برجام، مقاومت شدیدی نشان دادند، اما وقتی دیدند که نمایندگان جمهوری اسلامی به راحتی زیر بار رفتند، در حالی که غرق در حیرت بودند، کوتاه آمدند.
گزارش مشرق را اینجا بخوانید:
مشرق در تاریخ ۷ اردیبهشت ۹۸، در گزارشی، با تفصیل و جزییات، از اخبار و قراینی نوشت که حکایت از آن داشت که متن برجام که توسط تیم مذاکرهکننده ما امضاء شد، با اندکی بیش و کم، همان متنی بود موسسهای آمریکایی موسوم به «گروه بینالمللی بحران» با محوریت فردی به نام «علی واعظ» از مدتی قبل تهیه کرده بود! و در کمال تاسف این گزارش هیچ تکذیبی هم به دنبال نداشت.
گزارش مشرق را اینجا بخوانید:
سخن اینجاست که اگر «هنر دیپلماسی» و فنون مذاکره و آگاهی از زبان دنیا، مساوی با کمی دیالوگ و بده بستان شفاهی، کمی اشک و لبخند، کمی پرتاب خودکار، و کمی فریاد «هیچ وقت یک ایرانی رو تهدید نکن!»، و در نهایت امضا کردن متن از پیش آماده دوستان جرج سوروس در «گروه بینالملل بحران» باشد، دیگر نیاز به «سردار دیپلماسی» و «مصدق دوران» نیست.
از پیوستهای «پنهان» برجام نیز همان یک قلم امضای محرمانهای که وزیر اقتصاد پیشین، علی طیبنیا، در پیوست برجام سپرد و در یک حرکت، اطلاعات شبکه صرافیهای کشور (یکی از معابر اصلی دور زدن تحریم) لو رفت. [۱]
این روزها ظاهرا با انتشار نتایج برخی نظرسنجیهای انتخابات آمریکا که خبر از پیشتازی چند درصدی بایدن دمکرات می دهد، ظاهرا باز بوی مذاکره و توافق به برخی مشامها رسیده و ادبیات «بلد بودن زبان دنیا» و «تعامل با دنیا» و «صلح امام حسنی» و همان داستانهای شیرین سال ۹۲ را آغاز کردهاند.
اما باید گفت که رایحهٔ سیب و گلابی برجام و پراید ۱۶۰ میلیونی و دلار ۳۰ هزار تومانی و شاخصهای اقتصادی که حتی در برابر اوضاع اقتصادی سوریه جنگزده و ویران هم شرمسار است، همچنان جاری است و سالهای سال ترمیم زخمهای آن زمان نیاز دارد و شانههای ملت دیگر توان فشارهای یک مذاکره دیگر از سوی دیپلماتهای زبانبلد دولت اعتدال و امضای یک دیکته نوشتهشده از سوی آمریکاییها را ندارد.
[۱] https://www.tasnimnews.com/fa/news/۱۳۹۷/۰۷/۰۵/۱۸۳۸۴۸۶